Get Mystery Box with random crypto!

🍀دکتر عبدالحسین زرین کوب🍀

لوگوی کانال تلگرام zarrinkoub — 🍀دکتر عبدالحسین زرین کوب🍀 د
لوگوی کانال تلگرام zarrinkoub — 🍀دکتر عبدالحسین زرین کوب🍀
آدرس کانال: @zarrinkoub
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.66K
توضیحات از کانال

گزیده آثارِ استاد عبدالحسین زرین کوب
https://www.instagram.com/dr.zarrinkoub?r=nametageاینستاگرام
@A_Boustanchi 👈 ادمین

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

3

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-02-14 23:42:38 دفتر تاریخ ما در تقریر این دعوی شاهد صادقی است و هیچ چیز مثل آن نمی تواند در نزد مورخ توالی قرنها و نسلها و تعاقب سلسله ها و سلاله ها را آینه ی عبرت و مایه شناخت سرنوشت انسانی سازد. در عین حال هیچ چیز مثل آنچه این شاهد فارغ از هر گونه میل و هوی می گوید نمی تواند سير بقاء و دوام آنچه را سازندگان بی نام این فرهنگ و تمدن مرده ریگ گذشته بوجود آورده اند برای مورخ مايه ی اعتماد بر آینده ی زوال ناپذیر آن جلوه دهد.
این دفتر را بسته ام و هم اکنون درباره آنچه در آن هست به اندیشه نشسته ام. می کوشم عشق و علاقه ای را که به این قوم و دیار عزیز دارم یک لحظه فراموش کنم تا بی هیچ شور و هیجانی در آن باره داوری نمایم. اینجا همه چیز نشان می دهد که در کشمکش شرق و غرب تلاش سرسختانه ای که مردم این دیار در حفظ هویت خویش کرده است نه فقط برای خود وی مایه افتخار جاودانی بوده است بلکه برای دنیای انسانیت هم نتایج ارزنده داشته است. از اینروست که بی هیچ شور و هیجان و بی آنکه ارج و بهای تلاش اقوام دیگر را معروض نفی و تردید سازم سعی و تلاش گذشته قوم و دیار خویش را به چشم اعجاب و تحسین می نگرم و احساس می کنم که این سرزمین در تاریخ انسانیت آن اندازه سهم و تأثیر سودبخش داشته است که دنیای بی ایران برای انسانیت قابل تصور، بلکه قابل تحمل، نباشد.
دنیای بی ایران؛ از این اندیشه بر خود می لرزم اما به هر حال دنیایی که فرهنگ ایران در آن مجال رشد و حرکت نیابد، دنیایی که در آن تمدن و فرهنگ پربار ایران در کشمکش جاذبه های شرقی و غربی مورد تهدید باشد، با دنیایی که دیگر حضور ایران در آن احساس نشود چه تفاوت دارد؟
ازینرو؛ همین تاریخ که هم اکنون از سیر در آن فارغ گشته ام این دغدغه را تا حد زیادی از خاطرم می زداید. این تاریخ تمامش داستان تلاش پایان ناپذیری است که در پرآشوب ترین نقطه تلاقی اقوام جهان یک قوم را با يك فرهنگ که مایه امتیاز و تعیّن او بوده است، وحدت و قوام بخشیده است. در واقع تا امروز سی قرن تقلا و تلاش مخاطره آمیز و پرماجرا فرهنگ و حیات این قوم و این سرزمین را در گذشته ها از عناصر انسانی سرشار کرده است و همین گذشته هاست که ریشه ی بقای آن را در فراخنای جهان آینده هم استوار می سازد و از هر خطر هم ایمنش می دارد.
(عبدالحسین زرین کوب، دفتر ایام، ۱۳۸۹، ۲۹۷)


