Get Mystery Box with random crypto!

فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

لوگوی کانال تلگرام mostafatajzadeh — فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
موضوعات از کانال:
تاریخ
آمرین
سید
سعید
گرم
زندان
زاکانی
نقد
احمدرضا
All tags
آدرس کانال: @mostafatajzadeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.86K
توضیحات از کانال

✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.
✅اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 344

2022-09-23 14:25:01 آری یقین داشته باش که ما پیروز خواهيم شد. پیروز خواهیم شد به سبب همان شکست؛ آن پیشرفت آهسته و تدریجی و طولانی که طی آن حقانیت خود را بازیافتیم؛ به سبب آن رنجی که با همه ناعادلانه بودنش به ما درسی آموخت، راز هر پیروزی‌ای را به ما آموخت، رازی که اگر روزی از دستش ندهیم پیروزی نهایی را باز خواهیم شناخت. به ما آموخت که برخلاف آنچه گهگاه می‌پنداشتیم، روح دلاوری را در برابر شمشیر فایدتی نیست، اما روح دلاوری همراه با شمشیر همیشه بر شمشیر تنها پیروز است. هم از این رو است که اکنون ما پس از آن که اطمینان یافته‌ایم روح دلاوری با ماست، شمشیر را نیز پذیرا شده‌ایم. ما نخست می‌بایست ببینیم که مردم می‌میرند و آن گاه مخاطرۀ مرگ را بپذیریم، می‌بایست کارگر فرانسوی را سپیده‌دمان در راهروهای زندان ببینیم که به سوی چوبۀ دار می‌رود و سلول به سلول از رفقایش می‌خواهد که شهامت داشته باشند، و از آن پس برای دست یافتن به روح دلاوری، تن به شکنجۀ جسم دهيم. در واقع انسان فقط صاحب آن چیزی است که بهایش را پرداخته است. و ما بهائی بس گران پرداخته‌ایم و هنوز می‌پردازیم. اما دیگر یقین و اطمینان داریم و حقانیت و عدالت از آن ماست. شکست شما حتمی است.

یک نامه
آلبرکامو
ترجمۀ رامین شهروند
از کتاب «نامه‌هایی به یک دوست آلمانی»

