Get Mystery Box with random crypto!

Problematicaa

لوگوی کانال تلگرام problematica — Problematicaa P
لوگوی کانال تلگرام problematica — Problematicaa
آدرس کانال: @problematica
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 14
توضیحات از کانال

کانالی برای انتشار مطالب وبسایت پروبلماتیکا
وبسایت:
www.Problematicaa.com
تماس با ما:
problematica1397@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 4

2021-08-18 19:30:00زیبایی زنانه، طرحی برای مطابقت با خویشتن

کامی فُروادوُ-متری/ ترجمه‌ی نگین صنیعی

از متن:
به نظر می‌رسد این نگاه تفسیری، درکی از واقعیت زندگی زنان در عصر رهایی ندارد. آزادیِ احراز شده [برای زنان]، تنها در حوزه‌ی عمومی و اجتماعی گسترش نمی یابد بلکه در فضای خصوصی نیز نقشی سازنده دارد. زنان بر بدنشان، همچنان بر روابط عاطفی‌شان کنترل دارند و در هر دو حوزه، همواره می‌توانند دست به انتخاب بزنند. این امر مانع از آن نمی‌شود که بلافاصله مسئله‌ای سر‌بر‌آورد، اینکه اعمال آزادی حقیقی یعنی آزادیِ‌ همراه با آگاهی از الزامات و محدودیت‌های خود، بدون مشکل نخواهد بود. این امر چالشی واقعی است و در وضعیت زنانه‌ی معاصر امری بسیار اساسی به نظر می‌رسد: زمانی که میان ارزش زداییِ فمینیستی از جلوه‌های بیرونیِ زنانگی از یک سو و الزامات روز افزون درباره‌ی فرمی ایده‌آل و دست‌نیافتنی از زیبایی زنانه از دیگر سو گرفتار شده‌ایم، چگونه در بدن زنانه‌ی خود با آرامش زندگی کنیم؟ این کار [زندگی در آرامش] به سختی ممکن می‌شود، ظهور بیماری‌های جسمی جدید مرتبط با وسواس کنترل و/ یا مرتبط با تصویر از خود، گواه این مسئله هستند. این رنج‌هایِ نوعاً بی‌سابقه بیان می‌دارد که [جستن] زیبایی، جستجویی پیچیده و درد‌آور است؛ هیچ‌گاه داده نشده، هیچ‌گاه از آن اطمینان حاصل نشده و همیشه یک هدف است: یعنی خود را آراستن و باز خود را آراستن، روزی از پس روز دیگر. بنابراین زیبایی زنانه باید در بُعدِ طرح و برنامه مورد تفکر قرار گیرد، و از رهگذر پرسش از خود درباره‌ی معنایِ این فعالیت که یک زن روزانه به واسطه‌ی آن [آراستن خود]، تصویر خود را به مثابه‌ی پیش شرط اساسی ورودش به جهان شکل می‌دهد.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/beaute-feminine/
برچسب‌ها:
بدن‌مندی,پدیدارشناسی,زنان,سیمون دوبووار,فمینیسم,کامی فروادوومتری,نگین صنیعی

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.0K viewsedited  16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-08-13 18:05:00
#افغانستان #هم_سرنوشتیم #هرات
#قندهار #سمنگان #تالقان #قندوز #جوزجان #نیمروز #بدخشان #سرپل

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.0K viewsedited  15:05
باز کردن / نظر دهید
2021-08-10 21:00:03فضایی‌نوشتنِ شهر

