2023-05-18 03:50:55
.
«آبشخور ساختهشدن گفتمانِ غالب؛ قاعده هرم اجتماعی، یا لایههای زبَرین قدرت؟» (نقدی به مواضع دکتر محسن رنانی)
غلامرضا علیزاده
نیروها و گروههای اجتماعی، به صورت تصادفی پیدا نمیشوند، بلکه مبتنی بر علایق گوناگونی در درون ساخت جامعه هستند. چنین علایقی معمولاً حول شکافهای اجتماعی شکل میگیرند. در این انگاره که جامعه ایران واجد ابربحرانهایی هست که بهحال خود رها شدهاند، خدشهای وارد نیست. در پیِ آن شاهد ظهور گفتمانهای تازه و شالودهافکنیهایی خواهیم بود.
این جامعه اکنون در وضعیت «سه شکافیِ متقاطع» بسر میبرد. بدین معنا که شکافهای طبقات برخوردار و نابرخوردار، مرکز و پیرامون و نیز مذهبی و سکولار، سبب ناپایداری گفتمانها شده، و موجدِ هویتهای جدید میشود. به نمودهای این این پدیدآمدگی؛ ازجاشدگی (Dislocation) میگویند.ازجاشدگیها یا بیقراریها، پدیدههایی هستند که حاصل رشد خصومت و ظهور غیریت و تکثر در جامعهاند. اما ویژگی مهم ازجاشدگی، امکانی بودن (possibility) و تصادفی بودنِ صورتبندیهای اجتماعی است. بنابراین ازجاشدگی هرچند متضمن نوعی تغییر است، اما تغییریست که جهت آن از پیش مشخص نیست.
دیگر نکته اینکه، ازجاشدگی به معنای وجود آزادی (freedom) است. ساختار از جاشده، هیچگاه نمیتواند خود را به طور کامل بر فرد تحمیل کند و همواره برای مقاومت و مفصلبندیهای جدید، راههایی وجود دارد. بنابر این ازجاشدگی به معنای موقتی بودنِ گفتمانها و عینیتهای اجتماعی است. بدین ترتیب گفتمان غالب و تثبیتشدهای وجود نخواهد داشت.
وقتی جامعهای در معرض شورشهای اجتماعی و یا نابسامانیهای اقتصادی باشد، سوژهها احساس بحران هویت میکنند و در نتیجه؛ گفتمانها واگرا میشوند. ذیل چنین فرآیندی، گفتمانها پیدرپی در اطراف یک دال مرکزی ایجاد میشوند و سپس رو به زوال میروند.
مثال تاریخی و عینی مبحث نظری بالا، افول گفتمان آخرالزمانیِ صفویه و ظهور اسطورهای به نام نادرشاه است. به تعبیر #لاکلا: «اسطورهها به بازسازی آرمانی فضای اجتماعی میپردازند و از طریق مفصلبندیِ مجدد دالهای متزلزل به دنبال ایجاد یک عینیت اجتماعی جدید میباشند.» در چنین موقعیتی، سوژه به کسوف رفته و در ساختار انحلال مییابد. همو شرط تبدیل یک اسطوره به گفتمان مسلط را قابلیت دسترسی میداند که امکان هژمونیک بودن آن را تسهیل میکند.
اکنون با این مقدمه، تفاوتِ نظرگاه خویش با دکتر رنانی را نشان خواهم داد:
دکتر رنانی، خاستگاه ساختهشدن گفتمانها را بطن جامعه و قاعده هرم اجتماعی میداند، حال آنکه میدانیم جامعه در صورتبندی فعلی دارای تشتت دیدگاه فراوان و شناوریِ دالها و ازجاشدگیهای پیاپیِ گفتمانی است. این جامعه که حتا آموزش هم ندیده و همچنان در انقیاد سنتها و باورهای نیاکانی است، چگونه میتواند موجب تولید گفتمان و تحمیل آن به لایههای متنوع اجتماعی باشد؟
بر این باور پای میفشارم که، اندیشمندان و حکیمان و دانشمندان باید راهی پیدا کنند که حاکمیت را نسبت به مسئولیتاش در گوشسپردن به نقطهنظرات صاحبان اندیشه، انذار دهند نه آنکه، در سودای افقگشاییِ مورد نظر خویش، از امضای نامه اقتصاددانان به ریاستجمهور به هوای گشودهماندن درِ گفتگو با حاکمیت، سرباز زند.
جناب رنانی همچنین باید پاسخ دهند، اگر گفتگوی منتج به توسعه میبایست از مردم آغاز شده و گفتمانها از دل جامعه زاییده شود، پس چرا سال گذشته در نامهاش به راس حاکمیت، تنها اراده مقام رهبری را حلال مشکلات کشور دانستهاند؟اگرچه در این نکته با جناب رنانی همداستانم که همراهی جامعه برای تحمیل هژمونیِ گفتمان مبتنی بر توسعه کاملاً ضروری است وگرنه سترون خواهد ماند، اما نخبگان و حاکمیت باید پیشقراول و حاملان پرچم آن باشند.
رویکرد تجویزی به عنوان پژوهشگرِ حوزه اندیشه سیاسی، و با توجه به فرهنگ غالب بر ساخت اجتماعی، و رشد نامتوازن توسعه سیاسی و همچنین تسلط دیرپای گفتمان نیاکانی (معطوف به دو حوزه سنت و مذهب) مدل توسعه آمرانه به مدد نسخههای اندیشمندان و حکیمان با اقتباس از دو مدل
شرقِ آسیایی- خاورمیانهای را برای آینده ایران توصیه میکنم. چرا که شرایط بحرانیِ ایران و سیطره ابربحرانها هیچ مجالی را برای تعلل بر نمیتابد و مدل تجویزی جناب رنانی، تنها در شرایط گذار طبیعی، قابلیت اجرایی دارد.
ما میخ چادرهایمان را کمی پایینتر از دهانه کوه آتشفشانی بر زمین کوبیدهایم که دامنهی آن، پوشیده از گدازههای سنگهای آذرین بیرونیست که دیرینگیِ آنها، خوفناکی آن را از یادمان برده است و اکنون به سنگهای منجمدی تبدیل شدهاند که بر بازماندههای آن عکس یادگاری میگیریم. دریغ، ما ملتی شکست خوردهایم!@tahlilvarasad
3.4K viewsedited 00:50