چاپ شده در شمار
ه ٣١ کتاب جمعه
٢٨ فروردین ١٣۵٩
@MostafaTajzadeh
@gadaboutmitsl
7.2K views11:25
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 19:33:02 ‍ ‍ آن یار کز او گشت سردار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد.... مهدی محمودیان کنشگری آزاده
مهدی محمودیان متولد 20 شهریور سال 1357 در تهران است. حالا دیگر بسیاری مهدی محمودیان را به عنوان یک کنشگر اجتماعی و فعال حقوق بشر می شناسند اما این زندانی سیاسی که سابقه چندین دوره بازداشت و زندان را در کارنامه دارد، پیش تر از این روزنامه نگار و عضو کمیته اطلاع‌رسانی جبهه مشارکت و انجمن دفاع از حقوق زندانیان این حزب اصلاح طلب و بعد تر عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت نیز بوده است.
مهدی محمودیان بارها با گزارش ها و رویکرد حقوق بشری خود توانسته توجه افکار عمومی را به وقایع مهمی جلب کند. اما شاید یکی از نخستین موارد از تلاش های مهدی محمودیان را باید در حدود دو دهه پیش از این جست.
در سال های 1385 و 1386 و زمانی که در طرح موسوم به مقابله با اراذل و اوباش ، به طور آشکار حقوق متهمان در حال نقض بود ، این کنشگر حقوق بشر با گزارش های خود موفق شد توجه بسیاری را به این مساله جلب کند.
پس از کودتای انتخاباتی در سال 1388 مهدی محمودیان در 25 شهریور ۱۳۸۸ در منزل شخصی خود توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد و حدود سه ماه از بازداشت خود را در انفرادی سپری کرد.
محمودیان پس از این بازداشت به اتهام گفتگو با رسانه‌های مختلف در مورد اعلام نام و شمار کشته شدگان و افشای دفن غیرقانونی آنها در بخش‌های مختلف بهشت زهرا به 5 سال زندان محکوم شد و همین افشاگری های وی درباره آن چه در بازداشتگاه‌های غیرقانونی در جریان بود باعث شد تا از وی به عنوان یکی از افشاگران جنایات کهریزک در سال 88 یاد شود.
مهدی محمودیان هر چند پس از گذراندن 5 سال زندان ، در سال 1393 آزاد شد اما این زندان و فشارها منجر به سکوت وی نشد.
پس از وقایع تلخ آبان سال 1398 که به وقایع پس از اعتراضات بنزینی در کشور معروف شد، مهدی محمودیان که از امضاکنندگان بیانیه ۷۷ نفر علیه خشونت های رخ داده پس از اعتراضات بنزین است، مورد پیگرد قضایی قرار گرفت. در ۱۹ آذر ۱۳۹۸ در دادسرای فرهنگ و رسانه بازداشت و سپس به سلول های انفرادی 209 منتقل گشت.
تنها به فاصله یک ماه پس از آزادی همراه با سند وی بود که محمودیان بار دیگر و این بار به خاطر پرونده همدردی با کشته شدگان هواپیمای اوکراینی که سرنشینان آن با شلیک دو موشک توسط سپاه کشته شده بودند، با تشکیل پرونده تازه ای تحت پیگرد قرار گرفت.
محمودیان در تاریخ ۱ شهریور ۱۳۹۹ به مجموع ۵ سال حبس محکوم شد که یک سال آن بابت امضا بیانیه ۷۷ نفر و به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و چهار سال آن حبس تعزیری با اتهام دعوت مردم به روشن کردن شمع به خاطر قربانیان هواپیمای اکراینی بوده است.
در حالی که این پرونده ها در مرحله تجدید نظر بودند ، مهدی محمودیان بار دیگر در در تاریخ ۲۳ مردادماه سال 1400 و این بار با جمعی از وکلا بازداشت شد. دلیل این بازداشت تلاش برای شکایت از آیت الله خامنه ای و دیگر مسوولان در خصوص تعلل در خرید واکسن کرونا بود که منجر به مرگ روزانه صدها نفر از هم وطنان ما شد. این بازداشت در حالی صورت گرفت که اساسا هنوز شکایتی مطرح نشده بود و تنها جلسه ای برای هم فکری درباره شکایت از مسببان این تعلل در جریان بود.
مهدی محمودیان از 23 مرداد سال 1400 تاکنون در زندان اوین است و اخیرا نیز به خاطر پرونده مربوط به واکسن نیز به 4 سال زندان دیگر محکوم شده است.
تولد این انسان شریف و آزاده که در تمام طول زندگی خود دغدغه‌ای جز ایران، آزادی، حقوق بشر، برابری و اجرای عدالت نداشته مبارک باد. و برماست که نام این عزیز و دیگر عزیزان در بند را که برای سعادت ملت و سربلندی کشور جان خود را در کف نهاده اند قدر بدانیم و بیاری شان برخیزیم. @MostafaTajzadeh
59 views16:33
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 19:00:56
@MostafaTajzadeh
641 views16:00
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 18:31:02 طالقانی معتقد بود چیستی استبداد مهم است نه کیستی مستبد

به گزارش جماران داود فیرحی در مراسم بزرگداشت آیت الله طالقانی گفت:

مرحوم طالقانی مثل هر متفکر دیگری وقتی صحبت می‌کند یک ام‌المسائل دارد و آن همین مساله «استبداد» است. طالقانی در شبکه‌ای فکر می‌کرد که این شبکه فکری ضداستبداد بود، در این شبکه بزرگانی چون نایینی و خراسانی و مدرس در ایران و افرادی مانند عبدالرحمان کواکبی در بیرون از ایران این اندیشه را برجسته کرده بودند. اینان شبکه ای از تفکر را ساخته بودند که آن «مفهوم سازی استبداد» بود.

در نظریه این متفکران تلاش شایانی پدید آمده است که عبارت است از تفکیک استبداد از مستبد. این تفکیک مفهوم استبداد از فرد مستبد بسیار مهم است. مانند تفکیک ظلم و ظالم، استبداد ناظر به یک ساختار فکری و اجتماعی غیر دموکراتیک است یعنی ساختاری که به صورت اتوماتیک آزادی را سرکوب می کند. مهم نیست چه کسی کارگزار امر سرکوب باشد مهم این است که سیستم و ساختار مستبد پرور نباشد. مرحوم طالقانی و بزرگانی که در این مکتب فکری بودند متوجه شدند که مبارزه با مستبد دچار یک چرخه باطل است؛ مستبد پیری پایین کشیده می شود و مستبد جوانی با قدرت و انرژی بیشتر جایگزین او خواهد شد. بنابراین مستبد مثل ظالم است اگر جامعه ظلم خیز باشد ظالمانی هم پیدا خواهند شد. ظالم کوچک را می گویند شورشی و به ظالم بزرگ قداست می دهند.

