2023-10-09 10:33:46
تو هیچوقت بلد نبودی از من محافظت کنی، که دلم رو قرص کنی به بودنت.
فقط میگفتی دوستت دارم و بعدش چی؟ منو ول میکردی توی شهر غریب و میرفتی دنبال زندگیت. منو میانداختی ته چاه عمیق و میگفتی، خب حالا، ببین من دوستت دارما، ولی بیرون اومدنش با خودت، رو من حساب نکن و من باید همش خودمو گول میزدم و دوست داشتنتو طناب میکردم و از چاه تنهایی که واسم ساخته بودی میومدم بیرون.
تو فقط بلد بودی بگی دوستم داری، خیلی هم خوب بلد بودی. ولی بلد نبودی دوستم داشته باشی.
شاید یکم دوستم داشتیا ولی نه اونقدر زیاد که بتونی ازم محافظت کنی، نه اونقدر کم که بزاری برم و رهام کنی.
من رو وسط بلاتکلیفیهات با خودت کشتی!
تو هیچوقت نتونستی کنارم باشی، مراقبم باشی، فقط نشستی از دور گریههامو دیدی و گفتی کاش اینجوری نباشم.
در نهایت هم از گریههام خسته شدی و با غرور از من گذشتی چون از نظرت من آدم اشتباهه بودم.
من رو هم تبدیل کردی به آدمی که دیگه نمیتونه هیچ حسی بهت داشته باشه.
ولی میخوام بهت بگم، صدای گریههای منو اون روزی میشنوی که درست ترین آدم زندگیتو پیدا میکنی و فکر میکنی که چقدر خدا دوستت داشته که همچین آدمیو آورده توی زندگیت، و همون آدم خیلی راحت ازت میگذره چون مطمئنه تو براش مناسب نیستی.
اون روز یاد من بیوفت.
23.6K viewsتینآ, 07:33