Get Mystery Box with random crypto!

In the Fade

لوگوی کانال تلگرام nowinthefade — In the Fade I
لوگوی کانال تلگرام nowinthefade — In the Fade
آدرس کانال: @nowinthefade
دسته بندی ها: موسیقی
زبان: فارسی
مشترکین: 2.65K
توضیحات از کانال

«بازو بگشا ای فیروزه بر چشم‌های تاریکم.»
مآ: @Fade_communication
و من: @inthefadeunknown_bot
آرشیو موسیقی‌ها: @Fade_musics
آرشیو نوشتارها: @Manaseks
_________________________________
@mon_amour_cinema
@fadeinrap
@Giraffity
@Galerie_de_Voir

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-31 23:56:02
Self-Portrait with Studio Camera, c. 1917
Edward Steichen
105 views20:56
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:52:04 ۲/۲

گاهی هم که می‌شنوند قرار است نمایشگاهی بر پا شود، عکس‌های ۱۰ یا ۱۲ سال پیش‌شان را رو می‌کنند. این فاجعه است. مدرسه‌های عکاسی داریم که یک دوجین‌شان به ده سنت هم نمی‌ارزد. دوره‌های مختلف عکاسی دارند: چگونه می‌توان عکاس مد شد، چگونه می‌توان عکاس تبلیغاتی شد و دوره‌ای هم دارند که اسمش را گذاشته‌اند آموزش بنیادی. آموزش بنیادی آنها عبارت از این است که چطور فیلم توی دوربین بگذاریم و چطور نگاتیف ظاهر کنیم؛ حرف‌های صدتا یک قازی که هر بچه مدرسه ۱۳ یا ۱۴ ساله‌ای می‌تواند در عرض پنج دقیقه از فروشنده وسایل عکاسی یاد بگیرد. آموزش بنیادی عکاسی باید واقعا بنیادی باشد. آنچه که در عکاسی بنیادی است، این است که عکاس جوان یاد بگیرد و بفهمد عکاسی چیست، برای چیست، و مهم‌تر آن‌که چرا می‌خواهد عکاسی کند. اگر می‌خواهد حرفه عکاسی را پیشه کند و از این راه نان بخورد، اشکالی ندارد. با او جروبحث نمی‌کنم، وقتم را سر این حرف‌ها تلف نمی‌کنم. از خیلی راه‌ها می‌توان نان درآورد؛ یکی هم عکاسی. اما اگر بخواهد عکس خوب بگیرد، چیزی را بیان کند، حرفی برای گفتن دارد و چیزی هم به هنر عکاسی اضافه کند، به جز تقلید از بهترین عکاس‌های فعلی؛ به این می‌گویند آموزش بنیادی، درک خویشتن. عکس خوب باید زنده باشد. لابد شما هم به اندازه من در کیلومترها فیلم که هر روزه در ایالات متحد ظاهر و چاپ می‌شود و هیچ هم ما را به جایی نمی‌رساند، سهیم‌اید. چه چیزی سبب می‌شود که عکس، خوب از آب در بیاید؟ هروقت دوربین را به طرف چیزی بگیرید و دکمه‌اش را فشار بدهید، می‌توانید یک تصویر خلق کنید. مجبورید. کار دیگری از دست‌تان بر نمی‌آید اما من به این نمی‌گویم عکس؛ مگر این‌که چیزی غیر از این هم مطرح باشد. من عادت دارم از کلمه‌ی زنده استفاده کنم؛ و درست است چون تا وقتی که تصویر زنده نشود، عکس نیست؛ ثبت است، ثبت مکانیکی. دستگاه بوده که آن را تولید کرده است. اما وقتی که عکاس چیزی در برابرش دارد و آن را با ذهن و قلب انتخاب کرده است. و هروقت که همه تجربه‌هایش را به کار می‌بندد، آن موقع است که آماده فشار دادن دکمه است و لحظه‌ای که دکمه را فشار داد، کار تمام است. کاری که بعد از آن از دستش بر نمی‌آید، خیلی محدود است. مزیتی که ما به نقاش‌ها و مجسمه‌سازها و سایرین داریم این است که وقتی آدم همه هنرش را به خرج داد، همه آموخته‌هایش را رو کرد، و هرچه در چنته داشت عرضه کرد و دکمه را فشار داد، کار تمام است. بعد از آن دیگر مجبور نیست کارش را تصحیح کند یا تغییر بدهد. مجبور است عقلش را به کار بیندازد. پس عوض این‌که عکاس‌ها نسبت به نقاش و مجسمه‌ساز عقب‌تر باشند، خیلی هم از آنها جلوتراند. وقتی که هرچه در درون‌تان دارید صرف ساختن و پرداختن تصویر کنید، در واقع دارید تصویر را شکل می‌دهید؛ سازمان می‌دهید. اگر صرفا دوربین را رو به منظره‌ای بگیرید و عکس بگیرید، تصویری به دست می‌آورید؛ اما این عکس نیست. تا وقتی که سازمان منسجمی نداشته باشد، عکس نیست. شایسته‌ی آن نیست که اسمش را عکس بگذارند، مگر این‌که طوری موضوع را سازمان بدهید که به زبانی که در آن منظره دیده‌اید، احساس کرده‌اید، تجربه‌اش کرده‌اید و بخشی از وجودتان بوده است، به حرف بیاید. البته فکر نکنید که با این کار شخصیت خودتان را با آن تصویر در آمیخته‌اید، وگرنه در جا می‌زنید. به‌نظر من لوس‌ترین حرف این است که با در آمیختن شخصیت عکاس در عکس، «سبک» به وجود می‌آید؛ به این می‌گویند ادا و اطوار، نه سبک. سبک در نتیجه کار زیاد و سال‌ها کار، سال‌ها مبارزه در راه انجام چیزهایی که عرض می‌کردم به‌دست می‌آید. بعد از آن است که سبک به‌وجود می‌آید. هرچیزی را که شبیه سبک باشد، نمی‌توان سبک نامید.

