Get Mystery Box with random crypto!

ادب‌سار

لوگوی کانال تلگرام adabsar — ادب‌سار ا
لوگوی کانال تلگرام adabsar — ادب‌سار
آدرس کانال: @adabsar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 13.06K
توضیحات از کانال

آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
instagram.com/AdabSar
گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View
فروشگاه ادبسار: @AdabSaar

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 30

2022-08-27 11:31:01 @AdabSar پالایش زبان پارسی نظام = سامان، سامانه، نِهِش، دستگاه، سازگان، آراستن، آراستگی، روش، آیین، ارتش نظامات = سامان‌ها، نِهِش‌ها، روش‌ها، آیین‌ها نظام حکومتی = سامانه‌ی رهبری نظام‌دادن = سامان‌دادن، سپاه‌آراستن نظام‌گرفتن = سامان‌گرفتن نظامنامه…
1.8K views08:31
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 06:30:34



که گیتی سراسر فریب‌ست و رنج
سرآیدهمی چون نمایدْت گنج

یکی را به بستر یکی را به جنگ
یکی را به نام و یکی را به ننگ

همی‌رفت باید کزین چاره نیست
مرا بتّر از مرگْ پتیاره نیست

روان تو زان درد بی‌درد باد
همه رفتن ما به آورد باد
#فردوسی

و آرزویم این‌که:
مبیناد کس روز بی‌کامِ تو


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar


2.4K views03:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 22:46:01 @AdabSar

سخن از زبانِ دانا...

سخن از زبــانِ دانا، سخنی‌ست آسمانی
دَهِش است و شادمانه، ز جهانِ جاودانی؛

سخن از زبانِ دانا، نه نیایش است و نفرین
که به زندگان رسایی، و به مرده شادمانی؛

سخن از زبانِ دانا، سخنی‌ست بس خروشان
به جوان امیــدِ والا، به کهن مِی جـوانـی؛

سخن از زبانِ دانا، سخنی نه از شکست است
به شکست خورده پروا، و به چیره شایگانی؛

سخن از زبانِ دانا، سخنی ز بوی خون نیست
سخن از گُل است و بُستان ز نژادِ ارغوانی؛

سخن از زبانِ دانا، نه ز روی ننگ و پستی‌ست
به هُنروَران فـَرازا، به سُخنوَران نشانی؛

سخن از زبانِ دانا، سخنی‌ست پاک و بی‌غش
چو زبــانِ نـــابِ مهران، ز تبـــارِ گُلـْسـِتـانـی!


سراینده و فرستنده: #مهران_گلستانی_ماچک_پشتی
#چکامه_پارسی

@AdabSar
2.1K views19:46
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 14:06:52 واژه‌های پارسی در زبان تازی زُرفین = از پارسی Zorfin، زلفین، فلز گرد که بر چارچوب در کوبند زُرَق = از پارسی جُرَگ، جُرّه، باز سپید، از مرغان شکاری زرقان = از پارسی زرکان، جایگاه درخشان، زرگان، بخشی در نزدیک شیراز زرقُون = از پارسی زرگون، جایگاه زرین، رنگ…
2.3K views11:06
باز کردن / نظر دهید
2022-08-23 10:30:45 @AdabSar

حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
#پور_سینا

خجسته باد یکم شهریور، زادروز #پورسینا که #روز_پزشک نام گرفته است.

«ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا» نام‌آور به پورسینا و شیخ‌الرئیس (زاده‌ی ۳۵۹ خورشیدی در بخارا و درگذشته‌ی ۲ تیر ۴۱۶ در همدان) همه‌چیزدان، پزشک، رایش‌دان (ریاضی‌دان)، ستاره‌شناس، فیزیک‌دان، سُراینده، از نام‌ورترین و کاراترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران‌زمین و جهان است که به‌ویژه به شَوَند(دلیل) مانداک‌ها(آثار) در زمینه‌ی فلسفه و پزشکی ارزش ویژه‌ای دارد.
فزون بر کارهای شکوهمندش، وی به واژه‌گزینی پرداخته است با کارهای بزرگ. اینک نگاهی می‌افکنیم به کارنامه‌ی پربارش در دانش واژه‌گزینی در پزشکی و... که برخی از آن‌ها یا بیشترشان پویا و زنده ما را در زبان یاری می‌کنند.
بر پایه‌ی پژوهش‌های «محمد معین» و «محمد مشکات»، شمار واژگان آفریده‌ی پورسینا در دانشنامه‌ی علایی و رگ‌شناسی ۱۰۳۹ واژه است.

