Get Mystery Box with random crypto!

شاهپور شهبازی

لوگوی کانال تلگرام shahpour_shahbazi — شاهپور شهبازی ش
لوگوی کانال تلگرام shahpour_shahbazi — شاهپور شهبازی
آدرس کانال: @shahpour_shahbazi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.01K
توضیحات از کانال

نویسنده و کارگردان
@shahpourshahbazi

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-01 18:09:18 «تواب سازی سیستماتیک» در دوران «توتالیتاریسم خمینی» مبتنی بر «حل» و استحاله ی فرد معترض و مبتنی بر ارادت قلبی و سرسپردگی معنویی و عملی در جنایت بود در غیر این صورت زندانی معترض شامل اصل «حذف» می شد. به همین دلیل جمهوری اسلامی در تابستان 67 اکثر زندانیان سیاسی را که حکم داشتند اما حاضر به «حل» و شریک شدن در جنایات رژیم نشده بودند، در یک کشتار سراسری و عمومی از حیات و زندگی «حذف» کرد. بنابراین پیام «تواب سازی سیستماتیک» در دوران «توتالیتاریسم خمینی» هم به فرد زندانی و معترض و هم به افراد معترض در جامعه کاملا آشکار بود. یا به نفع صدای حاکم «حل» خواهید شد و یا محکوم به «حذف» هستید.

«تواب سازی سیستماتیک» در دوران دوم 1368 تا 1398 نه معطوف به «حل» فرد معترض بلکه مایل به «تسلیم» فرد معترض بود وگرنه شامل اصل «حذف» می شد. به همین دلیل در این دوران سناریوی جعلی اعترافات و میزانسن جعلی تواب سازی با کمال دقت صورت می گرفت که راستنمایی را بازتولید کند.

فرد تواب می دانست که دروغ می گوید. نظام شکنجه هم می دانست که فرد تواب دروغ می گوید اما این نمایش جعلی لباس واقع نمایی به تن می کرد که به مخالفان نظام غیر مستقیم پیام داده شود در صورت ادامه ی اعتراضات سرنوشت شما نیز چیزی جزء «تسلیم» نخواهد بود.
بنابراین وزن ماجرای تواب سازی سیستماتیک این دوره مبتنی بر اصل «تسلیم» بود، در غیر این صورت فرد معترض شامل اصل «حذف» می شد. این شکل سرکوب نیز با ساختار سیاسی دوگانه و فریب آمیز «اصلاح طلب، اصول گرا» نیز کاملا منطبق بود.

در دوران سوم که با قیام کبیر آبان 98 آغاز شد و تا کنون ادامه دارد، هدف «تواب سازی سیستماتیک» تغییر کرد. در قیام کبیر ابان 98 پرده ها برافتاد. توده های میلیونی چهره بی نقاب جمهوری وحشت و جنون را به شکل عینی تجربه کردند. دیگر چیزی برای عوام فریبی و پنهان کردن باقی نماند. مردم با چشمان باز در چشم «هیولای مدوسا» نگاه کردند و تبدیل به سنگ نشدند. جامعه دو قطبی شد. صف دوستان و دشمنان کاملا مشخص و متمایز شد.

رژیم بعد از این قیام فهمید مانند دهه ی «توتالیتاریسم خمینی» نمی تواند با القای ترس، زندانی و شکنجه شده را به نام دفاع از آرمان به قالب زندانبان و شکنجه گر دربیاورد. نظام متروپل اسلامی متوجه شد مانند دوران دوم دیگر قادر نیست با آمیزه ای از عوام فریبی و ارعاب مخالفان را به وحشت بیندازد و تشویق به تسلیم کند، به همین دلیل نظام وحشت و جنون در آخرین نمایش «تواب سازی سیستماتیک» از «سپیده اشنو» حتی ظاهرسازی های جعلی گذشته را برای مخفی کردن شکنجه و اعتراف اجباری پنهان نکرد. پیام «تواب سازی سیستماتیک» تغییر کرده است و اینبار اصل «حفظ» و «حذف» معطوف به هواداران و طرفداران نظام است.

هدف از «تواب سازی سیستماتیک» در دوران سوم، و شکنجه ی آشکار «سپیده رشنو»ها پیام آشکار به «رایحه ی ربیعی»ها ی طرفدار نظام است که ما تا «غایت سرکوب» مخالفان پشتیبان شما خواهیم ماند، شما نیز تا «نهایت خون» پشتیبان ما بمانید، ما درصدد «حفظ» شما و خودمان هستیم وگرنه همگی با هم «حذف» خواهیم شد. (متن کامل در کانال تلگرام)

#شاهپور_شهبازی (دوشنبه 10 مرداد 1401)
#شورای_آلترناتیو_آزادی_بخش_زنان
#اعتراضات_مردمی
#قیام_آبان
#انقلاب_نوین_ایران


http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
124 viewsedited  15:09
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 18:09:18 قسمت هفتاد و هشتم
چه باید کرد؟ «جهنم تواب سازی سیستماتیک»
شاهپور شهبازی

تمام کسانی که جهنم زندان های جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند، به خوبی میدانند تفاوت میان آنچه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان «توبه» و اعترافات به نمایش در می اید، با آنچه که به عنوان سیستم هیولایی و بی رحم «تواب سازی سیستماتیک» بر اساس انواع شکنجه های غیر قابل تصور بشری در زندان های جمهوری اسلامی به وقوع می پیوندد، از زمین تا اسمان است.

جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز طی سه دوره ی مختلف، دوره ی اول «توتالیتاریسم خمینی، 58 تا 68»، دوران دوم «دیکتاتوری ایدئولوژیک دوگانه ی اصلاح طلب و اصول گرا 68 تا 98 » و دوره ی سوم، دیکتاتوری نظامی ها و امنیتی به رهبری کاست آخوندها از قیام کبیر آبان 98تا امروز، از سنت ویرانگر «تواب سازی سیستماتیک» به عنوان یکی از اشکال رعب آور سرکوب استفاده کرده است که دارای تشابهات و تمایزات خاص در هر دوره است.

