Get Mystery Box with random crypto!

اشعار ناب آئينے

لوگوی کانال تلگرام shere_aeini — اشعار ناب آئينے ا
موضوعات از کانال:
علیرضا
امام
مرثیه
رضا
سید
ازدواج
عرفه
مناجات
All tags
لوگوی کانال تلگرام shere_aeini — اشعار ناب آئينے
موضوعات از کانال:
علیرضا
امام
مرثیه
رضا
سید
ازدواج
عرفه
مناجات
All tags
آدرس کانال: @shere_aeini
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 21.10K
توضیحات از کانال

کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹
محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن
کانـــال شعــــر مذهبــــی در تلگــــرام
زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری
ادمین ارسال شعر و تبلیغات:
@ad_shereaeini
کانال اشعارناب با همین لینک در ایتا فعال است

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 63

2022-09-01 14:04:56 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

گفته بودم که تورا یک روز پیدا میکنم
باز می آیی و رویت را تماشا میکنم

میشود نازم کنی؟یک ذره نازم را بکش
بعد در آغوش تو آرام لالا میکنم

من‌ اگر خلخال پایم نیست آن را برده اند
تو برایم هدیه خلخالی بخر پا میکنم

این همه این ها مرا هرروز دعوا میکنند
تو که هستی شمر را امروز دعوا میکنم

دست های زبرشان آنقدر خورده بر رخم
پلکهایم را به زحمت پیش تو وا میکنم

زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن
بیخیال زجر،من کار خودم را میکنم!

آنقدر با مشت میکوبم به لبهای خودم
تا خودم را آخرِ سر مثل بابا میکنم

گریه ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم
صورتت را باز مثل قبل زیبا میکنم

از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن
درد میگیرد سرم تا یاد آنها میکنم

به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه ست
هرچه مردم پشت من گفتند حاشا میکنم

شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
2.3K views11:04
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 14:04:00 #مناجات_با_امام_حسین #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!

دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگی‌ست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!

از همان بدو تولد عاشقت گشتم حسین
داستان عشق من با تو نبود افسانه؛ نه!

در طریق نوکری جُون است پرچمدار من
نوکری را میدهم بر منصب شاهانه؟ نه!

من گدایی میکنم از تو فقط یک چیز را...
از تو میخواهم نگاهت را و آب و دانه نه!

فیض اشک من فقط با چای بعدش کامل است
هست جز فنجان چای روضه ات پیمانه؟ نه!

اربعینم لنگ امضای رقیه مانده است
کار من حل می شود بی اذن آن دُردانه؟ نه!



با گلایه گفت: پیش من بیا بابای من
به کلیسا سرزدی اما به این ویرانه نه!

تو همیشه موی من را شانه می کردی پدر
خوب میدانم که این دفعه نداری شانه؛ نه!

شاعر:
#علی_میر_حیدری
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
2.5K views11:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:02:20 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت

وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست
بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت...

روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت

خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت

تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت

شاعر:
#کاظم_بهمنی
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
1.3K views20:02
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:01:38 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

حاضرم پایِ سر ِ تو سر ِ خود را بدهم
جایِ پیراهن ِ تو معجر ِ خود را بدهم

سر ِ بابایِ من و خِشت محال است عمه
عمه بگذار که اول پر ِ خود را بدهم

…پهن کن تا که سر ِ خار نگیرد به لبش
کم اگر بود پر ِ دیگر خود را بدهم

زیورآلات مرا دختر همسایه گرفت
نذر ِ انگشتَرَت انگشتر ِ خود را بدهم

مویِ من سوخته و مویِ پدر سوخته تر
حاضرم پایِ همین سر، سر ِ خود را بدهم

دید ما تشنه یِ آبیم خودش آب نخورد
خواست تا دیده یِ آب آور خود را بدهم

به دلم آمده یک وقت خجالت نکشم
پایِ لطفش نفس ِ آخر خود را بدهم

شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
1.2K views20:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:00:44 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

چراای میهمان لعل لبی چون ارغوان داری
گمانم كه نشان ازبوسه هاى خيزران داری

چرا همرنگ پیشانی عمه شد جبین تو
مگرباباتوهم زخمی زسنگ کوفیان داری

تركهاى لبت رابوسه دادم سوخت لبهايم
به لب سرّ مگوى غربت لب تشنگان دارى

شبی کنج تنورخولی و روزی به تشت زر
بمیرم من که روزوشب زدشمن میزبان داری

دل این دخترت تنگ است ازهجر عزیزانش
بگو آیا خبراز اصغرشیرین زبان داری؟

برای شستن اين صورت غرق به خون تو
زچشم دختر دردانه ات سیل روان داری

سر عباس روى نى سر من زير كعب نى
به طعنه گفت نامردى عموى پهلوان دارى

رخم تصوير ياس وپيكرم تفسيركوثر شد
شبيه مادرخود دخترى قامت كمان دارى

شاعر:
#سعید_نسیمی
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
972 views20:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 23:00:08 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

بشنوند امروز دختردارها..
قصه غمگین کوثردارها

از روی نیزه بیا بوست کنم
رفته ای بر نیزه با سردارها

به علی اکبر بگو سنگم زدند
سنگ خوردم از برادردارها

زجر که تنها به دنبالم نبود
در پی ام بودند لشکردارها!

