Get Mystery Box with random crypto!

فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

لوگوی کانال تلگرام mostafatajzadeh — فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
موضوعات از کانال:
تاریخ
آمرین
سید
سعید
گرم
زندان
زاکانی
نقد
احمدرضا
All tags
آدرس کانال: @mostafatajzadeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.86K
توضیحات از کانال

✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.
✅اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 341

2022-09-26 09:25:01 سعید معدنی

نزن، سرباز...

سال ۱۳۵۷ نوجوان ۱۴- ۱۵ ساله بودیم. ایران در التهاب آمدن یا نیامدن امام خمینی از پاریس بود. منابع کسب خبر برای ما محدود و معدود بود. در آن سالها ما در بزرگترین روستای شهرستان ساجبلاغ (هیو- Heave) زندگی می‌کردیم. تعداد جمعیت (۳- ۴هزار نفری) آنقدر بود که بتوانیم موافق و مخالف شاه و تظاهرات و راهپیمایی‌های خودمان را داشته باشیم. مهمترین و موثق ترین منبع کسب خبر ما مثل همه‌ی مردم ایران رادیو بی‌بی‌سی بود. غوغایی بود. مرحوم حاج الله قلی حسینی نمایندگی روزنامه اطلاعات را داشت و سایر نشریات این موسسه مثل اطلاعات هفتگی، مجله جوانان، دنیای ورزش را می‌آورد. هر روز صف می‌کشیدیم و یا از قبل رزرو می‌کردیم تا روزنامه اطلاعات بخریم. هر چقدر به ماهها و هفته‌های منتهی به انقلاب نزدیک می شدیم شور و شوق دانستن بیشتر و بیشتر می‌شد. کم‌کم پای سایر روزنامه‌ها هم به روستا باز می‌شد. کسانی که به تهران، کرج و یا به شهرهای اطراف می‌رفتند روزنامه‌های دیگر را هم با خود می‌آوردند. آن‌روزها پاتوق تجمع ما مسجد و میدان جنب مسجد بود و اتفاقاً مغازه روزنامه اطلاعات هم در حاشیه‌ی همان میدان بود.

روز ۱۰ بهمن ۵۷ یک‌نفر با یک روزنامه تا شده کیهان به جمع ما در حیاط مسجد پیوست. لای روزنامه را که باز کردیم تیتر آن عجیب چشم ما را گرفت در کنار تصویر یک سرباز اسلحه بدست که مردم را نشانه گرفته با قلم درشت نوشته بود:
نزن، سرباز...

اکنون بعد از ۴۳ سال دوباره جوانان به میدان اعتراض آمده‌اند. آنان خواهان گشایشی در قوانین سخت و تصلب یافته در شریان‌های جامعه هستند، که پدربزرگ‌هایشان برایشان چیده‌اند و معتقدند- درست یا غلط- به درد جهان امروزشان نمی‌خورد. این روزها خون جوانان دوباره در سنگفرش خیابان می‌ریزد و دوباره و چندباره مادران در سوگ فرزندان می‌نشینند. انگار دوباره بر گشته‌ایم به سال ۵۷.

جوان امروز می‌گوید لباسی که ۴۳ سال پیش با قوانین آن زمان برایمان دوخته‌اید برای امروزمان تنگ است و معترض است و می گوید ما گشت ارشاد نمی‌خواهیم و می‌خواهیم مثل همه‌ی مردمان روی کره‌ی زمین بر اساس فرهنگ، مذهب، قومیت و باورهای خود، نوع پوشش و لباس خود را انتخاب کنیم. اما پاسخ‌شان فعلا خشونت و تفنگ است. خیابان‌های شهر غرق خون است و ده‌ها نفر از هر دوسوی کشته شده‌اند و هزاران نفر مجروح و بازداشتی داریم.

با همه‌ی این اوصاف و اتفاقات تلخ، حکومتگران حاضر نیستند قوانین را بازنگری کنند تا شاید التهابات بخوابد. امروز جامعه به سوگ جوانان نشسته و هر روز بر کشته‌ها افزوده می‌شود. و باز هم باید بگوییم:

نزن سرباز

در آخر لازم به ذکر است که قبلاً کارشناسان اجتماعی و جامعه شناسان بارها و بارها هشدار داده و این روزها را پیش‌بینی کرده بودند، و حتی از تکرار گفته‌هایشان خسته شده بودند، اما مثل همیشه حکومتگران خودشان را عقل کل می‌دانند و مثل همیشه‌ی تاریخ غمبار این سرزمین گوش شنوایی نیست که نیست. نتیجه‌اش این شد که متاسفانه شاهد خشونت و تضاد آشتی ناپذیر از هر دو سو باشیم. روزهای غمگینی را می‌گذرانیم و روزهای خطرناکی را پیش رو داریم.

