گفتار کسروی در روزبه مشروطهی 1323 تکهی دو از سه در | تاریخ مشروطه ایران
گفتار کسروی در روزبه مشروطهی 1323
تکهی دو از سه
در حالی که مشروطه بسیار والاتر از اینست. مشروطه آنست که مردمی که در یک کشوری میزیند آنجا را خانهی خود دانند و آبادیش را خواهند و در راه آزادیش آمادهی جنگ و جانفشانی باشند. آنگاه بیستملیون توده (یا بیشتر یا کمتر) در زندگانی همدست باشند که هر یکی پروای آسایش و خوشی دیگران کند.
یک مردمی که میشورند و از دولت خودکامه مشروطه میخواهند تو گویی چنین میگویند : «ما میخواهیم با آزادی زندگی کنیم و خودمان دست بهم داده این کشور را راه بریم ، خودمان سپاه آماده گردانیم ، خودمان ادارهها بنیاد گزاریم ، خودمان زمینها را آباد سازیم ...». بدین عنوانست که سررشته را از دست دربار میگیرند و دستگاه فرمانروایی پادشاهان را برمیاندازند. از اینرو هر کسی باید دربند کشور و آزادی و آبادی آن باشد ، و کوشش و جانفشانی را در آن راه بایای خود شمارد.
از آنسوی مردمی که بیستملیون یا بیشتر تودهای پدید آورده در یکجا میزیند تو گویی پیمانی باهم بستهاند که در زندگانی همدست و همدرد باشند و در پیشامدها پشتیبانی به یکدیگر کنند. اگر از سوی شمال دشمنی رخ نمود جنوبیان خود را کنار نکشند و برای جلوگیری به یاوری شتابند. اگر شهرستانی در شرق گزند از آتش یا از لرزش زمین دید غربیان بیپروایی ننمایند و از دستگیریها بازنایستند. یک جمله بگویم : بیستملیون مردم همچون یک خاندان باهم زیند.
اینهاست معنی مشروطه. مشروطه تنها بودن قانونها و برپا شدن مجلس شورا نیست. از اینجاست که مردمی که مشروطه میخواهند باید خود را آمادهی آن گردانند. مردمی که با مشروطه توانند زیست جز آنهایند که در زیر یوغ استبداد زیستهاند.
در زیر یوغ استبداد کسی را دربارهی کشور بایایی بگردن نیست. یک پادشاه خودکام بهمگی فرمان میراند و رشتهی کارهای کشور نیز در دست اوست. ولی در مشروطه راهبردن کشور بگردن خود توده است و هر کسی باید خود را پاسخده[=مسئول] آن شناسد و باندازهی خود از کوشش و جانفشانی بازنایستد.
لیکن در ایران در جنبش مشروطهخواهی اینها دانسته نشد و اینست ما میبینیم پس از چهل سال هنوز ده درصد مردم معنی مشروطه را نمیدانند و آن شایندگی[=لیاقت] و آمادگی که میبایست نمیدارند.
آنگاه در ایران سنگ بزرگ دیگری در راه پیشرفت مشروطه هست ، و آن کیشهای گوناگون و صوفیگری و خراباتیگری و مانند اینهاست. میباید آشکاره گفت : مشروطه که بکشور دلبستگی داشتن و در راه آن جانفشانی کردنست ، با صوفیگری که بنیادش خوار داشتن جهان و بگوشهای خزیدن [و] مفت خوردن است نتواند ساخت. با خراباتیگری که پایهاش دم غنیمت دانستن و مست بودن و بگذشته و آینده پروا ننمودنست نتواند ساخت. با شیعیگری که آغاز و انجامش دل بمردگان بستن و رشتهی کارها را در دست آنان دانستن و چشم براه امام ناپیدا دوختنست نتواند ساخت.
برای پیشرفت مشروطه بایستی بکوشند و اینها را از میان بردارند که این را هم تاکنون ندانستهاند و بکوششی در این باره برنخاستهاند.
اینهاست شُوَند[=سبب] آنکه مشروطه در ایران نتیجهی درستی نداده. در اروپا در هر کشوری ، مشروطه مایهی آبادی و فیروزی آن کشور گردیده. سی و چند ملیون مردم انگلیس که به یک نیم جهان فرمان میرانند این نیرومندی بیش از همه نتیجهی مشروطه است. فرزندان آمریکا که از آن سوی جهان دست بکارهای اروپا و آسیا و اقیانوسیا یازیدهاند این چیرگی را در سایهی مشروطه بدست آوردهاند. در همه جا مشروطه مایهی پیشرفت بوده. ولی در ایران در این چهل سال جز افزودن بآشفتگی کشور نتیجهای از آن بدست نیامده.