Get Mystery Box with random crypto!

نیک پند

لوگوی کانال تلگرام nikpand — نیک پند ن
لوگوی کانال تلگرام nikpand — نیک پند
آدرس کانال: @nikpand
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.08K
توضیحات از کانال

#یک_دقیقه_مطالعه

۱۳۹۴-۱۴۰۰
پل ارتباطی‌‌‌‌: ‌‌‌‌ ‌

‌‌‌‌ ‌
‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌
‌‌‌‌ ‌
#رفتن_از_کانال

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2021-12-24 10:30:57 تنها کشوری که #خانم_ها در آن #چند_شوهر قانونی دارند

#تبت تنها کشوری اسـت کـه درآنجا بعضی از زنان چند شوهر قانونی دارند و اینکار رابه اصطلاح علمی polyandry مینامند از آنجا کـه هیچ چیز درجهان بی دلیل نیست مانند همیشه دست بـه دامن تحقیق زدیم تا واقعیت اینکار را درک کنیم ، پس از تحقیق طولانی متوجه شدیم تنها دلیل این کارمشکلات اقتصادی اسـت و 2 دلیل برایمان آوردند.

دلیل اول : پدری کـه 4 فرزند دارد یک باره یک دختر رابه عقد 4 پسرش درمی آورد و البته طبق قراردادی کـه دارند زن مذبور هرشب یا هرهفته رابا یکی از برادران بـه سر ببرد با اینکار اولا پدر اجازه نمیدهد کـه اساس خانواده اش گسیخته شود بلکه بالعکس وجود زن واحد سبب اتحاد آنان میگردد وهمه پروانه سان دور یک چراغ پرواز می کنند ثانیا ثروت پدر کـه از همه مهمتر اسـت پراکنده نمی‌شود و بـه هدر نمی‌رود.

دلیل دوم : اگر همان پدر درمدت 1 سال 4 دختر را برای 4 فرزندش عقد کند و زنان مذبور جداگانه باردار شوند درمدت 1 سال یک خانواده 4 نفری 12 نفر خواهد شد.اما چون زمین تبت زیاد حاصلخیز نیست و مواد غذایی محدود اسـت می کوشند کـه ازتولید نسل تا جائیکه مقدور می باشد پیش گیری کنند وبا اینکار جمعیت تبت را همیشه بـه همان اندازه اي کـه هست حفظ کنند.

پس از شنیدن این دلایل بـه مردم تبت لقب مناسبی دادیم لقبی کـه از هرجهت درخور آنهاست « #اکونومیست_هاي_متفکر» و درآخر این سئوال برایمان پیش آمد کـه اینجا چـه بلایی بـه سر فرزندان می آورند و فرزندی کـه از یک زن واحد بوجود می‌آید مال کدام برادر اسـت ؟

معلوم شد کـه اولاد اول بـه برادر بزرگ تر تعلق خواهد داشت و بهمین قیاسِ فرزندان بعدی بـه برادرانِ کوچک تر خواهد رسید . بچه ها بـه ترتیب تعلق بـه برادر بزرگ تر پدر و بـه بقیه عمو میگویند.

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
422 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-23 19:30:12
تیدا، سگ ژرمن شپرد که در ایران از جستجو در آوار ساختمان پلاسکو تا بازیگری در فیلم سینمایی متری ۶/۵ را در کارنامه خود دارد؛ بدون حضور مربی‌اش جلوی یک زورگیری را در تهران گرفته است.

این ویدیو از دوربین مداربسته خانه همسایگان آقای میر مسعود رضوی، مربی و مالک تیدا ضبط شده و به گفته او پس از چند روز در اختیارش قرار گرفته است.

تیدا در اینستاگرام ۱/۵ میلیون دنبال‌کننده دارد و طرفدارانش را با هنرنمایی‌هایش شگفت‌زده می‌کند.


