Get Mystery Box with random crypto!

پاکدینی ـ احمد کسروی

لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی پ
لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی
آدرس کانال: @pakdini
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 6.01K
توضیحات از کانال

kasravi-ahmad.blogspot.com
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad
تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran
اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info
کتاب سودمند
@KetabSudmand
یوتیوب
youtube.com/@pakdini
پیام بما
@PakdiniHambastegibot
farhixt@gmail.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 205

2021-05-02 08:31:04 خراباتیان که بودند و چه می‌گفتند؟

بخش سوم (پایان)

ما را با موسیقی دشمنی نیست
خراباتیان که بودند و چه میگفتند؟

همه‌ی تکه‌ها یکجا در یک فایل پی‌دی‌اف
817 views05:31
باز کردن / نظر دهید
2021-05-02 05:29:11 دفاع در دیوان کیفر

متن دفاع آقای کسروی در دیوان کیفر ـ تکه‌ی 33


7ـ گزارشهای دروغی درباره‌ی بیماری نصرت‌الدوله داده‌اند ـ من نمی‌دانم این دادستان از کجا آمده؟!. نمی‌دانم برای چه این عجایب و غرایب را از خودش نشان می‌دهد؟!. آری این یکی از دلیلهاییست که در کیفرخواست ذکر شده ولی وکلای مدافع پاسخهای قطعی بآن دادند. آقای مجیدی نامه‌های خود نصرت‌الدوله را خواند که همیشه از بیماری ناله می‌نوشته است. همچنین نامه‌های شهربانی سمنان (که در نظر دادستان مورد هیچ بدگمانی نیست) خوانده شد که درباره‌ی بیماری فیروز نوشته است و ما می‌بینیم از تهران برایش دارو فرستاده‌اند ، پزشک فرستاده‌اند. در آنجا نیز دکتر معتمدی معالجش بوده و تصدیق بیماری او را کرده است. این مدارک و دلایل در پرونده موجود است که دادستان اگر بیغرض بود بایستی خودش اینها را ببیند و در کیفرخواست ادعا نکند که گزارش دروغی درباره‌ی بیماری فیروز داده‌اند و بر فرض که در پرونده ندیده بوده پس از آنکه وکلای مدافع پاسخ دادند و آن مدارک را به رخش کشیدند بایستی بخطای خود پی برد و آن موضوع را بیکبار کنار گزارد ، نه اینکه سماجت کند و دوباره بگوید : گزارشهای دروغی درباره‌ی بیماری فیروز داده‌اند. گویا این آقا با زبان حال می‌گوید : من سخنیست گفته‌ام و گذشته ، شما هم باید بپذیرید و از آنهمه دلایل صرف‌نظر کنید.

8 ـ محمد را بحمام فرستاده آخرین مانع را از میان برداشته‌اند ـ این عبارت تعجب‌آورتر از عبارت پیشین است و این یکی از مواردیست که باید هر کس از تعجب و تأثر خودداری ننماید.

من در دفعه‌ی گذشته هم گفتم که چون در خواندن ادعانامه باین قسمت رسیدم که روزی که می‌خواسته‌اند نصرت‌الدوله را بکشند عقیلی‌پور ، محمدْ آشپز او را بحمام برده ، با خود گفتم چیزهای دیگر بماند باین چه باید گفت؟!. اگر مأمورین سوءقصدی نداشته‌اند برای چه محمد را با عقیلی‌پور بیرون فرستاده‌اند؟!. ولی سپس که پرونده را خواندم دیدم عجب تحریفی بکار برده‌اند و از همینجا فهمیدم که بنیاد این پرونده جز بتحریف حقایق و اعمال دسیسه نمی‌باشد زیرا حقیقت آنست که اولاً محمدِ آشپز هر روز به هر کجا که می‌رفته بایستی یکی از مأمورین همراه او باشد. این را خود محمد گفته که اگر برای سبزی خریدن می‌رفتم بایستی یک مأموری همراه باشد ، پس همراهی عقیلی‌پور با محمد در رفتن بحمام یک امر عادی بوده ثانیاً در آن روز درخواست رفتن بحمام را خود محمد نموده نه آنکه عقیلی‌پور او را باجبار برده باشد. فولادی که در نظر بازپرس و دادستان راستگو بوده و در حقیقت گفته‌های اوست که ملاک قضیه گرفته شده در این باره توضیحات داده ، خود محمد نیز آن را تأیید کرده. اینک عبارت پرسش و پاسخ از فولادی را از پرونده یادداشت کرده‌ام و نقل می‌نمایم :

