Get Mystery Box with random crypto!

محمدرضا کائینی

لوگوی کانال تلگرام rkaeini — محمدرضا کائینی م
لوگوی کانال تلگرام rkaeini — محمدرضا کائینی
آدرس کانال: @rkaeini
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.87K
توضیحات از کانال

ناگفته ها و نادیده هایی در باب تاریخ و تاریخ سازان
ارتباط با مدیر کانال:
@mkaeini

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-07-22 19:30:45 ‍ هر طیفی از جمله محجبه ها، یک قشر یا لایه بیرونی دارند. این بخش به لحاظ درک صحیح از ماوقع و نیز مرزبندی عقیدتی، معمولا دچار ساده اندیشی یا تساهل و نتیجتا با مخالفان خود بسا نزدیکند! فی المثل با برخی شان که سخن می گوئید، می شنوید: اصلا چه کسی گفته حجاب واجب است؟، حکم حجاب منحصر به عصر پیامبر بوده، آیه "جلباب" تنها مربوط به زنان پیامبر است! چرا کشورهای عربی و به خصوص عربستان، گشت حجاب ندارند؟ (که البته تا قبل از بن سلمان و تسلط کامل اسرائیل داشتند)، گشت ارشاد فقط تنفر آورده و به حجاب نیفزوده! (گو تنها گشت ارشاد متولی حجاب بوده و دهها نهاد دیگر، مستقیم و غیر مستقیم در این فقره وظیفه ندارند)، از گشت ارشاد چند فیلم آزار دهنده درآمده، که احساسات جامعه را جریحه دار کرده! (گو عملکرد گشت ارشاد، تنها منحصر به آن چند فیلم است، که جنگ روانی تنها آنها را در بوق کرده و اگر پای این تنها مانع رسمی و قانونی در میان نبود، نیمه برهنگان، برهنگان، همجنس بازان و حامیان رابطه با محارم و حیوانات، تاکنون کارناوال برگزار نکرده بودند و اصلا مگر خود گشت ارشاد هم، از خطاهایش دفاع می کند؟)، به جای گیر دادن به موی زنان، به قیمت مرغ و پنیر بپردازید!...والخ. باور کنید که این طیف استدلال ها را، به گوش خود شنیده ام و در بیان آنها، ذره ای اغراق نیست. اصلا از اینها گذشته، این جماعت ابتدایی ترین مساله را در نیافته اند، که ماجرا از اساس فقهی است و هیچ فقیهی فتوا نداده که با چند خطای گشت، اصل آن باطل و منتفی می شود، که اگر اینطور بود، باید تمامی نهادهای عام المنفعه تعطیل می شد و دیگر بگذریم که بانیان این حرکت، "یک دست" ضد انقلاب هستند و در مواردی انحرافات عقیدتی دارند!
لُب کلام اینجاست: حقنه کردن این جماعت به عنوان با حجاب به جامعه، در حالی عملا با بی حجابان تفاوتی ندارند، بس غیراخلاقی و فریبکارانه است و خوشبختانه در روز گذشته، عده ای از ایشان متوجه ماجرا شدند و پای خویش را از این دام برکشیدند!
