Get Mystery Box with random crypto!

🌺داسـتان و رُمـان های اسـلامـے🌺

لوگوی کانال تلگرام dastan_roman_aslame — 🌺داسـتان و رُمـان های اسـلامـے🌺 د
لوگوی کانال تلگرام dastan_roman_aslame — 🌺داسـتان و رُمـان های اسـلامـے🌺
آدرس کانال: @dastan_roman_aslame
دسته بندی ها: دین
زبان: فارسی
مشترکین: 5.26K
توضیحات از کانال

شما هم میتوانید داستان و رمان هدایت خودتان را به
آیدی زیر برای ما بفرستید
@m_m_m_m14

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-05-31 11:38:06 آیا جن وارد بدن انسان میشود
https://t.me/darmanbaquran
بستن بخت توسط جن عاشق
https://t.me/darmanbaquran
آیا چشم زخم حقیقت دارد
https://t.me/darmanbaquran
آیا سحر و جادو خرافات هست
https://t.me/darmanbaquran
صحابه ایی که به دست جن ها شهید شد
https://t.me/darmanbaquran
آیا موکل مسلمان حقیقت دارد
https://t.me/darmanbaquran
غذای جن ها
https://t.me/darmanbaquran
جای خواب جن ها
https://t.me/darmanbaquran
حقایقی در مورد مهره مار
https://t.me/darmanbaquran
فال،سرکتاب
https://t.me/darmanbaquran
تعبیر خواب
https://t.me/darmanbaquran

و.....
در این کانال
کانالی به دور از خرافات

@darmanbaquran
39 views08:38
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 09:55:47

#دختری_در_روستای_غم_ها

#قسمت5

مادرم یه چند روزی بود که اومده بود پیش ما از شهرستان پدرم شهرستان بود همون جا سر کار میرفت ...
اونروز بعد از ظهر وقتی برگشتم خونه از سر زمین کشاورزی لباس هام کثیف بودن پر از خاک ... دیدم #خاله ام اومد بهم گفت برو سریع حموم و لباسات عوض کن به خودت برس .... گفتم برای چی گفت برو با این #وضع نبیننت سریع باش گفتم چطور گفت برات #خواستگار اومده کلی هم خوش حال بود گفتم کی گفت برو حالا بهت میگم منم سریع رفتم.. تو این فکر بودم ک #خدایا خواستگار کیه اول گفتم نکنه پسر عمه ام میخاسته #سوپرایزم کنه چیزی بهم نگفته ولی بعدش #فهمیدم نه بابا یکی #دیگس نگو اینا صبح اومده بودن خونه پدر بزرگم و منم سر زمین‌کشاورزی بودم دیگه میدونستن که من رفتم سر زمین برا کار پدربزرگم جواب بله رو بهشون داده بود بدون اینکه ازم بپرسن میخایی یانه .. یا الله چی می‌شنوم خاله ام گفت مبارکه دادیمت گفتم چی ؟گفت #حرفا تموم شده امشب عاقد میاد که عقدتونم ببنده دنیا رو سرم خراب شد ب خاله ام گفتم برو بگو نمیخام بعدشم تو خونه نرفتم رفتم پیش دوستم که کنار خونه #پدربزرگم خونشون بود همین جور که داشتم گریه میکردم میگفتم خدایا نمیخام جیغ میکشیدم #مادرم اومد بهش گفتم من نمیخامش برو بگو برن مادرم داد و بیداد کرد که خودشو می‌کشه #آبرومون میخایی ببری گفتم نمیخام من چطور وقتی دوستش ندارم باهاش ازدواج کنم گفت چیه نکنه چشمت دنبال یکی دیگس گفتم آره چشمم دنبال یکی دیگس نمیخام برو همین جور #اشکام میومدن مادرم گفت باشه حالا بیا بریم منتظرن که تو رو ببینن حالا بیا جواب هنوز ندادیم اشکام پاک کردم و رفتم تو خونه سلام دادم و نشستم یه چند دقیقه بعد رفتم تو یه اتاق دیگه ..به مادرم گفتم من #نمیخام دیدم پدربزرگم اومد پیشونی ام بوسید گفت من حرفا رو زدم جواب بله را دادم تموم شده ازون ور مادر بزرگم ازین ور مادرم ازین ورم پدربزرگم ۳نفری داشتن باهام میحرفیدن بهشون گفتم #عمه ام بهتون گفته ک برا خواستگاری میاد من پسرعمه ام میخام نه این پسره رو بهم گفتم پسرعمه ات چی داره مگه اونجا هم بری خیر نبینی هرروز بری سر زمین کشاورزی کار کنی #بمیری هم تو رو به اون پسرعمه ات #نمیدیم این پسره پولداره وضعش خوبه گفتم نمیخام پول بدرک که #پول داره پول میخام چیکار نمیخام ولی هیچ #فایده ای داشت چون حرفا رو زده بودن و تموم شده بود دیگه نمی‌دونستم چیکار کنم فقط #گریه میکردم و دیگه بعدش کلا مثل لال ها لال شدم مادرم برای پدرم زنگ زد بدون اینکه بگه من راضی نیستم منم #عقلم نمی‌کشید که برا پدرم زنگ بزنم بگم بابا نمیخام چون واقعا باهاش راحت نبودم سالی دوبار میدیدمش مث غریبه ها شده بود برام ولی کاش زنگ میزدم به مادرم گفته بود اگه دخترم میخاد و آدم خوبیه بهش بدین ولی برعکس ... شبش عاقد اومد و #عقدمونم بسته شد چون ما #رسم داشتیم قبل اینکه بریم محضر یه #عقد همین جور مولوی ها میخونن ک #محرم بشن و حتی از دختر هم نمیپرسن فقط مردا حرفاشونو میزنن مهریه اینا را هم تعیین میکنن و تمام
. اونشب من شدم #نامزد کسی دیگه و شدم آدمی که دل کسیو با تموم وجود شکست ....