@MostafaTajzadeh
3.4K views06:25
باز کردن / نظر دهید
2022-09-26 08:40:02 - روزی که مردم فهمیدند از پیرمرد روی بالکن قوی‌ترند!


در تاریخ ۲۱ دسامبر سال ۱۹۸۹، «نیکلای چائوشسکو»، دیکتاتور کمونیست رومانی، تظاهرات گسترده‌ای را جهت حمایت از حکومت خود در مرکز بخارست ترتیب داد. اروپا درگیر انقلاب‌های متعدد بود. چائوشسکو که از سال ۱۹۶۵ بر رومانی حکومت می‌کرد، می‌خواست از این طوفان در امان بماند. با این حال ۴ روز قبل در شهر «تیمیشوارا»، قیامی برپا شده بود (جالب اینکه در آن روز چائوشسکو به دعوت مقامات جمهوری اسلامی به تهران آمده بود).

چائوشسکو برای اثبات محبوبیت خود به رومانیایی‌ها و مردم جهان این تظاهرات را ترتیب داد. طرفداران چائوشسکو حدود ۸۰ هزار نفر را به میدان مرکزی بخارست آوردند و از تمام رومانیایی‌ها خواسته شد تا از هر کاری دست بکشند و به تلویزیون یا رادیو توجه کنند.

چائوشسکو روی بالکن مشرف به میدان قرار گرفت و رو به جمعیتی که ظاهراً هلهله می‌کردند، شروع به سخنرانی کرد. او هشت دقیقه از شکوه سوسیالیسم رومانیایی گفت. جمعیت هم به صورت تصنعی او را تشویق می‌کردند. بعد یک اتفاق عجیب افتاد. چائوشسکو داشت می‌گفت: «من می‌خواهم از بانیان و سازمان‌دهندگان این رویداد بزرگ در بخارست تشکر کنم که آن را...» که ناگهان با چشمانی گشاده ساکت ماند و با ناباوری به جمعیت خیره شد. او هیچ‌گاه جمله‌اش را کامل نکرد.

یک نفر در جمعیت او را هو کرد. هنوز هم معلوم نیست چه کسی اولین بار جرأت این کار را پیدا کرد. اما بعد یک نفر دیگر چائوشسکو را هو کرد. ظرف چند دقیقه جمعیت داشت سوت می‌کشید، شعار می‌داد و فریاد می‌زد: «تیمیشوارا! تیمیشوارا!» او با هو کردن‌های مردم و شعار «مرگ بر دیکتاتور» روبرو شد.

همه‌ٔ این‌ها داشت به صورت زنده‌ از تلویزیون رومانی پخش می‌شد. سه‌چهارم جمعیت این کشور در برابر تلویزیون میخ‌کوب شده بودند و قلب‌هایشان تند تند می‌زد. پلیس مخفی فوراً به رسانه‌ها دستور توقف پخش داد، اما پرسنل تلویزیونی سر باز زدند. فیلم‌بردار دوربین را به سمت آسمان گرفت تا بیننده‌ها نتوانند ترس را در چهره‌ٔ رهبران حزب که در بالکن ایستاده بودند، مشاهده کنند. صدا همچنان پخش شد. کل رومانی صدای هو کردن جمعیت را شنید. عکس‌العمل چائوشسکو در برابر ماجرا این بود که توی میکروفن فریاد می‌زد: «الو! الو! الو!» انگار این میکروفن بود که مشکل داشت!

چائوشسکو سپس از جمعیت خواست که آرام باشند: «رفقا! رفقا! سکوت کنید، رفقا!» اما رفقا نمی‌خواستند ساکت باشند. رومانی کمونیست زمانی سقوط کرد که ۸۰ هزار نفر انسان حاضر در میدان مرکزی بخارست فهمیدند، قدرت آنها از پیرمرد کلاه‌خز پوشیده‌ی روی بالکن بیشتر است.