https://telegram.me/Zarrinkoub
3.2K viewsedited  20:42
باز کردن / نظر دهید
2022-01-15 22:14:58 ...اما دنیایی که او (ناصرخسرو) در آن زندگی می کند دنیای غریبی است، پر از شگفتی ها و پر از ماجراهای آکل و مأکول. اما این آکل و مأکول هر دو غافل و بی خبرند. برای گیاه، بره ای که در آن می چرد در حکم گرگ است، اما خودِ بره برای گرگ گیاه است. با این همه «گرگ از رمه خوران و رمه در گیاچران» است و هیچکدام جز این فکری ندارند که چاله پیچ در پیچ شکم بی هنر خویش را که هیچ چیز آن را سیر و پر نمی کند بیاگنند و هیچ هوس دیگری جز این ندارند. مثل خیل خوک برای شکم و شهوت به یکدیگر در افتاده اند و مثل خرگوش با چشم باز خفته اند و «خوش خره» برگرفته اند، بی آنکه در آنچه گرد آنها روی می دهد بنگرند. اصلا نمی خواهند به قلمرو حقیقت قدم بگذارند. اصلا نمی خواهند در عمق اشياء تأمل کنند. از عمق و باطن می ترسند. از بیداری وحق جویی وحشت دارند. هیچ به یاد مرگ، به یاد فنا و زوالی که در کمین عمر آنهاست نمی افتند. وچنار عمر خود را که سر می کشد و می بالد و پنجه به آسمان برمی دارد با حظ و لذت می بینند و نمی بینند که برای قطع آن چنار هم در گوشه ای ناپیدا و دور از چشم ظاهربین بی خبر آنها «آهنگر او همی زند اره». دعوی دارند که خداوندگار جهان اند با این همه بعکس بنده جهان شده اند. جهان با ظاهر فریبنده خویش همه را از راه بدر برده است و به سراب های بی پایان خیال انگیز حیات که چیزی جز ناکامی و گمراهی در پایان آن نیست فریفته است. ...
(عبدالحسین زرین کوب، با کاروان حله، ۱۳۹۴، ۹۷)


https://telegram.me/Zarrinkoub
3.6K views19:14
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 22:26:06 روح منوچهری دامغانی، روح حساس و هنرمند او، در برخورد با این زیبایی ها و تازگی ها با طبیعت آمیزگاری و همدردی خاص می یابد و در این جذبه های هنرمندانه است که او با قدرت و ابتکار به ادراک و تبيين طبیعت می پردازد.

رنگها و آهنگهایی که در اشعار او چنان هنرمندانه توصیف شده است از ذوق موسیقی و نقاشی او حکایت می کند. اطلاع از موسیقی در این اشعار جلوه بارزی دارد و آوای مرغان شاعر را به یاد آهنگها و نغمه های خنیاگران می اندازد.

بانگ کبک آوای ناقوس را به یاد می آورد و صدای شارک نغمه سنتور را در گوش او می نوازد. آواز فاخته مثل صدای نی در گوش او طنین می افکند و صدای بط او را به یاد طنبور می اندازد....

شب و روز همواره جام می جوید، شب با آن دفع خواب می کند و روز خمار دوشین را می شکند. در همه ایام هفته هیچ کاری شایسته تر و دلنوازتر از این نمی یابد. شنبه را به آیین موسی جام می گیرد، یکشنبه را به همراهی ترسایان ساغر می ستاند، دوشنبه را به رسم موبدان به باده می نشیند، سه شنبه را بهانه ای ندارد اما برای آنکه عیش هفته را تیره نکند به کار آب می پردازد، چهارشنبه را که پندار عامه روز بلا می داند بهتر از آنچه در جام دارد چه وسیله ای می یابد که آن را به عافيت بسر آورد، پنجشنبه هم که روز می زدگی و خمار است راحت خویش را از همان جام می جوید.

و بدین گونه شاعر برای هفته خویش یک «تقویم عشرت» تنظیم می کند. در کار آب داد جوانی را می دهد و نمی گذارد که عمر او بی کام و شادی بسر آید. اندرزگویان می کوشند که نبید را در نظر او اصل فساد و بنیاد تباهی جلوه دهند. برای این اندرزگویان، بهتر از ریشخند پاسخ ندارد. نزدیک است که با این گستاخیها و بی پروایها خود را در محیط حسادت آلود دربار عرضه تكفير کند...
(عبدالحسین زرین کوب، باکاراون حله، ۱۳۹۴، ۶۱)


https://telegram.me/Zarrinkoub
3.3K views19:26
باز کردن / نظر دهید
2021-12-06 00:41:27 سخن فردوسی استواری و جزالتی دارد که شعر او را به خاصه در داستانهای رستم - مصداق آنچه لونگینوس نمط عالی خوانده است قرار می دهد. قدرتی که در آوردن تعبیرات گونه گون دارد لطف و زیبایی بی مانندی به کلام او می بخشد که در سخن دیگران نیست.

