Get Mystery Box with random crypto!

سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)

لوگوی کانال تلگرام sarv_e_sokhangoo — سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
موضوعات از کانال:
بهار
ايرانى
یگانگی
فرهنگ
سخن
ذکر
بازتاب
مرزهای
هشدار
دیروز
All tags
آدرس کانال: @sarv_e_sokhangoo
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 11.47K
توضیحات از کانال

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصاره‌ی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش می‌شوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 19

2022-10-18 17:01:53 #کتاب_صوتی_سرو_سایه‌فکن
بخش ۱۳
با صدای دکتر اطلس اثنی‌ٰعشری
..............................
پیش‌تر کتاب صوتیِ روزها در ۱۱۳ قسمت در کانال گذاشته شد، برای شنیدن آن روی #کتاب_صوتی_روزها کلیک نمایید.
..............................

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
2.8K views14:01
باز کردن / نظر دهید
2022-10-16 16:51:12 ‍ ...بین افسانه‌ی "قُقنوس" و سرگذشت ایران، تشابهی می‌توان دید.
ایران نیز چون آن مرغِ شگفتِ بی‌همتا، بارها در آتشِ خود سوخته است و باز از خاکسترِ خویش زاییده شده. در این چند سال، همواره من این احساس را داشته‌ام که ایران بارِ دیگر یکی از آن دوران‌های "زایندگی در مرگ" را می‌گذراند و در میانِ درد، می‌شکفد.
گرفتاریهای روزانه، دل مشغولی‌ها و بُهت‌زدگیهای قرن، مانع از آن است که بسیاری از ما به عمق ماجرایی که در روحِ ایران است، توجّه کنیم. چون کسی هستیم که به باغِ کهنسالی در چلّه‌ی زمستان پای می‌نهد و آنرا خشک و خاموش و برهنه، گرانبار از غربت و وحشتی مرموز و شریر می‌بیند، بی‌آنکه نجوای پنهانیِ حیات، ولوله‌ی خاموشِ جِرم‌های رویَنده و سبز شونده را در شکمِ کُنده‌های پیر و نهادِ شاخه‌های خشک دریابد.
در زندگیِ ملّتها نیز دورانهای ستروَن و دورانهای زاینده است، و تناوب و تسلسلِ این دورانها بوده است که تمدّن را به پایه‌ی کنونی رسانیده. دورانِ ما یکی از دورانهای باروَر است، و زایندگی هرچند با درد همراه باشد، باز سعادت‌بخش و شورانگیز می‌تواند بود.
در روزگاری که گویی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است، اگر کار دیگری از دست ما برنیاید، لااقل خوب است بکوشیم تا فکرِ او و غمِ او را در دلِ خود زنده نگاه داریم و اعتقاد به زایندگیِ دوران را در سینه نپُژمرانیم.
ما از این حیث چون بیمارانِ تریاک خورده‌ای هستیم که به هر افسونی است باید بیدار نگاهشان داشت؛ زیرا اگر چشم بر هم نهند، بیمِ آن است که دیگر آن را نگشایند.

#ایران_را_از_یاد_نبریم

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
6.6K views13:51
باز کردن / نظر دهید
2022-10-14 14:24:13
فاصله‌ی میان حکومت و مردم از تفاوت میان ادّعا و عمل پدید می‌آید.
اگر یک حکومتِ بد، اقرار به بدیِ خود داشته باشد، و صریح بگوید که من اینم که هستم، چندان ناگوار نیست؛ ولی وقتی می‌گوید که در خطّ دین حرکت می‌کند، عالمان و صوفیان ظاهر‌الصّلاح را همدست خود دارد، و آنگاه اعمالش خلاف دین باشد در برابر چنین حکومتی جز آنکه واکنش معارضِ فکری ایجاد گردد، یعنی در برابر وارونه، وارونگی نهاده شود و در برابر معروف‌های قلب شده منکرها جای گیرند، چاره‌ای دیده نمی‌شده.

