Get Mystery Box with random crypto!

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

لوگوی کانال تلگرام zaanone — سوتی های زنونه 😅😉❤❤ س
لوگوی کانال تلگرام zaanone — سوتی های زنونه 😅😉❤❤
آدرس کانال: @zaanone
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 46.94K
توضیحات از کانال

خاطرات و سوتی های جالب خودتونو (نامزدی، متاهلی، هر چیزه جالب) برامون بفرستین تا توی کانال بزنیم
@mehrbanQ
تعرفه تبلیغات👇👇
@zaannoon
🥰💄کانال #جالبب چالشششمون عضو بشین 👇👇
@zaanoone
کانال مشاوره درهم رو عضو بشیین 👇👇
@zaannonne

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2023-05-17 18:06:49
شوهرم داشت طلاقم میداد میگفت گناهکارنشدم که گفتم بچه میخوام ! #گند_زدی به زندگیم رفته

اصلا وقت نمیکردم به
#نظافت زندگیم برسم

خواهرم این کانالو بهم داد گفت برنامه های نظافت و گردگیریش واسه خانماییکه وقت کم میارن واسه خونه داری عالیه

زندگیم برق افتاده دوباره

https://t.me/joinchat/AAAAAE6aq0CtwJsCMRsbeQ
2.8K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 18:06:36 سلام به همه دوستای مجازی و مهربانو جون گل و گلاب
پدر بزرگ خدابیامرزم آخر عمری آلزایمر داشتن و گاهی اوقات ما رو نمیشناختند. ما هم وقتی میرفتیم خونشون می‌گفتیم حاج بابا من کیم؟ بنده خدا اگر اسممون رو یادش نبود تو جواب سوال ما میگفت تو بچه باباتی یا جواب میداد تو همون یکی پارسال و می‌خندید.
یک بار زنداداشم تازه عقد کرده بود و یک اکیپ 40 نفره از نوه ها و بچه ها رفتیم خونه حاج بابا
زنداداشم جلو همه با کلی کلاس گفت سلاااام حاج بابا جونم خوبی؟ اگه گفتین من کیم؟
حاج بابا هم نمیدونم تو چه فازی بودن جلو همه گفت تو یک دختر نفهم و بیشعوری
کل خونه رفت رو هوا
طفلی زنداداش تا آخر مهمونی از خجالت یک گوشه نشست

یک بارم همین زنداداشم خونمون بود بعد همش برادر زادم که دو سال و نیمشه رو اذیت می‌کرد من بهش گفتم کخ داری بچه رو اذیت میکنی (اصطلاح ما خراسانی هاست که اگر کسی اذیت کرد بهش میگیم کخ داری؟) حالا این برادرزادم قربونش بشم حرف منو یاد گرفته بود اما زبونش نمی‌چرخید جلو پدر و برادرام میگفت زن عمو کص داری منو ادیت میکنی؟ و هی تکرار می‌کرد ما که مردیم از خجالت.بچه رو بغل کردیم صحنه رو ترک کردیم
ونوسم


#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.0K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 18:06:25
خیلی گشتم تا این کانالو پیدا کردم کاملا سری و مخفیانه

#گیاه عجیبی که هندوانه میخورد
#تولد نوزادی با سه دست و هزاران چیز عجیب و غریب

این ڪانال پر از
#حقایقے است ڪه نمیخواهند شما بدانید
https://t.me/+m5rXw8a6AXo4NWY8
https://t.me/+m5rXw8a6AXo4NWY8
ڪلیک ڪن بیا داخل به دلایل امنیتے زود پاک میشود
3.2K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 13:18:53 سلام به مهربانو و تمامی اعضای خوب کانال
خاطرات اسم گذاری بچه ها هنوز ادامه داره منم یاد خاطره خودم افتادم
من دانشجو تو مشهدبودم و حامله هم بودم اون موقع سونوگرافی توشهر خودمون نبوداما مشهدبود اوایل حاملگیم یکی از هم خوابگاهی هام خواب حضرت زهرا رو دید که گفته بود دوستت که حامله است بچه اش پسره بگو اسمش علی بگذاره .بعد از تعریف خوابش مشهد سونو رفتم و فهمیدم بچم پسره .اما وقتی به دنیا اومد مادرشوهرم گفت چون اسم برادرشوهرم و دامادشون علی هست نمیشه این اسم رو گذاشت و ماهم اسم دیگه ای گذاشتیم پسرم ۵۰روزه بود که مریض وفوت شد دومین بار که حامله شدم فارغ التحصیل شده بودم دوستم که برای حاملگی اولم خواب دیده بود با من تماس گرفت و گفت خواب دیده من حامله ام وحضرت فاطمه گفته بچم دختره باید اسم حضرت رو برای دخترم بگذارم بعد از تعریف خوابش با همسرم مشهد برای سونو رفتیم وبچم دختربود از همون جا تصمیم گرفتم به حرف هیچ کس گوش نکنم واسم دخترم رو زهرا بگذارم الان زهرای من خودش یک پسر ناز وقشنگ داره.خدا همه ی بچه هاروحفظ کنه



