Get Mystery Box with random crypto!

#پارت71 #پارت_واقعی_اگه_نبود_لفت بده ترسید به #صورت #ساواش | رمان تقدیر عشق

#پارت71
#پارت_واقعی_اگه_نبود_لفت بده

ترسید به #صورت #ساواش #نگاه کردم خیلی
#میترسیدم از #اینکه به #اقاجون بگه من #باهاش #رابطه داشتم ازش #حامله #بودم از چیزی که

#میترسیدم #سرم اومد باحرفی که #ساواش زد
_میدونستید #بچه‌ی من توی #شکمم الما بود

#شاخ دراوردم #ازش حرفش #تا دیروز #میگفت #بچه
من #نیستش الان #که‌میخواستن‌منو #ازش جدا کنن‌شد #بچه ی #اون #پوزخند #بلندی زدم که توجه #شوک #بهم جلب شد

_ #الما راست میگه؟؟؟بگو #راست نیستش
_دورغ #میگه #اقاجون من #اصلا با #ساواش #رابطه #نداشتم

#میترسیدم از #اینکه #بفهمن این #واقعیته
اگه‌ #میفهمیدن #واقعیته #حتما ولم #میکردن میرفتن من #میموندم بااین‌مرد #وحشناک با #صدای داد

ساواش #از افکارم #بیرون اومد #ترسیده بهش نگاه کردم
_چرا #دورغ #میگی هااا #ترسیدی #بگو د #لعنتی ازم

حامله بودی چرا #نمیگی #بچه من تواون #شکمت بود #چشام پر #اشک شد فقط یع #حرف #میتونست باعث

بشه #گریه کنم اقاجون به سمت #ساواش #حمله ور شد #سیلی #محکمی به صورت ساواش زد بادادگفت:داری دورغ میگی....

#پسری_که_عاشق_دختر_عموش_هست_بهش_تجاوز_میکنه_الان_سعی_داره_برای_نجات_جون_دختر_عموش_همه_کار_انجام_بده

#بچه_مچه_جوین_نده
#صحنه_ترین_رمان_تلگرام
#دارای_پارت_های_خشن

https://t.me/+cGO68e6g6ywzZDU8