س ـ در آن روز که عقیلی‌پور ، محمد را بحمام برد آیا بر حسب تقاضای محمد بود یا عقیلی‌پور بمنظور دیگری بحمام برد؟!.
ج ـ هر دو تقاضا داشتند که بحمام بروند بخصوص محمد دو سه روز قبل هم این تقاضا را کرده و چون نصرت‌الدوله پرستارش منحصر بهمین بود بنده اجازه ندادم.

اینست نمونه‌ای از تحریف‌کاریهای بازپرس ، و عجب است که من دفعه‌ی گذشته‌ این را شرح دادم ولی دادستان با کمال سماجت باز همان استدلال را پیش می‌کشد. گویا این مرد با این سماجتهای خود بما می‌گوید : یک کاریست که ما برای مصلحت خود کرده‌ایم و شما هم باید از فهم و وجدان و انصاف خود چشم پوشیده موافقت کنید. ولی تقاضای بسیار بیجاییست که می‌کند.


.
934 views02:29
باز کردن / نظر دهید
2021-05-01 18:29:11 در پیرامون اسلام
گفتار دوم : بهانه‌هایی که مسلمانان می‌آورند - تکه‌ی دهم


سپس پرسیدم : آیا قرآن امروز درمیان قرآنیان روانست؟!. از پاسخ درمانده ندانست چه گوید. گفتم : ناگفته پیداست که روان نیست. امروز کمتر یکی از دستورهای قرآنست که بکار بسته می‌شود. مثلاً قرآن می‌گوید : «قَاتِلُوا الَّذِینَ یلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ ...»(1) ، دستور می‌دهد که مسلمانان با نامسلمانانی که در نزدیکی آنان می‌باشند همیشه در جنگ باشند. امروز مسلمانان جنگِ با نامسلمانان بماند ، در آرزوی جداسری و آزادی خود نیستند و با خرسندی و خشنودی در زیر دست بیگانگان می‌زیند. قرآن می‌گوید : «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکمْ»[2] ، که فرمانبرداری از خلیفه را به هر کسی بایا[=واجب] می‌شمارد. امروز در جهان اسلام خلیفه‌ای نیست ، آن روزهایی که می‌بود ما فراموش نکرده‌ایم که مسلمانان با وی چه رفتاری می‌کردند ، فراموش نکرده‌ایم که جنگهایی که برمی‌خاست مسلمانان هند و مراکش تفنگهای خود را برداشته و با سپاه خلیفه (سلطان عثمانی) می‌جنگیدند ، فراموش نکرده‌ایم که در جنگ جهانگیر گذشته عربها بخلیفه نافرمانی نمودند و با دشمنان او که دولتهای بزرگ اروپا باشند همدستی کرده بجنگ پرداختند. اینبود ارجی که مسلمانان به «اولوالأمر» می‌گزاردند. قرآن از شعرگویی نکوهش می‌کند[3] و مسلمانان ـ بویژه درس‌خوانندگانشان ـ شعر را یکی از ستودگیهای خود می‌شمارند. قرآن از باده‌خواری نهی می‌کند[4] و مسلمانان باده را بجای آب می‌خورند. بسخن دراز چه نیاز : ما دیدیم که در بیشتر از کشورهای اسلامی به قرآن و دستورهای آن شوریدند و از اروپا «قانون اساسی» آورده بجای آن روان گردانیدند. پس بیگفتگوست که قرآن درمیان خود قرآنیان روان نیست. من می‌پرسم : چرا چنین شده؟!. چرا قرآن بخود قرآنیان اثر نمی‌کند؟!. شما پاسخ این را بگویید.

گفت : «عقیده‌ها سست گردیده ، مردم بد شده‌اند».