وجه تشابه هر سه دوران در رویکرد سنتی به «تواب سازی سیستماتیک» مبتنی بر اصل «بی قانونی» است. در هر سه دوره، سرشت و میزان سرکوب وابسته به شرایط تغییر می کند اما انچه تغییر نمی کند، حکومت «بی قانونی» است. قانون مانند سایر کشورها به سان واسطه ی مستقل میان شهروند و دولت عمل نمی کند، به همین دلیل اصل «بی قانونی» به عنوان وجه مشترک هر سه دوران به این معنی است که هیچ حد و مرزی در «تواب سازی سیستماتیک» و «حذف» مخالفان و منتقدان نظام وجود ندارد. اما تمایز این سه دوره، علاوه بر اصل مشترک «حذف» مبتنی بر سه اصل «حل»، «تسلیم» و «حفظ» است که هر کدام مخصوص یکی از این دوران است.

در دوران «توتالیتاریسم خمینی» به علت پایگاه توده ای رهبر و سلطه ی بی چون و چرای توتالیتاریسم ایدئولوژیک، هدف از «تواب سازی سیستماتیک» نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر «حل» فرد معترض به نفع ایدئولوژی نظام بود. ابزار «حل» شخصیت فرد «متعرض نظام» به «معتقد نظام» از کانال شکنجه های غیر قابل تصور جسمی و روحی برای درونی کردن ترس به عنوان سلول بنیادی اعتقاد صورت می گرفت. در زندان و در دهه ی شصت، زندانی ها این میزان از درونی شدن وحشت و ترس را با واژه ی «بریدن» توصیف می کردند. در این دوران «تواب سازی سیستماتیک» به امری کمتر از حل شخصیت «معترض» به «معتقد» رضایت نمی داد.

بنابراین شخصیت بریده دقیقا مانند شخصیت ترسیده «تئون گریجوری» در سریال «بازی تاج و تخت» در اثر شکنجه های جسمی غیرقابل تصور از شخصیتِ «ترساننده» و شکنجه گر «رمزی اسنو» آرمان می ساخت و با این ارمان سازی که ریشه در مرعوب شدن شخصیت معترض داشت، شخصیتش «حل» و تبدیل به سگ دست آموز و معتقد به نظام جمهوری اسلامی می شد. شخص ترسیده و بریده چاره ای نداشت جز اینکه برای اثبات این «حل شدگی اعتقادی» می بایست در بدترین جنایات رژیم شریک شود.

بسیاری از اوقات اشخاص بریده و ترسیده و به اصطلاح «تواب» با رضایت خاطر کامل و به دلیل اعتقادات تازه دست به جنایت می زدند. ماموریت شلیک تیر خلاص را در شقیقه ی زندانیان به عهده می گرفتند. در گشت های متحرک شناسایی شرکت و فعالان سیاسی را شناسایی می کرند. نقش زندانی مقاوم را برای تخلیه اطلاعاتی زندانیان جدید به عهده می گرفتند تا آنها را به دام بیندازند. در زندان وظیفه ی جاسوسی، کنترل، گزارش رفتار و کنش و واکنش زندانیان را به عهده می گرفتند. نقش اهرم فشار را جهت برگزاری انواع مراسم ها ی مذهبی از جمله دعای توسل، کمیل و سایر مراسم های اجباری سیاسی به عهده می گرفتند. عملا چشم و گوش و دوربین مدار بسته ی متحرک نظام در زندان بودند.

این افراد با افتخار روبروی دوربین می نشستند و به گذشته ی نگین و حال پرافتخار خویش افتخار می کردند. حتی نقش بازجو از دوستان قدیمی و مجری برنامه تواب سازی را به عهده می گرفتند و پس از آزادی نیز در حلقه ی یاران نزدیک به نظام قدرت از انواع و اقسام امکان صدا و تصویر برخوردار می شدند.
117 views15:09
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 14:18:49 قسمت هفتاد و هفتم
چه باید کرد؟ سلبریتی های وابسته یا روشنفکران مستقل
شاهپور شهبازی

تاریخ بعد از انقلاب را به «سه دوره» تقسیم کردیم. تشابهات و تمایزات این سه دوره را در حوزه ی سیاست، اقتصاد و اخلاق بررسی کردیم. پاسخ به پرسش چه باید کرد؟ در چهار حوزه ی «علت مادی»، «علت فاعلی»، «علت صوری» و «علت غایی» با توجه به ویژگی های متفاوت هر دوران متفاوت خواهد بود.

با توجه به اینکه اکنون در دوران سوم، که از ابان 98 آغاز شده است، یعنی دوران «حاکمیت پادگانی» و «حکومت نظامی ها و امنیتی ها» به رهبری ولایت فقیه، هستیم و مهمترین ویژگی این دوران را آغاز «بیداری ملی» و شکل گیری «تفاوت و تکثر» عنوان کردیم، اکنون می بایستی با توجه به این فکت ها به پاسخ چهار علت اصلی این دوره بپردازیم.

اما پیش از ان اشاره به یکی از مهمترین تفاوت های این سه دوره، یعنی تغییر نقش روشنفکران، هنرمندان و سلبریتی ها و و سینمایی ها در «سه دوره» اهمیت دارد. نقش این طیف از اقشار به عنوان نخبگان فرهنگی جامعه در دوران اول و «توتالیتاریسم خمینی» به دلیل پایگاه توده ای رهبری «مسخ ناشی از ستایش و ارعاب» بود. به همین دلیل انگیزه ی این اقشار در حمایت، تبلیغ و ترویج ایدئولوژی نظام قدرت در آن دوران امیزه ای از انگیزه های ناخودآگاه و خودآگاه بود که در قالب دفاع از «آرمان انقلاب» تجلی می یافت.