@rkaeini
936 viewsMohamadreza Kaeini, 16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 20:15:59 ‍ در هنگامه ای که ذهن فعالان فرهنگی، معطوف به یافتن شیوه هایی ایجابی برای ارتباط بیشتر با بدنه اجتماعی است، رویدادهایی چون راهپیمایی ده کیلومتری غدیر در تهران، ابداعی تحسین برانگیز می نماید. بی اغراق هرگز گمان نمی بردم که مردم از تمامی اقشار، اینچنین در این شور و نُشور خودنمایی کنند. خود متوجه نشدم که از خیابان ولی عصر تقاطع فاطمی، تا نزدیکی خیابان میرداماد -که فشردگی مانع از آن شد که پیش تر بروم- را چگونه طی کردم و بازگشتم! همراهی با مردمی که به پای محبت علی(ع) و ایضا واکنش به جنگ روانی علیه ضروریات اسلام در روزهای اخیر، خیابان ها را به حضور خویش آذین بسته بودند، کافی بود تا هر شاهدی را، مالامال از امید و انگیزه سازد. این مسیر محملی شده بود، که خلق الله هم علایق مذهبی شان را بروز دهند، هم شادی طلبی خود را ارضاء کنند و هم اینکه به شکل مداوم مورد پذیرایی قرار گیرند. آزمایشی بود با این نتیجه که از این پس، به راحتی می توان به راهپیمایی گسترده از میدان راه آهن تا میدان قدس نیز، اندیشید. مردمی که با بمباران تبلیغات ضدمذهب، مشتاقانه به اینگونه دعوت ها دل می دهند، چرا باید خیابان ها را به دون صفتانی واگذارند، که روزی به نمایش کشف حجابشان می خوانند و احتمالا در پسِ آن به کارناوال های: بدن نمایی، برهنه گی، همجنس گرایی و رابطه با محارم و حیوانات؟ همیشه شکست های تاریخی، در بزنگاه ترک صحنه صورت گرفته است. دو نمونه معاصرش مشروطیت و نهضت ملی. بدخواهان از آنجا که مردم را به یاس و انفعال کشاند، زدند و بُردند! وقتی می توان مردم را در موسم های شادی و غمِ دینی و ملی، اینچنین عظیم و آکنده از معنا گرد هم آورد، چرا باید آنها را با بوق های معاند تنها گذارد و اجازه داد تا فلان شیطان پرست، در بی آرتی شهید نمایی و آن را به عنوان گزارشِ ایران امروز، به دنیا حقنه کند؟ و یا اوباش فجازی به هویت سوزی و اعصاب خراشی تداوم بخشند؟ اگر رسانه های ما بلدِ کار بودند، می توانستند از همایش دو روز پیش، دهها خبر، گزارش، تصویر و مستند جذاب بسازند. بله، ما در بازنمایی حقیقتِ جاری خویش هم ضعف داریم و میدان را، به ابواب جمعی شلتاق سپرده ایم! مباد که به این ناراستی خو کرده باشیم و رهیدن از آن را وجهه همت خود نسازیم.
پ ن: این متن به عنوان سرمقاله، در صفحه نخست روزنامه جوان، در روز پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۱، درج شده است.
@rkaeini
1.7K viewsMohamadreza Kaeini, 17:15
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 18:17:02
@rkaeini
1.4K viewsMohamadreza Kaeini, 15:17
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 18:16:47
@rkaeini
1.2K viewsMohamadreza Kaeini, 15:16
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 18:16:12 ‍ در روزی که واپسین ساعات آن در گذر است، از چهلم درگذشت زنده یاد سید محمود دعایی عبور می کنیم. اینک که موج مدیحه نگاری ها برای او افول کرده، می توان در باره آنچه گفته شده یا نشده، ارزیابی واقعی تری داشت.
دعایی را عمدتا به مهر و رواداری اش یاد کردند و ستودند. همان که پیشاپیش و در آغازین ساعات پس از رحلتش، حدس زده و نگاشته بودم. در این فقره نباید دو نکته را از نظر دور داشت، اول: آنکه دعایی این رویکرد را با حمایت و ابرام رهبری بر عهده داشت(بی آنکه بخواهیم تمامی کرده او در این باره را، به آن جایگاه منتسب کنیم). ستایش رهبر انقلاب از او پس از رحلتش و ایضا جانشینی که برای وی تعیین کرد، شاهدی بر این مدعاست. دو دیگر، داوری در باره کارنامه دعایی، تنها با نگاه به کردار پُرجذبه وی در سه دهه پایانی حیات، مقدور نیست. او در کارنامه خویش، فرازهای متنوع، ناگفته و حتی محرمانه ای دارد، که برآیند آنها را باید در قضاوت نهایی لحاظ کرد. با این همه خلق الله بنده محبت اند و با سراغ گرفتن از آن می زیند! این قلم نیز اما، به رغم شناخت نسبتا واقعی خود از آغاز و انجام کارنامه دعایی، مایل است تا به سان دیگران، او را با لطفش یاد و به وی ادای دِین کند.