معجرم را دستگردان میکنند
گوشه ی بازار، معجردار ها

نیشخندی زد به گوش پاره ام
این هم از آداب زیوردارها

حرف خدمتکار پیش من زدند..
من که خود هستم ز نوکردارها

شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
880 views20:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 22:59:26 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

پایش ز دست آبله آزار می کشد
از احتیاط دست به دیوار می کشد

در گوشه ی خرابه کنار فرشته ها
"با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد"

دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدار می کشد

او هرچه می کشد به خدای یتیم ها
از چشم های مردم بازار می کشد

گیرم برای خانه تان هم کنیز شد
آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟

چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟
نقشی که می کشد همه را تار می کشد

لب های بی تحرک او با چه زحمتی
خود را به سمت کنج لب یار می کشد

شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
822 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 22:58:30 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

تو وقتی اومدی گفتم ، که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه،چه وقت گریه کردن بود

حالا که اومدی پیشم ، بازم آغوشتو وا کن
بغل کن بغضمو بازم ، غریبی مو تماشا کن

حالا که اومدی پیشم ، بزار خلوت کنم باتو
بزار تعریف کنم بعدش ، ببین من پیر شدم یاتو

ببخش حرفای تعریفیم،دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی،خرابه جای خوبی نیست

خرابه بسترش خاکِ ، خرابه بالشش خشته
تو خیلی خاکی ای اما ، برایِ دخترت زشته

برای دخترت زشته،که خونش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شاید،تو حرفام دلخوری باشه

کدوم دختر بااین حالش،پیش باباش معذب نیست
ببخش از راه طولانی،سر و وضعم مرتب نیست

اگه بابا بیاد باید،برات با جون مهیا شم
خجالت می کشم وقتی،نتونم از زمین پاشم

نگی من بی ادب بودم،نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام،پاهام پاهای سابق نیست

حالا چشمای کم سومو،به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پامیشم،به زورم باشه می خندم

مگه تو صورتم امشب،بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی،یه بار حتی نخندیدی

یکی دستی تو تاریکی،به گونم خورده چیزی نیست
یکی از من یه گوشواره،امانت برد چیزی نیست

فقط دلتنگِ تو بودم،که اعصابم به هم ریخته
یه قدری خستۀ راهم،یه کم خوابم به هم ریخته

میخوام امشب سرت تاصبح،به رویِ دامنم باشه
میخوام امشب شب خوبِ،ازینجا رفتنم باشه

دیگه اخماتو واکردی،منم با بغض می خندم
بیا آغوشتو واکن منم چشمام میبندم

شاعر:
#هادی_جانفدا
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
839 views19:58
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 22:56:59 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

چه قدر وحشی ِ بی رحم ، مرا بد می زد
هرچه میخواست دلش هرچه بخواهد می‌زد

به تَیَمُن ، به تَبَرک شده ، با مشت و لگد ...
به زدن های خودش بود مقید ، می زد

زجر کُش میشدم از ضربه ی دستانی که
ضربه هایش همه جا بود ، زبانزد می زد

ذکر میگفت و نماز اول وقتش می خواند
بعـد هم ، با مـدد از ، نام محـمد می زد

خسته میشد ، به زمین‌وبه‌زمان بد میگفت
نفـسی تازه نمـی کرد ، مجـدد می زد

راست گفتند ، که " بُغضَاً لِأبیک " بابا...
هر که می گفت علی زود می آمد می زد

خوب شد مادرمان فاطمه در شام نبود
زجر هم مثل مغیره ، به خدا بد می زد

تو بگو خب چه کنم پهلوی من درد گرفت
آن قدر که به تنم ، ضربه ی ممتد می زد

تا مرا سیر نمی زد ، دلش آرام نبود ...
شده بود عادتش انگار ، که باید می زد

سیلی و کعب نی و مشت و لگد بود و تنم
تنه بر ، رنگ زمّرد و زبرجّد می زد

شام هم مثل مدینه شده بود و من را ...
هر کسی ناله ی یا فاطمه می زد ، می زد

شاعر:
#روح_الله_قناعتیان
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
881 views19:56
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 22:56:17 #حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
@Shere_aeini

اگه بازم اومدی سرای من
یه عصا هدیه بیار برای من

میدونی چرا نمیتونم پاشم
آخه پا خورده به دست وپای من

ممنونم که اومدی حالا دیگه
به همه میگم  اینم  بابای من

اِنقدر صدات زدم صدام گرفت
پس ببخش در نمیاد صدای من

یادته که میگرفتی دستمو
حالا تو دست توعه شفای من

خیلی خستم من میبندم چشامو
تو  یکم لالا  بگو برای من

من فقط تورو میخواستم از خدا
حالا مستجاب شده دعای من

میبینم عمه رو گریم  میگیره
خیلی تازیانه خورد به جای من

یه جاهایی  بی تو  بردن ماهارو
که نه جای عمه بود نه جای من

مجلس یزیدو یادم نمیره
کاش میزد اون چوبُ رو لبای من

شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
=============================
اشعار ناب آئینے
@shere_aeini
918 views19:56
باز کردن / نظر دهید