در دوران دوم 68 تا 98 یعنی دوران دیکتاتوری ایدئولوژیک مبتنی بر ساختار دوگانه اصلاح طلب و اصول گرا، به دلیل تسلط فرهنگ «دروغ گویی» و «ریاکاری» و اراده ی معطوف به خودخواهی و خود پرستی، و حضور جعلی و نمایشی در همه ی عرصه ها، نقش سلبریتی های هر رشته اهمیت یافت. در این دوران تلفیق انگیزه ی ناخوداگاه و خودآگاه دوران «توتالیتاریسم خمینی» به انگیزه ی خودآگاه میل به شهرت، ثروت، شهوت و قدرت تغییر ماهیت داد. به همین دلیل در این دوران سلبریتی های وابسته، تبدیل به نوکر و کارمند نظام سلطه و جانشین روشنفکران و نخبگان واقعی مردم شدند. نمایش مضحک سلبریتی ها و بدن ساز های بادیگارد مخصوص آنها، خاص این دوره و نشانه ی غلبه ی فرهنگ «لمپن سلبریتی ها» بر اندیشه بود.

دوره سوم که با قیام ابان 98 آغاز شده است، خوشبختانه نقش و تاثیر «سلبریتی های قلابی» و«نخبگان فرهنگ جعلی» به پایان رسیده است و نقش روشنفکران واقعی تعیین کننده شده است.
در این دوران که از آن به عنوان آغاز «بیداری ملی» نام بردیم «بکتاش ابتین ها»، «نسرین ستوده ها» و...تبدیل به الگوهای روشنفکری و قهرمانی مردم شده اند. به همین دلیل دستگیری و بازداشت سینماگران مستقل از جمله «جعفر پناهی»، «محمد رسول اف» و...در دستور کار قرار می گیرد و روز به روز به سرکوب و ایجاد محدودیت برای این گروه از روشنفکران مستقل که صدای واقعی مردم هستند بیشتر خواهد شد.

اکثر سینمایی ها و سلبریتی های مرفه که در این حکومت صاحب موقعیت و امتیازهای طبقاتی خاص شده اند، به طور بنیادی و طبقاتی از انقلاب و هرگونه تغییر اساسی بیزار هستند، به دلیل اینکه گذشته، موقعیت و منافع آنها به خطر خواهد افتاد اما در صورت رشد اعتراضات مردمی به دلیل اینکه سلبریتی ها هویت شان را از مجرای دیده شدن توسط توده ها وام می گیرند و بدون توجه چشم و گوش هوادارانشان هیچ نیستند، در هر صورت مجبور می شوند که به شانه های «انقلاب نوین» تکیه بزنندو به صفوف مبارزه ی مردم ملحق شوند. اما تا قطعی نشدن این نبرد و اطمینان سلبریتی ها از پیروزی انقلاب نوین نمی توان روی حمایت و جسارت آنها حساب باز کرد.

در واقع هرگاه سلبریتی ها و سینمایی های فرصت طلب به طوفان مردم و انقلاب پیوستند مطمئن باشید که انقلاب نوین در سراشیبی پیروزی قرار گرفته است. تا انزمان خوشبختانه اما عکس ان صادق نیست. یعنی با آغاز «دوران سوم» به محض اینکه سلبریتی ها حتی در یک سخنرانی ساده قصد نشان دادن ارادتشان به نظام سلطه و قدرت را داشته باشند، مانند «مریلا زارعی» که در یک مراسم رسمی مشکلات مردم را نه ناشی از بی کفایتی سیستم جمهوری اسلامی بلکه ناشی از سوءاستفاده ی افراد خاص توجیه و تئوریزه کرد، توده ها به سادگی او را کنار می گذارند و برای این فرمایشات صد من یک غاز هم تره خورد نمی کنند.

این یکی از ویژگی های بی بدیل «دوران سوم» است که با قیام آبان ماه نود و هشت به عنوان یک ارزش اخلاقی نوین آغاز شده است و در فرایند رشدش، باتلاق «مسخ شدگی عمومی» دوران توتالیتاریسم خمینی و فاضلاب «دروغ گویی» و «ریاکاری» دوران دیکتاتوری ایدئولوژیک را خشک خواهد کرد.
(متن کامل در کانال تلگرام)

#شاهپور_شهبازی (پنجشنبه 30 تیر 1401)
#شورای_آلترناتیو_آزادی_بخش_زنان
#اعتراضات_مردمی
#قیام_آبان
#انقلاب_نوین_ایران


http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
448 viewsedited  11:18
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 19:30:49 قسمت هفتاد و ششم
چه باید کرد؟ دوران سوم، ابان 98 تا... «بیداری ملی» و «حاکمیت پادگانی»
شاهپور شهبازی

همانگونه که حاکمیت در دوران «توتالیتاریسم خمینی» مترصد فرصت و نیازمند یک کاتالیزور بود که بتواند قتل عام زندانیان سیاسی را اجرایی و از شر آنها برای همیشه خلاص شود، استحاله ی نظام قدرت نیازمند یک کاتالیزور بود. قیام ابان ماه 98 تیر خلاص به جمجمه ی فریب امیز ساختار دوگانه بود. تاریخ مصرف پروژه ی اصلاحات هم از بالا و هم از پائین به انتها رسیده بود.

بنابراین دوران سوم با قیام کبیر توده ها در آبان نود و هشت آغاز می شود. در آبان نود هشت رابطه ی «پایینی ها» و «بالایی ها» وارونه می شود. پایینی ها دیگر نمی خواهند اهرم فشار بالایی ها برای چانه زنی در قدرت و غارت نوبت به نوبت رنگ های مختلف باشند و قاطعانه به «سیاهی» نه می گویند. مهمترین ویژگی روانی و حاکم بر این دوران در میان پایینی ها «خویشتن یابی» و «بیداری ملی» است. شباهت در «بی شکلی دسته جمعی» و انتخاب میان «بد» و «بدتر» که به شکل عمومی برای همه عادی و حتی تبدیل به فضیلت شده بود، در هم شکست. تفاوت و تکثر توده ها نظام را دچار وحشت کرد.