ادوارد سوجا/ ترجمه‌ی کسری شهبازبیگی

از متن:
بگذارید ظرفیت به‌پیش‌کشیدن چشم‌انداز فضایی را در نوشتن شهر از طریق طرح یک‌سری معانی جدید برای یک واژه‌ی یونان باستانی روشن کنم که تقریباً به‌کلی از جانب پژوهشگران برای مدتی نزدیک به ۲۰۰۰ سال مغفول بوده‌است. این کلمه‌ Synoikismos است که گاهی در انگلیسی به Synoecism ترجمه شده‌است، یا آن‌گونه که من ترجیح می‌دهم آن را به سینکیسم (Synekism) هجی و بیان کنم. ریشه‌ی این کلمه Oikos، خانه یا مکان سکونت است؛ ریشه‌ی مشابهی که در علم اقتصاد (که در آغاز به‌سادگی به‌معنی مدیریت خانوار یا اقتصاد خانه بود) و بوم‌شناسی، همچنین در ecumene و ekistics وجود دارد؛ اصطلاح متأخری که توسط شهرشناس یونانی، کنستانتین دوکسیادس (Constantine Doxiades) برای مطالعه‌ی همه‌ی فُرم‌هایِ سکونت انسانی ابداع شده‌است. پسوند mos در synoikismos اشاره‌ی ضمنی به شرایطی دارد که از آن برمی‌آید؛ در حالی که پیشوند syn به باهم‌بودن برمی‌گردد. Synoikismos یا سینکیسم به‌مثابه‌ی شرایطی قابل تعریف است که از سکونتِ باهم در یک خانه، مکان یا فضای خاص ناشی می‌شود.

با درنظرگرفتن دلالت‌های ضمنیِ دور یکدیگر جمع‌شدن برای زندگی وابسته به هم-من شاید مؤثر و خلاقانه را هم اضافه کنم-، synoikismos همچنین به ازدواج، وحدت منسجم یا «خانواده»‌ی شکل‌گرفته از طریق ازدواج ارجاع دارد. این اصطلاح در زیست‌شناسی به شیوه‌های متعددی به حیات خود ادامه داده است. می‌تواند طبق فرهنگ لغت آنلاین واژگان سخت، به معنایِ داشتنِ گل‌های نر و ماده در یک آرایش گیاهی، یا مشارکت گونه‌ها به ‌نفع دست ‌کم یکی ]یک گونه[ ( اما بدون آسیب به دیگران) باشد؛ دلالت ضمنی باز هم زیست خلاق در کنار یکدیگر است.

با این حال، وسیع‌ترین کاربست این اصطلاح به فرایندهایی ارجاع دارد که با شکل‌گیری دولت-شهر یا پولیس (Polis)، دیگر کلمه‌ی یونانی که با دلالت‌های شهری سرریز می‌شود، مرتبط هستند. به این ترتیب، synoikismos به معنایِ گرد یکدیگر جمع‌شدن یا با‌هم‌بالیدنِ -عروسی اگر ترجیح می‌دهید- اجتماع‌ها، همسایگی‌ها، روستاها، شهرهای نزدیک‌به‌هم در یک واحد سیاسی شهری منفرد و یک شیوه‌ی حکومت شهری است. تاریخ‌دان جغرافیایی یونان باستان، توسیدید (Thucydides)، این فرایند اجتماعی وحدت و تمرکززایی را به دو شیوه‌ی تجمع فیزیکی مردم و صورتی از وحدت‌بخشی سیاسی شرح می‌دهد؛ با این تذکر که این دو شیوه‌ی گرد یکدیگر جمع‌شدن همیشه در آنِ واحد اتفاق نمی‌اُفتند. برای توسیدید خیلی مهم بود که سینکیسم بزرگ کلان‌شهر آتنی، که حدود ۹۰۰ ق.م. اتفاق افتاد، واقعه‌ای است که یک ‌سال درمیان به مدت دو روز در تقویم یونانی به‌مثابه Synoikia، بزرگداشت تولد دولت-شهر و ادای احترام به «محافظ شهر»، جشن گرفته می‌شد.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/writing-the-city/
برچسب‌ها:
ادوارد سوجا,جهانی‌شدن,شهر,کسری شهبازبیگی,مطالعات شهری,هانری لوفور

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.6K views18:00
باز کردن / نظر دهید
2021-08-07 19:45:03ژوکر آگوستو بوآل و آموزش رهایی بخش
(استفاده از تکنیک‌های ژوکر بوآل در کلاس درس)