گفتم : «نخست می‌پرسم چرا مردم سست‌باور یا بد شده‌اند؟ هر چیزی در جهان شُوندی دارد آیا شُوند این چیست؟!. دوم می‌گویم : مردم همیشه بدند و این دینست که باید مردم را از بدی بیرون آورد. قرآن آنروزی که بیرون آمد مردم بدتر از اکنون می‌بودند. عربها بت می‌پرستیدند ، دخترهای خود را می‌کشتند ، داشته و خانه‌ی یکدیگر را تاراج می‌کردند. ولی قرآن آنان را از بدیها بیرون آورده از مردم نافهم و بت‌پرست عربستان مردان پاکدل و جانفشانی همچون علی و ابوبکر و عمر و عمّار و اباذر و عبدالله رواحه و خالد ولید و دیگران پدید آورد. این هنایش آنروزی قرآن بود ولی امروز کمترین هنایشی نمی‌دارد و ملایان قرآن را از اینسر تا آنسر می‌خوانند و کمترین پروایی نمی‌نمایند. این از چه روست؟!.

شما می‌گویید : چرا مردم را به قرآن نمی‌خوانید؟ من می‌گویم : اگر بخوانم خواهند آمد؟!. آنهمه ملایان و دیگران که هستند و همگیشان می‌کوشند ، و آنهمه کتابها درباره‌ی اسلام و قرآن نوشته‌اند و می‌نویسند آیا کارگر می‌افتد و کسانی از مسیحیان یا از دیگران به قرآن می‌گرایند؟!. من گرفتم که گراییدند و آمدند ، آیا بهتر از خود قرآنیان خواهند بود؟!. شما نخست شُوند بی‌پروایی مسلمانان را به قرآن و دستورهای آن روشن گردانید تا بدانیم چه باید کرد.
این را گفتم و خاموش ایستادم که پاسخی شنوم و او چون دید ناچار است پاسخی بدهد چنین گفت : «مردم عمل نمی‌کنند!».

گفتم باز پاسخ عامیانه دادی. آخر چرا عمل نمی‌کنند؟!. صد میلیون مسلمان با آن باوری که درباره‌ی قرآن می‌دارند و آن را کتاب آسمانی خود می‌پندارند ، چه شده که دستورهایش را بکار نمی‌بندند؟!. آیا این یک شُوندی نداشته است؟. من شُوند این را از شما می‌پرسم.

از آنسوی به چه چیز عمل کنند؟. مثلاً شمشیرها را کشیده نامسلمانان را بکشند؟!. به «اولوالأمری» که نیست فرمانبری نمایند؟!.. اداره‌های مالیات و بانکها را بهم زده بگرفتن خمس و زکات پردازند؟!.. دانشهای نوین را که با گفته‌های قرآن سازشی نمی‌دارد بکنار گزارند؟!.. با دیگران کاری نداریم بگو ببینم خود تو دستورهای قرآن را یکایک بکار می‌بندی؟!.


1ـ با بیدینانی که بشما نزدیکند بجنگ پردازید. سوره‌ی یونس (9) آیه‌ی 123.
[2 ـ سوره‌ی نساء (4) ، آیه‌ی 59. ـ و
3 ـ «و شاعران را گمراهان پیروی کنند.» سوره‌ی شعراء (26) ، آیه‌ی 224 ـ و
4 ـ «از تو درباره‌ی باده و گروبندی[=قمار] می‌پرسند ، بگو در آنها گناهی بزرگ است.» سوره‌ی بقره (2) ، آیه‌ی 219 ـ و]


.
1.0K views15:29
باز کردن / نظر دهید
2021-05-01 10:15:28
محمد ساعد مراغه‌ای
493 views07:15
باز کردن / نظر دهید
2021-05-01 10:15:04 چگونگی ترور یکم کسروی
(تکه‌ی پنجم)

«... حقیقت آنست كه این دولتها بهیچ تكانی در این كشور و توده خرسند نیستند و مردم را با این حال بدبختی (بلكه بدبخت‌تر از این) می‌خواهند تا جایی كه برای خود باز كرده وزارت و سررشته‌داری كشور را ویژه‌ی خود ساخته‌اند پایدار ماند ، و چون ما تكانی در توده پدید می‌آوریم این بآنها برمی‌خورد و از اینجاست كه با ما بنای مخالفت را می‌گزارند.