از هنگامی که فرآیند تاریخی- مطبوعاتی خود را آغاز کردم و نشریاتی متنوع را تاسیس و منتشر ساختم، هماره او را در قامت یکی از حامیان خود یافتم. هیچگاه از گفت و شنود تاریخی با این مجموعه، دریغ نکرد. به رغم مشغله فراوان، هم در رونمایی یادمان ها شرکت و هم آن را با شرحی مبسوط، در صفحه سوم اطلاعات -که رنگی بود و جلوه بیشتری داشت- معرفی می نمود، به رغم آنکه می دانستم سوگیری برخی از آنها را نمی پسندد. در آئین هایی نیز که برگزاری آنها را موجب می شدم، از نکوداشت: آیت الله طالقانی، استاد علی دوانی، جلال آل احمد و شمس آل احمد گرفته، تا سیمین دانشور و داریوش اسدزاده و...الخ، هماره و حتی به رغم بیماری و کم رمقی، شرکت می جست و گاه سخنران و گاه مستمع بود. در مقاطعی به تناسب شرایط، مفید می دیدم که برخی مقالات و یادداشت های خود را، به "اطلاعات" بدهم. بی استثناء و به شکلی دلنشین، تمامی آنها در این روزنامه درج می شد. از دور و نزدیک، فعالیت هایم را رصد می کرد و گهگاه با تشویق های حضوری، تلفنی والبته مطایبات نانوشتنی اش، انگیزه بخش بود. گاه در خلال انتشار نشریات، اتفاقات جالبی نیز رُخ می داد. روزی یکی از تصاویر امام خمینی در پرواز انقلاب را، در "شاهد یاران" منتشر کردم، در حالی که دعایی در پشتِ سرِ ایشان حضور داشت. فردایش زنگ زد و در آمد: "آن گربه ای که پشت سر امام نشسته، منم، این عکس را برایم بفرست!...". یک بار هم عکس نادیده ای از حضور او در تشییع دکتر شریعتی را درج کردم، که دوباره این اتفاق افتاد! هر دو را دوستان روزنامه اطلاعات، پس از رحلتش و در یادمان های منتشره، قرار دادند.
در مجموع باید بگویم که در اکنون و میان نیروهای وفادار به انقلاب، کمتر چهره ای را به هوشمندی، قدرت مدیریت و تعامل دعایی می توان یافت، هر چند که با برخی گفته ها و کرده های وی همدل نباشیم.
یادش گرامی باد.
پ ن: عکس نخست مربوط است به آذر نود و یک و رونمایی از کتاب ماه تاریخی-فرهنگی یادآور، برای آیت الله سید محمود طالقانی. زنده یادان سید محمود دعایی، سید هادی خسروشاهی، ابوذر بیدار و ایضا سید مهدی طالقانی و دکتر وحیده طالقانی فرزندان آیت الله و نهایتا دکتر موسی حقانی و این حقیر، در تصویر دیده می شوند.
عکس دوم مربوط است به میانه دهه هشتاد، در یکی از نوبت هایی که زنده یاد دعایی، سید مهدی طالقانی و بنده را، به قهوه خانه سنتی روزنامه اطلاعات میهمان کرده بود.
عکس سوم نیز مربوط است به اوایل دهه نود و گفت و شنودی تاریخی با آن زنده یاد، در دفتر کار ساده اش در روزنامه اطلاعات.
