Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه بدون مرز

لوگوی کانال تلگرام philosophybimarz — فلسفه بدون مرز ف
لوگوی کانال تلگرام philosophybimarz — فلسفه بدون مرز
آدرس کانال: @philosophybimarz
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 6.75K
توضیحات از کانال

فلسفه در جستجوی حقیقت است,اما مدام از خود می پرسد ایا حقیقتی وجود دارد؟
پیج فلسفه بدون مرز🤟
https://www.instagram.com/philosophybimarz/
ادمین :تبلیغ شما در تعرفه جدید هم در استوری اینستاگرام و هم در تلگرام پست میشه به دایرکت پیج اینستاگراممون بیاید

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 59

2021-05-09 12:05:55
■ من فقط وقتی هستم که تو مرا ببینی.




ناگهان در می یابی که از صحنه ی تئاتر زندگی به حاشیه رانده شده ای و نقش هایت رنگ می بازد و نور صحنه ی جامعه به سمت و سوی دیگری رفته است. هیچ کس ترا نمی بیند و به حسابت نمی آورد. بی توجه از کنارت می گذرند، بی آن که گوشه چشمی به تو داشته باشند. غم غربت، غم ندیده شدن از سوی دنیای اطراف و در نتیجه ی آن احساس تلخ #تنهایی آزارت می دهد. در ناخودآگاه خویش به این پرسش می اندیشی که چرا کسی مرا نمی بیند. به من فکر نمی کند، و یا دست کم، چهره به چهره با من نمی نشیند و دمی چشم هایش را به من قرض نمی دهد. حس در حاشیه زیستن و از نظرها غایب شدن، و حس به حساب نیامدن، به سراغت می آید چنین می شود که دلخور می شوی.




خورشید رضایت و #معنای_زندگی_ات بتدریج بی فروغ و کم سو می گردد. حتی ممکن است پریشان و مضطرب شوی. با این همه راهی برای ماندن در چشم ها و زیستن در نظرها نمی یابی


ا■ ‎دیده نشدن، مساوی است با اضطراب فراموشی و بی رحمی جهانی که در آن زندگی می کنی. #دیده_شدن صرفا به معنای انعکاس تصویر خود در شبکیه ی چشمان دیگری و مواجهه ی مستقیم با دیگری و مشاهده از طریق حس بینایی، نیست. دیده شدن معنای وسیع تری دارد. البته یکی از انواع دیده شدن، معنای مرسوم و متعارف آن است. بلکه دیده شدن، به همه ی آن چه گفته می شود که موجب می گردد دیگری و یا دیگران، آدمی را در ذهن و ضمیر خود حاضر بیابند، در کانون توجه شان قرار گیرد و مستقیم و یا غیر مستقیم به او بیندیشند. هم چنین دیده شدن، یعنی این که در روابط و مراودات روزمره به حساب این و آن بیاید


■ دیده شدن، (درمعنای موسع آن ) نیاز روان شناختی همه ی آدمیان، از همان زاد روز نخست تا پایان راه غبارآلود زندگی است. در مقابل مفهوم دیده شدن، مفهوم تلخ تنهایی و جدایی از دیگران می نشیند. "فروم از این نقطه آغاز می کند که بنیادی ترین دلواپسی بشر، #تنهایی_اگزیستانسیال است، یعنی آگاهی از جدا بودن، خاستگاه همه ی اضطراب ها است." #یالوم از قول یکی از بیمارانش می نویسد: "آن چه دستپاچه ام می کند این است که در ان لحظه هیچ کس در دنیا به من فکر نمی کند." چنین بیماری ترجیح می دهد که بمیرد تا این که تنها بماند، زیرا در نگاه او آدمی"وقتی تنها است، وجود ندارد." اضطراب تنهایی، یعنی هراس از گم شدن در پهنه ی تاریخ و از دست رفتن در فراخنای زمان است. اضمحلال "خود"، و در افتادن به ورطه ی غمناکی است که نمی داند کیست و در کجا ایستاده است. در این حالت است که باید"من" را با نگاه های دیگران مساوي و برابر دانست. "من" هیچ، "من"، نگاه. (تعبیری برگرفته از #سهراب_سپهری)