ما از این هم گله نداریم. بسیار رخ داده دولت با فلان جمعیت مخالف بوده. چیزی كه هست در این مخالفت دولت نباید وظیفه‌ی اساسی خود را فراموش كند. نباید قانونها را زیر پا گزارد. نباید در نبرد و مخالفت از مقام خود سوء استفاده كند.

اینهاست آنچه ما گله داریم. در این یك سال و نیم در وقایعی كه بزیان ما رخ داده وزراء تا توانسته‌اند قانون را اجراء نكرده‌اند. در مخالفت با ما از نیروی دولتی خود سوء‌استفاده نموده‌اند.

نخست بار كه این رفتار زشت از دولت سر زد پس از حادثه‌ی شوم بهمن‌ماه 1322 بود. چنانكه شنیده‌اید در آن هنگام در تبریز انتخابات در جریان بود و ملاها و بهاییها و صوفیها و حاجیهای انباردار كه همه با ما دشمن بودند با ابوالحسن ثقةالاسلامی و دیگر كاندیدها دست بهم داده با ساختن دروغ رسوایی بنام «قرآن‌سوزانی» مردم عامی را شورانیدند و در نتیجه‌ی آن كانون آزادگان در تبریز تاراج یافت و سوزانیده شد و آقایان ضیاء مقدم و اسلامی و مسعودی در مراغه و تبریز و میاندوآب گزند بسیار دیدند. آنچه مایه‌ی افسوس بیشتر گردید این بود كه دانسته شد یاور[=سرگرد] ضیایی كفیل شهربانی تبریز و امینی نام كلانتر بازار و همچنان رئیس عدلیه‌ی مراغه در این جرایم شركت داشته‌اند.

چون آگاهی داشتیم كه حاجیها برای تحریك غائله صدهزار ریال پول خرج كرده‌اند ، پنداشته می‌شد این شركت مأمورین شهربانی و عدلیه با اشرار بخاطر پولهاییست كه گرفته‌اند. ولی چون حادثه بمركز انعكاس یافت و من ناچار بودم برای گفتگو بوزارتخانه‌ها یا باداره‌ی كل شهربانی بروم و چند بار هم با ساعد نخست‌وزیرِ آن روز ملاقات كرده دانسته شد خیانت عمق بیشتر داشته است. زیرا دیده شد این وزیران نه تنها از آن پیشامد تأسف ندارند ، خشنود از آن می‌باشند ، و از بس مردان كم‌مایه‌اند خودداری نتوانسته خشنودی خود را بآشكار می‌اندازند.

در نتیجه‌ی این رفتار ایشان اشرار مورد تعقیب نشدند و دادستان تبریز با صد بیشرافتی در برابر جرایم مشهوده خود را بنافهمی و ناشنوایی زد. از سوی دیگر یك ماه بیشتر در تبریز و مراغه وحشیگریها دنباله داشت و كفیل شهربانی تبریز محرك و مدیر آنها بود.

در آن هنگام خیانتی از ساعد و همكاران او سر زد كه فراموش نشدنیست. اینها كه دیپلماتند و زیركند تدبیر اندیشیدند كه جنبش و كوشش ما را یك موضوع مذهبی جلوه داده چنین وانمایند كه ما مذهبی پدید آورده‌ایم و اختلاف بمیان مردم می‌اندازیم.

ما كه راه پیدا كرده می‌كوشیم این توده‌ی بدبخت را از چنگال اختلافات بیرون آوریم و به یك چنین كار بزرگی برخاسته‌ایم ساعد مراغه‌ای آن صورت ننگین را باین كوششهای ما می‌داد.

ما كه برای تكان دادن بجهان والاترین اندیشه‌ها را دنبال می‌كنیم و انعكاس گفته‌ها و كوششهای ما باروپا و آمریكا افتاده ساعد خام‌اندیشه می‌خواست با آن تدبیر خنك ما را خفه گرداند و رنجهای چند ساله‌ی ما را هدر سازد.