در آفریدن معانی و در آوردن وصف ها و تشبيه های طبیعی از همه گویندگان دیگر گرو می برد. چنان مقتضيات هر یک از موارد «قصر» و «حذف» را بدرست رعایت می کند که «ایجاز» او به حد اعجاز می رسد. ابيات سست، معانی مضطرب، و الفاظ متنافر، اگر در شاهنامه هست بسیار نیست و البته در قبال وسعت و عظمت اثر جلوه ای ندارد.

تکرار پاره ای ابیات یا مصرع ها نیز اگر از سهو و تصرف كاتبان نباشد ظاهراً ناشی از متن منثوری است که مأخذ نقل شاعر بوده است و شاعر تجاوز از متن را - که ظاهرا به شیوه نثر زبان پهلوی از صنعت ملال انگیز تکرار بهره داشته است - روا نمی دیده است. با این همه، تکرار مضمون و تضمین مکرر ابیات ۔ بدین گونه که در شاهنامه هست - در سخن گویندگان دیگر نیز بسیار آمده است و بر آفریدگار رستم آن را عیب نمی توان گرفت. این نیز هنری است که شاعر بی هیچ افراطی که در به کار بردن لغات مهجور و نامأنوس فارسی کرده باشد - به آن گونه که بعضی شاعران روزگار او کرده اند - از آوردن لغات و ترکیبات عربی تا حد زیادی خودداری کرده است و حتی مضامین و عبارات تازی را نیز که به پارسی آورده است رنگ ایرانی داده است.

در هر حال وی در توصیف مناظر و تجسم احوال، حتی در بیان حکمت و عبرت نیز، از دقایق بلاغت هیچ فرو نگذاشته است، و کیست که مانند او عادی ترین احوال خور و خواب انسانی را به پایه ی کاری آسمانی و خدایی چنانکه در سرگذشت رستم آمده است. رسانیده باشد؟
(عبدالحسین زرین کوب، با کاراوان حله، ۱۳۹۴، ۴۰)

https://telegram.me/Zarrinkoub
 
3.3K views21:41
باز کردن / نظر دهید
2021-09-20 22:48:27

https://telegram.me/Zarrinkoub
3.9K views19:48
باز کردن / نظر دهید
2021-09-14 21:53:03
‍ ردّ پای ادب و انصاف تو در مسیر تاریخ پاک شدنی نیست. تو را در پیچ و خم زمانه دوباره باید خواند.

بیست و چهارم شهریورماه - سالگردِ درگذشت اسوه ی علم و ادب - استاد عبدالحسین زرین کوب، گرامی باد.

https://telegram.me/Zarrinkoub
5.9K views18:53
باز کردن / نظر دهید
2021-09-11 20:54:28 ‍ از تمام افسانه های شیرین و شگفت انگیز کهن که دایه پیر در سالهای کودکی برای من گفته است، اکنون دیگر هیچ به خاطرم نیست. آن همه دیو و اژدها و آن همه گنجهای افسانه ای و قلعه های پریان که خوابهای کودکی مرا از راز و ابهام سرشار می کرد، اکنون همه محو و نابود شده است. از هارون خلیفه که با جعفر برمکی برای ماهیگیری در کنار دجله شبها به روز می آورد، و از شاه عباس صفوی که با جامه درویشان هر شب در اصفهان با ماجرایی تازه روبرو می شد، اکنون دیگر چیزی جز یک خاطره مبهم در ذهن من نمانده است. وجودی که این قهرمانان داستانی برای من دارند چون وجود سایه ها و اشباح خیالی گریزان و درهم است، و هر چه از خوابها و خیالهای کودکانه دورتر می شوم وجود آن سایه ها هم مات تر و محوتر می شود. اما آنچه در داستانهای کهن از وجود رستم در خاطرم نقش شده است از یاد نمی رود و هر روز زنده تر و روشن تر می شود. آیا برای آن است که رستم آفريده خيال قصه گویان عادی نیست؟ برای آن است که کسانی چون مادر بزرگ من و دایه پیرم آن را نیافریده اند؟ درست است که قصه های دیو و پری و افسانه های هارون و شاه عباس را هم آفریده ذوق و خیال امثال آنها نمیدانم، اما شک ندارم که قصه گویان از یاد رفته و فراموش شده ای که آن داستانها را ساخته اند از مردم عادی بوده اند، مردمی که بیش و کم مثل مادر بزرگ من و دایه پیرم زندگی می کرده اند و با آنها چندان تفاوت نداشته اند اما رستم خود داستانی دیگر است. اگر آفریده خیال فردوسی با هنرمندی به عظمت و قدرت او نباشد به هر حال جز ساخت یک قریحه عالی و غیرعادی نیست. برای همین است که هیچ از پیش چشم من نمی رود و هرگز از خاطرم دور نمی شود.

