Get Mystery Box with random crypto!

@theamywestern #poisonkiss #part466 زمزمه ی بی رمق مورات چشمان | Amy western

@theamywestern
#poisonkiss
#part466
زمزمه ی بی رمق مورات چشمان هیلمی را که ذاتاً نمی توانست بخوابد باز کرد…
"یعنی حاضری بخاطر من همه چیزو اینجا ترک کنی و با من بیایی؟"
هیلمی سرش را روی بالش چرخاند و از دیدن چشمان مست و دریایی مورات که رویش قفل شده بود تعجب کرد:"تو نمی خواستی بخوابی؟!"
مورات لبخند ضعیفی زد:"جوابمو بده بعد میخوابم!"
اینبار هیلمی تنش را هم به سمت مورات چرخاند و به پهلو ماند:"چی
میخوای بدونی؟"
مورات راضی از نزدیکی هیلمی دستهایش را برای لمس صورت معشوقش بالا آورد:"مطمئنی میخوایی زندگی که اینجا داری ول کنی و با من بیایی؟"
هیلمی راضی از نوازش شدن گونه اش توسط انگشتان پیانیست مورات لبخند زد:"من اینجا هیچی ندارم که!"
مورات چانه اش را جلو کشید تا دهانش به دهان هیلمی برسد:"بغلم کن"
هیلمی با توجه به خوابالود بودن او،آرام دستها را دور تن خواستنی پسرک جوان گره زد تا خوابش را نپراند:"میگما...حالا دیگه منم میتونم ذهن بخونم؟"
"باید یاد بگیری!"مورات لبهای رنگ پریده اش را به لبهای هیلمی چسباند ولی هیلمی بعد از همان بوسه ی اول سرش را عقب برد:"یادم میدی؟!"مثل بچه های کلاس اولی مشتاق بود.
"اوهوم"مورات بدون آنکه چشمانش را باز کند دوباره برای بوسیدن لبهای شیرین هیلمی سر پیش برد ولی هیلمی اینبار دهانش را فراری داد و غرید:
"بذار زخم لبت خوب شه بعد!"
"خوب شده!" مورات دوباره لای چشمانش را باز کرد تا لبهای هیلمی را هم چک کند!
هیلمی باور نکرد به این زودی زخم بسته شده باشد ولی تا نگاهش به دهان
مورات چرخید از صافی و درخشش لبهای صورتیش که حتی زیباتر از قبل بنظر می آمد شوکه شد!
"واو! پس اینم در مورد خوناشاما حقیقت داشته!"
مورات نوک انگشت را به لبهای پررنگ هیلمی کشید و نیشخند زد:"مال تو هم خوب شده!"
"جدی؟!" هیلمی باناباوری زبانش را روی لبهای خودش کشید ولی سوزشی حس نکرد.ظاهراً حق با مورات بود! خنده ی پر ذوق و شرورانه ای کرد:"اوه پس متاسفم ولاد جان!خواب بی خواب!"و چرخ زد و خود را روی مورات انداخت.