#ادامه‌دارد‌ان‌شاءالله...

نکات همسرداری

https://t.me/dastan_roman_aslame
116 views06:55
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 08:21:18
هــمــدم قـلـبــــ های شــکــســـ↯ـــتــه
‏@ma_alquran

کانال شیخ محمد صالح پردل
‏@shikhemohammadsalehpordel

مرد را اینگونه عاشق کن
‏@vaislamaa73

خسته ام از گناه
‏@khodaman

• بزرگترین کانال تـلاوت قـرآن كریم
‏@telavat_rozaneh

تمام سوالاته قبر اینجاست
‏@aboadnanazami3619

بیش از 𝟴𝟬𝟬𝟬 هزار فیلم کلیپ 𝐇𝐃 وسریال
‏@vid_aslame

سخنـان حکیمانه نـاب و انگیزشی
‏@kolbeh_EhsAs3

آشـپزخونه خوشمـزه مـن
‏@tahchin2

سخنان آموزنده اسلامــی
‏@m_salehpordel

رهـــــایــــی از گنــــــــاه
‏@aaaagojhin

صدای کل قرآن
‏@telavat7

بهترین سرودهای اسلامی⓿⓿➍➊
‏@iSLamSrOodha

چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم؟
‏@tarbiytf

سرودهای دلـنشیـن اسلامـی
‏@url_is_not_val

•باطل کردن سحر با قـرآن درمانی•
‏@ghoran_darmane

تلفنی حافظ کل قرآن شوید
‏@hefzz_quran

کانال دعوتگران الله
‏@dahoatgranekoda

پایگاه تلگرامی محمد رسول اللهﷺ
‏@mehrbani3450

منبع قشنگ‌ترین استور‌یهای🅗🅓
‏@roohe_zendegi

ذاکرین الله
‏@zakerin_allah1

قرآن و احادیث گهربار رسول اللهﷺ
‏@allahmehrban

" استــوری"
‏@qalbe_salim1

دنیای قرآن
‏@Ava_Quran

قرآن و حدیث
‏@gran_sonnat

ويديـوهاى مذهبى و دينى
‏@videooo_eslami

دانـستنیها و معلومات اسلامی
‏@Malomateislami1441

جدیدترین کلیپ ها از مولانا فقهی
‏@ostad_feghi

یه دنیا عکس پروفایل زیبا
‏@islamii_photo

ڪانال اللّـه اُمیــد زندڪَیـم
‏@MOVAHED_KORD

{معــتاد پروفایـــل واستـــوریای اینــجامیــــشی}
‏@pc_eslami

کـــانـــــال عــقــیـــــــده
‏@manhaj_salaf_saleh

اســــتــوری مـذهبے دلبــــرونـه
‏@Shabab_aljana

راز ازدواج موفق و پایدار زندگی زناشویی
‏@Moslm_990

بــانــوی سـرآشـــپــز
‏@banuyesarashpaz

دعای های روزانه مخصوص
‏@Ch_Rahaii

راز ونیــــازم با خداونــــدﷻ
‏@Estorii_Qoran

سخنان دلنشین و پندآموز
‏@marenmkl

جدیدترین سرودهای اسلامی
‏@sorodhay_eslami

داستانهای زیبا وباحال
‏@Dastanhayiziba

عکس نوشته/حس خوب
‏@Rayehe_Jannt

استوری مخصوص واتساپ
‏@estory2020

عربیات/ استوری/پروفایل
‏@arome_delam1

آیه های قرآنی ~•