@rkaeini
1.3K viewsMohamadreza Kaeini, 15:16
باز کردن / نظر دهید
2022-07-08 00:01:45 ‍ به نظرم در تصویر ذیل، این دو شاخ شمشاد، بس جانب آبروداری و حیا را نگاه داشته، که تنها به نمایش بردگی جنسی قناعت کرده اند! این جریان در بطن خود، شگفتانه های بیشتری برای جامعه دارد، که عریان شدن تدریجی و کامل، رابط با محارم و حتی حیوانات در زمره آنهاست! امری که حتی پیاده نظام بی جیره و مواجب هم، می تواند از آن بی خبر مانده باشد! جمعی ناراحت و روان پریش، سالهاست که در آن سوی آب، در مدح و منقبت این مظاهرِ جنون فلسفیده اند و تنها کافی است تا ترجمه دست چندمش به این سو برسد، که عده ای را هوا بردارد که آن را عادی کنند و مگر برای معدودی نشده؟ برنامه این است که حضور اینان را، طوری به خلق الله حُقنه کنند، که مردم تصور برند دیدن آنان در کوی و برزن، مثل بَرخوردن به مش حسن بقال و کَل علی قصاب است! ظاهرا زمان هم برای این تکثیر گسترده اما خاموش، مناسب به نظر آمده. دوره ای که غرب به انتقام جویی اقتصادی از ایرانیان است و زبان یک عده در داخل باز که: در این شرایط، نباید به اینها از گُل نازک تر گفت! فرهنگ سوزی را نباید ترساند، تنها باید به او خوشامد گفت، بلکه دَنگش گرفت و خود به خود به راه آمد! گو این جماعت آنُرمال را، فشار اقتصادی به این روز انداخته، یا اگر خبر فلان اختلاس یا بهمان دزدی در نمی آمد، اینها دائم الذکر بودند! در این میان برای اهالی نِق و زنجموره در رسانه ها هم، مدت هاست که نسخه فرهنگ و هویت و دین و...الخ، پیچیده شده و اینها اموری قلمداد می شوند، در حد کشک! ظواهر می نماید که علاوه بر خارج، نان عده ای از داخلی ها هم، در فحشا افتاده! وهم برشان داشته که اگر تحریم و آشوب داخلی ریشه نظام را در نیاورد، شاید پیدایش این موجودات اجق وجق در خیابان ها، کار را پیش ببرد!
معطل تان نکنم که گرچه در کوتاه مدت، از این حرکت آبی گرم نمی شود، اما در بلند مدت می تواند خود را تثبیت و عادی کند! سررشته داران این تیاتر، مثل ما عجول نیستند و صبرشان زیاد است! مباد که زمان به غفلت یا تغافل سپری شود.
@rkaeini
2.0K viewsMohamadreza Kaeini, 21:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 01:06:22 ‍ عکس نگاشت تاریخی/۷۲
یک: حیات سیاسی مرحوم سید محمود دعایی، فراز و نشیب ها و ناگفته هایی فراوان دارد. نکته هایی که شاید بسا دوستان و مرثیه خوانان اکنون او، از آن بی خبرند! وی اساسا از معدود مخازن اسرار امام خمینی و دوران نهضت اسلامی بود. نمیدانم که تفصیل خاطرات خویش را، در جایی ثبت کرده یا خیر؟ بی تردید اگر مستندسازی در آینده، حقیقت زندگی دعایی را بسازد، اثری دراماتیک خلق کرده است! با این همه کردار او برای ناظران و محققان موشکاف، یقین آور بود که وی همواره در رویکردهایش، به امام، رهبری و نظام اسلامی وفادار بوده است، البته بر اساس تلقی خویش.
دو: شناخت این قلم از دعایی، همزمان با آغاز شناخت او از امام خمینی و انقلاب اسلامی است. از مقطعی به بعد، دهها مصاحبه منتشر شده یا نشده و گعده با او داشتم. مخصوصا از وقتی که وی ساختمان جدید موسسه اطلاعات را افتتاح و در آن یک قهوه خانه سنتی نیز تاسیس کرد! اخلاقی جذاب داشت و موقعیت های طنز نیز، فراوان می آفرید. احتمالا بسا کسان، او را به همین دلیل دوست دارند.