مرحوم طالقانی ظاهرا به این قضیه بیشتر توجه کرده است و آن تفکیک استبداد به عنوان یک مفهوم و ساختار زندگی و به عنوان یک شبکه فکری اجتماعی، با شخص مستبد است. در اندیشه سیاسی امروز می گویند مستبدان را جامعه استبداد پرور تولید می کند، چون فکر دیکتاتوری هست دیکتاتور پیدا می شود.

اساسا مرحوم طالقانی مثل بقیه متفکران نظریه استبداد در جهان اسلام، معتقد است باید ماهیت استبداد را شناساند و نسبت به آن آگاهی داد. چیستی استبداد مهم است نه کیستی مستبد؛ کیستی مستبد اهمیت ندارد. اگر استبداد باشد، مستبد هم هست. این موضوع که اساساً استبداد چیست و از کجا می آید و چگونه عمل می کند مهم است. بزرگان این فکر ریشه آن را در جهل و راه حل این مساله را در آزادی جریان اطلاعات توضیح می دادند.

مساله دیگر چگونگی نهی یا سلب استبداد است این نظریه در پایان کتاب کوچک عبدالرحمان کواکبی آمده است. کواکبی می گوید تا کسانی استبداد را نشناسند و نچشند نمی توانند با استبداد مقابله کنند. او همچنین جمله دیگری هم دارد به این معنی که استبداد با استبداد کنار زدنی نیست. یعنی خشونت را نمی توان با خشونت مهار کرد چرا که خشونت مضاعف تولید می کند و در نهایت این که می گوید بهترین سلاح مقابله با مستبد، مقاومت نرم یا صلح آمیز است. این حرف بسیار مهمی است چون استبداد مانند تیغ است و هر چه برخورد با آن شدید تر باشد جراحت بیشتری ایجاد می کند.

بحث دیگر این که می گویند قبل از این که نفی استبداد شروع شود باید جایگزین استبداد هم روشن شود تا این که بتوان ایده ای را توضیح داد. باید نظریه جایگزین وجود داشته باشد. در غیر این صورت؛ (نفی استبداد) تخریب بی هدف است و این تخریب خود شرایط بهتری را برای ظهور استبداد جدید مهیا می کند. چون جامعه ناامن می شود و مردم دوباره به مستبد جدیدی پناه می برند.

از اولین بحث های طالقانی صحبت کردن از عواقب و مصائب استبداد در ایران است. او از جمله متفکرانی است که معتقد است با استعمار هم می توان با نیروی دموکراسی مواجه شد. این یعنی منطق حکمرانی مدرن را مرحوم طالقانی خوب درک کرده اند و آن این است که مهمترین ابزار مقاومت افکار عمومی است. این چیزی است که در ادبیات طالقانی وجود دارد.

طالقانی در مقدمه کتاب خودش مرتباً به بزرگان نهیب می زند که چرا شما استبداد را توضیح نمی دهید. این طور نیست که استبداد عیان باشد و آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. استبدار هزار و یک لایه و مکر دارد. استبداد از تهدید خارجی می ترساند، تقدس می سازد، منفعت ایجاد می کند و... یعنی این گونه نیست که استبداد عریان و عیان باشد بلکه احتیاج به توضیح و توجه دادن دارد. @MostafaTajzadeh
1.0K views15:31
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 14:22:21 خجالت نکشید برای‌تان ضرر دارد! رحیم قمیشی علی به مریم راست می‌گفت. من هم به آلمان رفته‌ام، اتفاقا همان نمایشگاهی که علی سر زده بود، نمایشگاهی از وسایل توانبخشی بسیار پیشرفته. خدا را شکر که علی همراهم نبود تا از پاهای قطع شده‌اش خجالت بکشم. خدا را شکر مریم…
2.4K views11:22
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 14:00:34 خجالت نکشید
برای‌تان ضرر دارد!

