Get Mystery Box with random crypto!

تحلیل و رصد

لوگوی کانال تلگرام tahlilvarasad — تحلیل و رصد
موضوعات از کانال:
اسحاق
آدرس کانال: @tahlilvarasad
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 39.75K
توضیحات از کانال

تحلیل و رصدِ فعل و انفعالات زیست-جهانِ اطراف ما
این صفحه تلگرامی زیر نظر: غلامرضا علیزاده دانش‌آموخته اندیشه سیاسی و پژوهشگر حوزه دین و تاریخ مدیریت می‌شود.
راه ارتباطی با نویسنده، صرفاً جهت تماس ضروری:
@tahlilgar40

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2023-05-18 03:50:55 .

«آبشخور ساخته‌شدن گفتمانِ غالب؛ قاعده هرم اجتماعی، یا لایه‌های زبَرین قدرت؟» 
(نقدی به مواضع دکتر محسن رنانی)

غلامرضا علیزاده

نیروها و‌ گروه‌های اجتماعی، به صورت تصادفی پیدا نمی‌شوند، بل‌که مبتنی بر علایق گوناگونی در درون ساخت جامعه هستند. چنین علایقی معمولاً حول شکاف‌های اجتماعی شکل می‌گیرند. در این انگاره که جامعه ایران واجد ابر‌بحران‌هایی هست که به‌حال خود رها شده‌اند، خدشه‌ای وارد نیست. در پیِ آن شاهد ظهور گفتمان‌های تازه و شالوده‌افکنی‌هایی خواهیم بود. این جامعه اکنون در وضعیت «سه‌ شکافیِ متقاطع» بسر می‌برد. بدین معنا که شکاف‌های طبقات برخوردار و نابرخوردار، مرکز و پیرامون و نیز مذهبی و سکولار، سبب ناپایداری گفتمان‌ها شده، و موجدِ هویت‌های جدید می‌شود. به نمودهای این این پدیدآمدگی؛ ازجاشدگی (Dislocation) می‌گویند.

ازجاشدگی‌ها یا بی‌قراری‌ها، پدیده‌هایی هستند که حاصل رشد خصومت و ظهور غیریت و تکثر در جامعه‌اند. اما ویژگی مهم ازجاشدگی، امکانی بودن (possibility) و تصادفی بودنِ صورتبندی‌های اجتماعی است. بنابراین ازجاشدگی هرچند متضمن نوعی تغییر است، اما تغییری‌ست که جهت آن از پیش مشخص نیست.
دیگر نکته اینکه، ازجاشدگی به معنای وجود آزادی (freedom) است. ساختار از جاشده، هیچ‌گاه نمی‌تواند خود را به طور کامل بر فرد تحمیل کند و همواره برای مقاومت و مفصل‌بندی‌های جدید، راه‌هایی وجود دارد. بنابر این ازجاشدگی به معنای موقتی بودنِ گفتمان‌ها و عینیت‌های اجتماعی است. بدین ترتیب گفتمان غالب و تثبیت‌شده‌ای وجود نخواهد داشت. 
وقتی جامعه‌ای در معرض شورش‌های اجتماعی و یا نابسامانی‌های اقتصادی باشد، سوژه‌ها احساس بحران هویت می‌کنند و در نتیجه؛ گفتمان‌ها واگرا می‌شوند. ذیل چنین فرآیندی، گفتمان‌ها پی‌در‌پی در اطراف یک دال مرکزی ایجاد می‌شوند و سپس رو به زوال می‌روند.

مثال تاریخی و عینی مبحث نظری بالا، افول گفتمان آخرالزمانیِ صفویه و ظهور اسطوره‌ای به نام نادرشاه است. به تعبیر #لاکلا: «اسطوره‌ها به بازسازی آرمانی فضای اجتماعی می‌پردازند و از طریق مفصل‌بندیِ مجدد دال‌های متزلزل به دنبال ایجاد یک عینیت اجتماعی جدید می‌باشند.» در چنین موقعیتی، سوژه به کسوف رفته و در ساختار انحلال می‌یابد. همو شرط تبدیل یک اسطوره به گفتمان مسلط را قابلیت دسترسی می‌داند که امکان هژمونیک بودن آن‌ را تسهیل می‌کند.

