Get Mystery Box with random crypto!

سهند ایرانمهر

لوگوی کانال تلگرام sahandiranmehr — سهند ایرانمهر
موضوعات از کانال:
شعر
آدرس کانال: @sahandiranmehr
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 39.97K
توضیحات از کانال

دغدغه های احدی از رعیت مملکت محروسه ایران
ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2024-05-13 23:08:15
لذت بخش‌ترین لحظه خواندن متون نظم و نثر کلاسیک وقتیه که در متن، نثر یا نظم، مصادیق و نشانگان کاملا آشنا و سهل‌الوصولی رو می‌بینی و بعد یادت میاد این حس آشنا رو یکی قرن‌ها قبل گفته. یهو انگار یکی تمام فاصله‌های زمانی و‌ مکانی رو طی کرده و از اونور هزاره و با عبور از تکینگی سیاهچاله معانی و مضامین و قرون، بهت پیامی می‌ده که کاملا برات مفهومه، اسم اینو‌ گذاشتم قواعد کوانتومی ادبیات(!)مثل این:

ستاره
شب تیره
یار من است

من آنم
که دریا
کنار من است

فردوسی
@sahandiranmehr
10.5K viewsedited  20:08
باز کردن / نظر دهید
2024-05-13 22:47:52
علامه محمدتقی جعفری
#شعر_شب
@sahandiranmehr
10.3K views19:47
باز کردن / نظر دهید
2024-05-13 17:41:29
@sahandiranmehr
12.2K views14:41
باز کردن / نظر دهید
2024-05-13 17:16:21
سالگرد درگذشت حبیب یغمایی پژوهشگر ادبی، روزنامه‌نگار، و شاعر
@sahandiranmehr
11.4K views14:16
باز کردن / نظر دهید
2024-05-11 19:31:37
گزارش آخرین تابستان
سهند ایرانمهر
نشر ثالث

https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
10.4K viewsedited  16:31
باز کردن / نظر دهید
2024-05-11 18:14:27مکاشفه‌های بکر کودکی
سهند ایرانمهر

آدمی آن‌گاه که هنوز زندگی و قواعد بقا و رازهای «موفقیت» به قیمت پشت سرگذاشتن «دیگری» گریبانش را نگرفته است، آنگاه که کودک است انگار که همه چیز را شفاف‌تر، خوشبوتر، بکرتر و تازه‌تر دریافت می‌کند. این دریافت‌های دم‌دست با گذر عمر، دور و دورتر می‌شود.

آدمی علم را و فیزیک را و اقتصاد را و دین و فلسفه و خیلی چیزهای دیگر را در طول عمر می‌فهمد و حالا ته همه این فهمیدن‌ها همه چیز هست جز آن چیزی که از جنس فهمیدن نبود، «دیدن»، «شنیدن»، «چشیدن»، «حکمت شادان»، حکمتی که عقربه‌های ساعت لگدش می‌کنند و هیچ فهمی نمی‌تواند بدان اندازه آدمی را سرخوش کند.

تاگور جمله‌ای نزدیک به این مضمون دارد که تولد هر کودک
یعنی هنوز خدا از بشر ناامید نشده است، شاید معنای این سخن زنده شدن همین احساسی باشد که از این فیلم می‌گیریم، در این فیلم بیش از درک خدا، یقین به دیدن است که لذت دارد، یقین به در دسترس بودن. تاگور در جایی دیگر می‌گوید:

ای کاش می‌توانستم در دل جهانِ بچه‌ام جای آرامی بگیرم
می‌دانم که جهانش ستاره‌هایی دارد که با او حرف می‌زنند و آسمانی که روی صورتش خم می‌شود...
ای کاش می‌توانستم در راهی که از جانِ کودک می‌گذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها می‌رسد سفر کنم.
آن‌جا که عقل از قوانینش بادبادک می‌سازد و هوا می‌کند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد می‌کند


(‎ماه نو و مرغان آواره، رابیندرانات تاگور، ترجمه‌ی ع.پاشایی، نشرثالث)

بوبن هم تعبیر نغزی دارد:
«در چشمانِ گِرد کودکان خردسال، اعتمادی وجود دارد که هنوز خدشه‌دار نشده است و همین اعتماد است که پیوسته در دیدگانشان موج می‌زند و همین اعتماد است که می‌توان آن را نزد انسانی بس سالخورده و لرزان و نیمه‌بینا بازیافت، و بازیافتنِ آن معجزه است. می‌توان درک کرد که کودکان از چه روی اعتماد می‌کنند، زیرا هرگز خیانت ندیده‌اند... آنچه در این نگاه‌ها می‌درخشد، ایمان به ممکن بودن همه چیز است...»