رحیم قمیشی

علی به مریم راست می‌گفت.
من هم به آلمان رفته‌ام، اتفاقا همان نمایشگاهی که علی سر زده بود، نمایشگاهی از وسایل توانبخشی بسیار پیشرفته.
خدا را شکر که علی همراهم نبود تا از پاهای قطع شده‌اش خجالت بکشم. خدا را شکر مریم هم نبود.

دختر بسیار زیبای آلمانی با ویلچر برقی آمده بود برای انتخاب ویلچر جدید. لبخند از روی لبش نمی‌افتاد. انگلیسی هم بلد بود. پرسیدم ویلچرهای گران را چطور می‌خری!؟
گفت پولش مهم نیست، دولت پولش را می‌دهد.
دلم برای جانبازهای خودمان سوخت. پرسیدم حادثه باعث شده اینطور شوی؟ هم پاهایش فلج بود، هم دست‌هایش بسیار کم توان. گفت نه! مادرزادی اینطور بوده‌ام.
بیشتر دلم برای جانبازان‌مان سوخت.

با غرور می‌گفت نیازی به کمک هیچ‌کس ندارد. ویلچر قدیمی‌اش همه امکانات را داشت، که دیگر دور انداختنی بود.
شرم کردم بگویم آن را بدهد برای دوست جانبازم.
اما بسیار خجالت کشیدم، فقط امیدوارم مقامات از وضع جانبازان ما خجالت نکشند، ممکن است برای‌شان ضرر داشته باشد!

آقایی کنارم بود، او سال‌ها مسئول خانه جانباز ایران در کلن آلمان بود، می‌دانستم دیگر مسئول نیست، پرسیدم پس چرا برنمی‌گردی ایران؟
گفت اتفاقا آمدم ایران، اما فرزندم که ناتوان جسمی است تحمل ایران برایش خیلی خیلی سخت بود و داشت می‌مُرد!
بخاطر وجود مهندسی بد سیستم و پیاده‌روهای شهری، نه می‌توانست از خانه بیرون برود، نه وسیله‌ای عمومی سوار شود، نه مدرسه‌ای مناسبش. برگشتیم آلمان، الان با همان دو هزار یورویی که دولت آلمان برای نگهداری او می‌دهد همه خانواده زندگی می‌کنیم!

یک وقت مسئولان خجالت نکشند، برایشان ضرر دارد، یاداوری کردم خودم خجالت بکشم از دوستانم که سال‌هاست با سختی و مشقت زندگی می‌کنند و هر که به آنها می‌رسد می‌گوید شما که برای خدا رفتید جبهه، دیگر چه می‌خواهید؟!

دیروز بازار بودم، فروشنده می‌گفت قبلا پنج روز آخر ماه بازار سوت و کور می‌شد، حالا از دهم ماه، بازار دیگر سوت و کور است، می‌گفت مردم همه ناتوان از خرید شده‌اند، نشانم می‌داد پیرزنان و پیرمردان محتاج را که با خجالت گدایی می‌کردند. می‌گفت کل شهر الان گدا شده‌اند. شاید دروغ می‌گفت، شاید او فقط اطرافش را می‌دید. می‌دانم بالای شهر وضع خوبست. مسئولان وضع‌شان خوبست.
فقط خدا کند خجالت نکشند، می‌دانم برای قلب‌شان بد است.

به سمت پایین تهران که می‌رفتم هواپیمایی پایین بود، به نظرم تیک‌آف کرده بود، توی آسمان هم بزرگ بود. به همسرم گفتم ممکن است این را با یک موشک چند متری لاغر اشتباه بگیری و دوبار به طرفش شلیک کنی؟
آمدم بگویم ۲۰۰ انسان نخبه و کودک هم در آن نشسته باشند. بغض نگذاشت بگویم.
و او گفت: و نه کسی استعفا بدهد، نه‌کسی محاکمه شود!
مبادا از مقامات کسی خجالت بکشد.

دیروز خواندم دوست عزیز، دلسوز، دانشمند وزندانی‌ام مصطفی تاج‌زاده را تحت‌الحفظ و با دستبند برده‌اند بیمارستان. قلبش نارسایی داشته، عمل قلب کرده‌ و همچنان به تخت بسته‌اند، مبادا فرار کند!
مادر همسرم که در رگ‌های قلبش استنت گذاشته بودند، دکتر ده‌ها دارو به او داده بود و صدها دستور، که باید در هوای آزاد نرم نرم پیاده روی را شروع کند، نباید استرس داشته باشد، تغذیه‌اش اینطور باشد، مرتب فشارش را بگیریم.
و قرار است تاج‌زاده را فردا برگردانند همان انفرادی.
مردی که تنها سلاحش قلمش بود، و تنها پرسش‌هایی داشت که نمی‌ترسید بپرسد.
آقایان یک وقت خجالت نکشند، ما به‌جای آنها خجالت می‌کشیم!

