Get Mystery Box with random crypto!

نیک پند

لوگوی کانال تلگرام nikpand — نیک پند ن
لوگوی کانال تلگرام nikpand — نیک پند
آدرس کانال: @nikpand
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.08K
توضیحات از کانال

#یک_دقیقه_مطالعه

۱۳۹۴-۱۴۰۰
پل ارتباطی‌‌‌‌: ‌‌‌‌ ‌

‌‌‌‌ ‌
‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌
‌‌‌‌ ‌
#رفتن_از_کانال

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2022-01-03 10:30:41
‌گل ارکیده و عصا و پیپ و سوار شدن در اتومبیل‌های ساخت ایران از مشخصات ظاهری او بود. هنگامی که از وی در مورد استفاده مداوم از عصا و پیپ سوال شد او پاسخ داد که با این کار کاریکاتوریست‌ها بهانه‌های بیشتری برای کشیدن کاریکاتور من دارند. او به مدت سیزده سال نخست وزیر ایران بود که کارنامه موفقی را از خود به جا گذاشت. هویدا طولانی‌ترین نخست‌وزیری تاریخ ایران را در کارنامه خود دارد. تورم صفر درصد طی سیزده سال نخست‌وزیری او رویایی‌ست که امروزه ایرانیان در ذهن می‌پرورانند ولی ایرانیان دیروز هیچگاه تورم صفر درصد را درک نکردند. شاید ایرانیان دیروز حرف او را که در دادگاه انقلاب گفته بود خودکار بیک طی سیزده سال نخست‌وزیری من سه ریال باقی ماند به سخره گرفتند ولی ایرانیان امروز آن را با گوشت و خون و استخوان حس می‌کنند!

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
190 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2022-01-02 10:30:31 عمیدالسلطنه معروف به سردار امجد یکی از خان‌های گیلان بود که در دوره ناصرالدین شاه ستم‌های بسیار به مردم روا داشت. پس از مرگ ناصرالدین شاه و تاجگذاری مظفرالدین شاه، عده‌ای از روستاییان بی‌پناه جهت دادخواهی از ستم‌های عمیدالسلطنه نزد وی رفتند. شاه دستور اعدام عمیدالسلطنه با توپ را صادر کرد.
اما خان با دادن رشوه از اعدام رهایی جست. مظفرالدین شاه نیز که از دادن رشوه اطلاعی نداشت، نجات وی را معجزه قلمداد کرد و حتی گفته شده که از او حلالیت طلبید که در موردش چنین بد قضاوت کرده بوده!
گمان میکنم دیگر خودتان بتوانید حدس بزنید که عمیدالسلطنه با این قرب و منزلتی که نزد شاه یافته بود چه بلایی بر سر آن روستاییان بخت ‌برگشته‌ای آورد که برای دادخواهی و شکایت از او، نزد شاه رفته بودند!

#منبع:
خاطرات و خطرات مهدی قلی هدایت:ص 108

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
354 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2022-01-01 10:30:27 در زمان‌های دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر غیر قابل استفاده بود. روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید. مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد.

روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود. روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد.

مرد خردمند گفت: «چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟»

روستاییان گفتند: «نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!»

در حل مسائل و مشکلات، ابتدا علت اصلی و ریشه‌ای را کشف کرده و آن را از بین ببرید.

در تحلیل مسائل تصویر کلی از موضوع را ترسیم و تجسم کنید و رویکرد و تفکر سیستمی را دنبال کنید.


لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
660 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-31 10:30:34
یک دوربین عکاسی یاشیکا داشتیم که سوغات مکه بود. حلقه های فیلم ۱۲ تایی یا دیگه نوع لاکچریش ، ۲۴ تایی و خیلی خیلی لاکچریش ۳۶ تایی می خریدیم .
از تکرار خبری نبود.
نمیدونستیم خاطره ای که ثبتش کردیم سیاه چاپ میشه یا نه؟
چشم مون بسته یا چپ نمیافته؟
باید منتظر می شدیم تااااااا....... تا چندماه بعد که حلقه پر بشه.ببریمش عکاسی در بیاره حلقه رو .
بعد هر چند هفته یه بار که تعدادشون زیاد میشه ببره شهر و ده دوازده روز بعد از اون روز که فرستاده، عکسها بیان.
دیگه چی می گذشت به ما تو این مدت...بماند!
عکسها که می رسید اگر خیلی شانس آورده بودیم تمام عکسها چاپ شده بودند وگرنه بیشتر وقتها از ۲۴ تا یک هفت هشت تایی نور خورده بودند و خراب شده بودند.

ما نسل انتظار و صبریم .

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
277 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-30 10:30:10 چرا از بین همه پیامبران الهی، تنها #حضرت_عیسی(ع)، ازدواج نکرد؟؟

چرا #پاپ و #کشیش ها، ازدواج نمی کنند؟!

یکى از سنّت هاى نیکوى بشرى که از دیر باز میان انسان ها متداول بوده، «ازدواج» است.

شاید هیچ پدیده‏اى به اندازه این سنّت حیات بخش، مورد توجه بشر نبوده است.

اما چرا حضرت عیسی مسیح، که از جمله پیامبران اولوالعزم است، ازدواج نکرد؟!

با مطالعه زندگی حضرت عیسی (ع)، درمی یابیم که ایشان با اصل ازدواج مخالفتی نداشته است، بلکه علت ازدواج نکردن ایشان شرایط خاص زندگی شخصی و جامعه ای بوده است که در آن زندگی می کردند.

علت ازدواج نکردن #حضرت_عیسی مسیح

روایتی در طبرسی از حضرت علی (ع) است که :

حضرت عیسی مسیح ، به جهت عمر کوتاه و اشتغال مداوم به سفرهای تبلیغی به نقاط مختلف، امکان ازدواج برایشان فراهم نشد.

روحانیون مسیحی و پاپ هم براساس این مسئله، ازدواج کردن را ممنوع اعلام کرده اند!!!

چرا به ایشان ، مسیح ، می گفتند؟

مسیح دو معنا دارد؟

در علت نام گذاری حضرت عیسی (ع) به مسیح گفته شده است که ایشان سیاح بود.
سیاحت، به معنای سیر کردن و سیاحت در زمین برای سفر دنیایی یا دعوت مردم به خدا

معنی دوم هم آن است که ، با مسح کردن بیماران ( جذامی و برص) آنها را شفا می داد.

#منبع ؛
- تاج العروس من جواهر القاموس، واسطی زبیدی، سید مرتضی، ج 4 ص 98،

- احتجاج، طبرسی، احمد بن علی، ج 1،
 
لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
783 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-29 10:31:03
‏خیلی‌ها نمی دونند که در سودان بیش از ۲۰۰ هرم با قدمت ۵ هزارسال وجود داره !!!

مِرواه (مِروی هم نامیده شده) یک منطقه باستانی است در سودان که در کرانه راست رود نیل قرار گرفته است. مرواه در ۲۰۰ کیلومتری شمال خارطوم قرار دارد. شهر مرواه ۷۰۰ سال پایتخت پادشاهی کوش بود تا این‌که تحت تسلط رومی‌ها قرار گرفت. شهر مرواه از سال ۸۰۰ پیش از میلاد تا ۳۵۰ پس از میلاد مسکونی بود و دلیل ترک این محل توسط ساکنانش هنوز روشن نیست. احتمال می‌رود که مرواه در این دوره به تصرف پادشاهی آکسوم درآمده باشد

شهرت مرواه به خاطر بیش از ۲۰۰ هرمی است که در غرب شهر وجود دارند. این هرم‌ها در سه گروه دسته‌بندی شده‌اند و بیشتر آن‌ها حدود ۳۰ متر ارتفاع دارند. این هرم‌ها محل خاک‌سپاری پادشاهان بود و همانند اهرام مصر در آن‌ها تن‌های مومیایی‌شده پادشاهان در تابوت‌های چوبین کشف شده‌است

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
1.0K views07:31
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 10:30:05 داستان عاصم جورابی!

هوس زن گرفتن به سرم زده بود. دوست داشتم وضع مالی خانواده همسرم پایین‌تر از خانواده خودم باشد تا بتوانم زندگی بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری برایم در نظر گرفته بود. نمی‌دانم این خبر چگونه به گوش رئیسم رسید چون به صرف نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رئیس من عاصم است اما کارمندان به او می‌گویند عاصم جورابی!

سر ساعت به رستوران رفتم. رئیس تا مرا دید گفت: «چون جوان خوب و نجیب و سربه‌راهی هستی می‌خوام نصیحتت کنم.» بعد هم گفت: «مبادا به سرت بزنه و بخوای واسه زنت وضع بهتری فراهم کنی!» و ادامه داد: «اگه به حرفم گوش نکنی مثل من بدبخت می‌شی. همونطور که من بدبخت شدم و حالا بهم می‌گن عاصم جورابی!»