وجه تمایز قیام آبان ماه با تمام اعتراضات قبل از خودش، علاوه بر توده ایی و سراسری بودن، شعارهای خارج از چارچوب نظام جمهوری اسلامی بود. همه ی کسانی که در طی چهل سال فریب خوردند، تحقیر شدند، سرکوب شدند، نادیده گرفته شدند، دست به دست هم دادند، تا در برپا کردن سنگرهای خیابانی، بستن اتوبان ها، برافروختن آتش ها در شب، مشت های گره کرده، فریادها، شعارها و...نفرت آغشته به انتقامشان را نعره زدند.

«دوران حاکمیت پادگانی» طبقات حاکم و «حکومت سرکوب نظامی ها و امنیتی ها.» آغاز شد.

رهبر جمهوری اسلامی بعد از سرکوب قیام آبان ماه مانیفست «حاکمیت پادگانی» را در دیدار با نیروهای مسلح بسیج به صراحت و آشکارگی فرموله کرد: «بسیج در همه میادین دفاع سخت، نیمه‌سخت و نرم آماده‌به‌کار باشد و در همه محله‌های کشور در مقابل حوادث گوناگون راهبرد و تاکتیک آماده داشته باشد. در هیچ زمینه‌ای غافلگیر نشوید و سعی کنید در همه محله‌ها حضور داشته باشید. در جنگ نرم عکس‌العملی رفتار نکنید البته باید پاسخ دشمن را داد اما همیشه مانند شطرنج‌بازی ماهر یک قدم از دشمن جلو باشید و کنشی عمل کنید.... بسیج در عین گستردگی چابک باشد و اسیر پابندهای رایج اداری نشود.»

به این شکل ولایت فقیه فرمان «آتش به اختیار بودن» ارتش شخصی اش را صادر کرد و دست اوباش مسلح را در سرکوب های آینده باز گذاشت. کاست های در قدرت به رهبری ولایت فقیه در قیام ابان ماه اموختند که دیگر نمی تواند مانند دهه ی شصت روی فریب، حمایت و ایثار کورکورانه ی مردم حساب کند. به همین دلیل خامنه ایی در تفسیرش بعد از قیام آبان 98 ابتدا معنای «مستضعف» را تغییر داد و در یکی از آخرین سخنرانی هایش به مخالفان وعده ی «خدای دهه ی شصت» را داد.

دهه شصت بیرحم ترین و خشن ترین و خونین ترین دهه ی بعد از انقلاب و خدای آن مستبدترین، ظالم ترین و شقی ترین خدای تاریخ بعد از انقلاب است. پیام «وعده ی خدای دهه ی شصت» کاملا اشکار بود. تکرار قتل عام سراسری.

غافل از اینکه دوران توتالیتاریسم جممهوری اسلامی به سر آمده است و دیگر قادر نیستند قتل عام دهه ی شصت را به پشتوانه ی حمایت توده ایی به راه بیاندازند. البته جمهوری اسلامی یکبار و فقط یکبار دیگر قتل عام و کشتاری به مراتب بزرگتر و وسیعتر و بی رحمانه تر از دهه ی شصت و آبان ماه 98 را به راه خواهد انداخت. آنهم در روزی که توده ها برای اخرین بار ناقوس مرگ نظام را به صدا در بیاورند و قیام سراسری مردم به طلوع پیروزی انقلاب نوین گره بخورد. در این روز مردم چهره ی بدون نقاب هیولای مدوسای جمهوری اسلامی را با چشمانی که سنگ می کنند و مارهایی که زهر می ریزند، خواهند دید. به قول گوبلز نازیسیست به مردم نشان خواهند داد: «در صورت شکست درها را پشت سرشان چگونه ببندند و چکار کنند که سده ها فراموش نگردند»

واقعیت این است که در قیام ابان نود و هشت نقطه ی عطفی در جنبش اجتماعی ایران حاصل شده است که بازگشت به قبل از آن را غیر ممکن کرده است. تا پیش از قیام آبان ماه نود و هشت، جمهوری اسلامی قادر بود از کانال باز کردن فضای سیاسی و مهندسی فضای انتخابات و بسیج «سلبریتی های جو زده ی کم عقل» یا «وابسته ی دلقک» نمایش منظم و کنترل شده ای از آزادی به راه بیاندازد و هر وقت که به اندازه ی کافی استفاده ی ابزاری می کرد و مشروعیت نظام تضمین می شد، جو را آرام و مردم را به خانه باز میگرداند.

قیام ابان ماه 98 اما آغاز «بیداری ملی» و پرده ی آخر «عوام فریبی سراسری» به میانجی «سلبریتی های مکمل نظام سلطه» بود.

(متن کامل در کانال تلگرام)

#شاهپور_شهبازی (سه شنبه 28 تیر 1401)

http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
226 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-07-17 11:20:19 قسمت هفتاد و پنجم
چه باید کرد؟ سلبریتی ها؛ میانجی مکمل نظام سلطه
شاهپور شهبازی

وعده ی رفع تمایز طبقاتی که انقلاب آنرا وعده داده بود در دوران رفسنجانی مانند زمان شاه گسترش یافت. اقلیت بسیار محدودی از رجّاله ها به رهبری کاست آخوندها از امتیازات طبقاتی ویژه برخوردار شدند که دقیقا نقش همان به اصطلاح «پنجاه فامیل» راس قدرت در زمان شاه را بازی می کردند.

با این تفاوت بزرگ که خطوط متمایز طبقاتی درهم آمیخته شد و خدمات ویژه طبقات ممتاز دوران شاه در دوران «دیکتاتوری ایدئولوژیک» بخش مهمی از جامعه علی الخصوص طبقه متوسط را در بر می گرفت. خدماتی مانند اموزش خصوصی زبان های بیگانه، موسیقی، ویلاهای با استخر و سونا، سفر به امریکا و اروپا، ماشین های لوکس و گران قیمت، استفاده از برندهای خاص، ورزش های خاص اشرافی مانند اسکی و تنیس و اسب سواری و...که در زمان شاه مخصوص طبقات مرفه بود شامل طیف وسیعی از بخش میانی و مرفه طبقه ی متوسط بعد از انقلاب شد.

