Get Mystery Box with random crypto!

Reza Nassaji

لوگوی کانال تلگرام rezanassaji — Reza Nassaji R
لوگوی کانال تلگرام rezanassaji — Reza Nassaji
آدرس کانال: @rezanassaji
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.61K
توضیحات از کانال

پارگفتارهایی از جامعه، تاریخ و ادبیات
رضا نساجی: دانش آموخته فیزیک و علوم اجتماعی
داستان نویس (سال سی ام: آرما،1396)
پژوهشگر انسان شناسی فرهنگی و تاریخ شفاهی علوم انسانی ایران
مطالب کانال صرفاً برای شبکه های اجتماعی است
ارتباط:
Reza.Nassaji@gmail.com

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2022-07-19 17:52:35 شکاریم یک سر همه پیش «گرگ»
چالش‌های زیستن در اجتماع مسلمانان حکومتی


5. ذهن سادومازوخیست
بدین ترتیب، اگر دلیل و امکانی برای همزیستی باشد، ذیل باب «ترحم» برای مذهبی‌ها است. مذهبی‌هایی که از شدت ترس پای این حکومت ایستاده‌اند و (به تعبیر خلیل ملکی برای دکتر مصدق) با آنکه می‌‌دانند راهش غلط است، «تا قعر دوزخ با او خواهد رفت». مذهبی‌هایی که چیزی جز این حکومت ندارند و در واقع هیچ ندارند. بابت همین فقر است که تن به هر حقارتی می‌دهند و به‌خاطر ترسشان از دورانی که همین پشتوانه را هم نداشته باشند، حاضرند به حکومت اجازه دهند تا زندگی را برایشان بدل به زمهریر کند.

حکومت مذهبی (چه جمهوری اسلامی ایران؛ چه امارت اسلامی طالبان؛ چه شبه‌دموکراسی اقتدارگرایانه اردوغان در ترکیه؛ چه حکومت داعش و النصره در سوریه و عراق؛ و...) شاید در ابتدا امنیت و رفاهی را به مذهبی‌ها وعده دهند که از غیرمذهبی‌ها سلب شده است، اما خیلی زود همان‌ها را از همین‌ها سلب خواهد کرد. با این حال، مذهبیون از حمایت از آن به‌آسانی دست بر نخواهند داشت.

حکومت مذهبی سادیسم سنت‌گرایان مذهبی علیه جهان مدرن نیست، بلکه سادومازوخیسم مذهبیون بنیادگرا علیه خود و دیگران است؛ «خودآزاری» مذهبیون برای ارضای شهوت «آزارِ دیگریِ» غیرمذهبی. با بیماران روانی باید روادارانه رفتار کرد؛ این تنها دلیل و محور همزیستی است.
@RezaNassaji
945 viewsedited  14:52
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 17:49:05 شکاریم یک سر همه پیش «گرگ»
چالش‌های زیستن در اجتماع مسلمانان حکومتی


3. تقلای ذهن اقلیت
جمهوری اسلامی قرار بود مذهبیون را از موقعیت اقلیت در ایران و شیعه را از موقعیت اقلیت در جهان اسلام خارج کند (همچنانکه جنبش امل و حزب‌الله چنین نقشه‌ای را پیش بردند و همچنانکه اردوغان در ترکیه مسلمان‌ها را از موقعیت ضعف خارج کرد) اما در عمل چنان بلایی بر سر اسلام و تشیع درآورد که متظاهران به تشیع اکنون در خود ایران در اقلیت به سر می‌برند.
بابت همین موقعیت اقلیتی است که ناچارند صدای بلندگوهای مراسم مذهبی و حکومتی را بالا ببرند و خیابان‌ها را به‌گونه‌ای محاصره کنند که جمعیت‌شان زیاد به نظر برسد و قدرت‌شان هم. زمانی اصرار داشتند حرکاتشان را خودجوش و تجمعاتشان را مردمی جلوه دهند، اما اکنون از تصریح به حمایت دولتی ابایی ندارند. پیشتر فریاد می‌زدند: «برود هر که دلش خواست شکایت بکند / شهر باید به من هیئتی عادت بکند»، حالا افتخار می‌کنند که برای «سپاه» فیلم می‌گیرند تا زنی در اتوبوس را دستگیر کند.
و البته سپاه هم از این عدم استقلال ایشان استقبال می‌کند، در دفاع از دختری که ظاهراً عقلش پاره‌سنگ برمی‌دارد (و البته از خانواده‌ای رانت‌خوار می‌آید) و زنان غیرمحجبه را گاز می‌گیرد (تا حدی که زنان دیگر او را از اتوبوس بیرون می‌کنند) وارد عمل می‌شود و دختر بی‌حجاب را دستگیر می‌کند تا بگوید ما از شماییم و شما از مایید.