#هشدار_روزگار

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن

@sarv_e_sokhangoo
4.8K views11:24
باز کردن / نظر دهید
2022-10-12 22:33:49
ممکن است گفته شود که در میانِ یک ملّت، کسانی هستند که بیشتر از دیگران می‌فهمند و صلاحیّت و کاردانیِ بیشتر دارند، پس فقط اینان را باید آزاد گذارد که حرف بزنند و تصمیم بگیرند و اجرا بکنند!
در اینجا خواه ناخواه این سؤال به ذهن می‌آید که این حضرات از روی چه معیاری واجد این همه صلاحیّت شناخته شده‌اند؟
چه کسی آنها را انتخاب کرده، و کدام عوامل ارثی، اکتسابی، لدُنی و غیره موجب این انتخاب گردیده، تا دیگران ناگزیر باشند که آنان را به سَروری بپذیرند؟!

#ذکر_مناقب_حقوق‌بشر

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

@sarv_e_sokhangoo
4.4K views19:33
باز کردن / نظر دهید
2022-10-11 18:27:15 ‍ غوک‌نامه
[متن کامل]


ای غوک‌ها که موجْ برآشفته خوابتان
وافکنده در تلاطمِ شطِّ شتابتان

خوش یافتید این خزهٔ سبز را پناه
روزی دو، گر امان بدهد آفتابتان

دم از زلال خضر زنید و مسلّم است
کز این لجن‌کده‌ست همه نان و آبتان

بی‌شرم‌تر ز جمع شمایان نیافرید
ایزد که آفرید برای عذابتان

کوتاه‌بین و تنگ‌نظر، گرچه چشم‌ها
از کاسه‌خانه جَسته برون چون حبابتان

در خاک رنگ خاکی و در سبزه سبزرنگ
رنگِ محیط بوده، هماره، مآبتان

از بیخ گوش نعره‌زنانید و گوش خلق
کر شد ازین مُکابرهٔ بی‌حسابتان

یک شب نشد کز این همه بی‌داد بس کنید
وین سیم بگسلد ز چُگور و رَبابتان

تسبیح ایزد است به پندار عامیان
آن شوم‌ْشیونِ چو نَعیب غُرابتان

هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان

بسیار ازین نفير نفسگیرتان گذشت
کو افعی‌ای که نعره زند در جوابتان

داند جهان که در همهٔ عمر بوده است
روزی ز بال پشّه و خون ذُبابتان

جز جیغ و ویغ و شیون و فریاد و همهمه
کاری دگر نیامده از شیخ و شابتان

تکرار یک ترانه و یک شوم‌ْنوحه است
سر تا به سر تمامِ سطورِ کتابتان

چون است و چون که از دل گندابهٔ قرون
ناگه گرفته است تب انقلابتان؟

وز ژاژِ ژنده، خنده به خورشید می‌زند
شمع تمام‌ْکاستهٔ نیمتابتان

مانا گمان برید که ایزد به فضل خویش
کرده ست بهر فتح جهان انتخابتان

یا خود زمان و گردش افلاک کرده است
بر جملهٔ ممالک مالکْ‌رِقابتان

گر جمع «مادران به خطا»، نامتان نهیم
هرگز نکرده‌ایم خطا در خطابتان

نی اصلتان به‌قاعده، نی نسلتان درست
دانسته نیست سلسلهٔ انتسابتان

جز این حقیقتی که یکی ابر جادُوی
آورد و برفشاند بر این خاک و آبتان

پروردتان به نم‌نم بارانِ خویشتن
تا برگذشت حد نصیب از نصابتان

این آبگیر گند که آبشخور شماست
وین سان بوَد به کام ایاب و ذهابتان

سیلی دمنده بود ز کهسار خشم خلق
کاین‌گونه گشته بسترِ آرام و خوابتان

تسبیح‌تان دعای بقای لجن‌کده‌ست
بادا که این دعا نشود مستجابتان

ای مشت چَنگلوک زمین‌گیرِ پشّه‌خوار
شرم‌آور است دعوی اوج عقابتان

گاهی درون خشکی و گاهی درون آب
تا چند ازین دوزیستنِ کامیابتان؟

چون صبح روشن است که خواهد ز دست رفت
فردا، عنانِ دولتِ پا در رکابتان

چندان که آفتاب تموزی شود پدید
این جلبکان سبز نگردد حجابتان

این آبگیر عرصهٔ این جنگ و دار و گیر
گردد بخار و سر دهد اندر سرابتان

و آنگاه، دیوْبادِ دمانی رسد ز راه
بِپْراکَنَد به هر طرفی با شتابتان

وز یال دیوْباد درافتید و در زمان
بینم خموش و خسته و خرد و خرابتان

وین غوكجامه‌های چو دستارِ تازیان
یک یک شود به گردنِ نازک طنابتان

وان مار را گمارَد ایزد که بِشْکَرَد
آسودگی‌طلبْ تنِ خوش خورد و خوابتان

وز چشم مار رو به خموشی نهید و مار
باری درین مُجاوَبه سازد مُجابتان

نک خوابتان به پهنهٔ مرداب نیمشب
خوش باد تا سحر بدمد آفتابتان

با این همه گزند که دیدیم دلخوشیم
تا بو که خلق درنگرد بی‌نقابتان.