■ گرچه نیاز به دیده شدن، ویژگی #اگزیستانسیال و بنیادین درون آدمی است. اما گویا همه ی افراد به یک اندازه و میزان، چنین نیازی را در خود احساس نمی کنند. نیاز به دیده شدن، دست کم به دو عامل وابسته است. اولا، به ساختار روانی افراد ( #درونگرا_برونگرا ) و ثانیا، وابسته به این است که شخص در کجای نردبان فردیت خویش ایستاده و چه درجه ای از فرهیختگی را کسب کرده باشد. به میزان فربهی درون، نیاز به دیده شدن، کاستی می گیرد و متقابلا، موجودیت درماندگان، در اسارت نظر و نگاه های دیگرانند. اسارتی در زندان مخوف و تاریک و وحشتناک. آنان که ایستاده بر پای خویش اند، چندان محتاج "چشم" های دیگران نیستند. بیگانگی از خود و داشتن درونی بیهوده و پوچ، وابستگی ادمی را به دیگران و نگاه های انان بیشتر می کند تا جایی که فقط تا وقتی کسانی او را ببینند، احساس می کند وجود دارد. کسانی که سقف "هستی" خویش را بر ستون توجه و نگاه این وآن می نهند، زندگی فرو ریختنی و لرزانی را در حضور دیگران تجربه می کنند. زیستن در حضور دیگران، زیستنی تلخ و ناگوار است، زیرا نگاه های دیگران، امری پایدار و همیشگی نیست. روزی فرا می رسد که از کانون توجه جمع بیرون می آید و در سرمای تنهایی بر خود خواهد لرزید، بی آن که لباسی از خویشتن، بر قامت"خود" کرده باشد. چنین شخصی،. تا زمانی می تواند حس بودن و زیستن داشته باشد که کسی او را نظاره کند و یا در خاطره ای حضور داشته باشد. انسان میان تهی، بزرگترین رنج شان، رنج تنهایی و دیده نشدن است. زیرا برای احساس زنده بودن و زیستن، محتاج تصدیق دیگران است.


#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیالیسم


@Philosophybimarz
2.9K views09:05
باز کردن / نظر دهید
2021-05-08 12:03:26 در جهانی که انسان بی آنکه اختیاری از خود داشته باشد تمایلاتی بر او حاکم است و به طبع میل های دیگری در گذر روزگار به آنها افزوده میشود، این تمالات اضافه شده به میل های طبیعی انسان با توجه به شرایط جغرافیایی و فرهنگی به وجود میایند و شدت و ضعف خود را دارند!

مثلا در یک کشورِ و یا قاره که عقل بیشتر حاکم است تا احساس و معنویت ممکن است نگاه ابزاری به انسان بیشتر باشد و همچنین تسلط بر طبیعت نه یعنی میل به شناخت طبیعت برای رابطه ای معطوف برآن بلکه هرچه بهره کشی بیشتر از طبیعت هدف قرار میگیرد!

و در منطقه ای وقتی معنویت حاکم است انسان آن به طبع رابطه اش با انسان ژرف تر خواهد بود و درکل همه پدیده های طبیعی دارای یک سلسله مراتب و پیوندی معنوی میباشند و درکل نگاه ابزاری به هستی که انسان هم جزئی از آن است کمتر میباشد....‌‌‌

وقتی انسان در چنین مکانهایی زاده میشود و اسیر جبری است که بر او حاکم میباشد آیا میتوان اراده و اختیار را برای او در نظر گرفت و بتوان گفت این انسان میتواند در برابر این جبر طبیعی عکس العملی به اختیار انجام دهد؟
اگر جواب بله است که چگونه اش مورد بحث است.
اگر خیر است پس ما برای چه یک شخص جانی و یا رانت خوار و یا اختلاس کننده را مورد سرزنش قرار میدهیم؟؟ با این نگاه به انسان این او نیست که تصمیم میگیرد بلکه طبیعت است که به او دستور میدهد و جبر طبیعی است که اراده خود را با دستان این فرد و یا افراد به عمل میرساند!
(به راستی چه تفاوتی یست بین جبرعلمی با جبر الهی؟!)
اما مساله این است که انسانی که معنویت و انسانیت و همه را برای رسیدن به هدف و سود خود ابزار میکند، بیشک دیگر یک موجود بیمار نیست که گرفتار جبر حاکم طبیعت باشد.
بلکه یک موجودی است که مولفه های انسانی را اگاهانه مصادره کرده و به ادبیات سیاسی؛ پوپولیست بازی در آورده است و سود خود را رقم زده است.

و این انسانی که با چنین اگاهی در حق همنوع خود جنایت میکند بیشک باید یک اراده در برابر او بیایستد و او را کنترل کند‌. چنان که در طول تاریخ چنین بوده است و همه انقلاب ها و مجاهدت ها و مقاومت ها از یک سری انسان هایی صورت پذیرفته است که اراده کرده اند و ظالمان را به زیر کشانده اند که در همان زمان کسانی بوده اند که یا به گوشه ای خزیده اند و از ترس خود را دل پستوهای خانه هایشان مخفی کرده اند و کسانی دیگر بوده اند که به تملق متوسل شده و خود را به پاشنه ی پای پادشاه و یا خلیفه الله رساند و کفش حضرت والا را لیس میزدند!

پس اینجا معادله ی جبر به چالش کشیده میشود.