#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
3.1K views10:18
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 13:18:24 سلام مهربانو جان و اعضای خوب کانال
دمتون گرم ا این کانال باحالتون

بریم سراغ سوتی که دایی بابام داد و ما بعد از چند سال که یادش میوفتیم باز هم میخندیم
ما توی مشهد دسته داریم که روز شهادت امام رضا میرن سمت حرم و بعد از اونجا میرن مسجد روستامون که توی شهر ساختن برای صرف ناهار تا اینجا داشته باشین
اول به مردا ناهار میدن و بعد به خانما این دای بابام خدا رحمتش کنه پشت بلند گو مسجد داشت اذکار صلوات میفرستاد و تقدیر تشکر از بانی های مجلس و اعلام مسجد شب شهادت اینا که سخنانشان تموم شد در انتها گفتن آقایون ناهارتون که تموم شد جلوتون تمیز کنین
که خانما میخوان بخورن اقایون جلوتون تمیز کنین خانما میخوان بیان بخورن ( منظورش اگه برنجی چیزی جلوتون روی فرش ریخته تمیز کنین )بندا خدا هعی تکرار میکرد و خانما که از خنده رو ده بر شده بودن و مردا خودشون کنترل میکردن که مثلا بگن ما نفهمیدیم





#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.8K views10:18
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 08:37:44 سلام مهربانوی عزیز من چند ساله عضو کانالتونم اما اولین باره که پیام میدم امیدوارم که بذاری تو کانال.
بحث اسم گذاشتن بود گفتم منم بگم لال از دنیا نرم
من تو دوران بارداری ویار شدیدی دارم و از زمانی که متوجه میشم باردارم تا لحظه زایمان بالا میارم طوریکه ماه های آخر خون بالا میارم.
زایمان طبیعی سختی هم داشتم..
اوایل بارداریم بود که هنوز جنسیت بچه رو نمی‌دونستم خواب دیدم بچم به دنیا اومده و بردمش پیش یه حاج آقایی و ازش می‌خوام اسم بچه رو بذاره وقتی ازم پرسید چه اسمی گفتم مهدیار که وقتی حاج آقا تو گوش بچه اذان میگف از خواب بیدار شدم دیدم اذان صبح میگن.
به شوهرم گفتم چیزی نگفت.
از این ماجرا گذشت تا اینکه اینقدر مادرشوهرم تو گوش شوهرم خوند که اسم برادرت رو رو بچه ات بذار که شوهرم راضی شد ( برادرشوهرم دوسال قبل فوت کرد)
وقتی به من گفت من مخالفت کردم از اون اصرار از من انکار تا اینکه بالاجبار گفتم پس حداقل یه محمد اول اسم بذار تا دقیقا همون اسم نباشه شوهرم گفت باشه.
روزی که زایمان کردم چند دقیقه بعد اینکه منو از اتاق زایمان آوردن تو اتاق خودم شوهرم گفت مدارک بده برم برا بچه شناسنامه بگیرم منم گفتم میذاری محمد..... گفت نه محمد نمیذارم منم ناراحت شدم بغض کردم گفتم راضی نیستم گف من میگیرم میخوای راضی باش میخوای نباش.
خیلی دلم شکست.
الان پسرم ۷ سالشه و کلاس اول چند بار بهم گفته مامان من اسمم رو دوست ندارم بچه ها تو مدرسه مسخرم میکنن.
مادرشوهرای عزیز لطفاً برای اسم نوه هاتون اصرار نکنین زمان قدیم شما که ۷ ، ۸ بچه آوردین و با سلیقه خودتون اسم گذاشتین پس لطفاً برا نوه هاتون اصرار به اسم خاصی نکنین.
ببخشین اگه طولانی شد.
#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
3.3K views05:37
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 08:37:09 سلام به مهربانوی جان و همه ی سوت سوتی های گل گلی