استاد محمّدرضا شفیعی کدکنی
(طفلی به نامِ شادی؛ صص ۷۴–۶۹)
..............................
با سپاس از ادمین محترم کانال استاد شفیعی کدکنی
..............................

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
982 views15:27
باز کردن / نظر دهید
2022-10-11 16:41:27
۱۹ مهر ماه، زادروز دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی گرامی باد.
اخترِ تابناکِ ادب و فرهنگِ ایران‌زمین، روشنایی‌ات کم مباد، که بودنت بزرگترین بهانه‌ی بودنِ ماست.

اگر از دل حصار شاید کرد
جز دلِ من تو را حصار مباد
مهربانی‌ات را شماری نیست
زندگانی‌ات را شمار مباد
«آغاجی بخارایی»


کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
1.5K views13:41
باز کردن / نظر دهید
2022-10-10 16:52:32
هیچ‌گاه جنبه‌ی خدمتگزاری به مردم را فراموش نکنید. کار کردن تنها در ازای مُزد، یعنی صرفاً به طمعِ پول درآوردن، امری حیوانی است، کار باید خوشایند و همراه با شوق باشد. مردم مستمند و گرفتار را هرگز فراموش نکنید، و سرنوشتِ خود را از سرنوشتِ هم‌وطنانِمان جدا ندانید. شما وابسته به کشوری هستید که نیمی از آن را مردمِ محتاج به دستگیری تشکیل می‌دهند، و این به شما فرصت می‌دهد که از سعادتِ همدلی با خلق بهره‌مند شوید، سعادتِ کوچکی نیست، آن را مغتنم بشمارید.

#برگریزان
#نامه_به‌فرزند

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
1.2K views13:52
باز کردن / نظر دهید
2022-10-09 00:25:59 ‍ در شاهنامه چنين نموده شده است که حکومتِ ضحّاک حكومتِ وحشت و رُعب بوده است؛ همه‌ی مردم به تنگ آمده بودند، منتهی جرأت اعتراض یا مقاومتی نمی‌داشتند. درباریانش با او نشست و برخاست نمی‌کردند مگر با وحشت. خواهرانِ جمشید که به همسری او درآمده بودند، با او همخوابگی نمی‌کردند مگر از سرِ ترس. طبّاخانِ او که می‌بایست مغز جوانان را بیرون آورند و برای مارها غذا درست کنند، با خشم و نفرت وظیفه‌ی خود را انجام می‌دادند، امّا زَهره‌ی سخن گفتن نمی‌داشتند. در واقع حکومتِ اوباشان و نامردان و دیـوصفتان بوده است که مقامهایی به دست آورده بودند و کارها را براه می‌بردند و خود در پناهِ سایه‌ی هراس‌انگیزِ ضحّاک از ناز و نعمت برخوردار می‌بودند. برعکس، همه‌ی کسانی که نیک‌نفس و شریف بوده‌اند، به ناگزیر انزوا گرفته، به مردنِ تدریجی محکوم شده بودند. این چند بیت شاهنامه وضع را به خوبی می‌نمایاند:

«نهان گشت آيينِ فرزانگان
پراگنده شد نامِ دیوانگان

هنر خوار شد، جادوی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند

شده بر بدی دستِ دیوان دراز
ز نیکی نبودی سخن جز به راز»

بنابراین چون او [ضحّاک] در دماوند‌کوه به بند کشیده می‌شود، چنان است که گویی عفریتِ فساد و شقاوت در سراسرِ جهان به زانو درآمده است؛ روزگار، نو می‌شود و دورانِ فریدونی آغاز می‌گردد که پایه‌هایش بر دوشِ بندگانِ زحمتکش و محرومِ خداست، نه بر شانه‌ی مُشتی نابکار که یگانه اهتمامِشان این باشد که مارهای ضحّاک را سیر نگه دارند و خود در سایه‌ی مارها، کارها برانند.