حمزه عالی‌پیام

از متن:
کاستی‌ها و ناکارآمدی سیستم کهنه‌ی آموزش رسمی برای همه‌ی ما روشن بود چرا که روزگاری در کلاس درس شاگرد بودیم و اکنون معلم هستیم و می‌خواهیم ژوکر باشیم. ما می‌خواستیم سیستم پوسیده را کنار بگذاریم. اگر کار اشتباه را درست هم انجام دهیم آن کار از اساس اشتباه است، پس ما انتخاب کردیم که کار درست را انجام دهیم، حتی اگر گاهی اشتباه کنیم. باید اشتباه کنیم. ما تصمیم گرفتیم از اشتباه نترسیم. ما می‌ترسیدیم ادای انسان‌های فهمیده را درآوریم و کاری که می‌دانیم اشتباه است را وفادارانه انجام دهیم. ما با تجربه‌ی زیسته خودمان در فضای آموزشی، به خوبی می‌دانیم چه کارهایی اشتباه است و نظام آموزش رسمی کاری می‌کند که فرایند با محتوا، دانش با نمره، توانایی با مدرک، فعالیت سازنده و پویا با رقابت توان‌فرسا، در هم آمیخته شوند. ما نمی‌خواستیم اطلاعاتی را به خورد دانش‌آموزان بدهیم و وادارشان کنیم مانند طوطی اصیل تکرارشان کنند.

نوزادان زبان مادریشان را خودشان می‌آموزند و هیچ نوزادی برای آموزش تکلم به زبان مادری به آموزشگاه نرفته و معلم خصوصی هم استخدام نکرده است. آدم‌ها با هم صحبت می‌کنند، کودک بارها حرکت لب‌ها را مشاهده می‌کند و گوش می‌کند، صداها را می‌شنود و به خاطر می‌سپارد. به مرور روابط میان صداها، واژه‌ها و نشانه‌ها را کشف می‌کند. تمرین می‌کند، خطا می‌کند، تکرار می‌کند و خودش را تصحیح می‌کند. بنا بر این آن چه موجب کودن شدن مردم می‌شود، کمبود تعلیم نیست بلکه انبوه وسیع ارزش‌ها و ضدارزش‌هایی است که نظام برترها و فروترها را می‌سازد. نظامی که هم برترها را کودن می‌کند و هم فروترها. برای همین ژوکر کارش را بر پایه پرسشگری پیش می‌برد. ژوکر اراده‌ای که به دست‌ معلمان فرهیخته و صاحبان فضل از انسان معقولِ عمل‌کننده‌ی فروتر ربوده شده است را به خودشان بازمی‌گرداند و با پرسشگری پی در پی مراقب است که صاحب اراده به توان طبیعی خودش واقف است.

به همین دلیل ما خودمان را درجایگاه صاحب دانش و یا انتقال دهنده یا ارایه دهنده دانش نمی‌دانیم. ما تلاش می‌کنیم فضایی ایجاد کنیم تا در آن کودکان با فعالیت و تمرین و خطا و تکرار به همراه بازی، توانایی‌هایشان را پرورش دهند. برای ما دانش در جزیره‌ای ناشناخته و دورافتاده قرار داشت. ما باید به همراه هم در قایق سوار شویم و بسوی آن حرکت کنیم. ما در مسیر به همراه هم نشانه‌ها و پدیده‌ها را مشاهده می‌کنیم، آنها را با هم مقایسه می‌کنیم و روابطشان را کشف می‌کنیم. هر کس همان اندازه می‌داند که تجربه کرده است. برای همین ما فقط کودکان را از گیجی و اتهام بی‌پایه و اساس نادان رها می‌کنیم تا بجویند و بیابند و بسازند. به این ترتیب آنها خودشان رابطه‌ی بین آن چه می‌دانند و آن چه نمی‌دانند را کشف می‌کنند و ذهن و توانایی‌هایشان در مسیر مطلوب خودشان پیشرفت می‌کنند.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/education/
برچسب‌ها:
آگوستو بوال,آموزش رهایی‌بخش,حمزه عالی‌پیام,ژاک رانسیر,کودکان,کودکان کار

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
3.0K viewsedited  16:45
باز کردن / نظر دهید
2021-08-04 20:00:03خاطره‌یِ چپِ قرنِ بیستم