یكی از خیانتهای ساعد بازداشت پرچم بود. روزی دیدیم نامه‌ای از فرمانداری نظامی آوردند كه چون روزنامه‌ی شما توهین به دین مبین اسلام كرده بازداشت می‌شود. پرسیدیم : در كدام شماره؟... در كدام گفتار؟... تا مدتی پاسخ نمی‌دادند. سپس كه ناچار شدند ، گفتاری را نشان دادند كه زیر عنوان «دین از این چیزها والاتر است» نوشته شده و در دو شماره بچاپ رسیده و من دلم می‌خواست آقایان آن گفتار را می‌خواندند تا بدانند داستان چیست؟. گفتار نامبرده برعكس تهمت فرماندار نظامی در دفاع از دینست و ما در آن گفتار بكسانی كه به دین ایراد می‌گیرند پاسخها داده‌ایم.

ببینید كار جهان بكجا كشیده : ساعد مراغه‌ای كه در همه‌ی عمر خود یك بار رویش را بنام مسلمانی نشُسته و فروغ اسلام از روزنه‌ی خانه‌ی او نتابیده بمن كه همه‌ی عمر خود را با هواداری از دین و خداشناسی بسر برده‌ام تهمت توهین باسلام می‌زند. روی بیشرمی سیاه بادا ! از آن هنگام یك سال و نیم می‌گذرد هنوز پرچم در بازداشت است.
1.2K views07:15
باز کردن / نظر دهید
2021-05-01 05:29:11
علی دشتی
461 views02:29
باز کردن / نظر دهید
2021-05-01 05:29:11 دفاع در دیوان کیفر

متن دفاع آقای کسروی در دیوان کیفر ـ تکه‌ی 32


خلاصه‌ی دفاع من درباره‌ی پرونده‌های توقیف آنست که آنچه که با دستور زبانی یا کتبی شاه و مربوط بامور دولتی بوده نمی‌توان بآقای مختار یا بدیگری درباره‌ی آنها ایراد گرفت. ما همگی می‌دانیم که رئیس شهربانی نمی‌توانست در برابر شاه بایستد و بگوید این کار چون خلاف قانونست من نمی‌کنم. یک رئیس شهربانی ناگزیر از فرمانبرداری بوده. اما اگر درباره‌ی کسانی از روی اغراض شخصی یک تعدی کرده‌اند البته باید سزاشان ببینند.

اما درباره‌ی پرونده‌های اتهام قتل ، من پیش از آنکه بیانات دوم دادستان را بشنوم می‌دانستم که این پرونده پوچست و دلیلی برای اتهام در آنها نیست ولی چون بیانات دادستان را شنیدم پوچی آنها در نظرم بیشتر مجسم گردید. زیرا دادستان بجای آنکه بایرادهای ما پاسخی دهد به یک رشته سخنان سست‌تر دیگری پرداخت ، مثلاً درباره‌ی کشتن نصرت‌الدوله دلیلهای پایین را شمرد :

1ـ حسینقلی و همراهانش پیش از رفتن به سمنان وجهی بعنوان انعام گرفته‌اند ـ پاسخ این دلیل مکرر داده شده زیرا در آن قبضها تصریح شده وجهی که پرداخته شده در مقابل خدمت «انجام داده شده» بوده است و احتمال اینکه در مقابل کشتن فیروز که سپس بایستی انجام دهند بوده نمی‌رود. گذشته از آنکه ما می‌دانیم حسینقلی و همراهانش که مأمورین دیرین شهربانی بوده‌اند جهت نداشت پیش از انجام یک امری پاداشی در برابر آن باینان داده شود اساساً این مستبعد است که بگوییم باین مأمورین از تهران دستور کشتن نصرت‌الدوله را داده بودند. بر فرض آنکه کشتن را قبول کنیم چنین امری را قبول نتوانیم کرد.

2ـ ابوطالب چون مزاحم بوده به تهران بازگردانیده‌اند ـ آری ابوطالب را به تهران بازگردانیده‌اند ولی این ملازمه ندارد که قصد کشتن داشته‌اند. چنانکه از پرونده پیداست او را می‌گفته‌اند به بیرون سخن می‌برد و باین عنوان از آنجا دورش ساخته‌اند.