اکنون با این مقدمه، تفاوتِ نظرگاه خویش با دکتر رنانی را نشان خواهم داد:

دکتر رنانی، خاستگاه ساخته‌شدن گفتمان‌ها را بطن جامعه و قاعده هرم اجتماعی می‌داند، حال آن‌که می‌دانیم جامعه در صورتبندی فعلی دارای تشتت دیدگاه فراوان و شناوریِ دال‌ها و ازجاشدگی‌های پیاپیِ گفتمانی است. این جامعه که حتا آموزش هم ندیده و همچنان در انقیاد سنت‌ها و باورهای نیاکانی است، چگونه می‌تواند موجب تولید گفتمان و تحمیل آن به لایه‌های متنوع اجتماعی باشد؟
بر این باور پای می‌فشارم که، اندیشمندان و حکیمان و دانشمندان باید راهی پیدا کنند که حاکمیت را نسبت به مسئولیت‌اش در گوش‌سپردن به نقطه‌نظرات صاحبان اندیشه، انذار دهند نه آنکه، در سودای افق‌گشاییِ مورد نظر خویش، از امضای نامه اقتصاددانان به ریاست‌جمهور به هوای گشوده‌ماندن درِ گفتگو با حاکمیت، سرباز زند.
جناب رنانی همچنین باید پاسخ دهند، اگر گفتگوی منتج به توسعه می‌بایست از مردم آغاز شده و گفتمان‌ها از دل جامعه زاییده شود، پس چرا سال‌ گذشته در نامه‌‌اش به راس حاکمیت، تنها اراده مقام رهبری را حلال مشکلات کشور دانسته‌اند؟

اگرچه در این نکته با جناب رنانی همداستانم که همراهی جامعه برای تحمیل هژمونیِ گفتمان مبتنی بر توسعه کاملاً ضروری است وگرنه سترون خواهد ماند، اما نخبگان و حاکمیت باید پیش‌قراول و حاملان پرچم آن باشند.

رویکرد تجویزی
به عنوان پژوهشگرِ حوزه اندیشه سیاسی، و با توجه به فرهنگ غالب بر ساخت اجتماعی، و رشد نامتوازن توسعه سیاسی و همچنین تسلط دیرپای گفتمان نیاکانی (معطوف به دو حوزه سنت و مذهب) مدل توسعه آمرانه به مدد نسخه‌های اندیشمندان و حکیمان با اقتباس از دو مدل شرقِ آسیایی- خاورمیانه‌ای را برای آینده ایران توصیه می‌کنم. چرا که شرایط بحرانیِ ایران و سیطره ابربحران‌ها هیچ مجالی را برای تعلل بر نمی‌تابد و مدل تجویزی جناب رنانی، تنها در شرایط گذار طبیعی، قابلیت اجرایی دارد.

ما میخ چادرهایمان را کمی پایین‌تر از دهانه کوه آتشفشانی بر زمین کوبیده‌ایم که دامنه‌ی آن، پوشیده از گدازه‌های سنگ‌های آذرین بیرونی‌ست که دیرینگیِ آن‌ها، خوفناکی آن را از یادمان برده‌ است و اکنون به سنگ‌های منجمدی تبدیل شده‌اند که بر بازمانده‌های آن عکس یادگاری می‌گیریم. دریغ، ما ملتی شکست خورده‌ایم!

@tahlilvarasad
3.4K viewsedited  00:50
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 19:23:16
.
پیش‌تر از مجموعه‌ی منفعلی با عنوان "انجمن فیلسوفان مرده" رونمایی کرده‌ام. اینها نه اینکه مُرده‌اند، بل‌که نفس می‌کشند و از قضا بازدم نیز دارند! مرادم از اطلاق چنین عنوانی؛ تقلایی بی‌حاصل و کوششی بدون نتیجه برای جامعه‌ای است که چشم به اندیشمندان و آوانگاردهایشان دوخته‌اند.

اگر این اعتماد از سر تقلید صرف یا حرف‌شنویِ بدون پیش‌شرط باشد، همین اندیشمندان به برهوتِ ظلمانی‌شان رهنمون می‌شوند. از این رو، مراقبه‌ی کامل نسبت به احوالات و راهکارهای چنین انجمنی را وظیفه‌ هماره‌ی خود می‌دانم.

بر این اساس، براین باور مومنم که علم و اندوخته‌ی آدمی باید در خدمت جامعه‌ی پریشان و مضطرب باشد، نه آنکه برای اظهار فضل در محافل آکادمیک بوده، یا تنها روانِ فخرفروشش را اقناع کند.