در اینجا باید تعریف کانزرواتیو حکومت چون «نظم مشروع» و «خشونت قانونی» «پاسدار منافع عموم جامعه» را دور ریخت و تعریف چپ‌گرایانه‌ی حکومت چون «حافظ منافع طبقه‌ی حاکمه» را پذیرفت که البته بخشی از اقشار دیگر را شریک منافع خود می‌کند (مثلاً مردان مخالف برابری حقوق زنان؛ قومی که خود را نژاد برتر و فرهنگ غالب می‌د‌اند؛ دیندارانی که مذهب خود را حقه می‌پندارند؛ و...) یا به توده‌هایی تشبث می‌کند که احساس می‌کنند حکومت داد آن‌ها را خواهد ستاند و آنان را از ناامنی روانی و مادی نجات خواهد داد. (توده‌های فقیری که چشم‌انتظار عدالت‌خواهی حکومت از اقشار ثروتمند جامعه‌اند؛ توده‌های خارجی‌ستیز با عقده‌های تاریخی از قدرت‌ها و اقوام بیگانه که گمان می‌کنند دولت کشورشان را در مقابل دشمنان متحد و قوی نگه داشته؛ زنانی که گمان می‌کنند اگر حجاب نباشد، سقط جنین آزاد شود، همجنسگرایان ازدواج کنند و... اخلاق و جامعه از هم می‌پاشد و خدا آنها را نخواهد بخشید؛ و...)

4. فقر ذهن حکومتی
اما مذهبی‌هایی که تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد حکومتی مذهبی می‌گذارند، خیلی زود خواهند دید که چقدر دستشان خالی است. یک حکومت (با ماهیت استبدادی، استثماری و ارتجاعی) دارند و دیگر هیچ ندارند: خواهند دید که دینداریشان حکومتی است (تسلیم به تشخیص از بالای حکومت برای همگان - حتی برای مراجع مستقل - و خالی از ایمان فردی و همبستگی اجتماعی)؛ ریاکارانه است (فرصت‌های اجتماعی و اقتصادی در جامعه - همچون تحصیل، اشتغال و... - میان طرفدران مذهبی حکومت توزیع می‌شود و دیگران با تبعیض سیستماتیک محروم می‌مانند، در نتیجه همه برای پیشرفت ناگزیر از ریاکاری‌اند)؛ واپسگرایانه است (خالی از خردگرایی جهان مدرن و ارزش‌های انسان‌باورانه)؛ همنوا با استثمار است (حکومتی که برای تأمین منافع وابستگان خود چون امید اسدبیگی تمام کارگران هفت‌تپه را از هستی ساقط می‌کند و کسانی چون عبدالباقی را می‌پرورد که با پول مردم، برجی می‌سازد که بر سر همان مردم ویران خواهد شد)؛ موید ظلم است (ظلمی که فقرای جامعه را که چه بسا بسیاریشان از اقشار مذهبی باشند، در خیابان‌های آبان و نیزارهای خوزستان به رگبار می‌بندد و مادر شهیدی را که پسرش در تظاهرات علیه گرانی بازداشت شده، «فاحشه» می‌خواند)؛ و...

ذهن مذهبی حکومتی آلوده به طاغوت، شرک و کفر است. مذهبی‌ها سرمست از باده‌ی تشکیل حکومت و سرکوب هر اقلیت و اکثریت رقیب، از رهبرشان بتی ساخته‌اند همپای امام غایب، حتی پیامبر و خدا. به سخنان رهبرشان ارجاع می‌دهند، اما به آیات کتاب مقدسشان نه (مگر آیاتی قهر و جهاد برای توجیه سرکوب دیگری). بی‌باور به ظهور امامی که مظلومان را بر ظالمان پیروز خواهد کرد، تلاش دارند خود را پیروان امام و پیروز بر ظلم جلوه دهند. بی‌ایمان به جهان دیگری که عدالت الهی در آن جاری خواهد شد، می‌کوشند با کشتن غیرمومنان تعریف خود از عدالت را غالب کنند. مذهبی‌‌های سرسخت در اعتقاد، اما خالی از ایمان.

