Get Mystery Box with random crypto!

@theamywestern #poisonkiss #part457 'اگر میترسی نگاه نکن!' 'بن | Amy western

@theamywestern
#poisonkiss
#part457
"اگر میترسی نگاه نکن!"
"بنظر میاد شما بیشتر میترسی!"
اونر از جواب چاتای خنده اش گرفت:"اولین بارمه دارم از یه خوناشام خون میگیرم!"و مچ دست چاتای را با دست دیگرش گرفت تا راست نگه دارد.
نیش چاتای هم باز شد و نگاهش از نوک سرنگ که با سوزش به پوستش
فرو میرفت به چهره ی متمرکز مرد جوان چرخید:"خیالت راحت باشه دکی! نمیخورمت!هنوز بهت احتیاج دارم!"و با باز شدن بند لاستیکی دور بازویش درد را حس کرد و چهره اش در هم کشید:"در حقیقت آراس بهتون احتیاج داره!"
اونر سرنگ را دو دستی گرفت و با دقت مشغول کشیدن خون شد:"سعی میکنم امشب سرُم رو براش درست کنم تا هر چه سریعتر روند درمانی رو شروع کنیم به امید اینکه جواب بده و..."حرف میزد تا حواس چاتای را از سرنگی که کم کم پر میشد پرت کند ولی حواس چاتای ذاتاً با تلفظ اسم آراس پرت شده بود!
"مطمئن باشم این بین ما میمونه؟"
اونر سوزن را بیرون کشید و تکه پنبه خیس از الکل را جایش روی پوست چاتای فشرد:"تا کی میتونی حقیقت رو مخفی نگه داری؟"
اشاره داد پنبه را بگیرد و خودش رو به میز ابزار چرخید.چاتای بی توجه به پنبه ،آستینش را پایین کشید:"نیاز نیست نگران حقیقت باشم من دیگه از زندگیش بیرون میرم"
اونر با کنجکاوی رو به او برگشت:"چرا همه چیزو بهش نمیگی؟"چاتای با تعجب از سوال احمقانه ی دکتر، سر بلند کرد و اونر معنی نگاهش را فهمید و برای توضیح بیشتر اضافه کرد:"شاید درکت کرد و بخشید!"
با فهمیدن منظور دکتر،غم در چهره ی چاتای نشست:"محاله!شما که بهتر
میدونی چه حسی نسبت به...خوناشامش داره"
اونر نفس عمیقی کشید و سرش را تکان داد.نگاه چاتای به زمین روبرویش برگشت:"نمیخوام ذهنیتش از من خراب شه! نمیخوام ویرانگر خاطرات خوشی که داشتیم باشم...بذار به عشقمون دلخوش باشم... نمیخوام قلبشو به این زودی ترک کنم!"
قلب اونر از حسادت کهنه ای درد گرفت ولی عجیب بود که بجای نفرت از چاتای برایش دلسوزی میکرد.اینبار برای فرار از نگاه احتمالی رقیب قبلی اش پشت به او چرخید:"به چه بهانه ای رابطه رو تموم میکنی؟"
چاتای آه شرمگینی کشید:"بهانه ندارم!مثل یه ترسو دارم فرار میکنم"
اونر با کلافگی فوت کرد:"ترک کردن تو میتونه قلبشو بشکنه"
تُن صدای چاتای ضعیف شد:"بهتر از اینه که اون از روی نفرت ترکم کنه"