2021-05-01 10:15:04
چگونگی ترور یکم کسروی (تکهی پنجم)
«... حقیقت آنست كه این دولتها بهیچ تكانی در این كشور و توده خرسند نیستند و مردم را با این حال بدبختی (بلكه بدبختتر از این) میخواهند تا جایی كه برای خود باز كرده وزارت و سررشتهداری كشور را ویژهی خود ساختهاند پایدار ماند ، و چون ما تكانی در توده پدید میآوریم این بآنها برمیخورد و از اینجاست كه با ما بنای مخالفت را میگزارند.
ما از این هم گله نداریم. بسیار رخ داده دولت با فلان جمعیت مخالف بوده. چیزی كه هست در این مخالفت دولت نباید وظیفهی اساسی خود را فراموش كند. نباید قانونها را زیر پا گزارد. نباید در نبرد و مخالفت از مقام خود سوء استفاده كند.
اینهاست آنچه ما گله داریم. در این یك سال و نیم در وقایعی كه بزیان ما رخ داده وزراء تا توانستهاند قانون را اجراء نكردهاند. در مخالفت با ما از نیروی دولتی خود سوءاستفاده نمودهاند.
نخست بار كه این رفتار زشت از دولت سر زد پس از حادثهی شوم بهمنماه 1322 بود. چنانكه شنیدهاید در آن هنگام در تبریز انتخابات در جریان بود و ملاها و بهاییها و صوفیها و حاجیهای انباردار كه همه با ما دشمن بودند با ابوالحسن ثقةالاسلامی و دیگر كاندیدها دست بهم داده با ساختن دروغ رسوایی بنام «قرآنسوزانی» مردم عامی را شورانیدند و در نتیجهی آن كانون آزادگان در تبریز تاراج یافت و سوزانیده شد و آقایان ضیاء مقدم و اسلامی و مسعودی در مراغه و تبریز و میاندوآب گزند بسیار دیدند. آنچه مایهی افسوس بیشتر گردید این بود كه دانسته شد یاور[=سرگرد] ضیایی كفیل شهربانی تبریز و امینی نام كلانتر بازار و همچنان رئیس عدلیهی مراغه در این جرایم شركت داشتهاند.
چون آگاهی داشتیم كه حاجیها برای تحریك غائله صدهزار ریال پول خرج كردهاند ، پنداشته میشد این شركت مأمورین شهربانی و عدلیه با اشرار بخاطر پولهاییست كه گرفتهاند. ولی چون حادثه بمركز انعكاس یافت و من ناچار بودم برای گفتگو بوزارتخانهها یا بادارهی كل شهربانی بروم و چند بار هم با ساعد نخستوزیرِ آن روز ملاقات كرده دانسته شد خیانت عمق بیشتر داشته است. زیرا دیده شد این وزیران نه تنها از آن پیشامد تأسف ندارند ، خشنود از آن میباشند ، و از بس مردان كممایهاند خودداری نتوانسته خشنودی خود را بآشكار میاندازند.
در نتیجهی این رفتار ایشان اشرار مورد تعقیب نشدند و دادستان تبریز با صد بیشرافتی در برابر جرایم مشهوده خود را بنافهمی و ناشنوایی زد. از سوی دیگر یك ماه بیشتر در تبریز و مراغه وحشیگریها دنباله داشت و كفیل شهربانی تبریز محرك و مدیر آنها بود.
در آن هنگام خیانتی از ساعد و همكاران او سر زد كه فراموش نشدنیست. اینها كه دیپلماتند و زیركند تدبیر اندیشیدند كه جنبش و كوشش ما را یك موضوع مذهبی جلوه داده چنین وانمایند كه ما مذهبی پدید آوردهایم و اختلاف بمیان مردم میاندازیم.
ما كه راه پیدا كرده میكوشیم این تودهی بدبخت را از چنگال اختلافات بیرون آوریم و به یك چنین كار بزرگی برخاستهایم ساعد مراغهای آن صورت ننگین را باین كوششهای ما میداد.
ما كه برای تكان دادن بجهان والاترین اندیشهها را دنبال میكنیم و انعكاس گفتهها و كوششهای ما باروپا و آمریكا افتاده ساعد خاماندیشه میخواست با آن تدبیر خنك ما را خفه گرداند و رنجهای چند سالهی ما را هدر سازد.
یكی از خیانتهای ساعد بازداشت پرچم بود. روزی دیدیم نامهای از فرمانداری نظامی آوردند كه چون روزنامهی شما توهین به دین مبین اسلام كرده بازداشت میشود. پرسیدیم : در كدام شماره؟... در كدام گفتار؟... تا مدتی پاسخ نمیدادند. سپس كه ناچار شدند ، گفتاری را نشان دادند كه زیر عنوان «دین از این چیزها والاتر است» نوشته شده و در دو شماره بچاپ رسیده و من دلم میخواست آقایان آن گفتار را میخواندند تا بدانند داستان چیست؟. گفتار نامبرده برعكس تهمت فرماندار نظامی در دفاع از دینست و ما در آن گفتار بكسانی كه به دین ایراد میگیرند پاسخها دادهایم.
ببینید كار جهان بكجا كشیده : ساعد مراغهای كه در همهی عمر خود یك بار رویش را بنام مسلمانی نشُسته و فروغ اسلام از روزنهی خانهی او نتابیده بمن كه همهی عمر خود را با هواداری از دین و خداشناسی بسر بردهام تهمت توهین باسلام میزند. روی بیشرمی سیاه بادا ! از آن هنگام یك سال و نیم میگذرد هنوز پرچم در بازداشت است.
1.2K views07:15