#زندگی_و_مرگ_پهلوانان_در_شاهنامه

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
1.8K views21:25
باز کردن / نظر دهید
2022-10-05 19:54:00
درجه‌ی ایرانی بودن _چه کسی در داخل زندگی کند و چه در خارج_ دو ممیّزه دارد:
«یکی شناخت ایران و فرهنگ آن، و دیگری وابستگی به مردم کشور»؛
منظور از شناخت آن است که ارتباطی از طریق عمق با ایران و فرهنگش برقرار شود، زیرا هر نوع دلبستگی، فرع بر آگاهی است؛ و امّا مميّزه‌ی دوّم، سرنوشت خود را با سرنوشت دیگران پیوند دادن است. کسی که فقط خود و منافع خود را ببیند، صفت ایرانی بودن درباره‌اش تحقّق نمی‌یابد.
وطن خواهی در دنیای امروز یک ضرورت است، و نه مانند گذشته یک تعیّنِ عاطفی.

#بازتاب‌ها

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

@sarv_e_sokhangoo
1.4K views16:54
باز کردن / نظر دهید
2022-10-04 16:58:17 ‍ ‍ زن در شاهنامه و فرهنگ ایران

شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیادِ هومِر که در آن سیمای زن پریده‌رنگ و کم اهمّیّت است. زن در ایلیاد، آتشِ فاجعه را برمی‌افروزد و خود کنار می‌نشیند. این‌گونه است هِلِن که زیباییِ شوم و تباه کننده‌اش موجدِ جنگ است.
در دوران پهلوانیِ شاهنامه، حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها می‌بخشد. این زن‌ها هستند که به داستان‌های شاهنامه آب و رنگ بخشیده‌اند. اگر تهمینه نبود مرگِ سهراب آن‌قدر مؤثّر و غم‌انگیز جلوه نمی‌کرد. همین گونه است مرگِ فرود اگر جریره نبود، و مرگِ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگِ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگِ رستم و تراژدیِ زال، اگر رودابه نبود. سیمای تراژیکِ زن در شاهنامه به نجیب‌ترین و پاکیزه‌ترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه می‌کند، نه به عنوان معشوقه. در تمام داستانهای شاهنامه حضورِ زن را می‌بینیم. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمی‌شود. اکثر زنان شاهنامه نمونه‌ی بارز زنِ تمام عیار هستند که در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگ منشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهره‌مندَند.
زنِ خوب در شاهنامه، زنی است که زیبایی و رعنایی را با آهستگی و فرزانگی، و شرم را با خواهش جمع داشته باشد. شرم، نخستین صفت زن است. آوای نرم، نشانه‌ی ادب و آزرم است و آهستگی نشانه‌ی بزرگ منشی.
صفت دوّم، خرد و فرزانگی است. از این لحاظ زن همپایه‌ی مرد است، زیرا برای مرد نیز خردمندی مهمّ‌ترین صفت شناخته شده است. در کنار آهستگی و خردمندی و شرم و شایستگی، چاره‌گری و زبان‌آوری نیز صفتِ مقبولی است. نمونه‌ی بارزِ زنانِ کدبانو و چاره‌گر و سخندان، سیندخت زن مهراب کابلی و مادر رودابه است. این زن در جریان عشقبازیِ دخترش با زال چنان پختگی و تدبیر به خرج می‌دهد و چنان ظرافت را با زیرکی می‌آمیزد، که امرِ مشکلِ ازدواجِ زال و رودابه به همّت او آسان می‌شود و کشورش از بلایی بزرگ که تا آستانه‌اش آمده نجات می‌یابد.
عشق در شاهنامه در عین برهنگی، پاک و نجیبانه است. رابطه‌ی زن و مرد بی‌آنکه به تکلّف و تصّنع گراییده باشد از تمدّن و فرهنگ آن قدر مایه دارد که بتواند با ظرافت و پاکیزگی همراه باشد. در دوران پهلوانی شاهنامه، تنها یک مورد می‌بینیم که عشق به کام نمی‌رسد و آن عشقِ ناگهانی و نافرجام سهراب به گردآفرید است. و تنها در یک مورد، عشق، ناپاک و نارواست و آن عشقِ سودابه به سیاوش است.

#آواها_و_ایماها

کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
2.8K views13:58
باز کردن / نظر دهید