انزو تراورسو/ ترجمه‌ی مبین رحیمی

از متن:
در آغاز دهه‌یِ ۱۹۹۰ هنگامی‌که پایان کمونیسم به مثابه‌ی شکستِ نهاییِ انقلاب‌ها شناخته شد، فیلسوفِ مارکسیستِ فرانسوی، دانیل بن‌سعید، یک ترازنامه‌ی دلسردکننده نوشت: «در طیِ یک سده مبارزه میانِ سوسیالیسم و بربریت، بربریت با فاصله‌ی زیادی جلوتر از سوسیالیسم است. ما به نسبتِ نیاکانمان که در آستانه‌ی قرن بیستم بودند، با امیدِ کمتری وارد قرن بیست‌یکم می‌شویم.» قابِ تاریخی وارونه شد. برای دهه‌ها کمونیسم، علی‌رغم مشخصه‌های بوروکراتیک و اقتدارگرایانه، از حمایت توده‌ای برخوردار بود؛ چرا که نمایانگرِ آینده بود و تمدن نوینی را وعده می‌داد. امروزه جنبش چپ برای دستیابی به حمایت توده‌ای، ناچاراً بایستی از هر گونه اشاره‌ای به کمونیسم اجتناب کند. سوسیالیسم، برای بیست‌وپنج سال تقریباً، در کارِ ماتم بوده‌است، و فرا گرفته‌ایم که بدون آینده زندگی کنیم: بدون اطمینان، با یک غایت متزلزل و گاهاً ناپیدا. واقع‌بین‌تر شده‌ایم، پراگماتیست‌تر از آنچه که بودیم، یا نیاکان ‌ما بودند. فرا گرفته‌ایم که یک یوتوپیای جدید -افقِ قابل مشاهده‌ای برای عصرِ جهانی- بایستی با عبور از پیوستارِ مبارزات مقاومت، و ریسیدنِ دوباره‌ی قابِ همبستگی‌ها، امیدها و اتحادها ساخته شود.
مطمئناً چنین یوتوپیایی، به معنای مشارکت در نبردی نیست که در آن پیشاپیش برنده باشیم. در مسیرِ تاریخ، هیچ ضمانتی برای این یوتوپیا وجود ندارد. همسو با لوسین گلدمن، بر این باور هستم: سوسیالیسم یک شرط‌بندیِ انسانی است؛ یک آینده‌ی احتمالی که در ظرفیت‌های انسانی حک شده‌است. و در عین حال می‌دانیم که سوسیالیسم هم می‌تواند شکلِ تازه‌ای از بربریت را به‌خود بگیرد. این شرط‌بندی، به واسطه‌یِ تجربه‌های قرن بیستم است که مملوء از مالیخولیا می‌شود. عنوانِ یکی از بهترین کتاب‌های دانیل بن‌سعید، «شرط‌بندیِ مالیخولیایی» است. با الهام از دانیل بن‌سعید، می‌توان این یوتوپیایِ انضمامی را «شرط‌بندیِ مالیخولیایی» نامید. همانگونه که کریستوفر هیل -پس از انقلاب قرن هفدهمِ انگلستان توصیف می‌کند- «تجربه‌ی شکست» قدمتی به اندازه‌ی خودِ جنبش‌های انقلابی دارد. تفکر و عمل همه‌ی انقلابیونِ مغلوب‌شده در تاریخ -سن ژوست، بلانکی، لوکزامبورگ، بنیامین، تروتسکی، گوارا- پیوسته تحت تاثیرِ حسِ تندِ شکست بوده است؛ به این معنا که رنج و فاجعه همیشه یک امکان باقی می‌مانند. فرهنگِ شکست، یک ریسمانِ قرمزِ واقعی است که تاریخ را در یک پیوستار، به مثابه‌ی تاریخِ ستم‌دیدگان، چفت‌وبست می‌دهد.
مالیخولیا همیشه بخشی از چپ بوده است. این مالیخولیا همواره شکستِ جنبش‌های جمعی و فروپاشیِ امید به انقلاب را ردگیری کرده است. چنین مالیخولیایی به معنای ماتم برای رفیقانِ از دست‌رفته و به‌خاطرآوردنِ لحظاتِ شادی‌بخش و برادرانه‌یِ تحولِ اجتماعی از طریق کنش جمعی است. ما به این مالیخولیا که نیرویش را از خاطره می‌گیرد نیاز داریم. مالیخولیایِ چپ به معنای تسلیم، انفعال و ناتوانی نیست. در نگاه من این مالیخولیا متعلق به «ساختار احساسِ» چپ -این مفهوم را از ریموند ویلیامز وام می‌گیرم- است. تغییرِ جهان صرفاً به‌واسطه‌ی پروژه‌های استراتژیک، روابط نیروها، ادعاهای موثر و سازمان‌های نیرومند صورت نمی‌پذیرد؛ فرایندِ خودرهاییِ انسان قویاً عاطفه‌ها، امیدها و انتظارات را سازماندهی می‌کند. مالیخولیا یکی از این احساسات است. مالیخولیا بعد از هر شکستِ تاریخی، فرایند ماتم را با خاطره شارژ می‌کند و چشم‌انداز جدیدی ایجاد می‌کند. به بیانی دیگر مالیخولیای چپ می‌تواند به پیوندی میان گذشته و آینده تبدیل شود. مالیخولیایِ ما، نه درمانده است، و نه تسلیم‌پذیر؛ بلکه بنیادی برای امید، و نبردی است مالامال از خاطره: خاطره به‌مثابه‌یِ آگاهی از رسالت‌مان برای پینه‌دوزیِ (والتر بنیامین می‌گفت رستگاریِ) جهان. «شرط‌بندیِ مالیخولیاییِ» مارکسیسم، پس از این همه فاجعه، دربردارنده‌ی فهمِ سَربسته‌ای است که ما را به این جهانِ از دست‌رفته‌یِ قربانیانِ بی‌نام‌ونشان متصل می‌کند: قربانیانی که همچنان منتظرِ رستگاری هستند.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/the-memory-of-the-left-twentieth-century/