‏@yaallahshukrat

متن های ناب و زیبـــا
‏@eslah_nafse

حرف های خداااااا
‏@Rabiol_Qolob

استوری خاص خدایی
‏@khoda_padshahe_ghalbha1

ڪانال پنـد زیبـا
‏@pandezibaa

گلستان اهل سنت
‏@Garden_ahlesonnat

حس خــوب خُـــــداشَناســـــی
‏@nourHadayat

زمزمه های عاشقی
‏@aramasman

عشق مجازی داری؟!
‏@Lave_majazi

سوال و جواب اسلامے عمومے
‏@onlinoo

احـکام شــرعی و فقهی
‏@Dangi_Minbar

دختران ام المومنین عایشه صدیقه
‏@DokhtaranAisheh

زندگی پیامبرﷺ از تولد تا وفات
‏@siratalrasool

دنیای از داستان و رمان های اسلامی
‏@dastan_roman_aslame

دل غافــل توبـــه کـــن
‏@F_Tajikisx

پاتُوقِ دُختــــــــــــران باحِجاب
‏@DOKHTARAN00

سوال شرعی داری اینجا بپرس!؟
‏@ebrahim_roudini

بهترین داستان های جالب وجذاب
‏@Dokhtaran_b

دختــــر مسلمـــــان
‏@Madaram_ayeshee111

مطالعه گران
‏@mutaliagaran

پروفایل هـــای جــذاب اسلامے
‏@naweshtaha321

کانال فضایل ذکر استغفار
‏@Tobe_Isteghfar

زندگی کردن به روش رسول الله ﷺ
‏@mohebanrsolallh

کلیـکسیـون سخـنـرانیـهای اسـلامــی
‏@Mawlana_Khair_Shahi

احــادیــث صحیــح بــخـــاری ومسـلــم
‏@ahadis_bokari_moslem

اجتماع دختران باایمان
‏@GOLASTAN_HJAB_8

آموزش زبان عربی کاملا رایگان
‏@Arabic200

جهنم و عذاب های وحشتناک آن
‏@allah_1000

•[داستان های کوتاه پندآموز ]•
‏@majaale

پرفایــلتو"از اینـــجا" بـــردار"
‏@IslamPictures4

"منبع سرودها و نشیدهای اسلامی"
‏@islamsrood1

اســتوࢪی🅘🅢🅛🅐🅜🅘 اینستا و واتساپ
‏@Islamicstory00000

‏𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘 ༆ 𝙎𝙃𝙊𝙍𝙏 استوری های کوتاه ⁵
‏@Story_nab_channel

استوری های زیبا و خاص
‏@Goles_taan

•پـــــــرسش 🅐&🅐 پـــــــاســــخ !؟•
‏@Quiz_quran

بزرگترین دورهمی دختران🅜🅤🅢🅛🅘🅜
‏@muslim_queen1

کــⓀ🅛🅔Ⓟــلیپهــای عبرت آمــ🅜ــوز
‏@TOHID8989

بزرگترین کانال تجوید قرآن ڪریم
‏@tajvidkalamollah

انگلیسی بیاموزیم
‏@English4_every1

تنها خداوند است كه غمت را میداند
‏@be_soye_aramesh1

کلیپ های مـفیـد و آموزنده اسلامـی
‏@sh_pordel

آداب همبستری طبق قران و سنت
‏@shikpordel

بزرگترین کانال شیخ محمد صالح پردل
‏@sh_pordell

اشـــ؏ـار نـــاب
‏@Ashaar_Nabb
81 views05:21
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 09:31:44

