بعد از کمی حرف زدنهای خسته کننده و گفتن خبرها و ناخبرها، باکی | سرجنت چیزکیک
بعد از کمی حرف زدنهای خسته کننده و گفتن خبرها و ناخبرها، باکی دو لیوان آبجو برمیداره و دوتایی کنار میلههای تراس میایستن. به افرادی که توی حیاط جفت شده و متن آهنگ رو با رقص به هم هدیه میدن رو نگاه میکنن. ا.ت:فکر نمیکردم توی فامیلمون همچین با احساسایی هم باشن شونش رو بالا انداخت و یه قلب از لیوان سر کشید. باکی : باز خوبه تو اینو فهمیدی ا.ت با چشم غرهای بهش نگاه انداخت ا.ت: خب حالا،هی هی میشنوی¿ باکی: چیو¿ ا.ت :وای باااک مگه کری،گوش بده باکی مطمعن بود همه صداهارو میشنوه اما نمیفهمید هدف ا.ت کدوم صدا بود ا.ت دست باکی رو کشید با سرعت به طرف صدا رفت. باکی که تازه قصد ا.ت برای رقص رو فهمیده بود سریع واکنش نشون داد باکی:نه ا.ت نه لطفا نه ا.ت:آهنگ مورد علاقمه باک لطفاااا باکی:نمیتونم ا.ت ا.ت باشهای گفت و خودش به وسط رفت تنها با ریتم میرقصید و باکی اون رو زیر نظر گرفته بود و آرزو میکرد که کاش جرات پیوستن بهش رو داشت یکی از مهمانها به سمت ا.ت اومد و باکی با دیدنش بدون لحظهای تفکر به جلو رفت ا.ت نیشخندی روی لبش نقش بست بالاخره تونسته بود کار خودش رو بکنه مهمان:اجازه بدین همراهیتون کنم باکی پشت سرش ایستاد:علاقمندم من شمارو به سمت دیگهای راهنمایی کنم. ا.ت دست باکی رو گرفت و دست دیگشرو روی شونه باک گذاشت ا.ت: نه ممنون همراه درستم پیداش شد و خودش رو به باکی نزدیک تر کرد ا.ت: دیدی گفتم باید باعث بشم اعلام حضور کنی بلد نیستی که میدزدنم باکی نگاهی کرد و دست ا.ت رو طوری که بچرخه گرفت و با سرعت بهش چسبید و صورتش رو نزدیک صورت ا.ت قرار داد باکی:یعنی میتونن توی نبودم روی این که بدزدنت شرط ببندن¿ ا.ت هردو ساق دستهاشو روی شونههای باک گذاشت و پشت گردنش دستهاشو به هم قفل کرد باکی کمر ا.ت رو گرف و با ریتم آهنگ حرکت میکنن ا.ت: میتونن شرط ببندن که چجوری سر به نیست میشن فکر کنم باکی،ا.ت رو از کمر گرفت و بلند کرد و چرخی زد و روی زمین گذاشت. باکی:ولی حتی نمیخوام به این فکر کنم که همچین اجازهای به خودشون بدن ا.ت: پس نشون بده اینجایی. و لبای باکی رو نرم بوسید.