(نور جهان، کریستیان بوبن، ترجمه پیروز سیار، ص۱۲۵، نشر دوستان)
#یک‌آن_یک‌نوشته
@sahandiranmehr
12.7K viewsedited  15:14
باز کردن / نظر دهید
2024-05-10 18:31:17
در شاخه‌های دستخوش غارت
تخت کلاغ‌ها را آماده می‌کنند
این گونه شهر طعمه پاییز می‌شود ...
"محمدعلی سپانلو"

امروزسالگرد درگذشت شاعر است
@sahandiranmehr
11.9K views15:31
باز کردن / نظر دهید
2024-05-10 18:28:36
‍ در سال‌روز درگذشت غزاله علیزاده....


در یادداشت پیش از خودکشی خود چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشته‌های ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار می‌کنم. ساعت یک و نیم است. خسته‌ام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمی‌گویم بسوزانید. از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست‌داشتن نوشته‌ام، نمی‌خواهم، تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی می‌کنم. چقدر به همه و به من محبت کرده‌است. چقدر به او احترام می‌گذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم»

@sahandiranmehr
13.2K views15:28
باز کردن / نظر دهید
2024-05-10 16:48:50 ادامه پست پیشین...

در شرایطی که برخی متصدیان امر علیرغم داعیه‌های مذهبی به آموزه‌های ان هم در عمل بی‌اعتنایند، این مثال را نزدم که در خیال خودم آنان را مجاب کنم که نفس قدرت شرایط برتری ایجاد می‌کند که انصاف ایجاب می‌کند دست مردم برای نقد و شکایت از آن و نه بالعکس باز باشد بلکه از آن روست که یادآور شوم پیچیدگی‌های جامعه و مدیریت و ذات خطرآفرین قدرت در تاثیری که بر عملکرد و ذهن صاحب قدرت می‌گذارد تا حدی است که اگر راهی برای نقد و اعتراض و سینه‌ای بردبار برای تحمل آن‌نباشد. اژدهای خودمحوری و ترکتازی و حق‌به‌جانبی که قدرت در جان آدمیان می اندازد تنها با برفِ «امکان انتقاد و اعتراض مردم» در انجماد گرفتار می‌شود و اگر «خورشیدِ داغِ عراقِ» تهدید و شکایت و برخورد از جایگاه قدرت بر آن بیفتد این اژدها بیدار می‌شود و با دست گشاده‌‌ای که دارد بر صغیر و کبیر مُلک و مملکت رحم نمی‌کند و همه چیز را درهم می‌پیچد و هیچ فرصتی برای توقف در مسیر اشتباه فراهم نمی‌شود.

اژدها را دار در برف فراق
هین مکِش او را به خورشید عراق

مولانا

@sahandiranmehr
11.2K viewsedited  13:48
باز کردن / نظر دهید
2024-05-10 16:46:17 اژدها را دار در برف فراق
سهند ایرانمهر


چند روز پیش ویدیویی از آقای زاکانی -شهردار تهران- دیدم که در آن با عصبانیتی شدید به چهره رسانه‌ای که قرارداد خرید اتوبوس برقی از شرکت چینی را افشا کرده بود، وعده تعقیب قضایی می‌داد و با اطمینان، از مجازات حتمی افشاکننده خبر می‌داد.

آقای شهردار از شدت عصبانیت در جمله بندی و ادای واژگان هم دچار مشکل شده بود و تناقض‌های زیادی در سخنانش داشت. از سویی ادعا می‌کرد که این قرارداد در کمال شفافیت منعقد شده و از سویی ادعا می‌کرد که افشای آن اقدامی ضدامنیتی است. این ادعای اخیر در شرایطی مطرح می‌شود که حتی عالی‌ترین مقام کشور در جریان مذاکرات هسته‌ای برضرورت شفافیت و اطلاع‌رسانی به مردم تاکید می‌کرد و حالا شهردار، افشای قرارداد خرید اتوبوس برقی را که مرتبط با رفاه مردم، زندگی و بودجه عمومی شهر است، ذیل اقدامی ضدامنیتی می‌دانست و وعده مجازات و تعقیب می‌داد. جالب‌تر اینکه روزهای بعد واگن‌های مترو محل عرضه بنرها و پوسترهایی شد که باز از سکویی عمومی و متعلق به مردم، منتقدان اقدام شهردار را حسود و غرض‌ورز معرفی می‌کردند.


