« ناز من » ۱ آمدم بر در زدم ، در وا نکردی، نازمن ! گفتگویی با دل ، شیدا نکردی، ناز من ! ۲ آمدم تا که برایم عشق را معنا کنی پس چرا لب بستی و معنا نکردی، ناز من! ۳ آمدم گم کرده را در پیش تو پیدا کنم آنکه عمری گشتی و پیدا نکردی، ناز من ! ۴ آمدم با گل که عطر آگین کنم کاشانهات رحم بر مأیوسی گلها نکردی ، ناز من ! ۵ نازم آن چشمان خاموشت که با آن لحظهای یک نظر بر چهرهی دنیا نکردی، ناز من ! ۶ ای بسا شبها که با رؤیای من خوابیدهای عاقبت با من شبی فردا نکردی ، ناز من ! ۷ گفته بودی دوست داری بشنوی آوای من عاقبت سودی از این سودا نکردی ، ناز من ! #علی_عمرانی ( فاخر ) سنقر ۹۶/۱۲/۲۳ 954 views17:32