Get Mystery Box with random crypto!

#دلم_درگیرته #پارت21 نتونستم تعادلم و حفظ کنم و داشتم پرت | رمان‌های آسمان ۶۵ ❤دلم درگیرته

#دلم_درگیرته


#پارت21


نتونستم تعادلم و حفظ کنم و داشتم پرت می‌شدم رو زمین… وحشت زده جیغی کشیدم؛ ولی قبل اینکه با زمین برخورد کنم بازوهام و گرفت و کشید سمت و خودش و نگهم داشت.

ترسیده نگاهش کردم

نگاهش و چرخوند بین چشم‌هام
- تازه کشف کردم هر بار که می‌ترسی چشم‌هات گرد می‌شه‌.

دندون‌هام و بهم ساییدم و با عصبانیت هلش دادم عقب
- مردک دیوونه!

سر خوش خندید
- خوب وصفم کردی!

سریع نگاهم و ازش گرفتم و روم و برگردوندم برم سمت ماشین که چادرم و گرفت و مانع حرکتم شد

برگشتم طرفش

پوزخندی زد
- به همین راحتی راهت و کشیدی و داری می‌ری؟

اصلاً حوصله‌اش و نداشتم… به اندزه کافی طاقتم طاق شده بود… با خشونت چادرم و از دستش کشیدم بیرون و بدون اینکه متوجه حرفم باشم بی‌حوصله به حرف اومدم
- می‌شه ازتون خواهش کنم دست از سر من بردارین و بذارین به درد خودم بمیرم؟

نگاهش پر از تعجب شد

ادامه دادم: فکر کن مرده‌ام و اصلاً وجود ندارم.

اخم‌هاش رو به شدت کرد تو هم