[ادامه دارد]
@RezaNassaji
793 viewsedited  14:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 17:01:00 شکاریم یک سر همه پیش «گرگ»
چالش‌های زیستن در اجتماع مسلمانان حکومتی


1. دشواری ذهن مدرن
در مواجهه با عمده‌ی افراد مذهبی در ایران، استفاده از نظام مفاهیم مدرن بی‌فایده است، زیرا حتی در چارچوب مفاهیم سنتی هم فکر نمی‌کنند؛ بلکه یا تعریف را از بالادست می‌گیرند (مثلاً مفهوم «مستضعف») یا درگیر تحدید مفهوم به مصادیق مشخص‌اند. این تجربه‌ای است که ما از بیش از پنجاه سال طرح آرای شریعتی و کوشش او برای ارائه‌ی نظام مفاهیم از درون تاریخ اسلام آموختیم؛ بسط مفاهیم شهادت، انتظار، امامت، ظلم، عدالت و... درون سیر خطی از تاریخ و کشاندن مصادیقی از تاریخ اسلام به جهان امروز برای آوردن مذهبیون خانه‌نشین به صحنه‌ی مبارزات اجتماعی، در نهایت به تحویل خواست‌‌های انقلاب 57 به فاجعه‌ای دیستوپیایی انجامید: جامعه به امت؛ دموکراسی به امامت؛ آزادی به ولایتمداری؛ ظلم‌ستیزی به گناه‌ستیزی و... بدل شد.

با این‌همه، هنوز هم دیالوگ با مذهبیون با استفاده از نظام مفاهیم مدرن میسر نیست. حتی تحلیل نهضت اسلامی منجر به غلبه‌ی مذهبیون در انقلاب 57 هم با مفاهیم سنتی خود آنان باید صورت گیرد، تا تفاوت خواست‌های ایشان با مفاهیم مدرن «دموکراسی»، «آزادی»، «عدالت» و... آشکار شود. کما اینکه باید تصریح کرد که خود انقلاب 57 هم به‌سرعت به نهضت اسلامی واپسگرا بدل شد؛ زیرا انقلاب پدیده‌ی مدرنی است که مشروعیت ساختارهای سنتی را به چالش می‌کشد (و ساختار فراتر از نهادهایی مثل حکومت است؛ بلکه مذهب - نهاد رسمی مذهب، اخلاق دینی، قوانین دینی، مرجعیت روحانیون و... - خانواده‌ی پدرسالار، مردسالاری، قوم‌سالاری و... را شامل می‌شود) نه اینکه حکومت روحانیت و قوانین شریعت را بر تارک جامعه بنشاند.

2. درک ذهن بنیادگرا
بر این اساس، لازم است مذهبیون را با همان مفاهیم خودشان فراخوانیم و به چالش بکشیم. برای مثال، حساسیت آنان به «گناه» (با تقلیل تعریف گناه به عدم تقید به شرایع، همچون بی‌حجابی، شرب خمر، روابط خارج از ازدواج و...) و بی‌تفاوتی در مقابل «ظلم» (نک متن پیشین من با عنوان «خوک‌ها در خیابان») مایه‌ی طعن باید باشد.

اما در مواجهه با کسانی که باور مذهبی مانع دفاعشان از کرامت انسان‌ها نیست، طرح معنای جدیدی برای مفهوم «غیرت» لازم است؛ غیرت یعنی در برابر هرگونه ظلم و تعدی به جان و کرامت انسان‌ها سکوت نکنی. بر این اساس، زمانی که گشت ارشاد زنی را به اتهام بدحجابی می‌دزدد، تماشاگران بی‌تفاوت چنین صحنه‌ای همگی بی‌غیرت‌اند. بی‌تفاوتی در برابر ظلم عین بی‌غیرتی است. مسلمانان این جامعه که در برابر این حکومت ساکت‌اند، همگی از بیخ بی‌غیرت‌اند. اما اگر با آن حکومت همراهی کنند، در تمام کثافات آن شریک‌اند.