اینکه زندان‌ها را آباد کردید با زندانی‌های باسواد، اینکه پول‌مان را بی‌ارزش کردید، اینکه جانبازهای ما یک دهم ناتوان‌های آلمان خدمت نمی‌گیرند، اینکه مردم همه فقیر شده‌اند، اینکه پول دارو هم ندارند و می‌میرند، اینکه فرزندان‌تان در کانادا و اروپا به عیشند!
خجالت نکشید، برای قلب‌تان ضرر دارد.

دیروز سایبری‌ها حمله کرده بودند به کانال کوچک و بی‌سر و صدای دل‌نوشته‌هایم، رئیس‌شان مدام تکرار می‌کرد، مگر باکری نگفت بچه‌های خوب جبهه پس از جنگ دق می‌کنند و می‌میرند. می‌پرسید پس چرا هنوز زنده‌ام!؟
پرسیدم چرا خودش دق نکرده، که گفت آن موقع جبهه نبوده!
البته که من و جانبازان و آزادگان و جبهه‌ای‌ها پوست کلفت بوده‌ایم که زنده مانده ایم. شاید خدا خواسته ماها را آزمایش کند. حکمتش را نمی‌دانم، راستش خودمان هم متعجبیم، با این‌ همه درد زنده‌ایم!
شاید زنده ماندیم خجالت بکشیم.
به‌جای مقاماتی که خجالت نمی‌کشند!
به‌جای آنها که فکر می‌کنند خیلی خوبند.
به‌جای آنها که ایرانِ سربلند را گرفتند، خرابش کردند، و همچنان به هنرشان می‌بالند.

به‌جای آنها که خجالت برایشان ضرر دارد.
به جای آنها که نمی‌دانند حق مردم ایران توسعه‌ای بیشتر از آلمان است، و افتخارشان این است که ما افغانستان نشدیم، سوریه نشدیم، سومالی نشدیم!

تا خجالت نکشند
که برایشان ضرر دارد!

@ghomeishi3
@nasiri42
3.0K views11:00
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 13:23:01 وضعیت قرمزی که هرگز اعلام نمی شود!


1) مرداد ۱۳۴۴ نتایج بررسی مهاجرت که توسط سازمان ملل انجام شده بود، ایران را از لحاظ مهاجرت اتباع به کشورهای دیگر در ردیف پنج کشور آخر جدول نشان می‌داد [ نزدیک به صفر ]

2) این بررسی ده سال بعد در سال ۱۳۵۴ نیز مجددا انتشار یافت که تغییری در رتبه ایران نشان نمی‌داد و مهاجرت ایرانیان نزدیک به صفر بوده است.

3) در سال 1357 شمار ایرانیان مهاجرت کرده به زیر 50 هزار نفر رسیده بود.
از این آمار‌ها چنین برمی آمد که ایرانیان تمایلی به مهاجرت به کشورهای دیگر نداشتند.

4) اما این ارقام از سال 1357 به بعد به شکل ناباورانه‌ای تغییر کرده است. ایران دیگر در رتبه انتهای جدول نیست و برعکس به صدر جدول رسیده است. ایرانیان سومین مردمان در جهان هستند که به دنبال مهاجرت هستند.

5) در بین اتباع کشورهای مختلف ایرانی‌ها بیشتر متقاضی برای مهاجرت به استرالیا را دارند که سالانه د‌ها نفر نیز جان خود را در این راه می‌دهند.

6) شمار جمعیت ایران ۲ برابر شده، اما میزان مهاجران ایرانی به عدد نزدیک به 7 میلیون نفر یعنی 140 برابر رسیده است.

7) در این بین حجم خروج نخبگان از کشور نیز قابل تامل است. طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، ایران از نظر فرار مغز‌ها در بین 91 کشور جهان مقام اول را از آن خود کرده ‌است.

8) سالانه تا 180 هزار نفر با تحصیلات عالیه از ایران مهاجرت می‌کنند.

