Get Mystery Box with random crypto!

ڪانال رسمے شهید حاج حمید سیاهڪالے مرادے

لوگوی کانال تلگرام modafehhh — ڪانال رسمے شهید حاج حمید سیاهڪالے مرادے ڪ
لوگوی کانال تلگرام modafehhh — ڪانال رسمے شهید حاج حمید سیاهڪالے مرادے
آدرس کانال: @modafehhh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.16K
توضیحات از کانال

کانال‌رسمی‌شهیدمدافع‌حرم‌حمیدسیاهکالی‌مرادی
شهید شاخص سال۱۳۹۹
" بانظارت‌خانواده‌شهید "
❣️یادت باشد❣️
🌸⃟اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج⃟🌸
کانال ایتا:
https://eitaa.com/modafehh
خادم کانال: @gollnazi

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 143

2021-10-12 09:30:07
# قرار صبحگاه
دعای عهد
@modafehhh
216 views06:30
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 23:23:14
حرم مطهر کریمه اهل بیت حضرت معصومه به نیابت از شهید حمید سیاهکالی

ارسالی اعضاء
17 views20:23
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 23:21:56
حرم به نیت شهید حمید سیاهکالی
ارسالی اعضء
21 views20:21
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 22:30:10
# قرارشبانه ...
زیارت نامه شهدا

@modafehhh
51 views19:30
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 21:30:06
•┄❁ #قرار‌_شبانہ ❁┄•

فرستـادن پنج #صلواتــ
هدیه محضر امام حسن عسگری (ع)
به نیابت
#شهید_حمید- سیاهکالی - مرادی


@modafehhh
81 views18:30
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 19:50:04



༻﷽༺

#پـارٺ_نود

رنگ بر چهره نداشت. صورتش پر از گرد
و خاک بود... لب هایش خشک و ترک
خورده بود.

"برایت بمیرم زندگی از چشمانت رفته
است؟"

لبهایش را به سختی تکان داد:
_سالم بانو! قرارمون بود که تا لحظه آخر
با هم باشیم، انگار لحظه های آخره!

به آرزوم رسیدم و مثل بابام شدم... دعا
کن که به مقام شهادت برسم... نمیدونم
خدا قبولم میکنه یا نه! ببخش بانو...
ببخش که بارهایزندگی رو روی شونه
تو گذاشتم.

سرفه کرد. چندبار پشت سِر هم:

_... تو بلدی روی پای خودت بایستی!
نگرانی من تنهاییته! نگرانی من، بی
همنفس شدنته! آیه... زندگی کن...
به خاطر من... به خاطر دخترمون...
زندگی کن!

حلام کن اگه بهت بد کردم...
به سرفه افتاد. یا زهرا یا زهرا ذکر
لبهایش بود تا برق چشمهایش به
خاموشی گرایید.

آیه اشکهایش را پاک کرد. دوباره فیلم را
نگاه کرد. فیلم را که در گوشیاش ریخت،
تشکر کرد. ارمیا متاثر شده بود... برای
خودش متأسف بود که سالها با او همکار
بود و هرگز پا پیش نگذاشته بود برای
دوستی!

نیمه های شب بود و ارمیا هنوز در
خیابان قدم میزد. "آه سید... سید...
سید! چه کردی با این جماعت! کجایی
سید؟ خوب شد رفتی و ندیدی زنت روی
خاک قبرت افتاد! خوب شد نبودی و
ندیدی آیه ات شکست!

خوب شد نبودی ببینی زنت زانوی غم
بغل گرفت! آه سید... رنگ پریده ی
آیه ات را ندیدی؟ آن لحظه که لحظه ی
جان کندنت را برایش به تصویر کشیدی
یادت به قول قرار آخرت بود و یادت
نبود آیه ات میشکند؟

یادت بود به قرارهایت اما یادت نبود
آیه ات میمیرد؟ آیه ات رنگ بر رخ
نداشت! آیه ات گویی باالی سرت بود که
عاشقانه نگاه در چشمانت میکرد...


#ادامہ_دارد...


@modafehhh



127 views16:50
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 19:50:04



༻﷽༺

#پـارٺ_هشتاد_نه

ما بودیم و بچه هایی که شهید شدن.
سر جمع چهل نفر هم نمیشدیم، برای
حفاظت از منطقه مونده بودیم.جایی که
گرفته بودیم منطقه ی مهمی بود... هم
برای ما هم برای داعش!

حمله ی شدیدی به ما شد. درخواست
نیروی کمکی کردیم، یه ارتش مقابل ما
چهل نفر صف کشیده بود. یازده ساعت
درگیری داشتیم تانیروهای کمکی میرسن.

روز سختی بود، قبل از رسیدن نیروهای
کمکی بود که سیدمهدی تیر خورد. یه
تیر خورد تو پهلوش... اون لحظه نزدیک
من بود، فقط شنیدم که گفت یا زهرا!

نگاهش کردم دیدم از پهلوش داره خون
میاد. دستمال گردنشو برداشت و زخمشو
بست. وضعیت خطرناکی بود، میدونست
یه نفر هم توی این شرایط خیلیه!

آرپیچی رو برداشت...ایستادن براش
سخت بود اما تا رسیدن بچهها کنارمون
مقاومت کرد. وقتی بچه‌ها رسیدن، افتاد
رو زمین، رفتم کنارش... سخت حرف
میزد.

گفت میخواد یه چیزی به همسرش بگه،
ازم خواست ازش فیلم بگیرم. گفت سه
روزه نتونسته بهش زنگ بزنه؛

با گوشیم ازش فیلم گرفتم. لحظه‌های
آخر هم ذکر یا زهرا س روی لباش بود.

سرش را پایین انداخت و اشک ریخت.
درد دارد همرزمت جلوی چشمانت جان
دهد...

َ آیه لبخند زد"یعنی مرِد من میتونم ببینمت؟"

_االن همراهتون هست؟میتونم‌ببینمش؟

نگاه متعجب همه به لبخند آیه بود. چه
میدانستند از آیه؟ لذت‌دانستند که دیدن
آخرین لحظه های مردش است؛

آخر قرارشان بود که همیشه با هم باشند؛
قرارشان بود که لحظه ی آخر هم با هم
باشن چه خوب به َعهدت وفا کردی!"

_بله.
گوشی اش را از جیبش درآورد و فیلم را
آورد. آیه خودش بلند شد و گوشی را از
آقای باوی گرفت، وقتی نشست، فیلم را
پخش کرد.


#ادامہ_دارد...


@modafehhh



109 views16:50
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 19:11:12
اکنون مسجد مقدس جمکران دعاگویتان هستم
122 views16:11
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 17:30:03
#استوری

┏⊰❥✾⊱━❈━ ─━┓
❀@modafehhh❀
┗━─ ━❈━⊰❥✾⊱┛
135 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2021-10-07 15:30:06 التماس دعا
❀[ @modafehhh ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
152 views12:30
باز کردن / نظر دهید