در چنین فضایی، «همزیستی» میان مذهبی و غیرمذهبی بی‌معناست، زیرا رابطه‌ی ما «شکار و شکارچی» است؛ اقلیت مذهبی می‌خواهد در دفاع از حکومتی «انگلی» (که همه‌ی ما را استثمار می‌کند تا به حلقوم اقلیتی بریزد)، همه‌ی غیرخودی‌‌ها را شکار کند.
مانی که همزیستی ممکن نیست و شکارچی در کمین است، باید هر کس دشمن خود را بشناسد. برای این کار آزمون ساده‌ای وجود دارد: فیلم برخوردهای گشت ارشاد و زنان گازگیر با زنان غیرخودی را نشان فرد بدهید و واکنش او را بسنجید.
ذهن بنیادگرا (فرقی نمی‌کند شیعه‌ی طرفدار جمهوری اسلامی یا سنی طرفدار طالبان، داعش، القاعده، بوکوحرام و...) ارزشی برای جان و کرامت انسان قائل نیست، بلکه اصالت را با حفظ حجاب و عفاف می‌داند. طبیعی است که همزیستی با چنین فردی ممکن نباشد، حتی اگر جزوی از خانواده‌‌ی خود ما باشد.

همه‌ی اینان می‌توانند در موقعیت آقا و خانم خرمدین ظاهر شوند؛ همانند پدران و مادران مذهبی ابتدای انقلاب که فرزندان چپی خود را به پاسدارها لو می‌دادند.
با پذیرش این حقیقت که «شکاریم یک سر همه پیش» چنین «گرگ»‌هایی؛ باید درباره‌ی چالش‌های زیستن در اجتماع مسلمانان حکومتی بیشتر اندیشید.

[ادامه دارد]
@RezaNassaji
https://t.me/nasiri42/6950
802 viewsedited  14:01
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 12:09:44 به مناسبت غدیر:

https://t.me/RezaNassaji/2484
https://t.me/RezaNassaji/2485
https://t.me/RezaNassaji/2486
و موخره:
https://t.me/RezaNassaji/2487
https://t.me/RezaNassaji/2488
775 views09:09
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 17:05:48 خوک‌ها در خیابان


در یکی از مشهورترین رخدادهای یازدهمین و آخرین جشن هنر شیراز در سال 1356، نمایشی در خیابان‌های شهر اجرا شد به نام «خوک، بچه، آتش» (Pig, Child, Fire!) اثر گروه مجاری اسکوات. نمایشی که در صحنه‌ای از آن، سربازی به زور و در ملاء عام به زنی روسپی در خیابان تجاوز می‌کند، اما مردم تماشا می‌کنند و ‌اعتراض نه. اما نمایش به ضد خود بدل شد، نه به این جهت که برخلاف آن سرباز آمریکایی مست از ویتنام برگشته، سرباز برای مردم ایران قداست داشت؛ روسپیگری در ایران ممنوع بود؛ نمایش به فرهنگ منحط آمریکایی تعلق داشت و نه فرهنگ اسلامی و ایرانی؛ و یا اینکه حکومت این نمایش را تبلیغ می‌کرد.
در واقعیت امر، دست‌اندرکاران جشن نه تنها تا حد ممکن آن را سانسور کرده بودند، بلکه ساواک مانع ار تکرار اجرای آن شد. خود دست‌اندرکاران نمایش (که از بلوک شرق بودند) هم اکت اول با نام «اعترافات استاوروگین» (ملهم از رمانی به همین نام از داستایوفسکی) را جایگزین کرده بودند. البته صحنه‌ی نمایش در شیراز شباهتی با صحنه‌ی نیویورک نداشت، اما کل ماجرا چیز دیگری بود.

قرار بود این نمایش بی‌تفاوتی «جامعه» نسبت به ظلم را نمایش دهد؛ اما «اجتماع» مذهبی کاری به «ظلم» نداشت و تنها «گناه» را می‌فهمید. «تجاوز» چونان ظلم به زنان البته مهم است، اما «گناه» چونان ظلم به خدا مهم‌تر است. اجتماع نباید ظلم را تحمل کند، اما بهتر و آسان‌تر این است که اجتماع ظلم را تماشا نکند. چگونه؟ اگر زنان در خانه بمانند، کسی مزاحمشان نخواهد شد. تجاوز به زنان بد است، اما روسپیگری و عریان بودن بدتر است. البته ممکن است زنان در خانه‌ی خود روسپیگری کنند، اما مهم این است که دیگران این فعل گناه را نبینند. همچنان که ممکن است زنان بر اثر گرسنگی تن به تن‌فروشی دهند، اما بهتر است دیگران نه تن‌فروشی آنها را بفهمند، نه گرسنگی‌شان را.