9) بنیاد ملی نخبگان ایران اعلام کرد، 308 نفر از دارندگان مدال المپیاد و 350 نفر از برترین‌های آزمون سراسری از سال 82 تا 86 به خارج مهاجرت کرده‌اند.

10) همچنین هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی نوشت است، 90 نفر از 125 دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند
هم اکنون در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل می‌کنند.

11) طبق آمار صندوق بین‌المللی پول هم اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی در آمریکا هستند.
طبق آمار رسمی اداره گذرنامه،
در سال 87 روزانه 15 کار‌شناس ارشد،
4 دکترا و سالانه. 5475 نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند.

12) در سال 1391 حدود 150 هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کرده‌اند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند. همچنین 64 درصد دانش‌آموزان ایرانی مدال‌آور المپیاد طی 14 سال گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند.

13) حمید گورایی رئیس پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی نیز هشدار داد که دانشمندان رشته سلول‌های بنیادین ایران هر روز بیشتر از گذشته جذب دیگر نقاط جهان می‌شوند.

14) پروفسور عباس میلانی مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا می‌گوید، فرار مغز‌ها در چند سال اخیر 300 برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده است.

15) این‌ها در حالی است که در کشور تقریبا کلامی درباره این فاجعه ملی، خصوصا صدا و سیما، سخن گفته نمی‌شود..
@MostafaTajzadeh
@A_pajhohi
2.9K views10:23
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 12:50:01 طالقانی، هوش ارتباطی و عقل مهربان

امیر یوسفی
روزنامه اطلاعات ۲۰شهریور ۱۴۰۱

در میان مردان مؤثر معاصر در ایران، سیدمحمود طالقانی نامی شاخص و شهره است. به نظر می‌رسد که اشتهار او در میان طبقات اجتماعی، طیف های سیاسی، قشرهای حوزوی و دانشگاهی، فعالان درون‌حاکمیتی و برون‌حاکمیتی و ... در حد اجماع است و اختلاف‌نظر چشمگیر و معناداری در این زمینه وجود ندارد. به این اعتبار کمتر صاحب‌نظری را می‌توان در میان اهل تحقیق یافت که در مقام تدوین دایره‌المعارفی از نام‌آوران سده اخیر ایران زمین برآید و نام این شخصیت نام‌آور و نوآور را در میان انتخاب‌های خود نگنجاند.
طالقانی به عنوان یک روحانی شریعتمدار، حتی به نزد گرایش‌های دین‌پرهیز و دین‌گریز هم، صاحب مکانت و مقبولیت است و جریان‌های چپ‌گرا، سکولار و لائیک نیز در فهرست منتخبان خود از افراد شاخص و شهره معاصر، نام او را جای داده‌اند.
رحلت طالقانی در روزهای پرشور انقلاب، تصویری مسیح‌گونه از او ترسیم کرد و این، به خودی خود عاملی مضاعف برای ماندگاری ایشان در خاطره قومی و ملی ایرانیان شد.

آیت‌الله طالقانی به واسطه مقدمه‌نویسی و شرح کتاب «تنبیه‌الامّه و تنزیه‌المله» از میرزا محمدحسین غروی نائینی، عملاً به دفتر فقه سیاسی شیعه ورود کرد؛ با تألیف «پرتوی از قرآن»، به سلک مفسران معتبر این کتاب آسمانی درآمد؛ با نگارش «اسلام و مالکیت»، به جرگه محققان فقه اقتصادی پیوست؛ با ترجمه متونی از بزرگان اهل سنت، نامش را به فهرست فعالان عرصه تقریب مذاهب افزود؛ و بالاخره با نگارش مقاله «تمرکز و عدم تمرکز مرجعیت و فتوا» در کتاب «بحثی درباره روحانیت و مرجعیت»
(تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۱)، در زمره نقادان نظام سازمانی روحانیت شیعه قرار گرفت. تأکید او بر اهمیت شورا یا رفتار او در ترویج تساهل و مدارا یا دعوتش به تأمل در مفهوم آزادی به عنوان سرشت اصیل انسان، قابل انکار نیست؛ اما به نظر نمی‌رسد مایۀ ماندگاری طالقانی در تاریخ ایران، این ها باشد.
می توان گفت آثار و دریافت‌های طالقانی در پاره‌ای موارد، سرچشمۀ پژوهش‌های ژرف نظری شد. (مثلا آنجا که به شأن شورا در نظام سیاسی ـ اجتماعی اسلام توجه می‌داد) و در پاره‌ای دیگر از موارد، «مؤید و مددرسان» تحقیقات جاری و رایج واقع شد (مثلا آنجا که به وجه اجتماعی قرآن و یا نظام اقتصادی اسلام درباره مفهوم مالکیت می‌پرداخت).
معنای این حرف آن است که گرچه نباید انتظار یک نظریه‌پرداز از طالقانی داشت، اما از میراث فکری و فراورده‌های نظری او نیز نمی‌توان و نباید غافل بود. چه بسا کسانی در پژوهشی ژرف، آرام‌آرام ابعاد و زوایای چیزی را که مستحق نامیده شدن به «مکتب یا مدرسه طالقانی» است، بتوانند احیا کنند و مطرح سازند.