چائوشسکو سه روز بعد محاکمه و همان روز اعدام شد. جالب‌تر از نحوه‌ٔ فروپاشی حکومت چائوشسکو، بقای این حکومت به مدت چندین دهه بود. چرا اکثریت مردم چندین دهه برای مرد روی بالکن دست می‌زدند و هر چه او می‌گفت را انجام می‌دادند؟

- امیرسینا همایونی
ـــــــــــــــــــــ
@MostafaTajzadeh
@andiiishe
4.0K views05:40
باز کردن / نظر دهید
2022-09-26 07:36:02 تولستوی یا گورکی
(انقلاب درونی یا انقلاب در خیابان)
فرهاد قنبری

"در این روزگار چرک و کثیف که در خاک وطن شما خون‌‌ فواره می‌زند و در دورانی که‌ صدها‌ و هزاران‌ نفر از هم‌وطنان شریف و صادق شما در راه تحصیل حقوق انسانی خود‌ به مسلخ برده می‌شوند، چون می‌خواهند نه مثل یک حیوان بلکه مثل‌ یک انسان زندگی کنند، شما به عنوان کسی‌ که مردم به حرف‌های او با دقت توجه می‌کنند، هنوز هم‌ فقط در پشت نظریه‌ی اساسی خود که در فلسفه‌ شما نهفته است سنگر گرفته‌اید و تکرار می‌ کنید که: «هدف و معنای حیات برای تمام افراد بشر این است: تکامل اخلاق فردی‌»
حالا یک لحظه فکر کنید آیا ممکن است یک فرد انسانی بتواند مشغول‌ تسلیح اخلاقی خود باشد و درعین حال در دورانی زندگی کند که جلو چشم او مردان و زنان را در خیابان‌ها به گلوله می‌بندند‌ و او پس از مشاهده‌ چنین‌ وقایعی اجازه ندارد حتی مدت‌ها پس از ختم تیراندازی، جنازه‌ها و مجروحان را از کف خیابان بردارد‌؟
چه کسی قادر است به صرافت طبع از نظرگاه‌ اندیشه برجهان بنگرد وقتی می‌بیند افراد پلیس‌ مردم‌ را به قصدکشت می‌زنند با این بهانه که اینان‌ احتمالا در مظان‌ براندازی نظام حاکم بر کشورند‌ یا چنین خیالی را درسر می‌پرورانند."
متن بالا بخشی از نامه انتقادی «ماکسیم‌ گورکی» نویسنده چپگرا و آرمانخواه روسی به «لئو تولستوی‌» نویسنده بزرگ ادبیات روسیه و جهان است.
ماکسیم گورکی در این نامه به شدت به «اخلاقگرایی فردی» که تولستوی مبلغ آن بود حمله می‌کند و نگاه و رویکرد او را به محافظه کاری و بی عملی متهم می‌نماید. گورکی از اینکه تولستوی با انقلاب و قیام مردمی سال ۱۹۰۵ همراهی و همدلی نکرده است به شدت عصبی است و اورا به عافیت طلبی و کناره گیری متهم می کند.

در آن سالها دریچه نگاه تولستوی کاملا با گورکی متفاوت بود. تولستوی انقلابی شبیه انقلاب درونی که خود در آستانه ورود به کهنسالی پشت سر گذاشته بود را برای کشور و جامعه خود [و همه انسانها] می خواست. تولستوی سال‌های پایانی حیات خویش درگیر ناامیدی از بهبود وضعیت جامعه خود بود و در مرز نابودی فکری و شکست روانی قرار داشت. این مسئله نگاه او به خویشتن و جامعه را تکان داده بود. تولستوی با مشاهده محرومیت و فقر شدید روستاییان تمام تلاش خود را برای بهبود زندگی آنان به کار بسته و کتاب رستاخیز را در دفاع از طبقات محروم اجتماع نوشته و دشمنان زیادی از کلیسا تا دربار تزار را علیه خود برانگیخته بود. تولستوی در زندگی شخصی هم با ترک سیگار و الکل و کناره‌گیری از سرگرمی‌هایی مانند شکار، زندگی پارسایانه‌ای در پیش گرفت و زندگی خود را وقف دعوت به «جنبش پرهیز از خشونت و تکامل اخلاق فردی» کرد.

حالا امروز و با گذشت بیش از یک قرن از درگذشت تولستوی و نزدیک به هشتاد سال از درگذشت گورکی و با نگاهی به انقلاب روسیه و رویدادهای چندین دهه پس از آن، بهتر می‌توان به رویکرد و نگاه این دو چهره برجسته ادبی در مورد انقلاب و جامعه نگریست.