محسن برهانی، نخستین زنگ خطر را پس از اعدام محسن شکاری جوانی که تنها خیابانی را بسته بود، به صدا درآورد و در حکم محارب‌بودنش تشکیک وارد کرد. در کشور، حقوقدانان بسیاری داریم، اما او یک‌تنه در مقابل احکامی که آزادی‌های مصرّح اجتماعی را محدود کرده‌اند، به میدان آمده تا مگر در این بیغوله، چراغی برافروزد.

غلامرضا علیزاده


@tahlilvarasad
4.0K viewsedited  16:23
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 15:49:40 .
جور رعیت به رعیت؛ مقاله‌ای از جان گری درباره اوضاع بعد از سقوط دیکتاتورها


اشاره:
نیکلاس گری (متولد 17 آوریل 1948) یک فیلسوف سیاسی انگلیسی با علاقه به فلسفه تحلیلی و تاریخ ایده ها است. وی در سال 2008 به عنوان استاد دانشکده اندیشه اروپا در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن بازنشسته شد. گری چندین کتاب تأثیرگذار را نوشت ، از جمله Dawse Dawse: Delusions of Global Capitalism (1998) ، که استدلال می کند که جهانی شدن بازار آزاد یک پروژه روشنگری ناپایدار است که هم اکنون در حال تجزیه است.
 
جان گری، فیلسوف سیاسی دوراندیش، یادداشتی در تاریخ 28 ژانویه 2023 تحت عنوان «رئالیسم تراژیک رابرت کاپلان» منتشر کرده است. در فکر ترجمه این مقاله بودم که متوجه شدم اکبر گنجی آن را ترجمه کرده و در کانال خود به اشتراک گذاشته است.
 
از‌قضا مقاله اخیر جان گری می‌تواند نشان دهد که چرا این فیلسوف مورد توجه آدم‌هایی با گرایش‌های کاملا متعارض قرار می‌گیرد. او متفکری نیست که یکی به میخ بزند و یکی به نعل یا فاقد حداقلی از انسجام فکری باشد، بلکه مواضعی روشن دارد که برای ما فهم آن ضروری است.
 
یادداشت اخیر جان گری معرفی کتاب جدیدی از رابرت کاپلان است. رابرت کاپلان، تحلیلگر مسائل امنیتی است و مورد توجه گسترده رسانه‌ها و اندیشکده‌های بین‌الملل و نظامی آمریکا‌. گری کتاب اخیر کاپلان
The Tragic Mind: Fear, Fate, and the Burden of Power
 را معرفی و نقد می‌کند.
 
 
در این کتاب، کاپلان به‌صراحت از تشویق آمریکا به جنگ با عراق پشیمان شده است. از نظر او، تغییر خشونت‌آمیز حکومت صدام از راه جنگ به مرگ صدها هزار انسان بی‌گناه، آواره‌شدن میلیون‌ها نفر و بی‌ثباتی عراق منجر شده‌ و او به سهم خود در مرگ این انسان‌ها مقصر است و از همین‌رو سال‌هاست در عذاب‌وجدان به سر می‌برد و نوشتن این کتاب راهی برای جلوگیری از خطاهای بیشتر و آرامش وجدان اوست.
 

گری بر اساس سنت فکری خود می‌خواهد نشان دهد آنچه در عراق، افغانستان، لیبی و بسیاری از کشورهای دیگر رخ داده است، ریشه‌های عمیق فکری دارد و تا زمانی که اندیشه حاکم بر محافل دانشگاهی و سیاست‌گذاری غرب اصلاح نشود، باید منتظر فاجعه‌هایی از این قبیل بود. 
 
آنچه در این کشورها رخ داد، خطای محاسباتی و شیوه اجرای دموکراسی‌سازی نبود، بلکه به‌طور کلی راهبرد آزادی‌خواهی نادرست بوده است. نقد جان گری به این شیوه آزادی‌خواهی برای ما خواندنی و درخور تأمل است.
 
جان گری مقاله خود را با نقل‌قول مشهور امام‌محمد غزالی آغاز می‌کند که عبارت درست و کامل‌تر آن، این است: «اگر سلطان اندر میان ایشان ضعیف بود، بی‌شک ویرانی جهان بود بدین دنیا زیرا که جور سلطان بمثل (مثلا) صد سال چندان زیان ندارد که یک ساعت جور رعیت بر یکدیگر و چون رعیت بر یکدیگر ستم کند ایزد تعالی بر ایشان سلطان قاهر گمارد.» (نصیحه‌الملوک، نشریات کتابخانه تهران، تصحیح جلال‌الدین همایی، سال 1317 صفحه 68). 
 
