2024-03-16 23:30:01
برگشت سیگارشو گذاشت روی لباش همونطور که مشغول روشن کردنش بود بهم گفت: “ نه که دوستت نداشته باشم، نه. فقط می ترسم ازت. پیچیده ای. همونقدر که نداشتنت سخته، داشتنتم سخته. همونقدر که بلدی منو بخندونی، بلدی اشکم رو دربیاری. همونقدر که شعر حفظی و برام می خونی، فحشم بلدی. همونقدر که نرمی، زمختی. همونقدر که معمولا مؤدبی، اگه لازم باشه بی ادبم می شی. آدم نمیتونه بهت اعتماد کنه و کنارت آروم بگیره. همونقدر که بلدی امن باشی و آروم، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره. یه جایی که جنازه آدمم پیدا نشه. همه اینا رو می دونم ولی بازم نمی تونم دوستت نداشته باشم. بی زارم از این خواستنت. بی زارم ولی ازش لذت هم می برم. مثل لذت بازی کردن با دندون لق. درد کشیدن و لبخند زدن. من راستش خیلی وقته دیگه نمی دونم کدوممون دیوونه تریم.” •قشاع
2024-03-05 23:49:58
بنطرم آدما یبار باید تا تهش برن! تا ته اون چیزی که خیلی بهش اصرار دارن برن و تا جون دارن براش بجنگن! اونقدری که خسته و زخمی برگردن مهم نیست که تهش برنده بشن یا بازنده مهم اینه که تهشو دیدن! کسی که تهشو دیده دیگه از هیچی نمیترسه.
2024-02-27 23:31:03
من هر روز میخوام بهت بگم دوست دارم، بهت بگم روانی اون چشمای درشت قهوهایتم، اما نمیدونم چرا یه روز میشه سلام، یه روز میشه یه لبخند، هر روز میخوام بهت بگم مراقب خودت باش، میخوام بهت بگم نفسم به وجود تو بنده، اما نمیدونم چرا یه روز میشه یه نگاه، یه روز میشه تپش قلب، هر روز دلم میخواد بغلت کنم، همیشه دلم میخواد اون موهای صاف و بلند و مشکیتو نوازش کنم، دلم میخواد بشینم نگات کنم، اما نمیدونم چرا وقتی میبینمت دهنم بسته میشه، نمیدونم چرا وقتی چشمم بهت میفته همه چی یادم میره، نمیدونم چرا همهش میشه هیچی... #T_Y