Get Mystery Box with random crypto!

@theamywestern #poisonkiss #part473 زبان هیلمی همه جای عضو سخ | Amy western

@theamywestern
#poisonkiss
#part473

زبان هیلمی همه جای عضو سختش را می لیسید و نفس های او را تندتر و بلندتر میکرد.نمی توانست جسم و نگاهش را ثابت نگه دارد.پلکهایش از لذت میلرزید و چنگهایش ملافه ی زیرش را جمع میکرد.یعنی قرار بود هر دفعه انگار هیچ تجربه ی عشقبازی نداشته اینطور از خودبیخود شود؟
هیلمی تن مورات را جور دیگری میدید.مثل الماسی که در صحرا پیدا کرده بود.همانقدر درخشان و ارزشمند.اینبار چیزهایی به وضوح عوض شده بود. حسهایش انگار چندبرابر شده قدرت جسمانی و شهوانی اش لذت بیشتری به او میدادند.
با حلقه زدن لبهای نرم هیلمی دور آلت داغ شده اش نفسش برید و با کشیده شدنش درون دهان خیسش جیغ او به هوا بلند شد:"نه...نه ادامه نده... دارم پس می افتم!"
هیلمی چشمانش را بست تا تمرکزش بهم نریزد.میترسید این شدت اشتیاق چشیدن جسم معشوقش او را وادار کند به خواسته های وحشیانه اش عمل کند ولی ناله های شهوت انگیز مورات او را شدیدتر تشویق میکرد!
مورات لبهایش را بهم فشرد تا مانع بیان حرفهای احمقانه ای شود که ممکن بود از شدت شوق به زبان بیاورد ولی بدنش نمی توانست آرام بماند و روی تخت بخود می پیچید.با هر مکش آلتش رانهایش را به سر هیلمی نزدیک و دور میکرد و به کمرش بی اختیار موج میداد.
ترس هیلمی اوج گرفت و مجبورش کرد آن عضو لذیذ را از دهانش بیرون
بکشد اما تا سرش را بالا آورد لبهای صورتی و گردن سفید قوس زده به عقب و نقاط قهوه ای روی سینه که به کمک دو فلز برجسته مانده بودند رسماً دیوانه اش کردند.پس قبل از آنکه برای دریدنشان روی مورات بپرد نشست و با گرفتن و پیچاندن پاهای او مجبورش کرد غلت بزند.
مورات هیجان زده اما بی اراده مثل عروسک روی تخت چرخید و هیلمی از پشت کمر تنگش را دو دستی گرفت ، به سمت خود کشید و مجبور کرد زانوهایش را زیرش جمع کند.مورات با حس کردن گردی سفتی که میخواست درونش فرو برود روی ساق دستهایش خود را بالا کشید تا لااقل پوزیشن درست قرار بگیرد و هیلمی با یک دست به گوشت تپل باسن مورات چنگ زد تا بازش کند و با دست دیگر عضو منقبض خودش را بدست گرفت تا داخلش هل بدهد.همان ورود کلاهک کافی بود دهان مورات از لذتی که در انتظارش بود باز و چشمانش از درد خوشایندی که شروع میشد بسته شود ولی هیلمی به محض جا گرفتن عضوش درون سوراخ مورات، به موهای پشت سر او چنگ انداخت و آن دسته طلایی گره خورده لا به لای انگشتانش را کشید!گردن مورات عقب خم شد و همزمان عضو هیلمی به یکباره درونش کشیده شد!اینبار چشمان مورات از شوک لذتی که مواجه بود گرد شد و دندانهایش از دردی که نیاز داشت بهم قفل شد. هیلمی بدون حتی لحظه ای مکث تا جایی که میشد خود را فرو کرد و هنوز داخل تن مورات جا نگرفته عقب کشید و دوباره ضربه زد.تا آخرش با تمام قدرتش!این
چیزی بود که واقعاً میخواست و این اعمال زور و شهوت جنبه ی جدیدی از شخصیتش را عیان میکرد.جنبه ای که از اعماق دلش می آمد و او را از شوق مجنون میکرد!
نفس مورات برید و گردنش با کشیده شدن موهایش بیشتر عقب خم شد. در کف سرش سوزش شروع شد و زیر دلش درد پیچید.چطور ممکن بود؟این اولین بار بود اینطور مورد خشونت جنسی و جسمی قرار میگرفت ولی بی نهایت لذت میبرد!ضجه ی ناتوانی از گلویش خارج شد و با سومین فشار هیلمی فریاد کشید:"محکمتررررررررر"
هیلمی از هیجان کشیده ی محکمی به ران صاف او زد و جیغ خندان مورات را به هوا بلند کرد.