تولستوی ۷سال قبل از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ چشم از جهان فروبست، اما ماکسیم گورکی نویسنده این نامه پرشور این فرصت را یافت که براندازی نظام تزاری و برقراری نظام سیاسی به رهبری بلشویک‌ها را از نزدیک نظاره کند. گورکی سازش ناپذیر و انقلابی اواخر عمربه درخواست استالین راهی شوروی شد و مورد تکریم و احترام [و سوءاستفاده‌های فراوان] استالین که خود یکی از بزرگترین خونخواران و ظالمان قرن بیستم بود، قرار گرفت.

انقلاب روسیه و به طبع آن خشونت افسارگسیخته‌ای که به نام «دیکتاتوری پرولتاریا» و «جامعه نوین سوسیالیستی» بنا شده بود، در عمل به ماشین کشتار مخوفی تبدیل شد که میلیون‌ها انسان را، بی رحمانه در تصفیه‌های استالینی و گولاک‌ها [اردوگاه‌های کار اجباری در نقاط دور و سردسیر شوروی] به کام مرگ فرستاد..

انقلاب روسیه و حوادث چندین دهه پس از آن نشان داد که تولستوی این نابغه بزرگ ادبیات جهان چه درک و شناخت عمیقی از روحیه تحقیر شده، کینه توز، انتقامجو و قدرت طلب جامعه خود داشت و انقلاب سیاسی بدون انقلاب درونی و اصلاح و رشد اخلاقی را حرکت از دیکتاتوری و سبعیتی به خشونت و سبعیتی دیگر می‌دانست و با مشاهده این خطر بود که دهه‌های پایانی حیات خویش را به توصیه‌هایی در حوزه وجه اخلاقی مذهب، اخلاقگرایی فردی و دعوت به جنبش عدم خشونت صرف نمود. @MostafaTajzadeh
4.1K views04:36
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 19:30:45 فردای لغو حجاب ِ اجباری؟
(یافته‌های یک پژوهش دانشگاهی: به «عُرف» اعتماد کنیم)

بخشی از دینداران ایران، همچنان از فردای "اجباری نبودن" حجاب می‌ترسند. ️چرا؟ چون تصویر ِ آن‌ها از فردایی بدون اجباری بودن ِ حجاب این است: شهرهایی پر از عریانی ِ بی حد. پر از عیاشی بی اندازه. رها شده و جنگل‌وار. زنانی که نه فقط بی روسری، که با کمترین پوشش ممکن از خانه بیرون می‌آیند.

آیا اینطور است؟ آیا جامعه، بدون اجبار و پلیس و گشت ِ حجاب و بگیر و ببند، چنین وضعیتی پیدا می‌کند؟ اصلاً زنان غیرمعتقد به حجاب چه می‌پوشند؟

چند سال قبل، دانشجوی مستعد و دغدغه‌مندی در رشته‌ی پژوهش هنر، از من خواست تا استاد راهنمای پایان‌نامه‌اش باشم. حوزه مورد علاقه‌اش، حوزه پوشش زنان بود. قرار شد این سؤال مهم و بی‌پاسخ، جزو مسائل اصلی پایان‌نامه باشد: در شرایط ِ آزادی ِ انتخاب پوشش زنان، آن‌ها در فضاهای عمومی شهر چه خواهند پوشید؟

در این پژوهش، با 14 نفر از زنان ِ 18 تا 35 ساله ساکن تهران ساعت‌ها مصاحبه‌های عمیق شده‌بود. بنا بر منطق پژوهش‌های کیفی در جامعه‌شناسی، تلاش شده‌بود تا با تیپ‌های مختلفی از زنان، چه به لحاظ سنی، چه نوع دینداری، چه نوع پوشش فعلی (چادری، محجبه‌ی بدون چادر، غیرمحجبه‌ی ساده‌پوش و غیرمحجبه‌ی متفاوت‌پوش) و از خانواده‌هایی با سطح اقتصادی متفاوت مصاحبه شود. طبیعتاً یافته‌های این پژوهش کیفی قابل تعمیم به تمام جامعه نیست. اما فرضیه‌های علمی ارزشمندی را در اختیار ما می‌گذارد. ای کاش که امکان سنجش علمی آن با روشهای تعمیم پذیر وجود داشت.

نتایج این پژوهش برای خود ما هم شگفت‌آور بود: تقریباً تمام زنان مورد مصاحبه، حدی از پوشش عرفی را در حالت آزادی کامل حجاب، رعایت می‌کردند. هیچ‌کدام از آن‌ها حتی در ذهن خود به دنبال پوشش‌های بسیار بازتر (نظیر پوشش‌های قابل مشاهده در جوامع اروپای غربی) نبودند. نوع پوشش مطلوب بخش غالب آن‌ها، حتی در صورت نپوشیدن ِ روسری، بلوز شلوار، دامن بلند یا سارافون‌های ساده بود.