پرسیدم: «جناب رییس چرا شما رو عاصم جورابی صدا می‌کنن؟»

جواب داد: «چون بدبختی من از یه جفت جوراب شروع شد» و بعد داستان زندگی اش را برایم تعریف کرد:

وقتی خواستم زن بگیرم با خودم گفتم باید دختری از خانواده طبقه پایین بگیرم که با دارو ندارم بسازه و توقع زیادی نداشته باشه. واسه همین یه دختر بیست و یک ساله به اسم صباحت انتخاب کردم. جهیزیه نداشت. باباش یک کارمند ساده بود. چهره چندان جذابی هم نداشت و من به خاطر انتخابم خوشحال بودم. صباحت زن زندگی بود. بهش می‌گفتم امشب بریم رستوران؟ می‌گفت نه چرا پول خرج کنیم؟ می‌گفتم: صباحت جان لباس بخرم؟ می‌گفت: مگه شخصیت آدم به لباسه؟

تا اینکه براش به زور یه جفت جوراب خوشگل خریدم. دو ماه گذشت اما همسرم جوراب نو رو نپوشید. یه‌ روز گفتم عزیزم چرا جوراب تازه‌ات رو نمی‌پوشی؟ با خجالت جواب داد: آخه این جورابا با کفشای کهنه‌ام جور در نمیاد! به زور بردمش بیرون و براش یه جفت کفش نو خریدم. فرداش که می‌خواستیم بریم مهمونی باز کفش و جوراب رو نپوشید. بهش گفتم چرا تو کفش و جورابتو گذاشتی توی صندوق و نمی‌پوشی؟ جواب داد: آخه لباسام با کفش و جورابم جور در نمیاد! همون‌روز یک دست لباس براش گرفتم. اما همسرم باز نپوشید. دلیلش هم این بود: این لباسا با بلوز کهنه جور در نمیان! رفتم دو تا بلوز خوب هم خریدم. ایندفعه روسری خواست. روسری رو که خریدم دیگه چیزی کم و کسر نداشت اما این تازه اول کار بود! چون جوراباش کهنه شدن و پیرهنش هم از مد افتاد و از اول شروع کردم به خریدن کم و کسری‌های خانوم! تا اینکه یه روز دیدم اخماش رفته تو هم. پرسیدم چته؟ گفت این موها با لباسام جور نیست. قرار شد هفته‌ای یه بار بره آرایشگاه. بعد از مدتی دیدم صباحت به فکر رفته. بهم گفت: اسباب و اثاثیه خونه. قدیمی شده و با خودمون جور درنمیاد. عوض کردن اثاثیه خونه ساده نبود اما به خاطر همسر کم توقعم عوضش کردم. مبل و پرده و میز ناهارخوری و خلاصه همه اثاثیه خونه عوض شد. صباحت توی خونه باباش رادیو هم ندیده بود اما توی خونه من شب‌ها تلویزیون می‌دید!

چند روز بعد از قدیمی بودن خونه و کثیفی محله حرف زد. یک آپارتمان شیک تو یکی از خیابونای بالاشهر گرفتم. اما این بار اثاثیه با آپارتمان جدید جور نبود! دوباره اثاثیه رو عوض کردم. بعد از دو سه ماه دیدم صباحت باز اخم کرده. پرسیدم دیگه چرا ناراحتی؟ طبق معمول روش نمی‌شد بگه اما یه جورایی فهموند که ماشین می‌خواد! با کلی قرض و قوله یه ماشین هم واسه خانوم خریدم. حالا دیگه با اون دختری که زمانی زن ایده‌ال من بود نمی‌شد حرف هم زد! از همه خوشگلا خوشگل‌تر بود! کارش شده بود استخر و سینما و آرایشگاه و پارتی! دختری که تو خونه باباش آب هم گیر نمیاورد تو خونه من ویسکی می‌خورد. مدام زیر لب می‌گفت: آدم باید همه چیزش با هم متناسب باشه!

