Get Mystery Box with random crypto!

دختره از برادر شوهرش حامله است و شوهرش میفهمه https://t.me | رمان تقدیر عشق

دختره از برادر شوهرش حامله است و شوهرش میفهمه

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0
دستمو روی شکمم گذاشتم:
- بچه ی تو نیست.
عصبی نگاهم کرد و قدمی نزدیک شد:

- جز من دیگه زیر کی ناله کردی که ریخته توت؟

با بیرون فرستادن نفس حبس شدم کمرم رو جلو دادم:

- بعد از شیش سال سراغ زنت رو گرفتی؟ فکر کردی به پات می‌مونم؟ کسی که تنهام گذاشت رفت؟ احمق شدی برسام احمق.

دستمو از پشت کشید و به خودش نزدیک کرد:

- زن شوهردار بدون اجازه ی شوهرش عقد کرده و حامله شده؟ بی شرف اسم من توی شناسنامته.

لبخند حرصی زدم:
- دیگه نیست.
پهلوم رو توی مشتش گرفت:

- چه گوهی خوردی هرزه؟ مثل آدم حرف بزن تا این حروم زاده رو توی شکمت له نکردم.

با ترس نگاهش کردم:
- چ... چیکار ب...چه...بچم داری؟
لبش رو به لبم نزدیک کرد:
- اینجا جای تخم منه نه بقیه!
قبل از اینکه چیزی بگم دستمو کشید و سمت اتاق رفت:
- خودم همین جا سقطش میکنم.

قبل از اینکه وارد اتاق شیم در خونه به شدت باز شد و اردوان با صورت عصبی و خونی وارد شد ..

https://t.me/joinchat/3cRSTIRnL3kzODE0