کلید ماجرا همین است: «تصویر» اجتماع مسلمین نباید خدشه‌دار شود. تصویر «شهر زمینی» که انعکاس «شهر آسمانی» است. حتی در دورانی که بعدها دوران طاغوت خوانده و طرد شد، شهر مسلمین شهر خداست. مهم نیست زیر پوست این شهر چه می‌گذرد، بلکه تصویر ظاهری این شهر اهمیت دارد. تصویری که بهتر است زنان در آن حضور نداشته باشند، یا اگر به‌اجبار حضور دارند، تا حد امکان پوشیده باشند.
ذهن مسلمانان بیش از آنکه درگیر «واقعیت» و «بود» باشد، به «تصویر» و «نمود» التفات دارد. به بیان آلمانی‌ها، Schein بر Sein غالب است. یعنی مهم نیست در واقعیت چه می‌گذارد، مهم نمایش جاری و تصویری است که القا می‌شود. برای نمونه، در مسائل اخلاقی، وجود فساد جنسی موضوعیت ندارد، بلکه علنی شدن فساد یا حتی افشای آن خطرناک است.
مصداقش زنی است که علیه تجاوز افشاگری کند؛ خودش بایکوت می‌شود، اگر رسماً محکوم نشود. زیرا افشای فساد، خود مفسده‌ی بزرگ‌تری است. خاصه آنکه در قبال فساد مردان بیشتر اغماض می‌شود تا افشاگری زنان از فساد. هر چه باشد، شهر اسلامی شهر «مردانه» است. «شهر زنان» داستان‌‌های دلکشی است که به قلمرو ادبیات تعلق دارد (شهر «هروم» در شاهنامه‌ی فردوسی و «بردع» در اسکندرنامه‌ی نظامی)، در واقعیت اما، و در بهترین حالت، زنان پرده‌نشینان حرمسراهایند (در حقیقت، کلفت مطبخ و رخت‌شورخانه که پیوسته می‌زاید، شیر می‌دهد و کهنه عوض می‌کند). اجتماع ما مردانه است؛ و زن اگر «عین» گناه نباشد (افسانه‌ی گناه نخستین حوا)، دستکم «عامل» آن است.

نمایش «خوک، بچه، آتش» ظاهراً یکی از جرقه‌های آغاز اعتراضات مسلمانان به دستگاه فرهنگی حکومت پهلوی بود که در یک سال زبانه کشید و همه‌چیز آن دستگاه سیاسی را خاکستر کرد. اجتماع مسلمین که تحمل دیدن «گناه» در قلمرو خود نداشت، ناگهان اراده کرده بود «ظلم» را هم از آنجا پاک کند. اما باز هم گناه مهم‌تر از ظلم بود. این بود که چند روز پیش از آنکه پادگان‌ها و کاخ‌های رژیم اشغال شوند، روسپی‌خانه‌ی «قلعه شهر نو» و کارخانه‌ی «آبجوسازی شمس» در بالا و پایین یک محله به آتش کشیده شدند. زنان قلعه یا اعدام شدند یا آواره.
اما اینکه آیا واقعاً گناه و ظلم از این قلمرو پاک شد، ماجرای دیگری است. شاید گناه از حصار قلعه بیرون آمد و در همه‌جای شهر گسترده شد، همچنان که ظلم از حصار پادگان و کاخ بیرون آمد و در خیابان روان شد. چهل‌چهار سال پس از آن ماجراها، مدینه‌ی فاضله‌ی مسلمانان بیشتر به فضولات مانده و فاضلاب روان می‌ماند.
اما مسلمانان از اعتراض خود به برهنگی دست برنداشته‌اند؛ این بار به جای آنا، بازیگر مجارستانی نمایش «خوک، بچه، آتش»، تمام زنان ایرانی باید به میل مردان خود را در علن بپوشانند (و در مقابل میل به تجاوز مردان در خفا، سکوت کنند). تصویر مقدس نباید هرگز ملوث شود؛ بچه‌خوک‌ها که لباس سربازان به تن دارند، در خیابان موظف به اجرای این دستورند و البته در صورت ضرورت، دستور آتش نیز به ایشان داده شده است.
@RezaNassaji
1.4K viewsedited  14:05
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 23:19:21 ارزیابی شتاب‌زده از اعدام انقلابی


