- چه گوهی خوردی هرزه؟ مثل آدم حرف بزن تا این حروم زاده رو توی شکمت له نکردم.
با ترس نگاهش کردم: - چ... چیکار ب...چه...بچم داری؟ لبش رو به لبم نزدیک کرد: - اینجا جای تخم منه نه بقیه! قبل از اینکه چیزی بگم دستمو کشید و سمت اتاق رفت: - خودم همین جا سقطش میکنم.
قبل از اینکه وارد اتاق شیم در خونه به شدت باز شد و اردوان با صورت عصبی و خونی وارد شد ..