(عبدالحسین زرین کوب، باکاروان حله، ۳۵، ۳۶، ۱۳۹۴)

https://telegram.me/Zarrinkoub
4.3K views17:54
باز کردن / نظر دهید
2021-09-11 00:09:31
دورنمای تیره و حزن انگیزیست. اما ممکن هم هست، تصور این فرجام موحش اما ظاهراً اجتناب ناپذیر، این موجود منهمک در شهوت های غیر انسانی را بالاخره رام اخلاق کند و او را از کشتار همنوع و از استغراق در دنیای وحش بیرون آورد.

"عبدالحسین زرین کوب، در جستجوی انسان،آذرماه 1366"


کانالِ دکتر عبدالحسین زرین کوب
https://telegram.me/Zarrinkoub
3.6K viewsedited  21:09
باز کردن / نظر دهید
2021-09-03 15:14:10
در پایان روزگار دراز عمر، تصویری که رودکی از سیمای خویش در طی یک قصيده زیبا ترسیم می کند این استاد شاعران کهن را پیرمردی نشان می دهد خسته و فرسوده، با دندانهای فروریخته، موهایی از غبار ایام سفید، و بالایی از فشار بار زن و فرزند خم گشته؛ که از ناداری و ناتوانی چاره ای ندارد جز آنکه عصا و انبان بردارد و شاید در کوی و برزن مثل گدایان دوره گرد دریوزه کند. به این صورت فرسوده نحيف فرتوت، دقیقی شاعر دو چشم تیره را هم که فروغ خویش را از دست داده است و یا خود از فروغ بی بهره بوده است می افزاید و این مجموعه ی ناخوشایند دردانگیز تصویر شاعری را نشان می دهد که روزگاری در دربار بخارا به شعر و آواز خویش، و با بربط و چنگ خوش ساز خویش، دلهای نازنینان و گردنکشان را بدام می آورده است.
(عبدالحسین زرین کوب، باکاروان حله، ۱۳۹۴، ۱۱)
____________________
مرا بسود و فروریخت هر چه دندان بود
نبود دندان لابل چراغ تابان بود

https://telegram.me/Zarrinkoub
3.7K viewsedited  12:14
باز کردن / نظر دهید
2021-09-03 15:13:03
چون در همه جا کافی نیست که نویسنده بداند چه باید بنویسد، مواردی هم هست که مخصوصاً باید این را بداند که آنچه نباید بنویسد کدام است.

تحقیق در سرگذشت شاعر و محیط او، مطالعه در نسخه های موجود از آثار شاعر، شیوه ی زبان و بیان او، و این گونه مباحث، اگر چه در جای خود مهم است، اما به هر حال جز بدان قدر که ضرورت دارد مطلوب نیست و افراط در این بحث ها سبب خواهد شد که مردم، خاصه جوانان، از ادب واقعی که مطلوب آنهاست مهجور بمانند و بیهوده در جستجوی آنچه مطلوب نیست سرگشته شوند.


تهران مهرماه 1347
عبدالحسین زرین کوب

(بخشی از مقدمه ی کتابِ " با کاروان حله" 7، 8، 1394)


https://telegram.me/Zarrinkoub
3.2K views12:13
باز کردن / نظر دهید