۱‌
تیتر روزنامه‌ی سازمان فداییان اکثریت در حمایت از اعدام دو صاحب‌سرمایه‌ در خرداد ۱۳۶۰ (در آستانه‌ی شورش مجاهدین و سرکوب گروه‌های چریکی مثل فداییان اقلیت) گواه دیگری است بر فقدان آگاهی تاریخی در به‌اصطلاح نخبگان سیاسی ملتی عقب‌مانده که اکثریتش به شریعت اسلام آویخته تا مدینه‌ی فاضله بسازد، اما در فضولات خودش غرق شده.
اما اقلیت به‌ظاهر مدرن چپ و راست چطور؟ هر چه باشد، بعد از جریان بابی-ازلی در انقلاب مشروطه، چپ‌ها در تاریخ معاصر ما مهم‌ترین حامل اندیشه‌ها و نهادهای مدنی مدرن (به‌موازات نهادهای دولتی و مدرنیزاسیون از بالا) بوده‌اند.
۲
از نهضت آزادی به‌عنوان جریان مذهبی انتظاری نیست؛ زیرا آنان نه نواندیش که بنیادگرایان اسلامی و هویت‌طلبان مسلمان در برابر سکولاریسم پهلوی و مدرنیته‌ی غربی بودند که مغلوب همان غول روحانیتی شدند که خود پایش را به دانشگاه و سیاست باز کردند. این است که مصاحبه‌ی ابراهیم یزدی با بخش جهانی رادیو بی‌بی‌سی در فروردین ۱۳۵۸ و دفاع سخیفش از اعدام‌های خلخالی جای تعجب برنمی‌انگیزد، زیرا قبای لیبرالیسم که اصلاحطلبان بر تن نهضت دوختند، زیاده گشاد بود. همچنانکه نباید از مواضع نهضت آزادی در قبال سرکوب رو حزب قانونی و غیرمسلح حزب توده و فداییان اکثریت در بهمن ۱۳۶۱ و اردیبهشت ۱۳۶۲ تعجب کرد؛ بیانیه‌ای که با آیات قهر و انتقام قرآن آغاز شود، محتوای ذهنی چنین جریانی را آشکار خواهد ساخت. (نهضت آزادی و حزب توده اگر آگاهی داشتند، می‌فهمیدند که بابت مخالفت علنی‌شان با ادامه‌ی جنگ پس از خرمشهر، هر دو سرکوب خواهند شد. و لذا به‌جای هورا کشیدن برای سرکوب رقیب، به هم دست اتحاد می‌دادند تا در برابر جاه‌طلبی کورکورانه‌ی فرماندهان، انتقام‌جویی روحانیت از صدام و عظمت‌طلبی توده‌‌ی شیعه بایستند.)
۳
اما به جز جبهه ملی که بابت اعتراض به حکم اسلامی قصاص با فتوای رهبر انفلاب "مرتد" شناخته شدند و اندک روشنفکران منفرد چپ که از ابتدا دست روحانیت را خوانده بودند و هشدار دادند، مابقی گروه‌های مدرن راست و چپ در جهالت تاریخی و خواب خوش خرگوشی تشریف داشتند و دارند. خوابی که هنوز هم در اینان و توده‌ی عامه ادامه دارد، چرا که در بر همان پاشنه می‌گردد.
۴
اگر امروز هم شاهد میل به اعدام گسترده در مخالفان حکومت فعلی هستیم و خشونت سیستماتیک توسط سلطنت‌طلبان چونان ضرورتی اول و بالذات در ابتدای هر براندازی توصیه می‌شود، پس هنوز همچنان همان اذهان مذهبی عقب‌مانده‌ایم که رنگ چپ و راست عوض کرده‌اند.
باری، اگر مخالفان چپ انقلاب ۵۸ نام فرخ نگهدار را به‌عنوان لیدر آن‌زمان فداییان اکثربت می‌برند که مدافع اعدام سرمایه‌داران بوده، آیا امروز اگر انقلاب شود، خویشاوندان کلا‌ن‌سرمایه‌دار او را (بله، اگر او امروز طرفدار اصلاحات و شرکت در انتخابات نمایشی است، دلیل دارد؛ گربه برای رضای خدا موش نمی‌گیرد. دایی‌های گربه‌ی کلاب‌هاوس صاحبان شرکت بزرگ ساختمان‌سازی هستند) به قصد انتقام، اعدام نخواهند کرد؟
۵