3ـ از تهران مأمورین مخصوص فرستاده‌اند ـ عجب دلیلی ذکر شد. این را آقای مختار و دیگران توضیح دادند که برای نگهداری «تحت ‌نظرها» یک اداره‌ی خاصی و مأمورین خاصی بوده و ما خود نیز می‌دانیم که زیر نظر گرفتن یک مردی همچون نصرت‌الدوله کار آژانهای بیسواد و ناآگاه سمنان نبوده و البته بایستی برای نگهداری او مأمورین آزموده و آگاهی از تهران فرستاده گردد.

4ـ درها و پنجره‌ها را تیغه کرده‌اند ـ پنجره نبوده از در نیز تنها یکی را تیغه کرده‌اند. این هم یک امر بسیار عادی بوده. خانه دو در داشته مأمورین برای آسانی کار خود یکی را تیغه کرده‌اند. نظیر این بسیار بوده و هیچ ملازمه‌ای با کشتن ندارد. چند سال پیش که آقای علی دشتی مبغوض گردید و بایستی مأمورین شهربانی او را در خانه‌ی خودش در تحت نظر نگه دارند خانه‌ی او نیز دو در داشته که مأمورین یکی را تیغه کرده بوده‌اند.

5 ـ سگ را بیرون کرده‌اند ـ مأمورین از سگ می‌ترسیده‌اند و آن را بیرون کرده‌اند ، هیچ دلالتی بقصد کشتن ندارد. زیرا بر فرض داشتن چنان قصدی سگ چه ممانعتی می‌توانست؟!.

6 ـ او را از طبقه‌ی بالا بپایین آورده‌اند ـ این نیز یک امر عادیست. چون در طبقه‌ی بالا نظارت دشوارتر است بطبقه‌ی ‌پایین آورده‌اند و شاید هم در ضمن قصد توهین و اذیت داشته‌اند ولی ملازمه با قصد کشتن ندارد. زیرا در بالا هم می‌توانستند کشت.


.
783 views02:29
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 18:29:11 در پیرامون اسلام
گفتار دوم : بهانه‌هایی که مسلمانان می‌آورند - تکه‌ی نهم


این یک برداشت نیک‌نماییست و بیرون خوشی می‌دارد. ولی درونش ناخوشست و جز هوده‌های ناستوده از آن بدست نیامده ، و این با چند شُوند است که در پایین با کوتاهی یاد می‌کنیم :

1) اینان با قرآن آن رفتار را می‌کنند که بنیادگزاران کیشها و آموزاکها کرده‌اند. بنیادگزاران کیشها و آموزاکها آیه‌های قرآن را بدلخواه معنی کرده و هر آیه‌ای را که با گفته‌های خود ناسازگار یافته‌اند بگزارش پرداخته‌اند ، اینان نیز همین رفتار را می‌کنند. مثلاً یک شیعی چون قرآنی می‌گردد بجای آنکه باورهای خود را با قرآن بسنجد قرآن را با باورهای خود می‌سنجد ، مثلاً در قرآن که در دو جا آشکارا می‌گوید : «لَا أَعْلَمُ الْغَیبَ»(1) سردسته‌ی قرآنیان با من گفتگو کرده می‌گفت : «ای من عندی»(2) .

2) قرآن پاسخده بسیاری از گمراهیهای این زمان ـ از صوفیگری و خراباتیگری و جبریگری و مادّیگری و مانند اینها ـ نیست ، و آنان که دلهاشان پر از این گمراهیها نیز هست از خواندن قرآن و از سر سپاردن بآن ، هوده‌ای در این باره بدست نمی‌آورند و دودل و گیجسر می‌مانند.

3) بسیاری از دستورهای ارجدار قرآن ـ همچون باهمی و یگانگی مسلمانان ، جنگیدن با بیدینان ، فرمان بردن از اولوالأمر ، و پرداختن زکات و مانند اینها ـ بی‌زمینه گردیده. اینست از خواندن آیه‌هایی درباره‌ی اینها و از گفتگو کردن ، جز دور شدن از زمان و از خواهاکهای آن نتیجه برنمی‌دارند.

4) از دلبستگی‌ای که به قرآن پیدا می‌کنند هر سخن ارجداری که شنیدند و هر دانشی که دانستند در زیر آیه‌های آن جا می‌دهند ، و این را که جز نادانی و نافهمی نیست کار نیکی می‌پندارند.