#دختری_در_روستای_غم_ها

#قسمت4

نامه به دستم رسید نامه را باز کردم دیدم که #پسرعمه ام برام نامه نوشته تو نامه نوشته بود چند وقته دوستم داره و هیچ وقت نتوسته رو در رو بهم بگه و خلاصه یه عالمه حرفا #عاشقانه ...
مات و مبهوت شدم اصن #هنگ کردم چون خونه پدر بزرگم میومد گاهی میدیدمش در حد یه احوال پرسی ولی هیچ وقت فکر نمی‌کردم که بهم #احساسی داشته باشه فقط برام به چشم یه پسرعمه بود شمارش گیر آوردم و از گوشی رفیقم براش زنگ زدم
گفتم این چه کاریه تو فقط برام مثل یه پسرعمه ای اونم گفت واقعا دوستم داره و #قصدش ازدواج است و هیچ منظور دیگه نداره اولش قبول نکردم ولی بعدش خودم یه دل نه صد دل دل عاشقش شدم بهش گفتم بهم #ثابت کن اگه واقعا منو میخایی و قصد دیگه ای نداری #عمه ام
اومد خونه پدربزرگم
و گفت که چند وقت دیگه برا خواستگاری میاد و پسرش منو دوست داره و ازین حرفا دیگه باورم شد ک واقعا قصدش #ازدواج است اون وقتا می‌رفت #سربازی و آخرای سربازیش بود یه چند ماهی مونده بود #تموم بشه و گفت سربازی ام تموم بشه بعد دیگه کلا میاد حرفاش بزنه ب خانوادم منم تو این مدت دیگه باهاش تلفنی حرف میزدم گاهی با #تلفن خونه اونم به سختی از پادگان زنگ میزد اگه کسی خونه نبود می‌تونستم اگرم بود ک یکی دیگه جواب میداد و نمیشد باهاش بحرفم دیگه گوشی نداشتم برام ی گوشی آورد و قایمکی ازش استفاده میکردم و چون سرباز بود گوشی نمیزاشتن ببری اونجا پادگان ولی خودم بعضی وقتا می‌تونستم پادگان زنگ بزنم و #کلی پشت خط میموندم تا بتونم باهاش بحرفم اونم یه چن دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید حرفامون و باید قط میکرد دیگه چند وقت همین جور گذشت و باهم #رابطه تلفنی داشتیم و هروق مرخصی داشت نیومد خونه پدربزرگ پدری ام و #میدیدمش در حد یه ۵دقیقه و اینم بگم هیچ وقت چیزی بین ما نبود ...فقط در حد دیدن و تلفنی حرف زدن و از آیندمون صحبت میکردیم دیگه منتظر بودم که سربازیش تموم شه و بیاد خواستگاری ..دیگه سر زمین هم میرفتم که کار کنم و پولی داشته باشم چند وقت همین جور گذشت
و یه روز که رفته بودم سرزمین کشاورزی بعد از ظهر که تعطیل شدیم و اومدم خونه ..اون روز بدترین روز #زندگیم بود شاید بگم #عذاب آور ترین روز #زندگیم کاش هیچ وقت اون روز #نمیومد برگشتم خونه و دیدم که .......