_ ادوارد اشتایخن
عکاسان و عکاسی
_جمع‌آوریِ وازریک درساهاکیان و بهمن جلالی
119 views20:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:51:01 ۱/۲

من سال‌های سال است که عکاسی می‌کنم. یعنی، راستش را بخواهید، ۶۵ سال است که عکاسی می‌کنم. موقعی که به اینجا آمدم به من قول دادند که مجبور نیستم سخنرانی کنم. گفتند کافی است بایستم و یک تشکر خشک و خالی بکنم و بنشینم. اما ویلسون خوب می‌دانست که من این کار را نخواهم کرد. حال برویم سر اصل مطلب. از وقتی که به عکاسی پرداختم -یعنی، راستش را بخواهید، از وقتی که عکاسی باب شد– بحث داغ این بوده است که عکاسی هنر است یا هنر نیست. این موضوع هم مطرح بوده است که عکاسی جزو هنرهای زیباست یا نه. ما مسئولان موزه هنرهای مدرن هیچ‌وقت اصطلاح هنرهای زیبا را برای نقاشی، مجسمه‌سازی یا هرچیز دیگری به کار نمی‌بریم. موزه به هنر اختصاص دارد، خواه نقاشی باشد و خواه مجسمه‌سازی، طراحی صنعتی، معماری یا عکاسی. من هیچ‌وقت بر این عقیده نبوده‌ام که عکاسی جزو هنرهای زیباست، مگر شاید در سال‌های جوانی‌ام. من همیشه به عنوان هنر عکاسی از آن یاد کرده‌ام. به این ترتیب هنر ما عکاس‌ها هم در ردیف هنرهایی مثل آرایشگری، مانیکور و احتمالاً واکس زدن کفش جای می‌گیرد. من اینجوری خوش دارم. در مورد خودم باید عرض کنم اگر کسی درباره یکی از عکس‌هایم به من بگوید «عکس خوبی است» خیلی بیشتر خوشم می‌آید تا بگوید «خیلی هنری است». بیایید به همان چیزی که هستیم مباهات کنیم؛ ما عکاسیم. بیایید فقط به عکاسی مباهات کنیم و بقیه را به خود عکاس واگذار کنیم. دیگر این موضوع مطرح نیست و در این پنجاه سال هم مطرح نبوده است که با عکاسی هم مثل بقیه رسانه‌های هنری برخورد شود. تا جایی که به این موضوع مربوط می‌شود، من فکر نمی‌کنم هیچ رسانه‌ای واقعا رسانه هنری باشد. تنها چیزی که یک رسانه را تبدیل به هنر می‌کند، هنرمندی است که تصویر را می‌سازد و تعداد این نوع هنرمندان آنقدر نیست که مرا به این نتیجه برساند. شما همه می‌دانید، یا قاعدتا باید بدانید که در سراسر دنیا از انفجار جمعیت حرف می‌زنند. مردم بسیاری در گوشه و کنار دنیا دارند جمعیت دنیا را می‌افزایند. حالا بیایید از این کل به جزء بپردازیم و انفجار جمعیت عکاسان را بررسی کنیم. شاید در ایالات متحده حتی یک خانه هم پیدا نکنید که یک عکاس یا یک عکاس تازه‌کار در آن نباشد. خدا می‌داند چند هزار و شاید چند صدهزار نفر از این عکاس‌ها در نظر دارند عکاس حرفه‌ای بشوند. آنها چطور عکاس حرفه‌ای می‌شوند؟ یک کلمه خطاب به تازه‌کارها؛ بیشتر عکاس‌های خوب و معروف امروز (اگر نگوییم همه آنها) هیچ‌وقت مدرسه عکاسی نرفته‌اند و آموزش عکاسی ندیده‌اند. آموزش خود من عبارت بود از یک تکه کاغذ کوچک که با یک قوطی نگاتیف به دستم افتاد. روی آن، نحوه مخلوط کردن محلول ظهور و غیره را نوشته بودند. بقیه را من خودم یاد گرفتم. حالا منظورم این نیست که بهترین راه همین است، اما اگر جوانی که می‌خواهد عکاس بشود، این «هوش» را نداشته باشد و اگر حاضر به هر نوع فداکاری نباشد، عکاس نخواهد شد. فکر می‌کنم هر عکاس جوان پیش از آنکه بخواهد از راه عکاسی نان بخورد باید بفهمد که چرا عکاسی می‌کند و از چه چیزی می‌خواهد عکس بگیرد؛ اگر غیر از این باشد، بزرگ‌ترین اشتباهی است که ممکن است از او سر بزند. اجازه بدهید خاطره‌ای از اولین سال فعالیت پانزده ساله‌ام در موزه هنرهای مدرن را تعریف کنم. یک روز جوانی که یک پوشه از عکس‌هایش را زیر بغل زده بود پیش من آمد. در خیابان‌های نیویورک از بچه‌ها عکس گرفته بود. در محله‌های فقیرنشین، در خیابان پارک و در پارک مرکزی از بچه‌ها عکس گرفته بود و خیلی هم عکس‌های جالبی داشت. از او پرسیدم تا حالا عکس‌هایش را به ناشری نشان داده است یا نه و او گفت «نه». پرسیدم دلش می‌خواهد تعدادی از عکس‌هایش را به ناشری نشان بدهد؟ «نه». پرسیدم: «چرا نه؟». جواب داد: «دلم نمی‌خواهد کسی به من بگوید از چه چیزهایی باید عکس بگیرم یا چطور باید عکس بگیرم.» گفتم: «خیلی‌خوب است. کار اصلی‌ات چیست؟» گفت: «من لوله‌کشم و بیشتر از خیلی از عکاس‌ها هم پول در می‌آورم.» این حرف مرا به فکر واداشت. از آن به بعد به همه جوان‌های مستعد توصیه کرده‌ام دو سه سال از وقت‌شان را صرف کار دیگری بکنند. اگراحساس می‌کنند کارشان باید به نحوی با عکاسی رابطه داشته باشد، بروند در یک بیمارستان رادیوگرافی کنند یا در مغازه‌ای وسایل عکاسی بفروشند. اما باید سعی کنند به‌طور حرفه‌ای درگیر کار عکاسی نشوند. دلیلش این است که تجربه‌های اولیه خیلی زود برای جوان‌ها الگو می‌شود. چند دقیقه پیش به هیکز می‌گفتم که می‌توانم از چهار عکاس اسم ببرم که ۱۴ یا ۱۵ سال پیش جزو مستعدترین جوان‌هایی بودند که می‌شناختم. عکاس‌های خوبی هم بودند. من آثارشان را نمایش دادم و بعضی از کارهای‌شان را هم خریدم تا به مجموعه موزه اهدا کنم. این جوان‌ها خیلی زود به عکاسی تجارتی روی بردند و حالا جزو عکاس‌های مزدور هستند.
112 views20:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:01:00
The Mirror, 1905
Edward Steichen