بدیهی است که هیچ‌کدام از این استدلال‌های توجیه خشونت براندازان سلطنت‌طلب، خط اول تئوری‌های استبدادی لنین برای استقرار "دیکتاتوری پرولتاریا" (که مارکس چونان دوران گذار به حاکمیت طبقه پرولتاریا مطرح کرد، اما توضیحش نداد تا دست لنین و تروتسکی، که به‌اشتباه از او فرشته ساخته‌اند، باز بماند) هم نیست و آنان این جاده‌ی استبداد را پیشتر کوفته و مزارع دو سویش را هم روفته‌اند.
خشونت انقلابی البته منحصر در مارکسیست‌ها نیست و در انقلاب به‌اصطلاح بورژوادموکراتیک فرانسه و به دست ژاکوبن‌ها به اوج خود رسیده بود. اما آگاهی تاریخی علیه حکم اعدام هم در همان فرانسه شکل گرفت؛ جایی که انقلاب و جمهوری با گیوتین ماه‌های ترور بدنام شدند. انقلاب‌های مجدد و جمهوری‌های جدید فرانسه می‌بایست خطاهای گذشته را جبران کند؛ چنانچه کمناردهای پاریس (که آنارشیست طرفدار باکونین بودند نه کمونیست طرفدار مارکس)، چنین کردند و به قول لنین "چون کشتار نکردند، کشتار شدند". "کمون پاریس" به خون غلطید، ولی نام آن در تاریخ آلوده نشد. جمهوری فرانسه هم که دیروز سالگرد اولین انقلابش جشن گرفته شد، می‌بایست حکم اعدام را لغو می‌کرد تا آبرویی داشته باشد.
۶
جمهوری اسلامی البته نمی‌تواند و نمی‌خواهد چنین آبرویی داشته باشد. این مخالفانش هستند که باید تکلیف خود را با چیزی که هست، مشخص کنند. اگر مانند جمهوری اسلامی کشتار خواهی کرد، همان بهتر که نیایی و این فرصت برای دیگرانی بماند که آگاهی تاریخی بیشتری دارند و الگوی اجتماعی بهتری. جمهوری اعدام همین الان موجود است؛ آنچه باید بمیرد، ماشین مرگ است. مردم باید لذت وضع بدیل را همان روزهای ابتدا با آرامش اجتماعی و دادگاه‌های علنی ببینند که تعریفشان از عدالت "اعدام" نیست.
https://twitter.com/masoudsli/status/1546871329680289793?s=21&t=cPa5ZEreQdyCPG8fRSAscw
1.1K viewsedited  20:19
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 17:59:08 درحالی‌که بسیاری درگیر دوگانه‌ی سرمربی داخلی و خارجی برای تیم ملی فوتبال هستند، آنچه باید ما را غمگین سازد این است که اندک جرعه‌ی عدالت را دادگاه‌های خارجی در کام خشکیده‌ی ما ریخته‌اند. دادخواهی این‌همه جوان اعدامی چرا بعد از این‌همه سال محقق شود و چرا در سوئد؟ چرا ما باید چنین نکبت مجسمی را چهل ‌و چند سال تحمل کنیم و تا هزاره‌ی سوم میلادی و سده‌ی پانزدهم شمسی به جهان عرضه داریم؟ ما که وقتی به پستان شاهنامه و دامن قرآن می‌آویزیم، ادعاهای عظمت‌طلبانه‌مان گوش فلک را کر می‌کند و گمان داریم ملت اول و آخر تاریخ هستیم، چرا این‌قدر حقیر و فقیر زیر چنگ جاهل‌ترین‌هایمان مانده‌ایم؟ این پیروزی علیه جلادان شیرین است، اما کام ما تلخ‌تر از این‌هاست.
با این همه، تبریک به خانواده‌های قربانیان و آرزوی آزادی و عدالت برای همه در ایران.
@RezaNassaji
862 viewsedited  14:59
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 00:38:18 آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا می‌آیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
مثنوی معنوی، دفتر پنجم