از نظر امام‌محمد غزالی، در دنیای واقع، خطر دو گونه متفاوت از جور وجود دارد: جور سلطان و جور رعیت. جور رعیت به همدیگر به‌مراتب بدتر از جور سلطان خواهد بود. نمونه‌ای از جور رعیت به همدیگر که جان گری در این مقاله به آن اشاره می‌کند، کشتار نزدیک به 10 میلیون انسان بعد از انقلاب روسیه است. از 1917 تا 1923 زمانی که قدرت مرکزی در روسیه از بین می‌رود، مردم یکدیگر را می‌کشند؛ جنگ بر سر تصاحب قدرت. آمار کشته‌شدگان از هفت تا 12 میلیون نفر گزارش شده است. میلیونها انسان نیز مهاجرت می‌کنند و بر اثر قحطی یا فرار از کشور جان خود را از دست می‌دهند. این ناامنی که مصداق جور رعیت بر یکدیگر است، زمینه‌ساز ظهور سلطانی قاهر می‌شود. استبداد استالین را نباید تنها به ایدئولوژی نسبت داد، بلکه دیکتاتوری پناهگاه شوم رهایی از هرج‌ومرج است. 
 
تحول‌خواهان، همواره احتمال هرج‌ومرج را کم می‌انگارند و به‌سادگی فرض می‌کنند رفتن دیکتاتور یعنی رسیدن به آزادی. کاپلان که رفتن دیکتاتورهای بزرگ را تحلیل و روایت کرده، دریافته است که واقعیت بسیار پیچیده‌تر است. در دنیای واقع، رفتن دیکتاتور می‌تواند به آنارشی و هرج‌ومرج بینجامد. بنا‌کردن نظم جدیدی که در پرتو آن آزادی محقق شود، وضعیت بشر چنان‌که در مقاله آمده است، عموما وضعیتی «تراژیک» است؛ تراژدی آزادی و عدالت از یک سو و صلح و امنیت در سوی دیگر.
 

در اندیشه رایج، چه سنت مارکسیستی و چه سنت لیبرال، اساسا دو‌راهی تراژیک وجود ندارد و تنها اراده معطوف به تغییر می‌تواند قطار جامعه را بر ریل خوشبختی قرار دهد. به‌راستی مشخص نیست چرا اراده‌گرایی در تغییرات اجتماعی این‌قدر هوادار دارد. آیا اگر به فرض محال همه یا اکثریت مردم بخواهند می‌توانند جامعه‌ای نو بسازند؟ آیا با نوشتن یک قانون اساسی جدید، روابط قدرت تغییر می‌کند؟

☆از احمد میدری/ نشریه کارخانه‌دار با اندکی تلخیص


@tahlilvarasad
3.7K viewsedited  12:49
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 14:49:59
.
پیشنهاد سعدی به رهبر
حکایت «پادشاهی نگرانِ دشمن»
از گلستان سعدی

آیت‌الله خامنه‌ای مطابق روال هر ساله، از نمایشگاه کتاب بازدید کردند. ایشان در عین‌حال رمان‌خوانی حرفه‌ای بوده و کتاب‌های ادبیات کلاسیک پارسی را نیز از نظر گذرانده است.

علی‌ایحال، "اقتدار" مفهومی است که در ذهن ایشان، بازنمودی دیرین دارد. از این‌رو وقتی صحبت از اقتدار می‌شود، پدیده‌ی دشمن با تمام ویژگی‌های شناختی‌اش رُخ می‌نمایاند و او را همچنان نگران می‌دارد.

در این ویدئو؛ سعدی علیه‌الرحمه، به حاکم و رهبر توصیه می‌کند که در مقابل پدیده‌‌ی پلشتی به‌نام دشمن، چگونه رفتار کند و چه موضعی اتخاذ کند.

غلامرضا علیزاده

@tahlilvarasad
4.9K viewsedited  11:49
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 23:28:27 .
محسن رضایی میرقائد:
زندگی ما قبلِ انقلاب زندگی نبود، همش وابستگی و بدبختی بود
!

@tahlilvarasad
4.5K viewsedited  20:28
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 23:26:03 .
دارم امیدی، در آسمانت دیده‌ام ابر سپیدی....