برچسب‌ها:
انزو تراورسو,دانیل بن‌سعید,سوسیالیسم,کارل مارکس,کمونیسم,لوسین گلدمن,مبین رحیمی,والتر بنیامین

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.4K viewsedited  17:00
باز کردن / نظر دهید
2021-08-03 20:00:02تجربه‌ی پدیدارشناختی؛ تجربه نزد باتای

میشل فوکو/ ترجمه و موخره: سمیرا رشیدپور

از متن:
مفهوم تجربه‌ نزد باتای صرفن ادامه‌دهنده‌ی خواسته‌ی بلانشو است – یعنی این خواسته که تجربه خودش اتوریته باشد، و از همین رو معنا را، یعنی جهت‌گیری حرکتِ فلسفی را، واژگون سازد و ستاره‌هایش‌ و آسمان‌شان را برحسبِ ابتکارعملِ مطلقِ گامِ خویش [مجددا] به حرکت درآورد. اینکه بگوییم تجربه‌ی باتای آزادی‌اش را بازخواهد یافت کافی نیست: شاید باید گفت که تجربه‌ی باتای لبه‌ی تیز آزادی‌اش را وارونه کرده‌است، این تجربه نه تنها دیگر اِعمال آزادانه‌ی ضرورت را، یا شادکامی ناشی از اتوریته‌ی مطلوب را، رها می‌کند، بلکه حتا ژست اصلیِ اتوریته را نیز وامی‌نهد؛ در حقیقت، تجربه‌ی باتای خودش اتوریته می‌شود، اتوریته‌ی آفرینش‌گری که به واسطه‌ی خود بر روی خویش قرار می‌گیرد، بر خودش تأمل می‌کند و با بسط دادنِ خودش اِعمال می‌شود: قسمی آزادی برآمده از تجربه که دیگر خط راستِ جداکننده یا تفکیک‌کننده‌ای را ترسیم نمی‌کند، بلکه چوگان شاهی‌ را بلند می‌کند، همان عصایی که مشخص‌کننده‌ی حد و مرز است، یعنی هم گِرد می‌آورد و هم حُکم می‌راند. این تجربه‌ دیگر روحی نیست که از آشتی ناراضی باشد، آگاهی‌ای نیست که‌‌ وفادارانه به خویش گوش بسپارد، و دیگر سوژه‌ای نیست که همواره به سمت اصیل‌ترین ساحتِ خویش حرکت کند. این تجربه اما به واسطه‌ی اتوریته‌ای که مبرهن‌اش می‌سازد، و نیز به واسطه‌ی صورت بخشیدن به چنین مدعایی، تمام اسطوره‌شناسی‌های مبتنی بر خاستگاه، یعنی تمام اشباحِ بیگانگی، را از بین می‌برد. این تجربه از همه‌ی صورت‌های آگاهیِ غافل از خویش گسسته است، تمام چهره‌های آگاهیِ‌ برده‌وار را زدوده است، و دیری نمی‌پاید که تمام تلاش‌های مبتنی بر احضار و نجات را به باد دهد؛ زیرا هیچ چیزِ از آنِ خود را از دست نداده، هیچ طرفی بر آن پیشی نگرفته و هیچ فلکی تقدیرِ میلادش را مقدر نکرده است: این تجربه در همان لحظه‌ی ابتکارعمل‌اش کل حاکمیت‌اش را با خود حمل می‌کند، و آن چیزی را که بنیان می‌نهد نه یک عمل، یک تمرین یا یک وظیفه، بلکه نوعی سلطنت است.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/phenomenological-experience/
برچسب‌ها:
ژرژ باتای,سمیرا رشیدپور,گئورک هگل,موریس بلانشو,میشل فوکو