رواداری و تحمل در وجود طالقانی شعله ور بود؛ به همین دلیل مناسبات عاطفی تقریبا یکسانی با همه فعالان مبارزاتی برقرار می‌کرد و در مواجهه با تمامی طیف های سیاسی، رفتاری نسبتا واحد بروز می‌داد و متقابلا همه گرایش‌های سیاسی و حزبی هم، نگاه تقریباً یکسانی به او داشتند.
به این اعتبار، طالقانی را اگر نتوان « آموزگار» نظری مدارا و تحمل در تاریخ مبارزات سیاسی ـ فکری ایران معاصر دانست، دست‌کم می‌توان « نماد عملی» آن دانست. در عین حال او نماد تساهل دینی و سیاسی در ایران معاصر نیز هست.

درک طالقانی از دینداری، آشکارا نقطه مقابل درک طالبانی از دین است؛ چرا که در مقابل و در مقابله با انحصارگرایی قرار داشت.
سیدمحمود طالقانی چه در کشاکش مبارزات و چه در گرماگرم پیروزی، و به طور کلی در جغرافیا و هندسه انقلاب، نقطه ارشمیدسی تحولات بود؛ جایی که اهرم انقلاب روی آن می‌نشست و بار سهمگین نهضت را به وقت ضرورت، جابجا می‌کرد یا اعتدال و توازن را عندالاقتضاء تأمین می‌نمود. این نقطه احتمالا تنها جایی در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است که می‌توانیم بدون هر گونه شبهه و شائبه‌ای، گرانیگاه تجمیع تمام انرژی‌های انسانی نهضت بدانیم. تنگه‌ای که طالقانی روی آن بیتوته کرده بود، چشم‌اندازی یکسان به یمین و یسار لشکر انقلاب داشت؛ فاصله یگان‌ها با این خیمه فرماندهی نیز به یک میزان بود. انتخاب چنین نقطه‌ای برای رصد لشکر، ناشی از «هوش ارتباطی» و «عقل مهربان» یک انقلابی پخته و واقع‌گرا بود. هوش ارتباطی به طالقانی فرصت می‌داد تا باب ارتباط و مفاهمه با هیچ جناح و جبهه‌ای را مسدود نکند تا شبکه‌ای مرتبط و هم‌افزا از نیروهای به‌ظاهر متعارض در یک نهر خروشان به هم برسند. عقل مهربان نیز سایه‌ای از اعتماد و محبت بر سر نیروهای انقلاب می‌افکند. چنان هوش و عقلی طبعاً موهبتی خداداد بود، اما طالقانی هم شکر این نعمت را به خوبی به‌جای آورد و به بهترین شکل از این عطایای الهی بهره برد.
@MostafaTajzadeh
روانش شاد و یادش گرامی باد
2.5K views09:50
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 12:40:03 نظر شهید بهشتی درباره دیکتاتوری صالح

اصلا خدا از اول قرار نبوده یک مشت موجودی بیافریند که به زور به سمت کمال بفرستد. قرار آفرینش بر این نبوده است. قرار آفرینش بر این بوده است که در میان موجودات رنگارنگ این عالم، یک موجود آفریده شود به نام انسان. به این موجود استعدادها و نیروهای رنگارنگ بدهند، محیط رنگارنگ بدهند، در آن محیط انگیزه‌ها و عوامل رنگارنگ وجود داشته باشد، چهار قدم که در خیابان راه می‌رود، چهار انگیزه فساد ببیند، چهار انگیزه صلاح ببیند و بعد در میان این کشمکش نیروهای گوناگون و خواسته‌های درونی گوناگون، با بینش و سنجش و اراده‌ای نیرومند، خودش به سمت کمال جلو برود. قرار بر این بوده است.