#ادامه‌دارد‌ان‌شاء‌الله...


https://t.me/dastan_roman_aslame
381 viewsedited  06:31
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 20:29:58

گروه تبادلات لیستی اهل سنت ناب

@nab_list_group
┗༅•═‎┅─❁༅═‎┅─
ليستى از بهترين و پرطرفدار ترین كانال هاى تلگرام خدمت شما عزیزان

برای عضویت در هر کدام از کانال ها لطفا روی اسم شان کلیک نمائید.
93 views17:29
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 20:28:56 سـلامـ

آقـا هسـتین یا خـانـم؟
81 views17:28
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 09:47:28

#دختری_در_روستای_غم_ها

#قسمت3

۳ماهه تعطیلات هم گذشت دیگه دبیرستان باید میرفتم تو شهر
و سرویس داشته باشم ولی چون #پول سرویس نداشتم و از پس مخارج بر نمیومدیم ترک تحصیل کردم
درسته پدرم پولی نداشت
و مریض بود ولی #خانوادمون با ایمان و درست و درمون بودن
و منم یه دختر #سر سنگین ...
تو همون سال برام #خواستگار اومد
و #پدربزرگم از من پرسید گفت نظرت چیه منم گفتم هرچی خودتون میدونین .... من اصلا ذهنم ب کجا می‌رسید ک بفکر #ازدواج باشم ...بیشتر رفیقام #دوست پسر داشتن ولی من از این جور کارا اصلا خوشم نمیومد
و آبرو خانوادم برام خیلی مهم بود
دوست نداشتم مردم پشت سرمون حرف بزنن و دور از این کارا بودم
خواستگارم رو پدربزرگم #قبول نکرد
و گفت نه دختر نداریم که ب شما بدیم هنوز #کوچیکه
و این قضیه تموم شد
تو روستا برای کشاورزی زن و دختر ها هم میرفتن منم تصمیم گرفتم برم #کار کنم و رفتم یه جورایی دیگه دستم تو #جیبم بود و می‌تونستم چیزی که #دلم میخواد برا خودم بخرم... اون وقتا گوشی خیلی کم بود بیشتر از #تلفن خونه استفاده میشد و کمتر کسی گوشی داشت اونم ازون نوکیا ساده و مدل پایین ها بیشتر #نامه می‌نوشتند ...
#روزی از روز ها یه نامه بدستم برسید با تعجب بازش کردم و دیدم که .....

#ادامه‌داردان‌شاءالله

نکات همسرداری

https://t.me/dastan_roman_aslame
317 views06:47
باز کردن / نظر دهید
2022-05-28 09:22:57

#دختری_در_روستای_غم_ها

#قسمت2

الحمدلله #پدرم به حالت عادی برگشتو بهتر شد ولی دیگه اون قرص هارا همیشه باید مصرف میکرد و اگر یکمی #ناراحتی میکرد دیگه باز مث قبل میشد... مادرم دیگه مارو سپرده بود ب خانواده خودش روز هاو شب ها #تکراری بودن رفتن به مدرسه ی جورایی عذاب آور بود هم برا من هم برا آبجی کوچیکم دیگه شب هارو روز ها همین طور می‌گذشت دوری از پدر و مادر و #بدبختی و نداری نداشتن پول نداشتن لباس درست و درمون نداشتن کفش و هزار چیز دیگه که همیشه #حسرتش بدلمون موند اونایی که میدونستن لباس نداریم #لباس #کهنه اشون که نمیپوشیدن میاوردن برا ما ما هم دیگه مجبور بودیم بپوشیم چون واقعا پولی نداشتیم یادمه که از استان برا مدرسه ی نامه اومده بود که با بچه های تو شهر ی مسابقه #فوتسال برگذار میشه منم فوتبالم عالی بود همیشه تو مدرسه زنگ ورزش بیشتر فوتبال بازی میکردیم ی علاقه خاصی ب فوتبال داشتیم منو #همکلاسی هامون خلاصه هر بار که بازی میکردیم مابرنده می‌شدیم بیشتر گل هارا هم من میزدم مدیر مدرسه گفت هرکسی که فوتبالش خوبه شرکت کنه و برای مسابقه آماده باشه رفیقام گفتن ک منم اسمم بنویسم و من چون #کفش هام پاره بود گفتم نه من شرکت نمیکنم
چون کفش نو نداشتم می‌رفتیم تو شهر با بچه های شهر از اینکه خجالتی بکشم بهتره نرم و گفتم اجازه ندارم بقیه دوستام شرکت کردن و متاسفانه باخت داده بودن ....
من درس هام خوب بود با اینکه بیشتر وقتا کارا خونه را هم انجام میدادم ولی بازم خوب بود دیگه ب هر #بدبختی و #بیچارگی بود سوم راهنمایی هم تموم شد