@NIKPAND
75 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-23 10:30:13 #سکینه_پری اولین پزشک بانو جراح در ایران
سکینه پری، اولین پزشک بانو جراح در سال ۱۲۸۳ خورشیدی در شهر #همدان دیده به جهان گشود. سکینه پری فرزند ریحانه و نصرالله همدانی بود که مدرک پزشکی خود را در شوروی سابق گرفت و در سال ۱۳۱۲ تخصص خود را در رشته‌ی جراحی و سرطان‌شناسی به پایان رساند. اولین پزشک زن جراح و سرطان‌شناس ایرانی به مدت ۵ سال در بیمارستان‌های شوروی طبابت کرد. والدین او هم‌زمان با هم از دنیا رفتند و بعد از این حادثه به دلیل علاقه‌ای که به ایران داشت همراه با تنها خواهرش راهی ایران شد. سکینه پری بعد از بازگشت به ایران برای گرفتن مجوز طبابت در ایران در یک آزمون در سال ۱۳۱۳ خورشیدی شرکت کرد و اجازه‌ی کار گرفت. او به دلیل تسلط بر زبان ترکی پیشنهاد شرکت شیلات را برای کار در شهر قره‌سو را پذیرفت و به مدت ۱۴ سال در آن شهرمشغول بکار بود. طبق اطلاعات موجود در اسناد تاریخی سکینه پری، اولین زن جراح و سرطان‌شناس ایرانی.
او فردی بسیار خیر بود که همیشه و در تمام طول عمرش به مستمندان و افراد بی‌بضاعت بسیار کمک می‌کرد. هم‌چنین خدمات ارزنده‌ی زیادی برای مردم ایران انجام داد.
سکینه پری در سال ۱۳۵۷ در شهرستان #بندرگز استان گلستان درگذشت و در همان شهر بخاک سپرده شد.

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
586 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-22 16:33:28 #صبر_کن_تا_مصقله_از_طبرستان_برگردد
مصقلة بن هبیره شیبانی #کارگزارعلی بن ابی طالب (ع) در اردشیر خرّه از شهرهای مهم فارس بود.
به نقل از برخی از مورخان عبدالله بن عباس حاکم بصره وی را به این سمت منصوب کرده بود. وی بیت المال را به خویشان و بستگانش می‌بخشید و موجبات ناراحتی حضرت علی را فراهم ساخت. البته، تبرئه شد و بر سمت خود باقی ماند. پس از شکست شورش خریت بن راشد، هنگامی که معقل بن قیس، از سرداران علی، با پانصد اسیر به اردشیر خره رسید، مصقله اسرا را به مبلغی گزاف خرید و آزاد کرد. اما، از عهده پرداخت مبلغ آن به بیت المال برنیامد. علی از وی آن مال را مطالبه کرد اما وی گریخت و نزد #معاویه رفت. علی(ع) از عمل وی در شگفت شد که چون بزرگواران اسرا را آزاد کرد و سپس چون بندگان گریخت. علی، در نظر داشت وی را برای بازپرداخت دین زندانی کند و اگر وی را ناتوان بیابد آزاد نماید.

بعداً در زمان خلافت معاویه، با ده هزار نفر به منطقه #طبرستان رفت، اما او و تمام لشکرش آنجا کشته شدند. در زبان عربی سرگذشت مصقله به شکل یک #ضرب‌المثل درآمد و هرگاه کسی قصد داشت کاری را انجام ندهد، می‌گفت «لا يكون هذا حتى يرجع مصقلة من طبرستان» یعنی «#صبر_کن_تا_مصقله_از_طبرستان_برگردد». همچنین احتمال دارد ضرب‌المثل فارسی «آنجا که عرب نی انداخت» ترجمه‌ای تحریف شده از آن باشد. به گفته ابن اسفندیار جایی که مصقله مدفون شد، بعدها به صورت یک زیارتگاه درآمد و مردم مسلمان‌شده محلی به عنوان یکی از صحابه به مرقدش می‌رفتند.