موسیقی بسیار زیبا و مترنمی با صدای روحنواز:

#مرجان_وحدت

@tahlilvarasad
4.1K viewsedited  20:26
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:59:21
.
  «گر من بمیرم از غمش، خونم بیفتد گردنت»

وقتی سخن برخی خطیبان مذهبی را در مذمت موسیقی می‌شنوم، ذهن سرکشم به تقلّا می‌افتد، که راستی این کدام صورت از موسیقی‌‌ است که خاطر فقیه را مکدر کرده؟ نکند مرادشان، صدای ناموزون قابلمه‌های خالیِ شهروندان نابرخوردار است!

در تب و تاب چنین جستجویی، در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد. وقتی خنیاگران خراسانی می‌خوانند، تو گویی خداوند در جایگاه دلخواه خویش که قلب آدمی باشد، استقرار می‌یابد.

آیا آنانی که از وجهی از موسیقی که به زعم آنان حرام می‌باشد، سخن به میان می‌آورند، حاضرند در برابر گونه‌ی دیگری از آن سر فرود آورده، و دقایقی مسحور عرفانِ نشأت گرفته از رنج خنیاگران و مشعوف از سرمستیِ برخاسته از سرپنجه‌های عاشقانه رامشگران آن شوند؟

وقتی #یوسف_سرکوهی، خنیاگر نوجوان خراسانی در مقام هزارگی می‌خواند:
       اگر کفر است طریق عشقبازی
       به دنیا هیچ مسلمانی ندیدم

منادیِ این پیام عارفان است که هر کسی وضو از چشمه عشق نساخته، و منبرش را به جای ادای کلمه حق، محل توجیه سیاست‌هایِ حاکمان قرار داده، یحتمل او به مذهب زندیقی مرده است!

غلامرضا علیزاده


@tahlilvarasad
5.8K viewsedited  18:59
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 19:06:45 .
علم‌الهدی: مردم حواسشونو جمع کنن تا یه وقت خدایی نکرده فقر و تنگدستی عامل دست کشیدنشون از انقلاب اسلامی نشه، بخدا ما که پول داریم هیچ جا رو نگرفتیم.

@tahlilvarasad
3.6K viewsedited  16:06
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 13:33:09 .
​​فرزندآوری اجباری چه بر سر رومانی آورد؟

در دوران سردِ وحشت‌زا زیر سلطه حکومت کمونیستی رومانی، نیکلای چائوشسکو طبق «فرمان ۷۷۰» پیشگیری از بارداری و سقط جنین را جرم اعلام کرد؛ از دوسال زندان تا حبس ابد.

از آن پس، بیمارستان‌ها پر از پلیس مخفی زایمان شد. زنان رومانی باید هر ماه معاینه می‌شدند، گواهی ماهانه می‌‌داشتند و در صورت تأیید بارداری تا روز تولد نوزاد به شدت زیر نظر بودند.
در دهه ۶۰میلادی فقر جانفرسا بود، کیفیت زندگی بسیار بد، و مردم ناراضی فقط کار می‌کردند تا سیر شوند. طبیعی بود که زاد و ولد کم شود و جوانان به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی شرایط فرزندآوری نداشته باشند، ولی رئیس‌جمهور بی‌توجه به اوضاع جامعه با جرم‌انگاری سقط جنین می‌‌خواست جمعیت کشور را با این قانون افزایش دهد: «هرکسی از بچه‌دارشدن خودداری کند، مجرمی‌ست که قوانین تداوم ملی و کشوری را زیرپا می‌گذارد.»
سیاست چائوشسکو تا یک‌سال جواب داد و میزان زاد و ولد افزایش پیدا کرد، اما آمار مرگ‌ومیر و نازایی زنان بالا رفت؛ زن‌‌ها به دلیل استیصال و کار زیاد و فقر به دنبال راه‌هایی بودند تا قانون را دور بزنند. بسیاری از پزشک‌ها رشوه‌های سنگین درخواست می‌کردند، لوازم پیشگیری قاچاقی در بازار سیاه بسیار گران بود و جراحی‌ها زیرزمینی و بدوی. زنان به دلیل روش‌های غیربهداشتی، دچار خونریزی و عفونت‌هایی شدند که نازایی به دنبال داشت. این شد که دست‌کم ۹هزار زن به خاطر جراحی‌های غیرمجاز کشته شدند.
درواقع، در ازای دوران کوتاه افزایش زوری جمعیت موردنظر رییس‌جمهور، دوران سیاه جدیدی رقم خورد و بیشترین میزان مرگ‌ومیر زنان باردار رومانیایی در مقایسه با اروپا جای خود را به آمار «جمعیت نو» داد. عواقب ناگوار ادامه یافت و یک‌سال بعد از «دستور ۷۷۰» فقر شدیدتر شد. حالا کودکان زیادی با سوتغذیه، کم‌توانی و بیماری به دنیا آمده بودند و پدر و مادرها تنگ‌دست‌تر شدند. پس یتیم‌خانه‌های زیادی برای این کودکان ساخته شد، اما یتیم‌خانه‌ها هم به خاطر تهیدستی، امکان رسیدگی به این کودکان را نداشتند و تعداد زیادی از نوزادان با گرسنگی و خشونت بزرگ شدند.