#چاه_دورتک
182 views20:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 21:35:13 #چاه_دورتک
213 viewsedited  18:35
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 21:34:47 تا تو دستم را می‌گرفتی جنگل شروع می‌شد،
مثل یک انجیر از وسط می‌شکافت.
با کمرهای دولاشده‌مان به بالا می‌دویدیم، نفس‌نفس‌زنان.
با قزل‌آلاها بالاوپایین می‌پریدیم،
برگ‌های کاج‌ها سرعتمان را می‌گرفت،
دستم را ول نکن، دستم را ول نکن...
بعد لیز می‌خوردیم تا آن پایین‌پایین‌ها.
و سکوت خم‌ می‌شد مثل یک درخت
ریشه می‌دوانْد در من و تو،
در جست‌وجوی آب‌های زیرزمینیِ خاک.
سینه‌های آفتاب‌گردانی‌ات به طرف نور می‌چرخید،
در سینه‌هایت مثل ساعات ظهر قدم می‌زدم،
مثل گنبد یک بنای یادبود در دو سویت قدم می‌زدم.
بعد دوباره شروع به دویدن می‌کردیم.
بالا، بالاتر، به سوی گودال‌های آبِ آسمان‌ها.
می‌بوسیدمت، می‌لرزیدی،
عشقی که خاطراتِ تکه‌تکه‌شده را یکی کند نمی‌تواند خواب ببیند.
ای جنگل، ای بختِ اسبِ شکارشده،
ای کبوترِ گرسنهٔ ازنوآغازکردن! ما بختی نداریم.
آتشش زدیم، مثل خالی در چشمان پرندگان مهاجر،
مثل تک‌دانه‌ای بر منقارهاشان
در سپیده‌دم. با بختی نداریم.

_ ملیح جودت آندای
فارسیِ شهرام شیدایی
216 views18:34
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:12:16 درخواست کمک:

موسسه‌های مختلفی که با کودکان افغانستانی سروکار دارند شدیدا نیازمند کتاب‌های درسی دوره دبستان هستند. اگر کتاب سالمی دارید که دیگر نیاز ندارید، می‌توانید از ساعت ۱۰ صبح تا ۸ شب بفرستید به کتابفروشی دماوند:

تهران، بلوار کشاورز، خ ۱۶ آذر، خ ادوارد براون، پلاک ۷
.
334 views18:12
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 01:14:01 Masahisa Fukase’s Family Portraits

In his series ‘Family’, the photographer compiles surprising photos in which he questions death, the inescapabl
In the sober setting of his father’s photo studio in Bifuka on the island of Hokkaido, photographer Masahisa Fukase had his family pose between 1971 and 1975, then again between 1985 and 1989. 
Family is a very particular album. The 31 photos depict the Fukase family, sometimes accompanied by perfect strangers. From time to time, Masahisa Fukase invited actresses or models to join the group photo, often posing nude or partially nude.
 
{ Death, a character in its own right }

In this series, the artist also sought to question death, an invisible character but one that is very present in the photographs. Indeed, as certain family members died, Masahisa Fukase replaced them with a glossy paper version, like in one photo taken in 1987 after the death of his father, in which the latter appears in a frame adorned with a black ribbon.  
‘My whole family, whose image I see in reverse on frosted glass, will one day die. This room, which reflects and freezes their images, is in fact an archiving device of death,’ Masahisa Fukase explains in the preface to the first edition of Family, released in 1991. 
The album was completed definitively in 1989, when the family photo studio closed down due to bankruptcy. ‘It is a parody of myself as the failed director of the Fukase studio, third generation,’ Masahisa Fukase revealed. In 2019, the publisher Mack republished a new version of the book Family, affirming that the family album itself is not about to be forgotten. 
 
{ In The Fade }
496 views22:14
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 01:12:02
Untitled 1972, from the series Family
Masahisa Fukase

#日本国
430 views22:12
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 22:39:29 از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی

وقتی سخن از تو می‌گویم
از عاشق
از عارفانه
می‌گویم
از دوست دارم
از خواهم داشت
از فکر عبور در به تنهایی

من با گذر از دل تو می‌کردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست.

من به تمنای تو
خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند

ما خاطره از شبانه می‌گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغانِ در پنهان،
ما خاطره‌ایم از به نجواها...

من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه‌ای از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش.
تو از به شباهت، از به زیبایی
بر دیده‌ی تشنه‌ام تو دیدن باش!

_یدالله رویایی
از "از دوستت دارم"
474 views19:39
باز کردن / نظر دهید