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
500 views13:33
باز کردن / نظر دهید
2021-12-21 21:56:36
همه را صدا زدم جز خدا

هیچ کس جوابم را نداد جز خدا

@NIKPAND
314 views18:56
باز کردن / نظر دهید
2021-12-21 18:40:52 سرو مهر یا درخت یلدا

درخت کریسمس برگرفته از درخت سرو در ایران باستان است که در شب یلدا تزیین می شده است.

" درخت کریسمس یا درخت یلدا"

در دوران پارس باستان در شب يلدا درخت سبزی را تزيين می كردند كه نشانه سبزی هميشگی باشد. يعنی روز تولد خورشيد. 

مسيحيان و پاپ لئو در قرن چهارم برای از بين بردن اين سنت تلاش كردند و سرانجام پيروز شدند.
همزمانی تولد مسيح با شب يلدا سبب شد كه اين دو جشن با هم برگزار شود ولی به تدريج با تغيير مداوم تاريخ، زمان آن تغييركرد. 
در قرن هيجدهم «لوتران» آلمانی با اقتباس از درخت يلدای پارسيان درخت كريسمس را به جمع تزيينات شب تولد مسيح آورد.

به قولی شب يلدا زمان تولد مهر يا ميترا است. طرفداران قوم آريا در ايران و هند و اروپا اين شب را با كمی تغييرات در سنت ها جشن می گيرند.



#یک_دقیقه_مطالعه
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در نیک پند دنبال کنید
@NIKPAND
473 views15:40
باز کردن / نظر دهید
2021-12-21 18:39:21 #یک_دقیقه_مطالعه

پیشینه شب چله

شب یلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود. مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می‌شد.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب چله با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (دی در آیین ایرانی زرتشتی به معنی دادار و آفریننده) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم دوران باستان که با دانش نجوم آشنایی داشتند، میدانستند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.
سفره شب چله ، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.
روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود.

برگرفته از : آثارالباقیه ابوریحان بیرونی


#یک_دقیقه_مطالعه
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در نیک پند دنبال کنید
@NIKPAND
456 views15:39
باز کردن / نظر دهید
2021-12-20 22:11:11
عاق اولاد

#استاد_دانشمند

@NIKPAND
318 views19:11
باز کردن / نظر دهید
2021-12-20 10:30:20 ضرب المثل تو از تو؛ من از بیرون

مرد ساده لوحی بود که سه تا گوسفند داشت. یک روز تصمیم گرفت گوسفندانش را به بازار مال فروش ها ببرد و بفروشد و با پول آن ها یک گاو شیرده بخرد. وقتی می خواست از خانه خارج شود، به همسایه اش برخورد. همسایه سلامی کرد و گفت: « او غور به خیر! کجا صبح به این زودی؟»
مرد ساده لوح تصمیمش را با همسایه در میان گذاشت.
همسایه گفت: « این سه گوسفندت را خیلی شیرین بخرند، به شش سکه می خرند. در حالی که گاو شیرده را به کمتر از ده سکه نمی توان خرید.»
همسر مرد ساده لوح که شاهد گفت و گوی آن ها بود، گفت: «دو من پشم توی خانه داریم، آن را هم می فروشم.»
همسایه گفت: «دو من پشم را هم حداکثر به دو سکه ی طلا می خرند. با این حساب، باز دو سکه کم دارید.»
مرد ساده لوح گفت : «حالا بروم بازار، ببینم چه می کنم. شاید توانستم گوسفندانم را به قیمت بیشتری بفروشم.»
وقتی مرد ساده لوح وارد بازار مال فروش ها شد، با خود تصمیم گرفت که قیمت بالاتری روی گوسفندانش بگذارد. هر کس قیمت گوسفندانش را می پرسید، می گفت: «ده سکه کمتر نمی دهم.»

