2024-04-09 16:48:25
معرفی رمان «گزارش آخرین تابستان» اثر سهند ایرانمهر حکایت روستا و شهر، سنت و مدرنیسم، خلوت و ازدحام، گذشته و حال، حسرت و سرخوردگی، امید و نومیدی، و زندگی و مرگ. رمان «گزارش آخرین تابستان»، نوشتۀ سهند ایرانمهر، داستانی است که با نگاهی شاعرانه و آمیخته به طنز، روزمرهگیها و زندگی و مسائل و دغدغههای جامعۀ شهری و روستایی ایران امروز و نیز دغدغهها و اضطرابها و رنجها و دردها و مسائل فردی و درونی آدمی را به تصویر میکشد.
در رمان «گزارش آخرین تابستان» مسائل طبقۀ متوسط شهرنشین تحصیلکردۀ ایرانی و ازدحام و هیاهو و اضطرابهای زندگی شهری و نیز مسائل جامعۀ روستایی امروز ایران مطرح شده و نیز از خلال طرح مسائل اجتماعی، به بحرانهایی روانشناختی و وجودی و رنجهای فردی نقب زده شده و مسائلی دربارۀ مرگ و زندگی مطرح شده و دلبستگی به خاطرات و حسرت گذشته، با نگاهی انتقادی، مورد تأمل قرار گرفته است.
سهند ایرانمهر در رمان «گزارش آخرین تابستان» طنز را به شاعرانگی میآمیزد و واقعیت را به وهم و خیال و رئالیسم را به سوررئالیسم گره میزند و از این مسیر، امور و دغدغههای عینی و ملموس روزمره را به نوعی شاعرانگی و شهود عارفانه وصل میکند.
رمان «گزارش آخرین تابستان» رمانی است که در آن سعی شده مسائل جامعۀ امروز ایران، در قالب داستانی که در آن دو روستا تمثیلی از ایران و جهان هستند، دستمایۀ تأمل قرار گیرد.
مروری بر رمان «گزارش آخرین تابستان»
راوی و شخصیت اصلی رمان «گزارش آخرین تابستان» مردی از طبقۀ متوسط جامعه به نام بهمن است؛ مردی تحصیلکرده و کتابخوان و خسته و زخمخورده و خشمگین و دلزده از روزگار.
روزی در زمستان، انگار که تیری از غیب، صفیرکشان بهسوی بهمن آمده و به سینهاش اصابت کرده و سینهاش را سوزانده است و بهمن چندماهی در بیمارستان بستری شده است. در رمان «گزارش آخرین تابستان» از همان صفحات آغازین میبینیم که مرگ، بهانحاء مختلف، بهمن را احاطه کرده و در خاطرات و گذشتهاش حضور دارد. بهمن، که دچار بحرانی روانی است، نزد روانپزشک میرود و براثر مصرف قرصی که دکتر برایش تجویز کرده، وارد عوالمی هذیانی میشود و خواب میبیند که مرده است و روحش چون کبوتری مضطرب بر فراز روستای آبا و اجدادیاش پرواز میکند.
بهمن تصمیم میگیرد برای تمدد اعصاب و عوض کردن حالوهوایش به روستا برود. او اصالتاً اهل روستایی به نام خیارقلعه در قزوین است. پدرش، که در اوایل انقلاب معلمی آرمانخواه بوده، مدتی سودای آباد کردن این روستای اجدادی را در سر داشته و به همین دلیل، بهرغم مخالفت مادر بهمن، در سالهای اول انقلاب به این روستا کوچ کرده بوده است اما بعد سرخورده شده و با خانوادهاش به قزوین رفته و اکنون مادر و پدر بهمن ساکن قزوین هستند.
رمان «گزارش آخرین تابستان» با رفتن بهمن به روستای اجدادی و ماجراهای روستا و طرح مسائل و اختلافات روستاییان ادامه مییابد. بهمن در جلسات روستاییان شرکت میکند و پای حرفها و بحثهای آنها مینشیند و اینگونه روستا در رمان «گزارش آخرین تابستان» تمثیلی میشود برای یک جامعه و مشکلات آن و نیز نوع مراودات این جامعه با جامعۀ جهانی.
در رمان «گزارش آخرین تابستان» هم مسائل اجتماعی انسان ایرانی معاصر به تصویر کشیده شده و هم مسائل فردی و وجودی و تجربههای معنوی آدمی. در این رمان، شاهد بحثهای بهمن با دوستی عارفمسلک به نام کیومرث هستیم که خلوت و فاصله گرفتن از هیاهوی بیرون، برای تأمل در خود و جایگاه و موقعیت خود در جامعه و جهان، را برگزیده است. کیومرث در رمان «گزارش آخرین تابستان» درواقع وجهی دیگر از وجود و درون بهمن است و چالش او را با خود به نمایش میگذارد. بهمن در فکر گذشته است و با نگاهی نوستالژیک، گذشته و خاطرات روستا را مرور میکند اما کیومرث معتقد است که از این گذشته باید برگذشت و در آن نماند و منجمد نشد. بهمن میخواهد وسط ازدحام باشد و در متن جامعۀ اطرافش اما کیومرث معتقد است گاهی باید از جامعه فاصله گرفت و در تنهایی تأمل کرد.
بهمنِ رمان «گزارش آخرین تابستان» با خود درگیر است و درگیری او بخشی به مسائل عمومی و اجتماعی برمیگردد و بخشی هم به مسائل فردی و بحرانها و دردها و رنجهای شخصی او. اما سرنوشت این مرد خسته و مضطرب و مشوش چه خواهد شد و کار او دستآخر به کجا خواهد انجامید؟ این را با خواندن کامل رمان «گزارش آخرین تابستان» درخواهید یافت.
https://tinyurl.com/3u8fxeuk
@sahandiranmehr
13.2K viewsedited 13:48