تهدید حکومت ایران به اعدام احمدرضا جلالی، شهروند سوئدی-ایرانی، به اتهام جاسوسی، به تلافی محاکمه‌ی حمید نوری، مقام قضایی ایران، در دادگاه سوئدی، به اتهام دست داشتن در اعدام‌های دهه‌ی شصت، پیروزی بزرگی برای دادگاه سوئدی است؛ زیرا گواهی است بر اینکه دستگاه قضایی ایران چونان ماشین اعدامی بدون هیچ‌گونه دادرسی عادلانه عمل می‌کند. حال آنکه دادگاه سوئدی به‌صورت علنی و عادلانه اتهام جنایت علیه بشر را می‌شکافد، اما حتی در صورت اثبات اتهام، مجازات اعدام در آستین ندارد.
گناهکار در سوئد زنده می‌ماند، اما بی‌گناه در ایران کشته می‌شود. بنابراین، برای نجات احمدرضا جلالی، چاره‌ای نیست جز اینکه حمید نوری آزاد شود. اما این هم پیروزی دادخواهان است و جای تأسف ندارد؛ زیرا عدالت با اعدام فرد محقق نمی‌شود، بلکه با آگاهی توده آشکار خواهد شد. و حقیقت آشکار شده است، برای آنان که مشتاق آن بودند؛ ورنه کسان دیگر تا زمانی که عزیزان خودشان اعدام نشوند، از خواب خرانه برنخواهند خاست.
@RezaNassaji
882 viewsedited  21:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-13 20:02:57 آزادی به‌مثابه‌ی «حق» برای هر «فرد» تعریف می‌شود و شما حجاب را به‌مثابه‌ی تکلیف بر «دیگری» تحمیل می‌کنید. اگر داشتن «حجاب» را چونان حق برای خودتان در نظر بگیرید (مثل خواست زنان یهودی و مسلمان در جوامع لائیک)، قابل مقایسه با حق «آزادی» پوشش دیگری است (خواست زنان در جوامع با حکومت بنیادگرای اسلامی)؛ اما حق تو قابل تبدیل به تکلیف او نیست.
اول دبستان که نیستید، از بطالت و تنبلی فکری ذیل جبر حاکمه‌ی چهل‌وچهارساله دست بردارید و برخلاف جماعت خودتان که نانشان در ندانستن و آرامشان در نپرسیدن است، برای دیگران اندکی شعور قائل شوید. باری، دانشگاه هم رفتید، اما همچنان درگیر «صغارت خودخواسته»اید. کودک و کودن آکادمیک نباشید؛ این حکومت هم روزی خواهد رفت و شما تازه آن روز از خواب دگماتیزم برخواهید خاست.
https://twitter.com/alirezasamiee57/status/1546909607603347461
777 viewsedited  17:02
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 15:51:57 مصطفی عقاد، کارگردان اردنی «الرساله» و «عمر مختار»، باری به ایران آمد و با آوینی و طالب‌زاده مصاحبه‌ای کرد. از جمله، نقل داستانی درباره‌ی مخالفت مفتیان سعودی با ساخت فیلم. بدین بهانه که نوعی خلقت است و دخالت در کار خدا. عقاد همانجا دست روی روزنامه‌ای می‌گذارد که عکس شاه سعودی روی صفحه‌ی اولش چاپ شده بود. مفتیان پاسخ می‌دهند نه این «انجماد سایه» است و مشکل شرعی ندارد. عقاد به مصاحبه‌کنندگان ایرانی می‌گوید: «آن‌ها در ارتجاعشان باهوش‌اند!»
این فرق شرعی فیلم و عکس مهم است. دستاورد تلسکوپ جدید ناسا را مقایسه کنید با دستاوردهای نظام مقدس. عکس از 13.5 میلیارد سال پیش کجا و سریال رنگی 44 ساله از 1400 سال پیش کجا. حتی چند گام عقب‌تر؛ مثل همین تحمیل حجاب که طبق مستندات در عصر پیامبر چنین حدود و حدتی نداشته است.
@RezaNassaji
1.1K views12:51
باز کردن / نظر دهید