خاطره من برمیگرده به حدود 25 سال پیش
که مامان عزیزم یه چرخ گوشت خریده بود آقا این چرخ گوشت به هیچ صراطی مستقیم نبود و کلا یادش رفته بود کارش چیه و اصلا گوشتا رو چرخ نمیکرد فقط مشخص بود فشار زیاد روی موتورش هست


خلاصه یه روز پدر گرامی و مامانم به سختی مشغول چرخ کردن گوشت ها بودن بابام عصبانی شد که این چه چرخ گوشتیه و..... (بابام نظامی بودن و بی اعصاب و کم حوصله) یه لگد جانانه نثار و ایثار چرخ گوشت جان کردن .


مامانم هر تیکه ی این چرخ گوشت رو جمع کرد و سرهمش کرد
و دوباره روشنش کرد در کمال نا باوری این بی نوا از چرخ گوشتای قصابی هم بهتر کار میکرد
احتمالا یه قطعش سر جاش نبوده که با نوش جان کردن لگد درست شده .الان بعد این همه سال هنوزم مثل ساعت کار میکنه


بعد از این ماجرا خیلی به پدر اصرار کردیم که تعمیر لوازم منزل بزنن قبول نکردن
الی مامان هستم



#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.9K views05:37
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 08:36:59 درود بر مهربانوی گرامی و صد البته کل اعضای گروه
من هم یه خاطره از نامگذاری دارم
البته مال یکی از دوستان هست
میگفت ،دخترم تازه بدنیا اومده بود و ما و خانواده پدری و چندتای دیگه دورهم نشسته بودیم که اسم انتخاب کنیم
دنبال اسمی میگشتیم که با حرف (ف)
شروع بشه.
خلاصه هرکی یه نظری میداد
یکی گفت فرشته،اون یکی گفت فرزانه
دیگری گفت فرخنده
القصه ،به فرناز و فرنگیس و فاطمه و فاطیما و ....
گفت ، تو همین بین بابام که بیرون منزل بود ،اومد داخل
دید همه دورهم جمع شدیم ،سؤال کرد دارید چکار می کنید؟
بهش گفتیم داریم برای دخترم دنبال یه اسمی میگردیم که با (ف) شروع بشه
میگه بابام هم بلادرنگ گفت بذارید
(فلان فلان شده) که دو تا (ف) داره






#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.6K views05:36
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 08:36:38 سلام سحر خانم گل ممنون بخاطر کانال بسیار خوبتون یه سوتی مال چند سال پیش منو همسرم با بچه ها با ماشین سواری رفتیم استان کرمانشاه بعد راننده میگفت نمیتونم جلوتر برم شوهرم اصرار کرد ک اون کنار خیابون مارو پیاده کن ک یکدفعه شوهرم پیاده شد دیدم صدای ناله اومد شوهرم غیب شد هرچ نگا کردم دو طرف چیزی ندیدم تا زیر پامو نگا کردم دیدم شوهرم افتاده تو چاله اولش داد بیداد کردیم منو بچه هام بعد ک بیرونش اوردیم کلی خندیدیم فک کنم خدای راننده مارو گرفته بود



#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.6K views05:36
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 08:36:38 سلام سحر گل و دوستان کانال سوتی مال چند سال پیش پسرم تازه ب سن بلوغ رسیده بود سرگوشش میجنبید دخترم ک چند سال ازپسرم بزرگتره گفت یخورده اذیتش کنیم بایه خط جدید زنگ زد ب پسرم صداشو تعغییر داد گفت دوست دارم میخام باهات دوست بشم پسرم فورا چراغ سبز نشون داد بعد دخترم گفت چند سالته الکی گفت 25*سال چقد بیشتر گفت بعد بابا مامانت چیکارن پسرم گفت مامانم دبیره بابام طلا فروشی داره حالا چی من خونه دار باباشم شغل ازاد بعد ش شب داشتیم شام میخوردیم دخترم گفت داداش بابات چیکارس مامانت چی معلمه 25سالته پسرم چشاش از حدقه زد بیرون گفت این چیزارو. از کجا میدونی اولش الکی گفتیم یه برنامه رو گوشیت نصب کردیم ما صداتو داریم هرکی بزنه بعد کلی زدیم زیر خنده گفتیم خواهرت بوده تا تو باشی کلاس نزاری خخخخخخ ساحل طوفانی


#سوتی_های_زنونه

https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.6K views05:36
باز کردن / نظر دهید