Get Mystery Box with random crypto!

روایت شصت و دوم؛ مناظره‌ای دیگر از امام صادق علیه السلام با طب | 🌸طب و زندگے اسـلامے🌸

روایت شصت و دوم؛ مناظره‌ای دیگر از امام صادق علیه السلام با طبیب هندی که اولاً وجود #طب_اسلامی و ثانیاً برتری آن بر طب‌های دیگر و ثالثاً بی‌نیازی آن از هر طبی را ثابت می‌کند.

متن روایت:
حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بنُ إِبْرَاهِيمَ بنِ إِسْحَاقَ اَلطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَدَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ صُهَيْبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ اَلرَّبِيعِ صَاحِبِ اَلْمَنْصُورِ قَالَ: حَضَرَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَجْلِسَ اَلْمَنْصُورِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ اَلْهِنْدِ يَقْرَأُ كُتُبَ اَلطِّبِّ فَجَعَلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُنْصِتُ لِقِرَاءَتِهِ فَلَمَّا فَرَغَ اَلْهِنْدِيُّ قَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أَ تُرِيدُ مِمَّا مَعِي شَيْئاً قَالَ لاَ فَإِنَّ مَا مَعِي خَيْرٌ مِمَّا مَعَكَ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ أُدَاوِي اَلْحَارَّ بِالْبَارِدِ وَ اَلْبَارِدَ بِالْحَارِّ وَ اَلرَّطْبَ بِالْيَابِسِ وَ اَلْيَابِسَ بِالرَّطْبِ وَ أَرُدُّ اَلْأَمْرَ كُلَّهُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَسْتَعْمِلُ مَا قَالَهُ رَسُولُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ اَلْمَعِدَةَ بَيْتُ اَلدَّاءِ وَ اَلْحِمْيَةَ هِيَ اَلدَّوَاءُ وَ أُعَوِّدُ اَلْبَدَنَ مَا اِعْتَادَ فَقَالَ اَلْهِنْدِيُّ وَ هَلِ اَلطِّبُّ إِلاَّ هَذَا فَقَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَ فَتَرَانِي عَنْ كُتُبِ اَلطِّبِّ أَخَذْتُ قَالَ نَعَمْ قَالَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا أَخَذْتُ إِلاَّ عَنِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ فَأَخْبِرْنِي أَنَا أَعْلَمُ بِالطِّبِّ أَمْ أَنْتَ فَقَالَ اَلْهِنْدِيُّ بَلْ أَنَا قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَسْأَلُكَ شَيْئاً قَالَ سَلْ...

ترجمه‌ی روایت:
ربيع، یار منصور (خلیفه‌ی وقت) گفت: روزى امام جعفر بن محمد الصّادق عليه السّلام در مجلس منصور حضور داشت که مردی از هند نزد وى بوده و كتاب هاى طبّ می‌خوانْد، و امام صادق عليه السّلام با دقت به خواندن او ساكت نشسته بود. وقتى آن هندی از خواندن کتاب فارغ شد به امام گفت: اى اباعبداللّٰه! آيا از آن چه همراه من است چيزى مى‌خواهى‌؟ فرمود: نه؛ زیرا که آنچه با من است از آنچه همراه تو است بهتر است. گفت: آن چيست‌؟فرمود: چیز گرم را با چیز سرد و چیز سرد را با چیز گرم و چیز تر را با چیز خشک و چیز خشک را با چیز تر مداوا مى‌كنم و همه‌ی امر را به خداوند عز و جل واگذار می‌نمایم و آنچه كه پيامبرش صلی الله علیه و آله آن را فرموده به كار مى‌گيرم و مى‌دانم كه معده خانه‌ی بيمارى است و پرهيز خودش دارو است و بدن را به آنچه عادت كرده عادت مى‌دهم. هندى گفت: آيا طبّ‌ غير از اين است‌؟! امام فرمود: آيا گمان مى‌كنى كه من از كتاب هاى طبّ فرا گرفته ام؟ گفت: بله. حصرت فرمود: نه! به خدا سوگند كه آن را به جز از خداوند سبحان نگرفتم. به من بگو كه آيا من به طب دانا ترم يا تو؟ گفت: من. امام فرمود: پس از تو چيزى مى‌پرسم. گفت: بپرس... (سپس امام ۳۰ سوال از او می‌کند که آن طبیب از پاسخشان عاجز می‌ماند)

منابع:
الخصال، ج ۲، ص ۵۱۱
علل الشرایع، ج ۱، ص ۹۸


روایت شصت و سوم

متن روایت:
طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ

ترجمه‌ی روایت:
امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «او پزشکی بود که با طب خود دوره‌گردی می‌کرد و مرهم‌های خود را محکم کرده و ابزار خود را داغ می‌نمود»

منابع:
نهج البلاغة، ج ۱، ص ۱۵۶
غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۳۷


روایت شصت و چهارم

متن روایت:
أَحمَدُ بنُ إِسْحَاقَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبدُ اَللَّهِ بنُ عَبدِ اَلرَّحمَنِ بنِ أَبِي نَجْرَانَ عَن أَبِي مُحَمَّدٍ اَلثُّمَالِيِّ عَن إِسحَاقَ اَلْجَرِيرِيِّ قَالَ: قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:... وَيْحَكَ يَا جَرِيرِيُّ فَإِنِّي طَبِيبُ اَلْأَطِبَّاءِ وَ رَأْسُ اَلْعُلَمَاءِ وَ رَأْسُ اَلْحُكَمَاءِ وَ مَعْدِنُ اَلْفُقَهَاءِ وَ سَيِّدُ أَوْلاَدِ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ...

ترجمه‌ی روایت:
امام باقر علیه السلام فرمود:... وای بر تو ای جریری! پس همانا من پزشک پزشکان و سرآمد دانشمندان و رییس حکیمان و معدن فقهاء و سرور فرزندان پیامبران بر روی زمین هستم...

منبع:
طب الأئمة علیهم السلام، ج ۱، ص ۸۱


بیان:
این روایت خلاصه شده. ابتدا امام خواست به آن شخص دارویی تجویز کند که او گفت بواسیر خود را با بیش از هزار دارو معالجه کردم اما درمان نشد. سپس امام این جملات را به او گفت. یعنی وای بر تو که مرا طبیب نمی‌دانی.


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami