ترجمهی روایت: حضرت امير المؤمنين عليه السّلام براى مردم خطبه خوانده و سپس فرمودند: «پيش از آنكه من را از دست دهيد از من سؤال كنيد، به خدا قسم از چيزى كه بوده و از گروهی که صد نفرشان گمراه شده و صد نفرشان هدایت میشود از من نمیپرسید مگر آنكه به رهبر و محرکشان و آنچه که تا روز قیامت باشد به شما خبر میدهم.» راوى مىگويد: سعد بن ابى وقاص ايستاد و عرض كرد: يا امیرالمؤمنين به من خبر ده چند تار مو در سر و ریش من است؟ حضرت فرمودند: «به خدا قسم از مسألهاى سؤال كردى كه دوست من رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم قبلا به من فرموده بود كه تو به زودی از آن سؤال مىكنى، در سر و ریش تو هيچ تار موئى نيست مگر آن كه در بيخ آن شيطانى نشسته و نيز در خانه تو بزغالهاى است كه حسين فرزندم را مىكشد.» راوى مىگويد: در آن روز عمر (يعنى عمر بن سعد) مقابل پدرش چهار دست و پا میرفت!
منابع: الأمالی للصدوق، ج ۱، ص ۱۳۳ الاحتجاج ج ۱، ص ۲۶۱ الأمالي للطوسی، ج ۱، ص ۵۸ کامل الزيارات، ج ۱، ص ۷۴
بیان: وقتی حضرت فرمود «از هر چه تا روز قیامت اتفاق میافتد از من بپرسید» مخاطبان او تنها حوادثی که واقع خواهد شد یا فقط احکام و حدود به ذهنشان نمیآمد. بلکه میفهمیدند که منظور امام سوال از هر چیزی در هر موضوعی بود نه فقط احکام یا حوادثی که رخ خواهد داد که قطعاً شامل درمان بیماریها نیز میشد.