سه: این قلم می توانست در این ساعات، به تحلیل شخصیت مرحوم دعایی، یا ذکر خاطراتش از وی بپردازد. با این همه ترجیح داد تا در این موسم، تصویر ذیل آمده را منتشر سازد: عکسِ آخرین نگاه او به پیکر امام، که بر فراز دست ها از مصلای تهران، به سوی بهشت زهرا می رود. این واپسین دیدار وی با مردی است، که تمامی شور و جوانی خویش را، به پای او و آرمان هایش ریخته و هم از این روی در دهه های چهل و پنجاه، جمله پُل های پشت سر را خراب کرده است! تقدیر چنین بود که دعایی در سی و سومین سالگشتِ آن وداع تاریخی، روی از جهان برگیرد و رهسپار ابدیت گردد. روحش شاد‌.
@rkaeini
2.4K viewsMohamadreza Kaeini, 22:06
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 01:43:47
پانزده سال پیش، کمینه ای در وبال یک فضاحت، که خود و رفقایش خلق کرده اند، می مانَد. اول به" کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!" یا "خوردم، نخوردم" می افتد و می بیند که کار را خراب تر کرده و نهایتا هم، فرار از کشور را برمی گزیند. مدتی گم و گور بود، تا هوا برش می دارد‌، که با عنکبوتِ سیاه نمایی از دین و وطن، به صحنه برگردد و احتمالا به فرهنگ و مردمی که نزد آنان بی آبروست، دهن کجی کند! غافل از آنکه تاریخ و‌ موضوع مصرف خود را، به شدت محدود کرده است! به شهادت موارد مشابه، از این پس تنها در این جنس معرکه ها، به دنبالش خواهند فرستاد! بله، آدم ها حق تعیین سرنوشت دارند! به نظرم اگر در ایران می ماند و با مشکلات فیلمِ پخش شده اش می ساخت، شرافتمندانه تر از آن بود تا برود و با این فیلم ها بسازد! موضوع به قدری مهوع است، که ثناخوان های حرفه ای این جوایز هم، ترجیح داده اند تا زبان به دهان بگیرند!
@rkaeini
3.1K viewsMohamadreza Kaeini, edited  22:43
باز کردن / نظر دهید
2022-05-26 17:08:19 ‍ عکس نگاشت تاریخی/۷۱
برای این قلم سالیان هشتاد و یک تا هشتاد و چهار، که دوره حضورش در "کیهان" بود، یکی از خاطره انگیزترین و شیرین‌ترین مقاطع کاری است. در آنجا با بسا معاریف و پیشکسوتان، از نزدیک آشنا شد و دوستان خوبی یافت، که اُنس با اغلب ایشان همچنان برقرار است. من و همگنانم به عنوان عده ای جوان یا نوجوان، نه استخدام شده بودیم و‌ نه قرارداد داشتیم، اما به دلیلِ اعتقاد به کارمان، گاه پرخواننده ترین گفت و شنودها، یادداشت ها و گزارشات را تهیه می کردیم. در دوره اصلاحات، کیهان برای جبهه انقلاب، سنگری شاخص بود و در سراسر کشور، جماعتی بودند که برای فهم روزانه تکلیف دینی و انقلابی خود، تنها این جریده را می خریدند! خاطرات آن دوره مفصل و بیان آن، موکول به وقت خویش است!
القصه، تصویر ذیل آمده، مربوط به تودیع جناب آقای حسین صفار هرندی، در یکی از روزهای تابستان سال هشتاد و چهار و در تحریریه روزنامه است. چهره همه نشان‌ می دهد، که از اعماق دل مهموم و مغموم اند. من یکی که داشتم، از شدت بغض خفه می شدم! از آن روز به بعد جمع ما جوانان، تقریبا پراکنده شد و هر یک در خارج از کیهان، فعالیتی جدید را آغاز کردیم.