در پرتو این چاق و چله شدن بخش میانی و مرفه طبقه متوسط و ارجحیت تکنوکرات و بورکرات ها در عرصه های اقتصادی و سیاسی بتدریج «سلبریتی ها» وابسته جانشین «نخبگان و روشنفکران» ایدئولوژیک دوران «توتالیتاریسم خمینی» شدند و نقش آنها را به عنوان «اوباش پراکتیک» به عهده گرفتند.

بخش مرفه هنرمندان و سینمایی ها در قالب سلبریتی های وابسته از سایر قشرها و طبقات و با برخورداری از امتیازهای طبقاتی ویژه متمایز شدند و رقابت در ریاکاری تبدیل به فضیلت و روحیه غالب میان آنها شد. در ازای خدمات و رانت های ویژه مخصوص سلبریتی و هنرمندان وابسته انها نیز به عنوان «اوباش پراکتیک»، کسب و کار آثار ایدئولوژیک را پر رونق کردند. علی الخصوص نقش ایدئولوژیک خود را در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس از مجرای پاره کردن گلو و فرو کردن انگشت های رنگی شان در چشم و چار مردم و از طریق گرم کردن تنور جعلی رای گیری ایفاء می کردند. ( به همین دلیل در این دوران دو کتاب «ماکیاول و صد راه درخشان رذالت» و کتاب «گفتم و گفت» و صدها مطلب و مقاله در افشای «روشنفکران رفوکار»، «هنرمندان روغن مال» و «توده های رستگار» را نوشتم)

نقش سلبریتی ها و اوباش پراکتیک در این دوران دیگر «هراس از تنهایی» عمل تاریخی توده ها و یا بر سر «ناچاری نان» و اصل «نیازمندی اقتصادی» نبود بلکه موضوع بر سر «سیری ناپذیری میل» و ارضای انواع و اقسام جاه طلبی های مادی و معنویی معطوف به ثروت، شهوت، قدرت و شهرت بود. به همین دلیل قبح هر گونه همکاری با دیکتاتوری ایدئولوژیک و تبلیغ اهدافش شکسته شد. در واقع حتی این نوع همکاری در قالب مبارزه ستایش می شد و به جای بازتولید واقعی اپوزیسون، ازکانال مبارزه ی جعلی به ارضای حس کاذب اپوزیسیون می پرداختند. بنابراین مفهوم مبارزه سیاسی به طور اساسی وارونه شد و مبارزه ی مترقی تنها در چارچوب «گفتمان اصلاح طلبی» معنا و مفهوم پیدا می کرد. به همین دلیل «گفتمان اصلاح طلبی» سازشکارانه به بهانه ی صلح آمیز و مسالمت آمیز بودن، سایر گفتمان های دیگر را از میدان بدر کرد. مهمترین ویژگی حاکم بر این دوران فروپاشیدگی اخلاق و تسلط بی اخلاقی معطوف به ثروت، شهرت، قدرت و شهوت به عنوان فضیلت است.

فرایند الوده سازی هنرمندان و سلبریتی ها در دوران دوم به شکل آگاهانه و از منظر نظام قدرت به عنوان استراتژی فرهنگی، بازی «برد، برد» محسوب می شد. نظام به خادمان هنرمند و سلبریتی های ایدئولوژیک انواع و اقسام امتیازهای طبقاتی و امکانات صدا و تصویر برای شنیده شدن و دیده شدن را اعطا می کرد و هنرمندان و سلبریتی ها از کانال امکانات صدا و تصویر نظام ایدئولوژیک را مستقیم و غیر مستقیم تبلیغ می کردند. مهمترین ویژگی این شکل از رابطه ی ابزاری و سوداگرانه آن است که امکان استقلال سلبریتی ها را به درجه ی صفر کاهش می دهد. سلبریتی هایی که الوده شده اند، ترجیح می دهند در هر شرایطی، مستقیم و غیرمستقیم مدافع نظام غیر انسانی جمهوری اسلامی باشند که بابت این الودگی به آنها پاداش می دهد، نه نظامی انسانی که بابت این گذشته ی الوده، کارنامه ی آنها را زیر سئوال ببرد. این میزان از رجاّلگی، کوتولگی و کاسبکاری در بین اصحاب هنر و سینما روح حاکم بر دوران دوم 68 تا 98 بود و دلقک های دست آموز تبدیل به «سلطان رسانه ها» و «الگوی قهرمانی» شدند.

(متن کامل در کانال تلگرام)

#شاهپور_شهبازی (یکشنبه 26 تیر 1401)
#شورای_آلترناتیو_آزادی_بخش_زنان
#اعتراضات_مردمی
#قیام_آبان
#انقلاب_نوین_ایران

http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
375 views08:20
باز کردن / نظر دهید
2022-07-16 10:58:26 http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
قسمت هفتاد و چهارم
چه باید کرد؟ دوران دوم 68 تا 98 دیکتاتوری ایدئولوژیک
شاهپور شهبازی

سرمایه داری دولتی در دوران «توتالیتاریسم خمینی» در دوران رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی امتداد و گسترش یافت با این تفاوت که منجر به ساختار دوگانه ی دیکتاتوری ایدئولوژیک «اصلاح طلب و اصول گرا» شد.

سهم ولایت فقیه از تقسیم غنائم ملی؛ نهادهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خاص از جمله صدا و سیما، بنیاد مستضعفان و...شد اما رقابت و یارکشی اصلی معطوف به بازوی نیروهای مسلح نظام (علی الخصوص سپاه و بسیج) و نیروهای امنیتی بود.

