2022-08-30 20:15:22
كاريكلماتور
ريشه‌نا‌آگاهی‌را‌آب‌نداد‌تا‌خشک‌شود
#عزيز_آقايانی در شماره ۱۱۳۰ روزنامه #نقدحال
* روياي نويسنده دفترش را از اشک خيس کرد.
* بازيچه روزگار بود نقش عروسک باربي را بازي مي‌کرد.
* دستش به آسمان نمي‌رسيد زمين را آلوده کرد.
* با دل و دين باخته کسي قمار نمي‌کند.
* وعده بهشت مي‌داد معامله سر نگرفت.
* با چشم‌هايش سخن مي‌گفت معشوقه‌اش نابينا بود.
* باغ خزان ديده از سرماي زمستان نمي‌ترسد.
* دل‌اش را گم کرد دست و پايش لرزيد.
* خياط در کوزه افتاد از کوزه سوزن تراوش کرد.
* نردبان که به سوي خدا مي‌رفت به باور تکيه زده بود.
* ملتي که از نفت تغذيه مي‌کند در دهان‌شان فتيله مي‌گذارند.
* ريشه نا آگاهي را آب نداد تا خشک شود.
* براي پرهيز از بي‌خردي روزه سکوت گرفت.
*در برابر مشکلات زندگي‌اش تنها بود از کودک درونش کمک خواست.
* در ساعت اداري لالايي گوش مي‌کرد تا خوابش نبرد.
@naghdehall
310 views17:15
ک
