مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش») 9ـ2) یک کار نی | تاریخ مشروطه ایران
مشروطه (بخش دوم کتاب «تاریخ و پندهایش»)
9ـ2) یک کار نیکی که شده کسی باید یا بهتر از آن کند و یا همان را بپسندد ـ تکهی سه
دوباره میگویم : سخنم بر سر تاریخ هجدهساله نیست. این تاریخ اگرهم ارجدار است نه چیزیست که من بآن بنازم و اگر کسی نپسندید برنجم. تاریخنویسی کمی [=نقص] منست. سخنم از گستاخی و بیباکی ایشانست که آشکاره با هر کار سودمندی دشمنی مینمایند و در جایی که خود کاری نمیتوانند کارهای دیگران را هم نمیپسندند. تنها دربارهی تاریخ هجدهساله نیست. در همه چیز این رفتار را مینمایند. ...
ببینید : در کشور جنبشی پدید آمده و یک دستهی بزرگی در آن کوشیده و جان فشاندهاند و بسیاری هم کشته شدهاند ، و یک دسته بدخواهی با کشور نموده و رنجهای آنان را هدر کردهاند ، و سی و اند سال از آن زمان گذشته و کسی تاریخ آن جنبش را ننوشته ، و کسی بجدا کردن نیکان از بدان نپرداخته و من ناگزیر گردیدهام با رنج و زیان بسیار آن تاریخ را بنویسم و تاکنون جلدهایی را بپایان رسانیدهام ، و کسانی بجای خشنودی از این کار و همدستی و یاوری بزباندرازی برخاستهاند و سخنان سردی میگویند ـ آیا باین کسان چه نام توان داد؟!.. آیا انگیزهی این کارشان را جز گستاخی و بیشرمی چه چیز دیگر توان دانست؟!.
من تاریخ هجدهساله را نمیستایم. با همهی آنکه سالها دربارهی آن رنج بردهام و با همهی آنکه در زبان فارسی چنین تاریخی تاکنون نوشته نشده من خود در آن نارساییها میشناسم ، و این نارساییها چنانست که برخی را خواهیم توانست در چاپ دوم برداریم و برخی همچنان خواهد ماند تا در آینده دیگران آن را بردارند. من سخنم از این کسانست که اگر ده تن دست بهم دهند چنین تاریخی نتوانند نوشت (چنانکه تاکنون نتوانستهاند) و با اینهمه نوشتهی مرا هم نمیپسندند. (1) دوباره میگویم اینان چون خود کاری نمیتوانند میخواهند دیگری نیز کاری نتواند.
پابرگی : 1ـ یکی از کسانی که این تاریخ را نپسندیده تقیزاده است که پس از پنجاه سال خاموشی دربارهی روز بتوپ بستن مجلس و پس از آنکه از زنده نبودن نویسندهی تاریخ مشروطه دلآسوده گردید چنانکه پیشتر گفتیم در یک رشته سخنرانیها بجای آنکه بروشن گردانیدن گوشههای تاریک آن جنبش بپردازد ، با این پندار که با دروغبافی میتواند خود را پاک گرداند از این تاریخ ببدگوییها برخاست. ولی او بیهوده میکوشید آب رفته را بجوی بازگرداند. زیرا تا آن هنگام بسیاری از خواندن آن ، تقیزاده و تقیزادهها را شناخته بودند. این بیگمان است که اگر تاریخ مشروطه نوشته نمیشد تندیسههای تقیزادهها و ناصرالملکها و عینالدولهها در سراسر کشور افراشته میگردید. کسروی توگویی رفتار تقیزاده را پیشبینی میکرده که در دیباچهی بخش دوم تاریخ مشروطه (1314) چنین مینویسد : آن کسانی که بهنگام ستیزهکاریِ محمدعلیمیرزا در تهران سپر انداخته و از آمادگی و ایستادگی بازایستادهاند و روز بمباردمان که خود روز مردانگی و جانبازی بوده خود را پنهان ساخته و شبانه بسفارتخانه شتافتهاند و از آنجا پس از گرفتن زینهار از شاه راه اروپا را پیش گرفتهاند و در آن یازده ماه کشاکشهای خونریزانهی تبریز گامی بهمراهی برنداشتهاند ولی سپس که محمدعلیمیرزا برافتاده و بنیاد خودکامگی (استبداد) کنده شده در این هنگام بمیدان شتافته و باهم بر سر «انقلاب» و «اعتدال» نبردها کرده و داد رسوایی دادهاند ، چنین کسانی چگونه بنگارش تاریخ مشروطه بگرایند؟! ـ ویراینده