پس از کسب قدرت توسط سید محمد خاتمی، ساختار سیاسی دوگانه ی «اصلاح طلبان و اصول گرایان» تثبیت شد و جدایی ظاهری دولت از حاکمیت محقق شد. در این دوران نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر دو ستون اصلی «اصول گرایان و اصلاح طلبان» استوار شد. توازن و تعادل نسبی میان این دو جناح وجود داشت. دو جناح در سه دهه ی بعد اگرچه با هم بر سر تقسیم قدرت و سهم خواهی تضاد داشتند اما بر سر تداوم دیکتاتوری در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و سرکوب مخالفان نظام وحدت کامل داشتند.

هدف ولایت فقیه و خامنه ایی در دوران پیش از قدرت گیری کامل بیش از هر چیز حفظ تناسب قوای قدرت میان اصلاح طلبان و اصول گرایان بود. در دراز مدت اما هدف اصلی خامنه ای مصادره کامل قدرت از کانال آرایش سرداران نظامی و امنیتی ها در ساختار سیاسی بود که به عنوان شمشیر داموکلس تمام رقبای سیاسی را در حالت آشمز نگه دارد.

سایر پست های کلیدی و مهم دیگر هم بین خانواده ها و بستگان این دو جریان تقسیم و جابه جا می شد تا ضمن حفظ وحدت میان دو جناح مختلف قادر باشند هرگونه مخالفت سازمان یافته ی از بالا را، خارج از این دو جناح و زیر شاخه هایش، در نطفه خفه کنند. این تقسیم غنائم پست های کلیدی در اقتصاد و نیروهای مسلح در فرایند رشد موجب شکل گیری پدیده ی انگل زاده ها (آقازاده ها) شد که وارثان حقیقی طبقات در قدرت بودند.

خامنه ایی ابتدا با درایت و شکیبایی بیشترین سرمایه گذاری اصلی را معطوف به حوزه ی نظامی کرد و پست های کلیدی نظامی و امنیتی را بتدریج بین سرداران و دوستداران ولایت فقیه تقسیم کرد. اما هدف دراز مدت و دورخیز اصلی اقتصاد سیاسی بود. این گام با نظامی شدن اقتصاد و سیاست محقق می شد. اگرچه سپاه پاسداران و بسیج به عنوان ارتش شخصی ولایت فقیه در دوران توتالیتاریسم خمینی بنیان گذاشته شد اما وارث حقیقی آن ولایت فقیه خامنه ای بود. به رغم اینکه در دوران «توتالیتاریسم خمینی» تاکید شده بود که سپاه و نیروهای مسلح نباید وارد سیاست و اقتصاد شوند، در دوران ولایت فقیه خامنه ای روز به روز قدرت اقتصادی و سیاسی سپاه و قرارگاه خاتم انبیا و سایر نهادهای زیر مجموعه اش گسترش یافت. ازکانال تامین و تصویب بودجه و تخصیص آن به نظامیان سپاه و امنیتی ها، صنایع نظامی و امنیتی گسترش یافت. این روند در دوران احمدی نژاد که مصادف با گرانتر شدن قیمت نفت و درآمد سرشار دولت وابسته به ولایت فقیه بود، سرعت بیشتری پیدا کرد. دولت روحانی این سرعت را حفظ و تداوم بخشید.

در این شکل از مناسبات تولیدی عملا کنترل و مالکیت تمام دارایی های ملت به شکل قانونی در دست «کاست های در قدرت»، علی الخصوص نظامیان قرار گرفت. با توجه به اینکه کسانی که «تولید و توزیع» را سازمان دهی می کنند، در چهل و چند سال گذشته، همان کسانی هستند که قدرت سیاسی را در دست دارند و قابل عزل و حذف هم نیستند، عملا هیچ رقیبی هم نمی تواند از طریق قانونی یا رقابت آزاد با این «شرکت سهامی کاست های در قدرت» به مقابله برخیزد.

به این ترتیب در میدان بدون رقیب و با حمایت دولت و کاست های در قدرت صنایع نظامی، تولید انواع و اقسام سلاح ها، توپ ها، تانک ها، قایق ها، پهباد های نظامی و... صنایع مرتبط به آن و زیرشاخه هایش از جمله صنایع امنیتی گسترش یافت. به قول انگلس «صنعت، صنعت است.، خواه در خدمت ساختن و خواه در خدمت تخریب اشیاء باشد» این گسترش مستلزم افزایش تعداد کارگران، کارمندان، مهندسان، متخصصان و سربازان گمنام حفاظت و حراست سپاه و انواع و اقسام سازمان های امنیتی زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت بود. پبشرفت در صنایع نظامی، پیشرفت صنعتی اقتصادی به حساب می امد.

ارتش شخصی ولایت فقیه بتدریج شاهرگ اقتصادی و گلوگاه سیاسی را به تسخیر در آورد. تا ورود به «دوران سوم» یک گام دیگر بیشتر فاصله نمانده بود. قیام کبیر ابان 98 تیر خلاص را به جمجمه ی ساختار دوگانه ی دیکتاتوری ایدئولوژیک «اصلاح طلب و اصول گرا» شلیک کرد. دوران سوم تاریخ سیاسی نظام جمهوری اسلامی آغاز شد. «حاکمیت پادگانی ولایت فقیه» و «حکومت نظامی ها و امنیتی ها»

#شاهپور_شهبازی (شنبه25 تیر 1401)
#شورای_آلترناتیو_آزادی_بخش_زنان
#اعتراضات_مردمی
#قیام_آبان
#انقلاب_نوین_ایران
331 views07:58
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 11:01:40 جلادان آفتاب و آزادی
شاهپور شهبازی

ارسطو در کتاب متافیزیک می گوید:«کذب این است که درباره ی آنچه هست بگوئیم، نیست و درباره آنچه نیست، بگوئیم هست. صدق این است که درباه ی انچه هست، بگوئیم هست و درباره ی انچه نیست، بگوئیم نیست.»