برخی واژه‌های آفریده‌ی #پورسینا در این دو بازمانه‌ی سترگ چنین هستند:
بُرینش به‌جای #قطع (که در انگارش و انداهه به‌کار می‌رفت)
پذیرا به‌جای #قابل (در فلسفه)
روان به‌جای #نفس
سربه‌سر به‌جای #مساوی
کرده به‌جای #مفعول
کُنا به‌جای #فاعل
گداخته به‌جای #مایع
مایگی به‌جای #مادیّت
نهاد به‌جای #وضع
یکی‌ای به‌جای #وحدت
افکندنِ گمان به‌جای #تولید_شک
ایستادگی به‌خودی‌خود به‌جای #قائم_بالذات بودن
بالِش از (نمو، از بن واژه‌ی بالیدن)
بَستَناکی به‌جای #انجماد
بهره‌پذیر به‌جای #قابل_قسمت
بی‌گسستگی به‌جای #لاینقطع
جانِ سخن‌گویا به‌جای #نفس_ناطقه
جُنبایی به‌جای #حرکت
جنبش‌دار به‌جای #متحرک
جنبشِ راست به‌جای #حرکت_مستقیم
جنبش گِرد به‌جای #حرکت_مستدیر
چه چیزی به‌جای #ماهیت
رایش به‌جای #ریاضی
زایش‌دِه به‌جای #مولد
زِفر زبرین به‌جای #فک_اعلی
زِفر زیرین به‌جای #فک_اسفل
شایدبود به‌جای #امکان
گوهر روینده به‌جای #جوهر_نامی
نادیداری به‌جای #باطنی
هرآینگی‌بودن به‌جای #وجوب
کران #حد کِهین، حدِّ مِهین، حدِّ میانگین
دانش ترازو به‌جای #علم_منطق
علمِ سپس‌طبیعت به‌جای #علم_مابعدالطبیعه
و #نبض درنگی، تپش(نبض) دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده، پیداگر، پیوندپذیر، دیرجنب، روشن‌سرشتی و...

امروز جهان در گرامیداشت او کارهای نمایانی کرده است، به مانند نامگذاری دهانه‌ای در بخش پنهان ماه که به نام وی نام‌گذاری شده‌است. همچنین نامگذاری‌های دیگر در سراسر جهان و جایزه‌ها، مانند جایزه‌ی پورسینا در آلمان.
نکته‌ی شگفت‌انگیزتر این که واژه‌ی «مدیسین medicine» در زبان انگلیسی امروز، بر گرفته از «مذ سئن» اوستایی است که در آن مذ به مانک(معنی) دارو و سئن به مانک سیمرغ است.
از این رو، شایسته است نماد پزشکی ایرانی بر پایه‌ی اندیشه نیاکانمان به سیمرغ دگردیس گردد. جایگاه سیمرغ در ایران باستان به مانند جایگاه فرشتگان در دین است. جایگاه سیمرغ در پزشکی ایرانی چنان است که آیین پزشکی ایرانی را «آیین سینایی» می‌خوانده‌اند و بسیاری از پزشکان را «سینا» نام می‌نهاده‌اند.

فرستنده #بزرگمهر_صالحی

بن‌مایه‌ها:
۱- انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰)، دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه، تهران
۲- بیهقی، پورفندق، (به عربی: تتمه ص وان الحکمه)، بخش زندگی‌نامه خودنوشت
۳- ستایشگر، مهدی (۱۳۷۶)، نامنامه موسیقی ایران زمین، پوشینه‌ی سوم، تهران: اطلاعات، آموزش و دانش در ایران
۴- ابن سینا، بیژن آرقند

@AdabSar
4.5K viewsedited  07:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-22 17:58:32
@AdabSar
پالایش زبان پارسی


نظام = سامان، سامانه، نِهِش، دستگاه، سازگان، آراستن، آراستگی، روش، آیین، ارتش
نظامات = سامان‌ها، نِهِش‌ها، روش‌ها، آیین‌ها
نظام حکومتی = سامانه‌ی رهبری
نظام‌دادن = سامان‌دادن، سپاه‌آراستن
نظام‌گرفتن = سامان‌گرفتن
نظامنامه = سامان‌نامه، آیین‌نامه
نظامی = سپاهی، ارتشی، ارتشتار
نظام‌وظیفه = سربازی، هَرگ سربازی(هَرگ=وظیفه)، دورک زیرپرچم
مقامات نظامی = کارداران ارتشتاری