5) همین دستاویزی گردیده که خود را رستگار می‌پندارند و بهیچ سخنی ، اگرچه با دلیل باشد ، گوش نمی‌دهند و بهیچ راهنمایی گردن نمی‌گزارند. بلکه بهمین دستاویز به هر کسی برتری می‌فروشند.
روی‌همرفته بجای سود بردن زیان می‌برند و بجای نیک شدن بدتر می‌گردند. این چیزیست که ما نیک آزموده‌ایم. آری وهابیان از رو آوردن به قرآن به نتیجه‌ی نیکی رسیده‌اند و خود درمیان مسلمانان بهترین گروه می‌باشند ، و این در سایه‌ی آن بود که از یکسو محمد ‌بن‌ عبدالوهاب مردی دانشمند می‌بوده و معنی قرآن را بهتر از دیگران می‌فهمیده ، و از یکسو مردم بیابان‌نشین عرب کسان ساده‌ای می‌بوده‌اند و دلهاشان باندازه‌ی دیگران آلوده نمی‌بوده.

کوتاه‌سخن : قرآن یکی از بهانه‌ها در دست مسلمانانست ، و این کتاب که روزی مایه‌ی رستگاری توده‌ها بوده امروز دستاویزی برای پافشاری در گمراهی و ایستادگی در برابر رستگاری می‌باشد.

درباره‌ی قرآن گیجسریهای بسیاری درمیان مسلمانانست و من برای روشنی سخن داستانی را در اینجا می‌نویسم :

چندی پیش یکی از ملایان بنزد من آمده چنین می‌گوید : «شما اگر به قرآن دعوت می‌کردید بهتر بود». گفتم : آن دعوت را شما کنید. اگر این کار چندان آسانست که یک کسی بسر خود برخیزد و خواهش این و آن را هم بپذیرد ، شما گام پیش گزارید و مردمان را به قرآن خوانید. دیگر چرا بمن دستور می‌دهید؟!. این کی بوده که کوشنده یکی باشد و دستور دهنده یکی؟!.


1ـ ناپیدا نمی‌دانم. سوره‌ی انعام (6) ، آیه‌ی 50 [و سوره‌ی هود (11) ، آیه‌ی 31].
2 ـ از پیش خودم ـ می‌خواهد بگوید پیغمبر که گفته «ناپیدا نمی‌دانم» خواستش این بوده که از پیش خود نمی‌دانم وگرنه از پیش خدا می‌دانم.



.
617 views15:29
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 10:36:40 چگونگی ترور یکم کسروی
(تکه‌ی چهارم)

«... روز هشتم اردی‌بهشت که آن حادثه رخ داد و من به بیمارستان انتقال یافتم یکی از نگرانیهای من این بود که اداره‌ی شهربانی یا دستهای دیگری قضیه را بجریانات سیاسی مربوط گردانند و بنام طرفداری از ملایان که متأسفانه از سه سال پیش جزو سیاست دولتهای متزلزل این کشور بدبخت گردیده بقضیه رنگ دیگر دهند. از اینرو هنوز در بهداری بودم که بکسانی که از جمعیت ما آمده بودند گفتم پیش از هر کاری قضیه را باداره‌ی روزنامه‌ها آگاهی دهند. هنوز زخمها کاملاً بسته نشده بود که این کار انجام گرفت.

همان روز پیشامدها بی‌اساس نبودن بدگمانی مرا باثبات رسانید. زیرا دانسته شد که کلانتری یک (که متأسفانه قراین بسیار بشرکت کارمندان آن در جنایت بدست آمده) و نماینده‌ی دادسرای نظامی اصرار دارند که چنان وانمود کنند که تپانچه‌ها هر دو در دست من و همراهانم بوده و آن ما بوده‌ایم که حمله برده‌ایم و برای آنکه موضوع را بماسانند گلوله خوردن مرا بکلی انکار کنند.