دیشب به طور اتفاقی به یکی از اتاق های «کلاب هاوس» وارد شدم که موضوع آن در رابطه با محکومیت حبس ابد «حمید نوری» یکی از عاملین کشتار زندانیان در سال 67 بود. فرزند «حمید نوری» به پرسش حاضران پاسخ می داد. اکثر پرسش گران، از «حمید نوری» به عنوان قهرمان و از دادگاهش به عنوان یک بازی سیاسی فریبکارانه یاد می کردند. بیش از یکساعت به سخنان پسر «حمید نوری» در دفاع از مهربانی، عطوفت، اصلاح طلبی، اهل مدارا بودن پدرش و ظلم و ستمی که در دادگاه بر پدرش رفته است، گوش دادم. سپس اتاق را ترک کردم. در خلوت و حیرت برایم این پرسش پیش آمد؛ واقعا انسان چگونه موجودی است و تا چه اندازه می تواند بی شرمانه در «کتمان حقیقت» و «دفاع از کذب» خونسردانه وقیح باشد؟

برای من که خودم بیدادگاه های چند دقیقه ایی جمهوری اسلامی را بدون رعایت کمترین و حداقل ترین حقوق زندانی تجربه کرده ام، برای من که هنگام دستگیری، کتک ها، شکنجه ها، توهین ها، تحقیرها و بی عدالتی بی بدیل و غیر قابل تصوری را در دهه ی شصت در زندان های جمهوری اسلامی به شکل عینی تجربه کرده ام، پرسش این است؛ انسان تا کجا؟و به چه میزان؟ می تواند ظرفیت هیولا شدن داشته باشد؟ و چگونه انسان ها می توانند تا این اندازه بی شرمانه از کذب یعنی از انچه بوده است، به عنوان آنچه نبوده است، دفاع کنند و قادر باشند در اینه چهره ی خودشان را به عنوان انسان تحمل کنند؟

سال ها پیش در ایران یک مجموعه مقالات به نام «روانشناسی خودمانی» به زبان طنز نوشتم که بعدا به صورت کتاب و با عنوان «شلم و شوربای پارادوکسیال» منتشر خواهد شد. موضوع مرکزی این مقالات «انسان ایدئولوژیک» بود. در بخشی از کتاب نوشته ام:

«مثلا شما فکر می کنید، اگر از بچه ی خاوری؛ به عنوان « دیگری» خاوری پدر بپرسید، آیا ابوی محترم شما دزد است؟ واقعا می پذیرد؟ غیر ممکن است. ملت خودشان را به آب و آتش می زنند و تا بوق سگ بیدار می مانند و با هزار جور دنگ و فنگ و دوندگی، فقط برای اینکه یک پراید را ارزانتر بخرند و گرانتر بفروشند، آنوقت جگر گوشه ی آقای خاوری، بدون اینکه بیل و پایه بزند، قبراق و سرحال سوار مازراتی می شود و در سایه خوشه خوشه انگور تناول می کند، مغز خر خورده که «آینه»ی پدرش شود و اعتراف کند:« ابوی گرامی دزد است». غیر ممکن است. شما جای پسر ایشان باشید، اینکار را می کنید؟ غیر ممکن است.

بنابراین به عنوان اصل اول، تعریف و تمجید اعضای خانواده از همدیگر برای شناخت «انسان ایدئولوژیک» از « انسان غیرایدئولوژیک» به هیچ عنوان اعتبار ندارد. به همین دلیل « هانا آرنت» در «روانشناسی نازیسم» بر این وجه «معمولی بودن» تاکید می کند. یعنی غالب کسانی که ماشین نظامی فاشیسم در آلمان را به راه انداختند، از فضا نیامده بودند و موجودات عجیب و غریب از ریخت افتاده مثل زامبی ها یا دراکولاهای فیلم نبودند که با درخشش مهتاب تغییر هویت بدهند و خونخوار بشوند، بلکه همین آدم های معمولی، آدم های خیلی معمولی به ظاهر مهربان و بی آزار دور بر خودمان بودند که روزها آدم می کشتند و شب ها به عنوان پدران مهربان برای بچه هایشان لالایی می خواندند. درست مثل چارلی چاپلین در فیلم «خیابان نا آرام» که برای آرام کردن خیابان، «سر دیگری» را تا گردن در چراغ گاز خیابان، وحشیانه حبس می کند تا از «دیگری غول» شهروند مطیع بسازد.»

نسل ما در دهه ی شصت فراموش نمی کند که چه وهن و ستم عظیمی به نام عدالت و آزادی در جمهوری اسلامی به انسان ایرانی روا داشته شد. انسان ها اما انتخاب می کنند. میان «حمید نوری ها» و هزاران فرزند افتاب که بی رحمانه با زخم های دهان باز در گورهای دسته جمعی خاک شدند، کدامیک قهرمان است؟

انتخاب ما هر چه باشد، تاریخ اما به «حقیقت» و «صدق» شهادت خواهد داد که قهرمانان جمهوری اسلامی چیزی جز جلادان آفتاب و آزادی سرزمین ما نبودند.

#شاهپور_شهبازی (24 تیر 1401)

http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
363 views08:01
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 17:37:35
لابی ها و تهدیدهای نظام جمهوری اسلامی در دفاع از کشتار و رفع محکومیت از حمید نوری جواب نداد و او به دلیل جرم و جنایت بر علیه بشریت به حبس ابد محکوم شد.