تا ظهر کسی حاضر نشد گوسفندان او را بخرد. سر ظهر که بازار خلوت شده بود و مردم به دنبال ناهار و استراحت رفته بودند، یک نفر از راه رسید و گفت: «بابا! این سه تا گوسفند را چند می فروشی؟»

مرد ساده لوح گفت: «ده سکه!»
خریدار نگاهی به گوسفندها کرد و گفت: «قبول دارم، می خرم.»
مرد ساده لوح ، خوشحال شد و گفت: «ده سکه بده و گوسفندها را ببر.»
خریدار وانمود کرد که دنبال کیسه ی پولش می گردد. تمام جیب هایش را جست وجو کرد و آخر سر گفت: «خیلی متاسفم. کیسه ی پولم را جا گذاشته ام.»
مرد ساده لوح که نمی خواست مشتری به آن خوبی را از دست بدهد، گفت: «عیبی ندارد؛ من همین جا می مانم، برو پول بیاور.»
خریدار که در اصل خریدار نبود و از صبح با دیدن رفتار صاحب گوسفندها فهمیده بود که او مرد ابله و نادانی است، گفت: «راست می گویی؛ بهتر است من بروم کیسه ی پولم را بیاورم. اصلاً چطور است تو یکی از گوسفندها را گرو نگه داری تا من دو تای دیگر را ببرم و با کیسه ی پولم برگردم. وقتی برگشتم و پولت را دادم، گوسفند سوم را هم به من بده.»

مرد ساده لوح قبول کرد. دزدی که خودش را خریدار جا زده بود، دوتا از گوسفندها را برداشت و برد. مرد ساده لوح هم در انتظار ماند تا او برگردد. اما اگر شما در کف دستتان مویی می بینید، مرد ساده لوح هم توانست یک بار دیگر دزد و گوسفندها را ببیند.

از آن طرف، همسر مرد ، پشم های خانه اش را برداشت و به دوره گردی که از در خانه اش می گذشت داد. دوره گرد گفت: «منی چند؟»
همسر مرد ابله گفت: «دو من است. هر من آن را به یک سکه می فروشم. روی هم می شود دو سکه.»

دوره گرد، پشم ها را توی ترازو گذاشت و گفت: «خانم! این که دو من نیست. کمتر است. زن که نمی خواست مشتری پشم را از دست بدهد، فوری النگوهای طلایش را از دست هایش در آورد و روی پشم گذاشت و گفت: «حالا چی؛ حالا دو من شد یا نه؟»

دوره گرد که اصلاً انتظار نداشت با چنین صحنه ای برخورد کند. دیگر حرفش را نزد دو سکه به زن داد و النگوها و پشم ها را برداشت و برد.
مرد ساده لوح تا عصر انتظار کشید. هوا که رو به تاریکی می رفت، فهمید گولش زده اند و دو تا از گوسفندهایش را مفت و مجانی از چنگش در آورده اند. طناب گوسفند باقی را گرفت و دست از پا درازتر به خانه برگشت به خانه که رسید، داستانش را برای همسرش تعریف کرد.

همسرش لبخند پیروزمندانه ای زد و گفت: «ولی من گول نخوردم و پشم ها را به دو سکه فروختم. این هم دو سکه ای که از دوره گرد گرفتم. این را هم بگویم که تازه پشم ها کمی از دو من کمتر بود. من دوره گرد را گول زدم و النگوهایم را روی پشم ها انداختم تا بهانه نگیرد.»

مرد ساده لوح فهمید که زنش هم دسته گل دیگری به آب داده است. نمی دانست چه بکند. فقط از روی ناراحتی رو کرد به زنش و گفت: «عزیزم! تو از توی خانه و من هم بیرون از خانه باید همین جوری تلاش کنیم تا ببینیم کی می توانیم گاو شیرده بخریم.»

از آن به بعد، کسانی که معامله و کاری را با هم شروع کنند و هر دو به جای سود، زیان ببینند، این مثل را درباره ی خودشان به کار می برند.

لطفا کانال نیک پند را به دوستان خوبتان معرفی کنید

@NIKPAND
621 views07:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-19 22:50:06
چقدر دردناکه وقتی به همه کمک میکنی ، اما نوبت خودت مشکل داری همه تنهات میذارن!

@NIKPAND
267 views19:50
باز کردن / نظر دهید