وقتی از آن‌ها پرسیده‌شده بود که چرا در شرایط آزادی کامل در پوشش، باز هم چنین پوششی را انتخاب می‌کنند، پاسخ شنیدنی بود: چون خودمان اینطور راحت‌تریم. چون هر جایی بر حسب تشخیص خودمان از فضا و اقتضائاتش، نوع پوشش متناسب را انتخاب می‌کنیم.

این یافته نشان می‌داد که فردای آزادی حجاب و پوشش به عنوان یک حق مسلم انسانی، اصلاً عریانی‌های بی‌حساب و کتاب نیست. جامعه، بدون ِ اجبار و بگیر و ببند، خودش قاعده دارد. اسم این قاعده‌ی نانوشته و مهم، «عرف» است: عرف، محکم‌ترین قانون ِ نقض‌ناپذیر ِ هر جامعه‌ است. عرف، خودش جامعه را برای هزاران سال تنظیم کرده است.

باید گذاشت جامعه، خودش بر اساس منطق عرف، خودش را تنظیم کند: حجاب عرفی در تهران، با حجاب عرفی در دهدشت ِ کهکیلویه فرق می‌کند. حجاب عرفی، در سیستان، با حجاب عرفی در مشهد و قم و یزد فرق می‌کند. آنکس که به اجبار می‌خواهد برای تمام این فضاهای متفاوت و عرف‌های گوناگون، یک قانون ِ اجباری یکدست‌کننده به نام دین و به خرج دین بسازد، اول از همه حجاب را در برابر عرف قرار می‌دهد. و بازنده در این میدان، حجاب است و دین. اجبار، منطق عرف را نادیده می‌گیرد و افراط و تفریط و لجبازی و کینه می‌آفریند.

فردای آزاد بودن انتخاب نوع پوشش، عریانی و هرج و مرج نیست. به عرف، اعتماد کنیم. عرف، ستون ِ جامعه‌ است.

راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahian
#عرف|#عرف‌_ستیزی|#جامعه|#سفر_پایان‌نامه|#جامعه‌شناسی_هنر|#دانشگاه|#سیاه_مشق
@MostafaTajzadeh
8.3K views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 18:26:01 وای اگر از پس امروز بود فردایی!!

شهاب الدین حائری شیرازی
تا انجا که من میدانم در کمتر کشور اسلامی و غیر اسلامی با یک زن اینگونه برخورد می شود!

تا انجاکه بنده به یاد دارم درکمتر کشوری سابقه دارد ظرف حدود یک هفته در ناآرامی ها، مطابق آمارهای غیر رسمی صداوسیما حدود40 نفرکشته شوند!

آیا جمهوری اسلامی پوست اندازی کرده و از بلوغ خود پرده برداری می کند؟!
آیا این موجود خشن! همان چیزی بود که 43 سال پیش مردم برای دست یابی به آن،خود را به آب وآتش زدند و قربانی دادند؟!

جمهوری اسلامی کجای مسیر راخطا رفت که به اینجا رسید؟قرار است بعد از این به کجا برسیم؟

سنت و روش خدا نسبت به ما و پیشینیان مان یکی است نتیجه مسیر خطا، وصول به مقصود نیست.

ما که به اسرائیل وآمریکا خرده می گرفتیم که حقوق انسانها را مراعات نمی کنند امروز با مردم خودمان چه می کنیم!

ویدیو روز ۲ مهر ۱۴۰۱ در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که در آن بعد از یک کشمکش بین ماموران و ۳ زن که به نظر می‌رسد سعی دارند یکی از آنها را بازداشت کنند، دو نفر از ماموران زنی را که سعی دارد به همراهش کمک کند از پشت سر گرفته و به سمت جدول خیابان پرت می‌کنند!
@MostafaTajzadeh
7.0K views15:26
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 17:41:01 مطالبه حقوق