خبر مهم دیگر، شکایت آموزش و پرورش از عوامل سریال افعی (پلان مربوط به دیالوگ قهرمان داستان با ناظم دوران کودکی) بود. حالا این پرسش‌ها بماند که مگر کسی در ایران هست که مدعی باشد چنین شخصیت‌هایی را در مدرسه دوران کودکی‌اش ندیده است؟ مگر بیان خاطره تلخ انسان از برخورد بد یک روحانی، پزشک، معلم ، بنا و بقال و کذا و کذا یا یادآوری تلخ آن، جرم یا رذیلتی اخلاقی و به منزله زیر سوال بردن همه اعضا و کلیت یک صنف است؟ مگر می‌توان فیلمی ساخت یا اندیشه نقادانه‌ای را به حوزه عمومی آورد و آن وقت چیزی گفت که به قبای هیچکدام از اعضا و اجزای جامعه و صنوف ان برنخورد؟ پرسش دیگر این است که چرا به جای صنوف معلمان، وزیر باید شکایت کند و دست آخر اینکه اگر معلمان بتوانند زبان به شکایت بگشایند آیا یک پلان از یک سریال محور اصلی مطالبات آنان است و اگر وزیر تا این حد نسبت به کرامت آنان دغدغه‌مند است آیا شکایت از عوامل یک سریال را در صدر اولویت معلمان دانسته است؟


اینها همه پرسش‌هایی است که می‌توان مطرح کرد اما سخن من چیز دیگری است. سخن این است که اصولا چرا کار برعکس شده است و به جای اینکه شهروندان از متصدیان امر چیزی را مطالبه کنند یا آنان را حوالت به دستگاه قضایی و تعقیب به دلیل قصور یا ارتکاب کار ناصوابی کنند این متصدیان امرند که دنبال شکایت و تعقیب قضایی‌اند؟ چرا ارباب قدرت و متصدیان مسئولیت اینقدر نابردبار و دل نازک و مهرطلب‌اند و با اندک نقد و اعتراضی از کوره در می‌روند؟

ابو سعید آبی در کتاب «نثر الدر» آورده است : خلیفه به مردی که در کوی و برزن، زبان به اعتراض گشوده بود، خشم گرفت. حاضرش کردند. خلیفه گفت: می دانی! مرا از تو خوش نمی آید؟ مرد گفت:زن، از نبود محبت همسرش بی تاب می شود، مردم از تو عدل و انصاف می خواهند!

حال باید از مسئولین نابردبار، آماده به شکایت و صفراوی مزاج پرسید که مگر قبول مسئولیت به این معناست که به قول آن ضرب‌المثل پرمعنا، کسی نباید هیچ صدایی دربیاورد چون «احمدک خیار کاشته؟!» و یا این مردم‌اند که باید ناز و غمزه آنان را به مهر و دلربایی خریدار باشند؟ بگذریم از آن آموزه‌های درون دینی که خیلی از صاحب منصبان داعیه تاسی بدان را دارند( برای مثال، نامه حضرت علی به مالک اشتر درباره ایجاد شرایط اعتراض بدون لکنت).

نگاه این دسته صاحب منصبان را به یک نمونه مشابه خارجی موسوم به پرونده «نیویورک تایمز در برابر سالیوان»(۱) New York Times Co. v. Sullivan جلب می‌کنم که از پرونده‌های مهم و تأثیرگذار در تاریخ حقوق رسانه‌ها است. این پرونده در سال 1964 در دادگاه عالی ایالات متحده بررسی شد و تعیین کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانه‌ای در مورد مقام‌های دولتی چگونه باید باشد. در این پرونده، روزنامه نیویورک تایمز ادعا کرد که لیبرل والاس سالیوان وزیر دولتی آلاباما به اقدام غیرقانونی و خشونت دست زده است. سالیوان به دلیل این ادعا، اقدام به اقامه دادخواست تجاوز به حریم شخصی و خسارت مالی کرد. قاضی در دادگاه عالی تصمیم گرفت که روزنامه نیویورک تایمز باید اثبات کند که ادعاهایش صحیح هستند. اما دادگاه عالی اعلام کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانه‌ای در مورد مقام‌های دولتی بسیار سخت‌گیرانه است واین مقام دولتی است که باید اثبات کند که رسانه با قصد تخریب و تشویش دست به این ادعا زده است. این پرونده موجب تغییر چارچوب قانونی در مورد حق تحقیر و برخوردهای رسانه‌ای شد و استانداردهای جدید برای اثبات خطای رسانه‌ای در مورد مقام‌های دولتی تعیین کرد.
(ادامه در پست بعدی)
12.0K viewsedited  13:46
باز کردن / نظر دهید