2021-12-28 22:26:06
روح منوچهری دامغانی، روح حساس و هنرمند او، در برخورد با این زیبایی ها و تازگی ها با طبیعت آمیزگاری و همدردی خاص می یابد و در این جذبه های هنرمندانه است که او با قدرت و ابتکار به ادراک و تبيين طبیعت می پردازد.
رنگها و آهنگهایی که در اشعار او چنان هنرمندانه توصیف شده است از ذوق موسیقی و نقاشی او حکایت می کند. اطلاع از موسیقی در این اشعار جلوه بارزی دارد و آوای مرغان شاعر را به یاد آهنگها و نغمه های خنیاگران می اندازد.
بانگ کبک آوای ناقوس را به یاد می آورد و صدای شارک نغمه سنتور را در گوش او می نوازد. آواز فاخته مثل صدای نی در گوش او طنین می افکند و صدای بط او را به یاد طنبور می اندازد....
شب و روز همواره جام می جوید، شب با آن دفع خواب می کند و روز خمار دوشین را می شکند. در همه ایام هفته هیچ کاری شایسته تر و دلنوازتر از این نمی یابد. شنبه را به آیین موسی جام می گیرد، یکشنبه را به همراهی ترسایان ساغر می ستاند، دوشنبه را به رسم موبدان به باده می نشیند، سه شنبه را بهانه ای ندارد اما برای آنکه عیش هفته را تیره نکند به کار آب می پردازد، چهارشنبه را که پندار عامه روز بلا می داند بهتر از آنچه در جام دارد چه وسیله ای می یابد که آن را به عافيت بسر آورد، پنجشنبه هم که روز می زدگی و خمار است راحت خویش را از همان جام می جوید.
و بدین گونه شاعر برای هفته خویش یک «تقویم عشرت» تنظیم می کند. در کار آب داد جوانی را می دهد و نمی گذارد که عمر او بی کام و شادی بسر آید. اندرزگویان می کوشند که نبید را در نظر او اصل فساد و بنیاد تباهی جلوه دهند. برای این اندرزگویان، بهتر از ریشخند پاسخ ندارد. نزدیک است که با این گستاخیها و بی پروایها خود را در محیط حسادت آلود دربار عرضه تكفير کند...
(عبدالحسین زرین کوب، باکاراون حله، ۱۳۹۴، ۶۱)
https://telegram.me/Zarrinkoub
3.3K views19:26