عبدالکریم سروش

......روشنفکران نمی‌باید و نمی‌توانند پیام نومیدی بدهند اما امید کاذب دادن هم پیشه و وظیفه آنان نیست. وقتی ارکان حکومت راه‌های امید را چنان بسته‌اند که مردم به رهبران کاذب امید می‌بندند چه کسی سزاوار نکوهش است؟ وقتی به سر پنجه عدوان بر دفتر اصلاحات رقم بطلان کشیده‌اند چرا ندای بر‌درا‌اندازی طنین انداز نشود؟ سرگذشت و سرنوشت شوروی ایدئولوژیک – اتمی پیشین پیش چشم من ست که تضادها و فسادهای درون پشت آن را خم کرد و بر ابروی خدای بی رحم تاریخ خم نیامد. خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند. و چنین بود سرنوشت نظام بدفرجام پهلوی و نظائر آن.
درین ورطه کشتی فرو شد هزار
که پیدا نشد تخته ای بر کنار
مرا البته با جبر تاریخ مهری و پیوندی نیست و تاریخ بشر را عرصه «ممکنات» می دانم نه حتمیات. و باورمندانه به این آیه قرآن می اندیشم که: «خداوند وضع آدمیان را دگرگون نمی کند مگر این که آنها نفوس خود را دگرگون کنند.» و به همین سبب حق ندارم آیه یاس بخوانم بل می خواهم جان ها را بجنبانم و به مردم زجرکشیده و روشنفکران دردمند
وطن بگویم که قدر حرکات و روشنگری های خُرد خود را بدانند و در مطالبه حقوق از پا ننشینند و اعتراضات خود را دنبال کنند و چندان عرصه خودکامگی را بر حاکمان نابینا و ناشنوا تنگ کنند که ناگزیر تن به تغییر واصلاح دهند و از مرکب شیطان فرود آیند. این واپسین دریچه امیدواری ست که اگر بسته شود فقدان اکسیژن امید، جامعه را در بحرانی خفگی آور فرو خواهد برد که البته سببش و مسئولش چیزی و کسی جز خودکامگی خودکامگان نیست.
این سطور را می نویسم تا ادای تکلیف کنم.......

تیر ماه ۱۴۰۱
@MostafaTajzadeh
6.4K views14:41
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 17:27:01 برای خدا دست از «محکوم کردن» بردارید!


دیروز هم مثل روال همیشگی، تعدادی از مردم نمازگزار در نماز جمعه، علیه اعتراضات اخیر راهپیمایی کردند و مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه گفتند.

این مردم برای اعتراضشان مجوز داشتند؟ نداشتند، پس چرا با مأموران یگان ویژه محاصره نشدند؟ این مردم نمازگزار، زمانی که #مهسا_امینی در غربت و مظلومیت جان داد کجا بودند؟ چرا برای مهسا امینی‌ها راهپیمایی نمی‌کنند؟ چرا دغدغه‌های این قشر، محدود و مقید به مسائل حکومت است؟ چرا وقتی لباس شخصی‌ها زنان معترض را به باد کتک می‌گیرد، اینان رگشان باد نمی‌کند؟

چرا هرجا پای نظام و حکومت وسط باشد عده‌ای به صحنه می‌آیند؟ برای دردها و رنج‌های هموطنانشان ارزشی قائل نیستند؟ این طرفداران‌ حکومت به امور انسانی هم اهمیت می‌دهند؟ اصلا جان دیگران برای این‌ها مهم است؟

جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر افرادی تربیت کرده که نه دین برایشان در اولویت است و نه انسانیت، آن‌چه که برای این افراد بر همه چیز ارجحیت دارد، حفظ قدرت است. حفظ حکومت. وضع به قدری خراب است که سمپات‌های حکومت به صراحت حفظ حکومت را از حفظ جان امام زمان واجب‌تر می‌دانند! جدی‌جدی باورشان شده ۱۲۴۰۰۰ پیامبر آمدند تا فقط به قدرت برسند!

مسائل انسانی در فهرست دغدغه‌های این افراد، جایگاهی دارد؟ نباید با این رفتارها به دین ارائه شده در این ۴۰ سال شک کرد؟ این چه دینی است که تربیت‌شدگانش در دوراهی‌های انسانیت_قدرت، همیشه طرف قدرت می‌ایستند؟ مگر اسلام برای انسان نیامده؟ مگر می‌شود دینداری را جز بر پایه انسانیت پیش برد؟ دینی که بر پایه انسانیت بنا نشود، به سرنوشت داعش و طالبان دچار نمی‌شود؟

این کسانیکه که دیروز علیه به اصطلاح آشوبگران راهپیمایی کردند، اصلا فهمیدند چرا عده‌ای برای اعتراض به خیابان آمدند؟ دلیل این عصیان‌ها و فریادها را شنیدند؟این افراد قرار نیست هیچوقت سخن معترضین را بشنوند؟ چرا عادت کرده‌اند همیشه قبل از شنیدن فقط محکوم کنند؟