اوایل نمی‌دونستم منظورش چیه چون کم و کسری نداشت. خونه، زندگی، ماشین، اثاثیه و بقیه چیزا رو که داشت. اما بعد از مدتی فهمیدم چیزی که در زندگی صباحت خانوم کهنه شده و با بقیه چیزا جور درنمیاد خودم هستم! مجبور شدم طلاقش بدم. خانه و ماشین و اثاثیه و هرچی که داشتم با خودش برد. تنها چیزی که برام موند همین لقب عاصم جورابی بود! یه جفت جوراب باعث شد که همه چی بهم بخوره. کاش دستم می‌شکست و براش جوراب نمی‌گرفتم!

  لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
657 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-27 10:30:35 دکتر الهی قمشه ای چقدر زیبا میگوید :

ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ،ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺳﺘﺶ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭﻣﯿﺪﯾﻢﻭﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...

ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ،ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ
ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ...
ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !
ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟
ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢﺣﮑﯿﻤﻪ...

ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮﮐﻨﯿﻢ،ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟
ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿـﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ


 لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
192 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 10:30:14 سومین روزی كه اسیران كربلا در شام بودند، سهل بن سعد ساعدی (زندانبان) پس از آن كه برای اسیران خوراك فرستاد، همراه با مردی بلند قامت و باریك اندام وارد كاروانسرای اسیران گردید. وی كلاهی كوچك و گرد از نمد (كلاه ایرانی) و جامه‌ای بلند و فاخر چون پوشاك ایرانیان بر تن داشت و آثار بزرگی در قیافه و اندامش آشكار بود. سهل به حضرت زینب(س) گفت كه این مرد، پزشكی است كه از ایران به دمشق آمده و چند روزی در اینجاست و چون حاذق‌ترین پزشك دوران می‌باشد، از او خواهش كرده‌ام تا برادرزاده‌ات (حضرت سجاد(ع) را ببیند و او را درمان نماید.
این پزشك «بختیشوع» نام داشت و استاد دانشگاه گندی‌شاپور (جندی‌شاپور) و رئیس بیمارستانی به همین نام بود. از زمان ساسانیان، نیاكان او در دانشگاه گندی‌شاپور (بزرگترین بیمارستان آن زمان) به تدریس و طبابت مشغول بودند و پس از وی نیز فرزندان او تا سال‌ها به طبابت مشغول شدند. 
زینب(س) بختیشوع را بر بالین امام سجاد(ع) آورد. او نبض بیمار را گرفت و زبانش را دید؛ شرح حالی از او گرفت و معاینه‌اش كرد. سپس گفت: اگر او را در بیمارستان گندی‌شاپور (در استان خوزستان كنونی) بستری می‌كردید خیلی زود بهبود می‌یافت؛ ولی چون امكان انتقال او نیست چند دارو می‌نویسم. در زمانی كه من نیستم پرستاران او داروها را فراموش نكنند و طبق دستور من دارو را به بیمار بدهند. آنگاه دستور غذایی نیز برای بیمار نوشت. وبعد از مدتی باعث بهبودی امام سجاد(ع)گشت.

برگرفته از کتاب امام حسین و ایران نوشته مورت فریشلر

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
759 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-25 10:30:56
"دربند"

قدمت دهکده دربند به ۲۰۰ سال قبل برمیگردد. به گفته مردم محلی اولین بار افرادی از طالقان به این منطقه کوچ کردند و خانواده تشکیل دادند و به این ترتیب، منطقه دربند را بنیان نهادند.
موقعیت عالی دربند باعث شد بسیاری از افراد ثروتمند و پادشاهان، در آن اقامتگاه های ییلاقی خصوصی برای خود بسازند و در دوره قاجار این منطقه مورد توجه بسیاری از شاهزادگان قرار گرفت و این امر در عصر ناصر‌الدین شاه ادامه یافت و در نتیحه یک عمارت ناهارخوری به این ییلاق تفریحی هم اضافه شد.
به فرمان رضاشاه بعدا در زمین‌های دربند،مهمانخانه و تعدادی ویلا هم ساخته شد.
مهمانخانه دربند نخستین اقامتگاه مناسب برای پذیرایی از شخصیت های داخلی و خارجی بود که بعدها به هتل دیپلمات تغییر نام داد. در ادامه ساختمان شهرداری، کلانتری، پست و کارخانه برق نیز در این محله راه‌اندازی شد.
علاوه بر ایجاد پل بزرگی بر روی رودخانه ، تندیس کوهنورد نیز در میدان سربند نصب و به همین ترتیب کاخ سعدآباد در این منطقه خوش و آب و هوا ساخته شد.

    لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
533 views07:30
باز کردن / نظر دهید