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
1.9K views17:00
باز کردن / نظر دهید
2021-07-30 20:45:02مطالعات فرهنگی در ایران و مسأله‌ی نئولیبرالیسم
(پس از یک دهه)

هادی آقاجانزاده

از متن:
ما در ایران، اندکی پیش از مرئی‌شدن بحران آزادسازی اقتصادی با مطالعات فرهنگی آشنا شدیم و آن را درون سنت نهادی-دانشگاهی جذب کردیم. در نیمه نخست دهه ۱۳۸۰ که مطالعات فرهنگی وارد مناسبات نهادی علوم اجتماعی ایران شد، هنوز مسائلی چون دانشگاه نئولیبرال یا آزادسازی اقتصادی همراه با غارت، به نحو فراگیری شناخته‌شده نبود. در نتیجه، جای‌گیری مطالعات فرهنگی درون نظم نهادی دانش و مجادله بر سر اعتبار حرفه‌ای و رشته‌ای با سایر اصحاب علوم اجتماعی، بخش متعارفی از شکل‌گیری مطالعات فرهنگی در ایران به حساب می‌آمد. باید اعتراف کنم که بسیاری از ما، آثار و تبعات این مجادله‌ی رشته‌ای و حرفه‌ای درون مناسبات نهادی را بیش از حد اولویت بخشیدیم و بحران اساسی‌ای را که مطالعات فرهنگی ایرانی با آن در حال رویارویی بود، نادیده گرفتیم. برای ما در آن مقطع که مقارنتی با لحظه‌ی هشتاد و هشت داشت، انحلال مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه نشانه‌ای کلیدی بود. برای سالها، مناسک قربانی‌شدن به خوبی به اجرا درآمد. این انحلال گویی هم می‌توانست برای قربانیان اعتباری خریداری کند و هم سایر بحرانها و چالشها را در پشت خود پنهان کند. البته تردیدی نیست که این «شک الحادی» ما کوچک‌ترین همدلی‌ای با بانیان انحلال ندارد، اما سوال ما اینجا از جنس دیگری است. فرض کنید انحلالی در کار نبود و مطالعات فرهنگی در دانشگاه علامه تداوم می‌یافت. چه اتفاقی قابل انتظار بود؟ بحرانی که در سطح اقتصاد سیاسی و شکلبندی‌های جدید سرمایه‌ای، زندگی روزمره مردم را متاثر از خود ساخته بود، چگونه می‌توانست به قلب «پروژه مطالعات فرهنگی» در ایران تبدیل شود، بدون آنکه نسبت فعالان مطالعات فرهنگی با میدان دانشی که خود هر روز بیش از پیش در همین شکلبندی جدید اقتصاد سیاسی و آثار اجتماعی و فرهنگی آن غرق می‌شد مشخص شود؟