#ادامه‌دارد‌ان‌شاءالله....

https://t.me/dastan_roman_aslame
486 views06:22
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 20:27:11 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

ليستى از بهترين و پرطرفدار ترین ڪانال هاى تلگرام خدمت شما عزیزان
✿°•••ৡ✵ ⃟ ✵ৡ••°✿

@tabadolanaskurd
@Motakhallefin_channel

✿°•••ৡ✵ ⃟ ✵ৡ••°✿

برای عضویت در هر ڪدام از ڪانال ها لطفا روی اسم شان #ڪلیڪ نمائید.
40 views17:27
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 08:58:52

#دختری_در_روستای_غم_ها

#قسمت1

سلام .. من تو خانواده نسبتا #فقیر بدنیا اومدم چون وضع مالی خوبی نداشتیم و تو روستا زندگی میکردیم که جز #کشاورزی شغل دیگه. ای اونجا نبودو خونه هم نداشتیم خونه پدر بزرگ پدری ام بود دیگه نمیشد همه اونجا باشیم چون عموم اینا هم بودن روستا برای کسایی که زمین از خودشون داشتن خوب بود ولی پدرمون نه زمینی داشت و نه سرمایه آنچنانی به همین خاطر مجبور بود بره شهرستان برای کار خلاصه تا کلاس سوم من شهرستان بودم با #خانوادم یکی از روز ها پدرم مریض شد جوری که تا چند ماه افتاد تو خونه و مادرم جمعش میکرد #افسردگی شدید گرفت و مغزش مشکل پیدا کرد دیگه مث ی آدم معمولی نبود عین دیوونه ها شده بود ی ماه تیمارستان بود تو این مدت که مریض شد مادرم منو خواهرم فرستاد روستا که ما پدرمون نبینیم به چه حال رو روزی افتاده و چون وضع مالی خوبی نداشتیم و از پس مخارج ما بر نمیومد همون پس اندازی هم ک داشتیم خرج پول دکتر و دوا درمون پدرم شد کلاس سوم من همون شهرستان درس خوندم و باید میرفتم چهارم دیگه همون روستا برام ثبت نام کردن و خواهر کوچیک هم باید میرفت مدرسه برا اونم #ثبت نام کردیم چون روستا مدرسه نزدیک بود و پیاده می‌رفتیم و خرج آنچنانی هم نداشت دیگه موندیم همون جا و خرجمون پدربزرگم میداد.
تو روستا مسجد داشتیم و اونجا کلاس قرآن میزاشتن مجانی برا بچه ها دیگه تصمیم گرفتم برم #مسجد و قرآن یاد بگیرم یک سال و نیم طول کشید که تونستم قرآن و نماز یاد بگیرم و هم نماز میخوندم و هم بچه های که درس #قرآن یاد میگرفتن به اونا یاد بدم که کمکی باشم برای مولوی مسجد ی پدر پیری بودن که هم موذن مسجد بودن و هم نماز جماعت میخوندن و هم به بچه ها قرآن یاد میدادن چند سالی هست که فوت کردن الله جنت الفردوس نصیبشون کنه واقعا برای بچه ها زحمت کشیدن ... روزهایی که ایشون وقت نمی‌کردن من به بچه ها یاد میدادم چون دیگه کامل #قرآن یاد گرفته بودم و برا خودم ی پا استاد شده بودم دیگه شب ها روزهامون همین طور می‌گذشت تنها چیزی که #آزارم میداد دوری از پدر و مادرم بود و هم چنین کمبود محبت از طرف اون ها تازه من یکم بزرگ تر بودم خواهر طفلی من ک از همون پیش دبستانی ازشون #جدا شد و اونم مث من یه بدبخت دیگه فقط سه ماه تعطیل می‌رفتیم پیششون و یا۱۵روز تعطیلات سال نو مثل غریبه ها شده بودیم با #پدر و مادرمون چون ن محبتی بودو نه دیداری .....

#ادامه‌داردان‌شاءالله...

https://t.me/dastan_roman_aslame
305 views05:58
باز کردن / نظر دهید