در حکومت‌های دیکتاتوری، آن دیکتاتورهای صالح را می‌گوییم (دیکتاتورهای فاسد که هیچ)، دیکتاتور صالح حرفش چیست؟ می‌گوید این مردم عقل ندارند، شعور ندارند، خودشان نمی‌فهمند به چه راهی باید بروند. باید چه کار کرد؟ باید چنان آن‌ها را چشم‌ترس کرد که جرئت نکنند چپ و راست بروند. همان راهی را بروند که جلوی پایشان می‌گذاریم. آیا این‌گونه رژیم دیکتاتوریِ صالح از نظر شما برای زندگی بشر خوب است یا بد؟ می‌گویید بد است. چرا بد است؟ می‌گویید برای اینکه در این حکومت، اصلا انسان‌ها و افراد ملت هیج‌وقت رشد نمی‌کنند. خودشان هیچ‌وقت نمی‌فهمند که باید چه‌کار کنند.

قرار بر این است که محیط مساعدی برای رشد بشر به‌وجود بیاید که خودش برای رشد خودش تلاش کند. مردمی می‌گویند برای سعادت ملت‌ها و مردم کم‌رشد حکومت‌های دیکتاتوری صالح لازم است، که انسان را درست نشناخته باشند و خیال کنند انسان موجودی است که باید افسار گردنش بیندازند و به هر طرف بخواهند او را بکِشند.

ما اصلا این را جسارت به مقام انسانیت می‌دانیم. کسانی که انسان را درست شناخته‌اند می‌گویند معلمی که در کلاس بخواهد کلاس را با دیکتاتوری اداره کند، معلم خوبی نیست. مدیر مدرسه‌ای که بخواهد مدرسه را با دیکتاتوری اداره کند، مدیر خوبی نیست. پدر یا مادری که بخواهد در خانواده با دیکتاتوری بچه تربیت کند، پدر و مادر کم‌حوصله‌ای است؛ پدر و مادر رشدیافته‌ای نیست. فرمانروای ملت و کشوری که بخواهد مردمش را با دیکتاتوری به سمت صلاح ببرد، فرمانروای رشدیافته‌ای نیست. چون آدمیزاد در این محیط‌ها هیچ‌وقت رشد نمی‌کند و این اصلا جسارت به مقام آدمیزاد است، میدان رشد رو به آدمیزاد بسته می‌شود.

سیدمحمد حسینی بهشتی، در مکتب قرآن (تفسیر شهید بهشتی)، انتشارات روزنه، ج ۶، صص ۲۸-۲۷. @MostafaTajzadeh
2.6K views09:40
باز کردن / نظر دهید
2022-09-11 12:00:47
#تاریخ_خوانی

بودجه مملکت برای مملکت است نه محل چراغانی برای من!

وقتی(دکتر مصدق) پیروزمندانه از دادگاه لاهه به میهن برگشته بود تمام ایران و مخصوصاً در تهران همه جا جشن و چراغانی بود.

مرحوم دکترمصدق به محض این که
از هواپیما پیاده شد از باقر کاظمی،
کفیل نخست‌وزیری که به استقبال او
آمده بود پرسید در غیبت من از بودجه محرمانه نخست‌وزیری برداشتی شده است یا خیر؟

مرحوم کاظمی جواب می‌دهد چون اهالی و کسبه جنوب‌شهر می‌خواستند در این جشن ملی شرکت کنند و قدرت مالی نداشتند، ما از بودجه محرمانه شش هزار تومان برای چراغانی و مشارکت آنها در جشن عمومی پرداختیم.

دکتر مصدق علی‌رغم این که برای مرحوم کاظمی احترام خاصی قائل بودند با تندی می‌گوید
«این بودجه مملکت است نه محل چراغانی برای من،

و همان جا کیفش را روی پایش می‌گذارد
و دسته چک شخصی خود را در می‌آورد و یک برگ چک‌ شش هزار تومانی صادر می‌کند
و آن را به مرحوم کاظمی می‌دهد و می‌گوید این را همین امروز به جای مبلغی که از حساب برداشته‌ای بگذارید.

@MostafaTajzadeh
2.8K views09:00
باز کردن / نظر دهید