درست در همین زمان، حمله‌ی بی‌امانی که از سمت یوسف اباذری و شاگردان نسل سوم او با کلیدواژه‌ی «نقد اقتصاد سیاسی نئولیبرال» به سمت مطالعات فرهنگی آمد، همچون ضربه‌ی محکمی به گیجگاه فعالان این حوزه بود. آنها که گویی ناگهان با بحرانی روبرو شده بودند که قادر به پاسخگویی به آن در درون نظم رشته‌ای و نهادی نبودند، در موضعی انفعالی‌تر خزیدند و حق را به منتقدان دادند. ولی حق تنها «تا اندازه‌ای» با منتقدان بود؛ اما پاسخ نابایسته و نابهنگامی از طرف مطالعات فرهنگی ایران داده شد و عملاً گفت‌وگوی جدی‌ای درنگرفت. پاسخ نابایست و نابهنگامی که دادند چه بود؟ اینکه به‌سادگی پذیرفتند خلاءیی بنیادین در پروژه‌ی مطالعات فرهنگی وجود دارد و مطالعات فرهنگی و از جمله فیگورهایی چون استوارت هال و… به اقتصاد سیاسی توجهی نداشته‌اند. ما در آن زمان، بیشتر پروژه مطالعات فرهنگی‌ای را که تا اوایل دهه ۱۹۹۰ پیش آمده بود می‌شناختیم. برای ما استوارت هال با خطابه‌ی «مطالعات فرهنگی و میراث‌های نظری آن» که گویی حکم «خطابه‌ی وداع» را داشت شناخته می‌شد و گویی پس از آن، او دیگر پیرمرد بازنشسته‌ای بود که توش و توان و حوصله پابه‌پای زمانه پیش آمدن را نداشت. در نتیجه ما نه از گروهی که حول مجله‌ی رادیکال soundings گرد آمده بودند خبر داشتیم و نه از مانیفست کیلبرن که نوعی مواجهه‌ی نظری/روشی با بحران عصر جدید – بحران نئولیبرال- بود. در نتیجه، با اتخاذ موضعی تدافعی و محتاطانه، نقد را معطوف خلاءیی بنیادی در برنامه مطالعات فرهنگی کردیم؛ و امکانی طلایی برای هم‌سخنی انتقادی با برنامه‌ی پژوهشی نقد نئولیبرالیسم که توسط اباذری و شاگردانش در میدان علوم اجتماعی طرح شده بود را از دست دادیم.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/cultural-studies/
برچسب‌ها:
اقتصاد سیاسی,مطالعات فرهنگی,نئولیبرالیسم,نقد اقتصاد سیاسی,هادی آقاجانزاده,هژمونی,یوسف اباذری

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.9K viewsedited  17:45
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 21:00:03سازماندهی، مقاومت، شورش و انقلاب

آنتونیو نگری/ ترجمه‌ی داریوش فلاحی

از متن:
درباره‌ی سازماندهی چیز کمی برای گفتن وجود دارد، جز اینکه ضروری است. برای صحبت درباره‌ی انبوه خلق، لازم است که با سازماندهی شروع کنیم. پیش از این هرگز این پرسش لنینیستی چه باید کرد که روش‌شناسی آن چیزی‌ است که سوژه می‌تواند انجام بدهد، اساسی نبوده است و همین اتفاق برای پرسش ماکیاولی درقبالِ اینکه شهریار[۱] کیست، افتاده‌است. در نتیجه ضروری است که به این موضوع بپردازیم که در این جهان متکثر، که دگرگونی ها، اگرچه تحت کنترل، با نرخ بالایی در حال اتفاق افتادن است، انقلاب چگونه می‌تواند حاصل گردد. به عبارت دیگر، چگونه آزادی مطلق به هر فرد، به هر تکینگی از انبوه خلق برگردد.

عملاً تمام اندیشه‌های انتقادی، ایده‌ی سازماندهی را که سنت‌های سوسیال دموکرات و بلشویکی به آنها ارائه داده‌اند، رد می‌کنند. در این مرحله، مسئله این است که امیدهای کاذب درباره امکان کلیِ تبدیل شدن انبوه خلق به یک بدن سازماندهی شده (همانطور که توسط تئوری حاکمیت حمایت می‌شود) یا امکان تقلیلِ تصمیم‌گیری به یک شبکه‌ی ارتباطیِ معمولی، ایجاد نشود. امروز مسئله‌ی انبوه خلق، مسئله‌ی شکلی از سازماندهی است که هنوز خلق نشده است، شکلی که فقط با مبارزه می‌تواند ابداع شود. بنابراین قبل از صحبت درباره‌ی سازماندهی، باید درباره‌ی مبارزه‌طلبی صحبت کنیم، هرچند این اصطلاح این روزها منسوخ به نظر می‌رسد.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/organization/
برچسب‌ها:
آنتونیو نگری,انبوه خلق,انقلاب,داریوش فلاحی,سازماندهی,شورش,مقاومت

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.1K views18:00
باز کردن / نظر دهید
2021-07-26 20:30:03سایه‌روشن‌های سرمایه(بخش دوم)
درباره‌ی فرم‌های اجتماعی