اینبود دیده شد بدکتر بیمارستان تلفن می‌کنند که موضوع گلوله خوردن را تصدیق نکند. باداره‌های روزنامه از شهربانی تلفن می‌شود که چیزی در آن باره ننویسند. یک تلفن از مرکز مجهولی بکار افتاده گاهی بنام دربار و گاهی بنام معاون نخست‌وزیر بهمه جا دستور می‌دهد.(1)

فردا دانسته شد بآقایان دکتر قزل‌ایاغ و دکتر شریفی پزشکان قانونی فشار آورده‌اند که موضوع گلوله خوردن را تصدیق نکنند. بآقای دکتر رضا نور که عکس برداشته بود تهدید کرده‌اند.

آنچه از همه بدتر بود اینکه دو تن جوانی را که همراه من بودند و تپانچه از دست جانی گرفته و مرا از مرگ نجات داده بودند با جانیها در یک ردیف گرفته آنها را نیز بازداشت کردند. اگر روشان می‌شد درباره‌ی خود من نیز قرار بازداشت صادر می‌کردند.

این رفتار شهربانی که سرهنگ نقدی دادستان دادسرای نظامی وقت شرکت در آن داشت مرا بسیار آزرده گردانید. خدا می‌داند که پانزده و شانزده زخمی که داشتم و از این پهلو بآن پهلو نمی‌توانستم گردید آن زحمت را بمن نداشت که این رفتار شرم‌آور شهربانی و آقای سرهنگ نقدی.

من سرچشمه‌ی این سیاست بسیار بیخردانه را می‌دانم. از روزی که رضاشاه رفته رجال سیاسی و کارکنان ادارات ما محض به توهم آنکه دولت انگلیس محافظه‌کار است و طرفدار ملاهاست به یک چنین رفتار کشور ویرانکُن برخاسته‌اند و با یک توهم خود را و فرزندان خود را بزیر دست ملایان هیچ‌نافهم سفیه می‌اندازند. این سیاست بسیار خنک رجال سیاسی و کارکنان اداری ما تا حدی شرم‌آور است که من عارم می‌آید گفتگو از آن کنم.

من از زخمی شدن خود تأسف نداشتم. زیرا از آن روزی که باین کوششها برخاستم پیش‌بینی کرده بودم که چنین وحشیگریها نیز رخ دهد. آنچه مرا آزرده می‌گردانید رفتار شهربانی و دولت بود. هنگامی که نماینده‌ی شهربانی بنزد من آمده پرسید : (شرح منازعه چه بوده) این کلمه‌ی منازعه که از روی قصد گفته می‌شد بیش از گلوله‌ها بمن تأثیر کرد و جهان روشن را در نظرم تیره گردانید.

چند تن جوان پست نافهم با تحریک ملایان و دیگران نقشه کشیده و دست بهم داده روز روشن در خیابان ده دوازده تن بسر من ریخته‌اند و دو گلوله زده‌اند با چاقو از سیزده جا زخمی گردانیده‌اند. در یک چنین پیشامدی شهربانی که مسؤول کشف جرائم است با جانیها مساعدت می‌کنند و قضیه را منازعه نامیده می‌خواهد رنگ آن را تغییر دهد که هم کمکی بجانیها کند و جرم را خفیف‌تر گرداند و هم توهینی بمن رساند. می‌خواهد چنان وانماید که من در خیابان ایستاده با یک سیدک گدایی مجادله کرده‌ام و تپانچه کشیده‌ام و طرف نزاع شده‌ام ـ افسوس باین کشور بدبخت افسوس...»

پس از آن ، کسروی در گفتار دیگری که برای خواندن در نشست روزنامه‌نویسان آماده کرده بود و در ماهنامه‌ی شهریور 1324 بچاپ رسیده ، با اشاره به این پیشامد ننگ‌آور و پشتیانی حکومت از جنایتکاران ، چنین می‌گوید :

(1) : در این باره در دفتر «چرا کسروی را کشتند؟» شرح بیشتر داده شده.
1.2K viewsedited  07:36
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 05:37:23
اگر ما می‌خواهیم از این گرفتاریها رها گردیم باید ببینیم سرچشمه‌ی آنها چیست و از راهش بچاره پردازیم و این کار با هیاهو و تندنویسی انجام نمی‌گیرد.


برای پیوستن به کانال پاکدینی ، اینجا را بنوازید.
975 viewsedited  02:37
باز کردن / نظر دهید