چرا تریبون‌های نماز جمعه و صدا و سیما پر است از سخنان عده‌ای که فقط در حال محکوم کردن هستند؟ مگر می‌شود اتفاقی که در قلوب این مردم افتاده را نادیده گرفت؟ یعنی جان یک انسان انقدر بی‌اهمیت است؟ برای این افرادِ دیندار، مهم نیست که #حجاب‌_اجباری و #گشت_ارشاد و ... هر روز باعث رویگردانی مردم از دین می‌شود؟ اصلا سرنوشت دین برای این‌ها مهم است؟ یا فقط به فکر حفظ هژمونی و اقتدار حکومت هستند؟

هادی مسعودی
@MostafaTajzadeh
6.4K views14:27
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 17:23:01
فرا رسیدن سالروز رحلت جانسوز افضل خلق الله، محمد مصطفی(ص)، پیامبر رحمت و مهربانی و شهادت کریم اهل بیت،امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا (ع) را تسلیت عرض می نمایم

@MostafaTajzadeh
5.2K views14:23
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 12:45:01 تحليلي بر اعتراضات اين روزها (۲)
دولت تمام مسیرهای ارتباط خود را با جامعه به صورت جاده یک طرفه تعریف کرده است. هر امری را اراده کند ، اجرای آن را برای مردم واجب می گرداند . بی کم و کاست چاره ای جز پذیرش برای مردم باقی نگذاشته است . و تمامی راه ها را برای تعامل دوسویه ( رکن دیگر سرمایه اجتماعی ) مسدود کرده است . این راهها کدامند و چگونه سد شده اند :
۱- انتخابات : انتخابات مهم ترین و موثر ترین راه ارتباط بین ملت و دولت است . از طریق انتخابات آزاد و رقابتی ، افرادی به قدرت می رسند که مورد اعتماد و حمایت اکثریت هستند . اگر ساز و کاری طراحی شود که موجب کاهش مشارکت شود ، رفته رفته افرادی به قدرت می رسند که نماینده اقلیت هستند نه اکثریت . مثلا نظارت استصوابی ، موجب می گردد که افراد خاصی در صحنه انتخابات بتوانند از فیلتر عبور کنند و همه سلایق در انتخابات نماینده ای نداشته باشند . بدین ترتیب امروز ما در مجلس نماینده ایی نداریم که بتواند به مناطق پر التهاب و متشنج برود و با استقبال مردم روبرو شود و آنجا را آرام کند . کسی رییس جمهور می شود که در انتخابات رقیب واقعی نداشته است و آرا رقبایش کمتر از آرا باطله است . کمتر از پنجاه درصد در انتخابات شرکت کرده اند و او نماینده کمتر از سی در صد جامعه است . آیا او می تواند با هفتاد درصدی که به وی رای نداده اند ، ارتباط برقرار کند و از آنها بخواهد که حرفش را بپذیرند .
۲- احزاب واقعی و اشخاص ذی نفوذ :
غیر از سلبریتی ها تقریبا فردی یا حزبی که بتواند امروز کنشگر مدنی باشد ، وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد ، سکوت را بر اظهار نظر ترجیح می دهد . امروز کدام حزب یا گروه قادر است از طریق گفتگو معترضان را آرام کند و متقاعد سازد که راهکارهای مدنی را بر استفاده از خشونت باید ترجیح بدهند و معترضان سخنان آنها را بپذیرند .آری ، دیگر کسی نمانده که مردم را به راهپیمایی سکوت دعوت کند . لذا خشونت غیر قابل کنترل و ویرانگر امروز آتش بر خرمن نسل و حرث انداخته و روزهای تلخی را وعده می دهد . وقتی دادگاهها پشت سر هم حکم انحلال احزاب میانه رو و متعدل را صادر می کردند ، وقتی افرادی که نظام را قابل اصلاح می دانستند و از اصل نظام و انقلاب و امام دفاع می کردند ، تک تک حصر و زندان و منزوی شدند ، جاده برای کسانی هموار شد که امروز بر طبل خشونت و انتقام بکوبند و ویرانی همه چیز را طلب کنند . وقتی اساتیدی که از اعتدال و اصلاح سخن می گفتند و نقد مشفقانه می کردند ، از دم تیغ بازنشستگی زود هنگام و احیاناً اخراج گذشتند ، راه برای تحلیل گران ، آن سوی مرزها هموار شد که هر چه می خواهند بگویند و کسی نمانده که بخواهد پاسخ علمی به آنها بدهد یا انگیزه ای برای کسی باقی نگذاشته اند .
۳- رسانه های مستقل : وقتی روزنامه ها به صورت فله ای بسته شدند و فضای کار رسانه های مستقل ، روز به روز محدود تر شد و روزنامه نگاران مقیم وطن ، با تعطیلی رسانه ها ، روانه زندان شدند یا بیکار شدند و صدا و سیما روز به روز کم مخاطب تر شد ، نتیجه اش رونق روز افزون شبکه های ماهواره ایی و اپلیکیشن های رنگارنگ شد . پیام رسان ها را مسدود کردند و شبکه های ضعیف و بی اثر را جایگزین کردند . نتیجه اش معلوم است امروز ، کالاهای آن ها خریدار دارد و کالاهای دولتی ها بی مشتری مانده است .
هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
مَن جَرَّبَ المُجَرِّب حَلَّت به الندامه
این یادداشت ادامه دارد