#سالار‌موسوی

@Philosophybimarz
524 views09:03
باز کردن / نظر دهید
2021-05-06 09:54:07 او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز بکند، برایش فداکاری بنماید. حس پرستش و وفاداری خود را بکسی نشان بدهد، اما بنظر می‌آمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت؛ هیچکس از او حمایت نمیکرد و توی هر چشمی نگاه میکرد بجز کینه و شرارت چیز دیگری نمی‌خواند!

#سگ_ولگرد
#صادق_هدایت

@philosophybimarz
1.2K views06:54
باز کردن / نظر دهید
2021-05-05 16:33:10
چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را بدیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم. نه یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمیشود بدیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.

#زنده_بگور
#صادق_هدایت

@philosophybimarz
1.0K views13:33
باز کردن / نظر دهید
2021-05-05 16:03:57 ماه محرم بود و سربازهای روسی در تبریز چوبه ی دار برپا کرده بودند و مشغول دار زدن آزادیخواهان بودند ولی یک مشت آدم لات و لوت و چاقوکش و پامنبری عین خیال شان هم نبود٬ برای کشتار آزادیخواهان که جلو چشم شان کشته می شدند جشن می گرفتند و برای حسینی که هزار سال قبل کشته شده بود عزا و علم و طبق راه انداخته بودند و سینه می زدند که داد از ظلم یزید... !

#احمد_کسروی
#تاریخ_مشروطه

@philodophybimarz
1.3K views13:03
باز کردن / نظر دهید
2021-05-04 12:38:37
■‍ در خاطرات هرکسی، چیزهایی است که به هیچ کس نمی گوید، فقط برای دوستانش بازگو می کند.
مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمی شود گفت و آدم فقط برای خودش می تواند بازگو کند، عین راز است...
اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی می ترسد برای خودش هم آشکار کند.

#يادداشتهای_زيرزمينی
#فئودور_داستایوفسکی


@Philosophybimarz
944 views09:38
باز کردن / نظر دهید
2021-05-03 11:03:53 ■ فرعون ها نمی توانند
برده ها را به وجود آورند
برده ها هم تعدادشان بیشتر است
و هم قدرتشان ...
این خود برده ها هستند
که فرعون ها را می سازند.‌..!

#مارتین_لوترکینگ

@Philosophybimarz
283 views08:03
باز کردن / نظر دهید
2021-05-03 10:58:50 ■ اندیشه پیدایش می‌شود، نه به اختیارِ من، بلکه معمولاً در پرده‌ای از هجومِ احساسات، آرزوها، بیزاری‌ها، و نیز اندیشه‌های دیگر، که آن را فرا گرفته‌اند، غالباً بدونِ آنکه بتوان آن را به درستی از «اراده کردن» یا «احساس کردن» جدا کرد... چه کسی این همه را انجام می‌دهد؟ به یقین بیش از آن که خالقِ این آمد و شد باشم، تماشاچیِ آنم... این در موردِ هر احساسی راست می‌آید که به خودیِ خود معنایی نمی‌دهد: اگر احساس دست دهد، ابتدا به وسیله‌ی ما تفسیر می‌شود... بسیارند چیزهایی که قشرِ حسیِ مغز از آنها به ما سرِ سوزنی آگاهی عطا نمی‌کند! - تنها کالبدشناسِ آگاه در مقابلِ چنین احساساتِ نامعینی، به عرصه‌ی علت‌ها راه می‌برد؛ حال آنکه هر کسِ دیگری، یعنی به طورِ کلی تقریباً همه‌ی انسان‌ها، مادام که می‌زیند، نه در پیِ تبیینِ فیزیکیِ چنین دردی، که در پیِ تفسیرِ روانی و اخلاقیِ آن‌اند.

#فردریش_نیچه
#آخرین_یادداشت‌_ها
یادداشت شماره 38 - بند 1
برگردان #ایرج_قانونی


@Philosophybimarz
309 views07:58
باز کردن / نظر دهید
2021-05-02 22:36:34 یکی از بهترین چنل های هم محتوا با ما و علمی و در تقابل با خرافات حتما جوین شید

@function_of_the_world
806 views19:36
باز کردن / نظر دهید
2021-05-02 22:35:20
𝙁𝙪𝙣𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝙤𝙛 𝙩𝙝𝙚 𝙬𝙤𝙧𝙡𝙙

آیا جهان می تواند از هیچ بوجود بیاید؟
هیچ از نظر فیزیکی به چه معناست؟

آیا حقیقت همان چیزی است که1 برای ما ملموس است یا فقط تفسیر غیر واقعی مغر ماست؟

کانال علمی جهان چگونه کار می کند

کانالی برای کاوشگران علم‌ و جویندگان حقیقت که پاسخ سوالات را با رفرنس معتبر و بدون هرگونه شبه علم وخرافات می دهد.
#کانال_علمی
╭┅═ঈ ঊ═┅╮
@Function_of_the_world
@Function_of_the_world
╭┅═ঊ ঈ═┅╮
841 views19:35
باز کردن / نظر دهید