Get Mystery Box with random crypto!

یه موج داغ وارد بدنم شد مثل یه شوک الکتریکی خشکم زد و مغزم س | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

یه موج داغ وارد بدنم شد
مثل یه شوک الکتریکی
خشکم زد و مغزم سفید شد
دستم تو هوا مونده بود
نمیدونم چقدر ثابت توهمون حالت موندیم
اصلا نمیدونم چطوری نفس کم نیاوردم
تازه داشتم به خودم میومدم
امااینبار چنگ زد به کمرم و لبشو روی لبم حرکت داد
همه چی دورمون محو شد
داغ شدم ازاین بوسه ی یهویی
بی اختیار دستمو بردم بالا و پشت گردنش گذاشتم
عماد لبمو نرم بوسیدو غرق شدم تو حس بینمون
دوباره یه قطره اشک دیگه ریخت روی صورتم کنترل اشکام دستم نبود
عماد ازم جدا شد
انگار یهویی از بلندی سقوط کردم
فاصلمون هنوز خیلی کم بود
هیچکدوممون نرفتیم عقب
دونهای بارون از بین پنجره ی باز میریخت روی سرو صورتمون
نگاهه داغشو قفل چشمام کرد
سرانگشتشو روی صورتم کشید
نمیتونستم نگاهمو ازش بگیرم لبمو ترکردم
نگاهش از چشمام رفت روی لبم
من ک خشکم زده بودم
زیرلب گفت نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
دوباره منوکشید سمت خودشو لبامون قفل شد
چشمامو بستم
کنترل بدنم دست خودم نبود
عماد مکث کرد و قبل ازاینکه عقب بکشه اینبار من بوسیدمش
خیلی حس متفاوتی داشت
اصلا نمیتونستم توصیفش کنم
انگار منتظر یه حرکت از من بود
صورتمو بین دستاش قاب گرفت و عمیق بوسیدم
نفس کم اوردم همزمان از هم جدا شدیم
بی هوا لبمو مزه مزه کردم
پوزخندی زدو زیر گوشم گغت
-...خوشمزه بود؟
از خجالت دلم میخواست محو شم
سرمو توسینش قایم کردم
باورم نمیشد....
من بامیل خودم بوسیدمش...

#روابط_خاص #بایسکشوال #مثبت۱۵ #عاشقانه #bdsm

فایل کامل این داستان واقعی رو اینجا بخونید
https://t.me/mynovelsell/1707