https://t.me/drabasshir
@MostafaTajzadeh
6.4K views09:45
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 11:45:03 ‍ .
قدرت مطلق همیشه صاحبش را کور می کند.
رضی الدین طبیب
«بنیتو موسولینی» دیکتاتور فاشیست ایتالیا وقتی اندکی پیش از حمله به یونان و لیبی و اریتره و درگیر شدن در جنگ جهانی دوم روی بالکن قصر مجلل خود در شهر رم برای صدها هزار نفر از طرفدارنش دست تکان می داد، هرگز تصور نمی کرد که شش سال بعد به دست همین مردم به فجیع ترین شکل ممکن کشته و سلاخی شود!
مردمی که حتی به جنازه موسولینی هم رحم نکردند و روی جسد او ادرار کردند و به قدری به جمجمه موسولینی بعد از اعدام لگد زدند که صورتش مچاله شد و ترکیب چهره ا‌ش کاملآ از بین رفت!

لئون تولستوی نویسنده نامدار روس در یادداشتهای شخصی اش در مورد ظلم تزارها در روسیه می نویسد:

"قدرت دیکتاتورها را کور می کند. آنها همه را حامی و طرفدار خود میبینند، در حالی که مردم چشم انتظار روز انتقام هستند!"

کارل یونگ هم درباره عاقبت ديکتاتورها چنین می نویسد:

"هر ستمی که بر دیگران روا داریم و یا حتی در اندیشه اش باشیم، کائنات روزی تلافی آنرا از روان ما باز پس خواهد گرفت؛ بی آنکه این کیفر را کاهش دهد یا ما را ببخشاید."

+(بالا سمت راست): یک مرد جوان لیبیایی با جنازه بی حرمت شده معمر قذافی عکس یادگاری می‌گیرد. هنگامی که مأموران از کسی که قذافی را با شلیک مستقیم کُلتش در عقب یک وانت به قتل رساند، پرسيدند چرا او را پیش از محاکمه در دادگاه خودسرانه به قتل رساندی!؟ پاسخ داد: به او ترحم کردم، چون مردان جوان بیشتری آماده بودند تا به او تجاوز کنند!!

+(بالا سمت چپ): بنیتو موسولینی و معشوقه اش «کلارا پِتاچی» پس از اعدام در ۲۹ اُم آوریل ۱۹۴۵. بعد از ثبت این عکس، اجساد بی جان آنها را مانند لاشه حیوانات سلاخی شده در دکان قصابی، توسط مردم به صورت واژگون از سقف پمپ بنزین میدان لورِتو شهر میلان به پایین آویختند.

+(پایین سمت راست): جسد بی جان نیکولا چائوشسکو دیکتاتور مادام العمر رومانی که اندکی پس از بازگشت از سفر دیپلوماتیکش به ایران در سال ۱۳۶۸ با ادامه درگیری ها و اعتراضات مردمی در کمتر از دو ساعت دستگیر و در یک دادگاه صحرایی نظامی همراه با همسرش اِلِنا به اعدام محکوم شدند. پس از مرگ اجساد آنها را به منظور بی حرمتی و تحقیر برای یک شبانه روز تمام در توالتهای فرودگاه بُخارست رها کردند. برایتان درباره او پیش از این نوشته ام.

+(پایین/چپ): صدام حسین دیکتاتور عراق لحظاتی پیش از اعدام در اوایل دی ماه ۱۳۸۵. می توانید برای شناخت بهتر او کتاب "بازجویی از صدام: تخلیه اطلاعاتی رئیس جمهور " به قلم جان نیکسون را مطالعه کنید.
@MostafaTajzadeh
@Renaissancetranslate
6.8K views08:45
باز کردن / نظر دهید