علیرضا خیراللهی

از متن:
در بخش نخست وعده داده بودم که پس از روشن کردنِ رابطه‌ی انضمامی استثمار و سلب مالکیت از طریقِ نقد ایداه‌ی انباشت به وسیله‌ی سلب مالکیت، به صورت ایجابی به آن چیزی که نئولیبرالیسم خوانده می‌شود، خواهم پرداخت. اما به نظر می‌رسد که عمل به این وعده هم‌چنان به مقدمات بیشتری نیازمند است. بدون روشن کردن برخی مسائل و توضیح برخی مغالطات در سپهر مبادله و سیاست، پرداختن به مسئله‌ی نئولیبرالیسم هم‌چنان اگر نگوییم ناممکن، دست‌کم پُرمخاطره است. بنابراین در بخش دوم سعی می‌کنم ابتدا به مغالطه‌ی استثمار در سپهر مبادله بپردازم و پس از آن، مسائلی در رابطه با شیوه‌ی انتظام فرم‌های متکثر اجتماعی در جامعه‌ی سرمایه‌داری طرح می‌کنم؛ تا به این ترتیب در بخش سوم (آخر) این سلسله مقالات به آن‌چه که نئولیبرالیسم خوانده می‌شود برسیم.
تا این‌جا مشخص شد که سرمایه‌داری‌های موجود، «کلیت‌هایی غنی از تعینات پیچیده‌اند» و علاوه بر وجوه و عناصرِ تماماً سرمایه‌دارانه، بسته به مختصات تاریخی و اجتماعی، همواره ممکن است وجوهی انتزاعاً غیرسرمایه‌دارانه (فراسرمایه‌دارانه) را نیز در شکل ظاهری و تحقق‌یافته‌ی خود بروز دهند. اما این وجوه اولاً در میدان جاذبه سرمایه قرار دارند و بنابراین در تحلیل انضمامی سرمایه‌دارانه به شمار می‌آیند؛‌ و در ثانی، تحت تأثیر گرایش بنیادین بسط مناسبات سرمایه‌دارانه خصلتی عدمی یا نیست‌شونده دارند‌. لذا شناسایی این وجوه ذیلِ تحلیل‌هایی ایستا و تماماً انتزاعی، یا تأکید بر استمرار آن‌ها در مقاطع تاریخی مختلف، نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای برای نامتعارف فرض کردن برخی سرمایه‌داری‌ها در نسبت با سایر جوامع سرمایه‌داری باشد. وقتی سرمایه به رابطه‌ی مسلطِ اجتماعی بدل شد، بنا به شرایط تاریخی می‌تواند در اَشکال و ظواهری منحصربه‌فرد پدیدار شود.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/capital-2/

برچسب‌ها:
ارزش,ارزش اضافی,استثمار,انباشت سرمایه,سرمایه,سرمایه‌داری,علیرضا خیراللهی,کارل مارکس,نرخ سود

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
2.2K views17:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 21:00:03یک تبارشناسیِ دولت

کوئنتین اسکینر/ ترجمه‌ی مهسا اسداله‌نژاد

از متن:
این متن ترجمه‌یِ گفتار کوئنتین اسکینر به نام «یک تبارشناسیِ دولت» است که در ۹ نوامبر ۲۰۱۱ در مرکز مطالعات تاریخی دانشگاه نورث‌وسترن آمریکا ایراد شده‌است. در زبان فارسی به قدرِ کفایت سردرگمی در معادل‌گذاریِ State و Government جاری‌ست. اسکینر به ما می‌گوید که چنین سردرگمی‌ای صرفاً به ترجمه و معادل‌گذاری برنمی‌گردد، بلکه ریشه در خودِ دلالت‌هایِ متفاوتِ این دو مفهوم دارد. او به‌واسطه‌یِ روش تبارشناسی، به‌ گفته‌ی خود، می‌کوشد این دو را از هم جدا کند، اما نه به آن معنا که ما در نظر داریم: دولت (state) به وضع کلی‌تر اشاره می‌کند و هیئت حکم‌رانی (government) به وضعی جزئی‌تر و مرتبط با قوه‌ی مجریه. پس به کدام معنا؟‌ در متن بحث می‌کند.

آدرس خواندن متن کامل:
http://problematicaa.com/a-genealogy-of-the-state/
برچسب‌ها:
تبارشناسی دولت,حاکم,دولت,کوئنتین اسکینر,مهسا اسداله‌نژاد

پروبلماتیکا/Problematica
@problematica
3.0K viewsedited  18:00
باز کردن / نظر دهید