حضار در تصویر، از چپ عبارتند از: زنده یاد مریم کاظم زاده، که در این روزها به سوگ او نشسته ایم، پشت سرش زنده یاد امیرعلی مصدق، که از شعرای نامور معاصر بود و سال گذشته درگذشت، بعدی زنده یاد محمد خرمشاهی که از طنزپرداران معاصر و دارای نود و نه اسم مستعار بود و باور داشت که در هنر خود، پس از عبید زاکانی نفر دوم است و در سال نود و شش رو به دیار باقی نهاد، پشت سرش صادق مهدی غفرانی که صفحه خواندنی نسل سوم را سامان داد، بعدی علیرضا ملکیان عضو شورای سردبیری، بعدی حسین صفارهرندی سردبیر، بعدی حسین رزاقی مسئول دفتر سردبیر، پشت سرش محمد تقی فهیم منتقد شاخص سینمای ایران، در کنار او حسین قدیانی و پشت سرش محمد ایمانی دبیر سرویس سیاسی و از بهترین و بی ادعاترین روزنامه نگاران انقلابی و نهایتا هم این حقیر و‌ تباه کننده تمامی نعمت های حضرت حق، محمدرضا کائینی.
خداوند رفتگان این جمع را، در جوار رحمت خود جای دهد و حاضران آن را، عافیت و مزید توفیق مرحمت کند.
پ ن: عکس نگاشت فوق آمده، به یاد مرحومه مریم کاظم زاده به نگارش درآمد.
@rkaeini
2.4K viewsMohamadreza Kaeini, 14:08
باز کردن / نظر دهید
2022-05-25 17:23:26 ‍ ادب، متانت، مهر و تواضع بانویی که در آغاز دهه هشتاد، از اعضای سرویس اجتماعی کیهان بود، موجب می شد که برای هر تازه واردی، محترم باشد، بی آنکه بدانند که او به رغم همه بی ادعایی، همسر شهید اصغر وصالی(فرمانده دستمال سرخ ها)، خواهر زاده آیات: شیخ محی الدین و شیخ صدرالدین حائری شیرازی بوده و انقلاب را از دوره تحصیل در لندن، تا حضور در نوفل لوشاتو و از عکاسیِ وقایع جنگ در آغازین سالیان آن، تا رسانه ای کردن اخبارش در جراید گوناگون، همراهی کرده است. سخن از "مریم کاظم زاده" است، که در بی وقتی سه و نیم نیمه شب، به ناگاه خبر رفتنش را خواندم و تا خود صبح، خاطراتش را با قطرات اشک، از دیده فرو نشاندم!
شهادت می دهم که او عمری در فراق محبوب سفرکرده اش بی تاب بود! در روزهای عاشورا -که موسم کوچ یار فرا می رسید- کلمات بی اختیار و به مثابه گدازه های آتش، از قلمش بر کاغذ می ریخت و وداع با عزیزش را واگویه می کرد. آری نسل انقلاب، حتی عشق را نیز بس عمیق تر و واقعی تر از امروزی ها تجربه می کرد و پاس می داشت. از قضا درد این جماعت، فاصله گرفتن جامعه و جوانان از حقیقت و بسنده کردن به مجاز بود! همین چیزهاست که آدم های آرمان خواه را، به ابتلائات عمیق و بیماری های لاعلاج دچار می کند! صدای دردمندش در یکی از آخرین مکالمه ها، همچنان در گوشم زنگ می زند که: "آقای کائینی، من توی دلم خیلی درد دارم!..." گمان می کنم که تا پایان حیاتم، بیش از هر چیز او را با همین جمله به یاد بیاورم. از بیماری اش نیز به صراحت چیزی نگفت، آن را به اشاره به من فهماند: "میهمانی دارم که با هم کنار آمده ایم، گاهی زیاد اذیت می کند و گاهی دلش می سوزد و اندکی وامی دهد!..."
بیش از این تاب نوشتن ندارم! خوشحالم که بخشی از خاطرات و عکس هایش را منتشر ساخت و به تاریخ سپرد. امید می برم که او نیز خوشحال باشد که از بسا دردهای روح و جسم رَست و در چهلمین سالروز آزادی خرمشهر، به وصال جانان رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
پ ن: تصویر ذیل آمده را، بسیار دوست داشت. مربوط است به آغاز پیوندش با اصغر وصالی.
@rkaeini
1.8K viewsMohamadreza Kaeini, 14:23
باز کردن / نظر دهید