عدالت؛ برابر کننده ی نابرابرهاست.
#شاهپور_شهبازی
https://www.instagram.com/p/Cf_uIviN2zp/?igshid=MDJmNzVkMjY=
303 views14:37
باز کردن / نظر دهید
2022-07-13 11:39:48 Der VdFk fordert sofortige Freilassung iranischer Regissere
Berlin, 12.07.2022. Der Verband der deutschen Filmkritik (VdFk) hat mit großer Besorgnis von der Festnahme der drei iranischen Regisseure Mostafa Al-Ahmad, Jafar Panahi und Mohammad Rasoulof erfahren. Al-Ahmad und Rasoulof wird aktuell vorgeworfen, über soziale Medien einen Aufruf gegen Gewalt zu haben. Panahi wurde dem Vernehmen nach verhaftet, als er sich bei der zuständigen Strafbehörde nach der Situation von Rasoulof erkundigen wolle. Das Engagement für eine friedliche Lösung eines Konflikts kann niemals Grundlage einer Verhaftung sein, noch kann ein friedlicher und solidarischer Einstieg für inhaftierte Künstlerinnen und Künstler gefunden werden.
Der VdFK fordert die sofortige Freilassung der drei Filmemacher und die Aufhebung der Beschränkungen ihrer künstlerischen Arbeit!

Vorstand und Beirat des VDFK

بیانیه ی انجمن منتقدان فیلم المان(VdFk) که خواستار آزادی فوری کارگردانان ایرانی، جعفر پناهی، محمد رسول اف و مصطفی ال احمد و رفع محدودیت های کار هنری آنها شدند. www.vdfk.de
239 views08:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-13 09:37:29 قسمت هفتاد و سوم
چه باید کرد؟ فرایند دوران دوم 68 تا 98
شاهپور شهبازی

در جوامع سرمایه داری پیشرفته که مالکیت بر ابزار تولید آزاد و خصوصی است سه ضلع «سرمایه»، «دولت» و «ملت» به عقد هم در می آیند و آنچنان در هم می آمیزند که به قول فیلسوف ژاپنی «کوجین کارانتی» از همدیگر «تجزیه ناپذیر و دولت مدرن به بیان دقیق تبدیل به ملت دولت سرمایه دار می شود» این سه چنان ساخته می شوند که بتوانند مکمل و مقوم یکدیگر باشند. بنابراین «هر گاه آزادی اقتصادی از حد بگذرد و تخاصم طبقاتی حاد شود دولت به قصد توزیع مجدد ثروت و تنظیم اقتصاد مداخله می کند و در همان حال حس وحدت ملی ( کمک متقابل) ترک ها را پر می کند.»

اما در جوامعی مانند ایران دو رکن اصلی اقتصاد و سیاست، «دیوان سالاری دولتی» و «نیروهای مسلح» هستند. دیوان سالاری دولتی وظیفه ی مدیریت اقتصاد را به نفع طبقات حاکم به عهده می گیرد و نیروهای مسلح حافظ این منافع و بازوی سرکوب طبقات مخالف هستند.

در دوران رفسنجانی «دیوان سالاری دولتی» و «بازوی نظامی» به عنوان دو رکن اصلی حاکمیت در دوران «توتالیتاریسم خمینی» نه تنها در عمل کاهش نیافت بلکه گسترش یافت. وزیران و مدیران ارشد دولتی و تکنوکرات ها در دربار رفسنجانی قرب و منزلت ویژه و از حقوق و امتیازهای خاص برخوردار شدند. به این طریق زمینه ی اقتصادی و سیاسی لازم برای ساختار دوگانه ی غارت و عوام فریبی «اصلاح طلب و اصول گرا» فراهم شد اما هنوز یکپارچگی دولت و حاکمیت کاملا از دوران توتالیتاریسم خمینی فاصله نگرفته و به صورت الگوی «دیکتاتوری ایدئولوژیک» در نیامده بود. به همین دلیل در آغاز شکل گیری این دوران با شمائل قهرمانی رفسنجانی کماکان انتقاد به مغازه ی مرغ فروشی به مثابه ی انتقاد به نظام و دولت اسلامی محسوب و مستوجب کیفر می شد. رفسنجانی و دولتش کماکان در مسند خدایان حکومت می کردند.

«کاست اخوندها» که رهبری سیاسی را تمام و کمال و به شکل انحصاری غصب کرده بود به کمک نوکران متخصص بدون اینکه کوچکترین نقشی در تولید داشته باشند، برای نخستین بار به عنوان طبقه ای ظاهر شدند که مدیریت و اداره ی تولید و توزیع را غصب کردند و از دیدگاه اقتصادی تولید کنندگان را به زیر فرمان خویش در اوردند. طبقه ایی که به عنوان واسطه و دلال تبدیل به میانجی چشم پوشی نشدنی قانونی میان تولید و توزیع و مصرف شد. زیر نام پاداش برای خدمات بسیار ناچیز سرشیر درامد انبوه نفت و تولید در داخل و خارج را از ان خود کرد، در اندک زمانی ثروتی چنان انبوه همراه با نفوذ اجتماعی به هم زد که مانند زالو خون ملت را تا انتها مکید. به این طریق طبقه ای از انگل ها و طفیلی ها با «ژن برتر» پدید آمدند که متخصص بلعیدن هر چه بلعیدنی بود، شدند.

با توجه به اینکه مهمترین درآمد دولت (مدافع طبقات حاکم) از کانال فروش نفت تحصیل می شد بنابراین دستگاه دولت، مدیریت توزیع درآمد و ثروت را به صورت کمیته ی اداره کننده ی امور مشترک مجموع کاست های حکومتی، به عهده گرفت.
قدرت سیاسی معادل کامروایی در قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی محسوب می شد. بنابراین در بعد از انقلاب با نوعی از بدترین شکل «سرمایه داری دولتی» مواجه شدیم که از دوران موسوی و خامنه ای و رفسنجانی شروع می شود و تا به امروز تکامل و گسترش یافته است. در این شکل بیرحم سرمایه داری، «خصوصی سازی» نیز نوعی «رانت دولتی» محسوب می شود که به کسانی که «قدرت سیاسی» را در دست دارند و اعوان و انصار آنها تعلق می گیرد.

#شاهپور_شهبازی (چهارشنبه 22 تیر 1401)
#شورای_آلترناتیو_آزادی_بخش_زنان
#اعتراضات_مردمی
#قیام_آبان
#انقلاب_نوین_ایران

http://t.me/shahpour_shahbazi
@shahpour_shahbazi
327 views06:37
باز کردن / نظر دهید