2023-04-28 23:18:48
.
آخرین شب اکران اصلاحطلبیِ مزوّرانه، در سیرک محلهی بالای شهر (بخش دوم)
غلامرضا علیزادهدیگربار، به محلهی جماران محل اقامت مرد دارندهی عبای شکلاتی میروم و بر آنم تا
امکان یا
امتناع اصلاح را در چارچوب گفتمان غالب بررسی کنم:
آقای محمد خاتمی همواره در سخنرانیهای محفلی در میان مدیران محروم یا دوستان مغمومش، به اولویت اصلاحات از درون نسبت به پدیده براندازی هشدار میدهد.
پُر واضح است که پارادایم شیفت و دگردیسی گامبهگام (Step by Step) و متکی به برنامه و روشمند از هر حرکت منتهی به آنارشی و شورش کور ارجحتر است و کدام عقل سلیم و علم سیاستخواندهای است که اینها را نداند! اما خاتمی همواره بیان ۲ نکته را بهفراموشی میسپارد و آن اینکه؛
چرا دستکم بخش بزرگی از مردم، از نظر ذهنی به براندازی میاندیشند و حکومت در فواد خلایق از مقبولیت افتاده است؟ نکتهی مهمتر اینکه؛ چه کسی میخواهد یا میتواند این اصلاح درون گفتمانی را به انجام برساند و تحقق بخشد؟ قدرت حاکم، یا اصلاحطلبان داخلی؟برای ادامه سخن، و برای اینکه استدلال خاتمی را از فیلتر
حوضچهی پوزیتیویسم عبور دهیم
مفروض را چنین در نظر میگیریم؛ "
اصلاحات در ظرف ساختار موجود امکانپذیر است." برای جامهی عملرساندنِ چنین فرضی، مستلزم داشتن ابزار و امکانات هستیم.
محوریت عملیساختن اصلاحات را بر این پیش فرض ابتناء میکنیم که حاکمیت برای ادامه بقای خود، به حضور اصلاحطلبان حکومتی شناسنامهدار رضایت داده و آنان را برای تثبیت موقعیت متزلزل خود به میدان فرا بخواند. به بیان دیگر از حیث زمانی به وضعیتی میرسیم که قوای مجریه و مقننه همانند سالهای طلایی اصلاحات توسط اصلاحطلبان تسخیر شود.
به باور نگارنده امکان اصلاح از طریق سازوکار ورود نخبگان اصلاحطلب به حریم پر التهاب قدرت از اساس منتفی است. چرا که حاکمیت هزینههای فراوانی برای یکدست کردنِ قدرت پرداخته و فرصت بهدست آمده را به هر قیمتی که شده، از دست نخواهد داد.
هستهی سخت قدرت تحدیدها علیه رهبران جنبش سبز را آنقدر ادامه خواهد داد تا کارایی سیاسی خویش را به هر نحوی از انحاء از دست بدهند و خاتمی هم که نیاز به حصر ندارد! چراکه با تلنگری در قرارگاه خود خواهد خزید. او همانی است که به عیادت راهش ندادند، پس آنگه نامهای مبنی بر "آشتی ملی" نوشت و چنان بر او عتاب کردند که تا ماهها نفسش در سینه بند آمده بود.
نکته بسیار مهمتر اینکه؛ اصلاحطلبان هنوز در خواب خوش دو دهه پیش هستند، حال آنکه در اینمدت، تحول بین نسلی شگرفی صورت گرفته و برای نسل حاضر هیچکدام از هنجارها و انگارههای پیشین باورپذیر نیست. از طرف دیگر، رهبران و مدیران با سابقهی اصلاحطلب به دوران کهنسالی خود نزدیک شدهاند و به تبع آن خلاقیت و طراوت خویش را از دست دادهاند.
از همینرو نسل حاضر هیچگاه نمیتواند با گفتمان مندرس آنها و ادبیات سیاسی ژندهشان ارتباط بگیرد. فیالمثل اخیراً بخشهای کوتاهی از مصاحبهی
زهرا شجاعی رئیس مرکز امور مشارکت زنان در دولت محمد خاتمی را دیدم که رقیب سیاسی خود
رسایی را با آن حالت مشمئزکنندهی بستن چشمانش به ریشخند میگرفت یا
با آن انقیاد و اعتقادی که در رعایت حجاب شرعی از خود نشان میدهد، خود را طرفدار آزادی حجاب بانوان وانمود میکند!
جوانان امروز از نسل به پایانِ خط رسیده اصلاحطلبان قطع امید کردهاند و اصلاً نیازی نمیبینند کسی چون جلاییپور و یا مرعشی و کرباسچی بخواهند از اینان دفاع کنند! چرا که از خود میپرسند اینان با استفاده از رانت کدام انتساب خانوادگی، در سنین جوانی به سمتهایی چون فرمانداری و استانداری رسیدند و زمانی مدافع حقوق معطلمانده مردم شدهاند که رقیب سیاسی آنها را کنار زده و به حلقهی قدرت راهشان نداد.
شاید عدهای چون دکتر
محسن رنانی تا همین چند ماه پیش حالت
مدیتیشن بهخود گرفته و به این امید واهی دلخوش کرده بود که هستهی سخت قدرت
صیحهای زده و به ضرورت انجام اصلاحات بنیادین و
پارادایم شیفت رسیده و
افقگشاییِ مورد نظر او را محقق کند!
دریغ بسیار که این اندیشمندان به رغم کتب و مقالاتی که خواندهاند، هنوز جهان پیرامونشان را نمیشناسند. بر این اساس، در میان عالمان دانشگاهی، دو تن را دیدم که کمتر سخن میگویند و آینده را در جام جم ذهن خویش خواندهاند و رویت کردهاند؛ دکتر
حاتم قادری و دکتر
محمود سریعالقلم. الباقی سوسو میزنند!
بنابر این از نگاه من، ساختار توبهتو و درهمتنیدهی قدرت فائقه نیز تمایلی به اصلاحات از درون ندارد و چه بسا بسیار خشنود است که رقیبان را طرد کرده و به خانهی انزوای خویش فرستاده تا با نوههایشان سرگرم باشند.از اینرو زیبنده است که خاتمی از تَکرار استراتژی گذشته و بیان ایدههای شکستخوردهاش دستبرداشته و زودتر از هرکس، در صدد اصلاح اندیشههای دفرمهشدهی خود برآید.
@tahlilvarasad
4.2K viewsedited 20:18