۲۲ سال بعد، چائوشسکو و همسرش به دست مردم اعدام شدند و گفته می‌شد همان کودکانی که به دستور خودش به دنیا آمده بودند، حضور چشمگیری در اعتراض‌ها داشتند!
پس از او سقط جنین دوباره قانونی شد. با رشد اقتصادی، مردم رفاه و شادی را تجربه کردند. زاد و ولد کم‌تر و از روی خواست و میل آدم‌ها شد، اما زنان زنده می‌ماندند و نازا نمی‌شدند و همزمان با  افزایش آمار سقط جنین، به تعداد زوج‌هایی افزوده می‌شد که توان و اشتیاق فرزندآوری داشتند.

عکس‌ها: از یتیم‌خانه‌های رومانی در دورانی که خانواده‌ها امکان نگهداری از بچه‌های «فرمان ۷۷۰» را نداشتند و همچنین تصویر چائوشسکو با بچه‌های معروف به «کودکان فرمان ۷۷۰».

بر اساس فرمان صادر شده، زنان فقط با چند استثنا امکان سقط جنین داشتند: زنانی که چهار فرزند به دنیا آورده بودند که بعد به پنج فرزند افزایش یافت، زنان بالای ۴۵ سال که بعد به بالای ۴۰سال کاهش یافت، زنانی که به دلیل تجاوز باردار شده بودند، زنانی که در صورت زایمان خطر مرگ تهدیدشان می‌کرد و زنانی که قطعی می‌شد نوزادشان با نقص مادرزادی به دنیا خواهد آمد./ کانال باران

@tahlilvarasad
4.8K viewsedited  10:33
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 13:25:26 .
ارزشی‌ها و دلدادگی به غرب وحشی


این ویکتور هوگو که از او نقل قول برای حجاب زدند، بهترین‌ کارهایش از جمله بینوایان را در یک جزیره نوشت به نام گرنزی، نزدیک ساحل نرماندی.
با خانواده رفته بود آنجا، ولی "ژولیت دروئه" معشوقه‌اش را ۹ خانه آن طرف‌تر خانه خود و زنش اسکان داده بود!
برنامه در واقع از عصر شروع می‌شد: با درشکه‌سواری مشترک و بعد می‌رفت توی خانه و با ورق بازی هوگو و دوستانش تمام می‌شد. در آن خانه یک سبک زندگی عجیب دیگر هم داشت؛ و آن هم اینکه هوگو هر روز روی پشت بام، لخت و طوری که هم عابران ببینند و هم ژولیت ببیند، حمام می‌کرد.

آن یکی، لئو تولستوی بزرگ، یک زندگی جنسی گسترده داشت. بزرگوار تا توانست هر جایی بچه‌ای کاشته بود!!
حتی رعیت یکی از املاکش هم مادر یکی از بچه‌های او بود و همسرش هم این را می‌دانست.

اگر این سبک زندگی از آن آدم‌ها که نقل کردید اوکی است، بسم الله!

حالا می‌دانید مساله اصلی چیست؟
این بنرها مثلاً محصول کتاب‌خوان‌هایشان است
محصول آدم‌هایی که دو نفر را در دنیای ادبیات می‌شناسند.


تو ببین وقتی کتاب‌خوان‌های این جماعت این قدر احمق باشند، بقیه در چه سطحی از شعور قرار دارند، این جماعت به میزان فحشی که به غرب می‌دهد، شیفته آن است.
گویی از روی عاشق شدن و نرسیدن است که به این سطح از خشم رسیده!
هیچ اعتماد به نفسی ندارد و صرفاً بلند داد می‌زند
ولی در دل، از اعتقادات خود می‌لرزد. اما به محض اینکه حتی به دروغ، بتواند از غرب تایید بگیرد، دنیا به کامش می‌شود.

مصطفی آرانی

@tahlilvarasad
4.1K viewsedited  10:25
باز کردن / نظر دهید