نمونه:
برادر من نظامی است =
برادر من ارتشی است

جزو مغضوبین نظام است =
از خشم‌گرفتگان فرمانروایان است
از رانده‌شدگان کشورمداران است

قوای نظامی بقای مملکت را تضمین می‌کنند =
نیروهای ارتشتاری استواری کشور را پشتوانند

آیا نظام هستی، مبتنی بر عدالت است؟
آیا سامانه‌ی هستی، برپایه‌ی دادگری است؟

تدوین نظامنامه‌ی "ایمنی محیط کار" را به اتمام رساند =
فراهم‌آوری آیین‌نامه‌ی "اَرمَندی کارگاه" را به پایان رساند


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نظام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
3.2K viewsedited  14:58
باز کردن / نظر دهید
2022-08-20 06:30:09



به پیش‌ِ زمانه پذیره مشو
به نزدیکِ بدخواه خیره مشو

مرا مرگ نامی‌تر از سرزنش
به هر جای پیغاره‌ی بدکنش

چنین‌ست گیتی پر از آز و درد
ازو تا توان گِردِ بیشی مگرد

فزونیش یک روز بگزایدت
به بودن زمانی نیفزایدت
#فردوسی

و در این هفته امید دارم که:
به کام تو بادا سپهر بلند
دلت شاد باد و تنت بی‌گزند
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar


5.2K views03:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 20:02:38
@AdabSar
پالایش زبان پارسی


نظم = سامان، هماهنگی، سازماندهی، آرایش، رایش، رَستک، ایوسانی، سَهمان، آراستن، آراستگی، دِهناد
نظم(در برابر نثر) = چامه، سَرواد، سرود
نظم داد = سامان داد، بِسامانید
نظم‌دادن = ساماندهی، هماهنگی، سیچیدن، سیجیدن، وابراستن، نِهیدن، رایِنیدن
نظم‌دهنده = سامانگر، سازوَر، رایِنیتار، نِهِشگر، آراینده
نظم‌یافتن = سامان‌یافتن
ناظم = سامانگر، نِهِشگر، سازوَر، آراینده، یارسالار(در آموزشگاه)، سراینده
بی‌نظم = نابسامان، درهم‌ریخته، بی‌سرشته
بی‌نظمی = نابسامانی، بی‌سامانی، اَسَهمانی
عدم نظم = نابسامانی، بی‌سامانی، اَسَهمانی

نمونه:
تقارن علامت نظم است =
یک‌سنجی نشانه‌ی سامان است

تلاش کرد کارش را با نظم انجام دهد =
کوشید کارش را با آراستگی انجام دهد

نظم خاصی بر کارش حکمفرما بود =
هماهنگی ویژه‌ای بر کارش چیره بود

این کارخانه را باید نظم داد
باید این کارخانه را ساماندهی کرد

بی‌نظمی را تحمل نمی‌کرد =
نابسامانی را برنمی‌تافت

رودکی "کلیله و دمنه" را به نظم درآورد =
رودکی "کلیله و دمنه" را به چامه درآورد

به‌عنوان نظم‌دهنده، محیط کار را نظم داد و نظم آن را حفظ کرد =
از روی سامانگری، کارگاه را بِسامانید و سامان آن را پاس داشت
همچون سامانگر، کارگاه را سامان داد و سامان آن را نگاه داشت

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نظم #ناظم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
4.6K views17:02
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 06:30:45



بگویش که کردار گَردان‌سپهر
همیشه چنین بود پر درد و مِهر

یکی را برآرَد به چرخِ بلند
یکی را کنَد خوار و زار و نژند

کسی کو بلا جُست گُرد آن بوَد
شبیخون نه از کارِ مردان بوَد

شبیخون نبینند گُنداوران
کسی کو گراید به گرزِ گران

تو گر با درنگی درنگ آوریم
گرت رای جنگ‌ست جنگ آوریم
#فردوسی

و در این هفته آرزو دارم:
که بیشی ترا باد و فرّ‌ِ مِهان

گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar


4.9K views03:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-11 20:15:14 واژه‌های پارسی در زبان تازی زَرّاد = از پارسی زرِه، جامه‌ی نبرد، زره‌ساز، در پهلوی Zreh و در پازند zereh برگرفته از واژه‌ی اوستایی zradha زَرادُشتی = از پارسی زردُشتی یا زرتشتی زرّاق = از پارسی زرّاق، فریبکار زراوَند، زراوَندیات = از پارسی زراوند، زراوندیان،…
3.1K views17:15
باز کردن / نظر دهید