Get Mystery Box with random crypto!

Amir Taheri امیر طاهری

لوگوی کانال تلگرام amirtaheri4 — Amir Taheri امیر طاهری A
لوگوی کانال تلگرام amirtaheri4 — Amir Taheri امیر طاهری
آدرس کانال: @amirtaheri4
دسته بندی ها: اخبار
زبان: فارسی
مشترکین: 10.06K
توضیحات از کانال

معرفی دکتر امیر طاهری :
دارای دکترای اقتصاد از لندن، نویسنده ، مترجم و ژورنالیست بین الملل ، تنها شخصیت ایرانی که با رهبران بزرگی مانند گورباچف ،نیکسون ، کلینتون و #شاهنشاه_آریامهر به طور مستقیم گفتگو داشتند

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 11

2022-04-04 14:49:52 دموکراسی‌های غربی همچنین ورود روسیه به سازمان جهانی بازرگانی را تشویق کردند و بازارهای خود را روی کالاهای روس گشودند. نتیجه همه این تحول‌ها تبدیل روسیه دوران پوتین به قدرتی بود از نوع کشورهای عضو اوپک‌ــ یعنی صادرکننده نفت و گاز و بهره‌گیر از درآمدی آسان و سرشار. اتحاد شوروی در سال‌های پایانی خود، بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار به بانک‌های غربی، به‌ویژه آمریکایی، بدهکار بود. اما اکنون، روسیه با ذخایر ارزی نزدیک به ۶۰۰ میلیارد دلار، نیازی به وام ندارد. در واقع، حجم بدهی‌های خارجی روسیه اکنون کمتر از ۳۲ درصد از تولید ناخالص ملی سالانه است که در مقایسه با ایالات متحده (دو برابر تولید ناخالص ملی سالانه) حسادت‌برانگیز به نظر می‌‌آید.

در ربع قرن گذشته،یک اتفاق دیگر نیز رخ داد: وابسته شدن اکثریت کشورهای اروپایی به منابع انرژی روسیه یا زیر کنترل روسیه (مثلا قزاقستان). در دوران اتحاد شوروی، رهبران مسکو تنها دو وسیله برای اعمال نفوذ در اروپا داشتند: تهدید به جنگ با ردیف کردن ۶۰ هزار تانک در آلمان شرقی و یک میلیون سرباز در کشورهای عضو پیمان ورشو از یک سو، و تحریکات سیاسی از طریق احزاب کمونیست وابسته به‌ویژه در ایتالیا و فرانسه. اما روسیه امروز با کنترل شیرهای نفت و گاز، وسیله‌ای بس کاراتر در اختیار دارد. در همان حال، مسکو به‌جای پذیرفتن هزینه احزاب کمونیست و اتحادیه‌های کارگری وابسته به آنان در اروپای غربی، از دسته‌چک خود برای خرید شخصیت‌های سیاسی، آکادمیک، مطبوعاتی و اقتصادی در دموکراسی‌های غربی استفاده می‌کند. بدین‌ ترتیب، سه نخست‌وزیر پیشین فرانسه، اتریش و یک صدراعظم پیشین آلمان همراه با صدها «شخصیت» دیگر در راس ارتشی کوچک از مشاطه‌گران ولادیمیر پوتین قرار گرفته‌اند.

به‌عبارت دیگر، اگر روسیه پوتین را یک هیولا بپنداریم، باید بپذیریم که سازنده آن کسی جز دکتر فرانکنشتاین، یعنی دموکراسی‌های غربی، نیست.

البته این نوع هیولاسازی منحصر به تجربه اخیر در روسیه نیست. چین کمونیست نیز بخش مهم جهش اقتصادی خود را مدیون سرمایه‌گذاری غربی، البته همراه با تایوان و ژاپن، انتقال تکنولوژی، و گشودن بازارهای بزرگ اروپا و آمریکای شمالی است.

اگر کمی عقب‌تر به تاریخ بنگریم، رژیم هیتلر در آلمان نیز با بهره‌گیری از سرمایه‌گذاری و تکنولوژی دموکراسی‌ها، از جمله ایالات متحده، موفق شد بحران اقتصادی دوران وایمار را پشت سر بگذارد و ماشین جنگی مدرنی را برای کشورگشایی شکل دهد.

بدین‌سان، همان‌طور که دموکراسی را نمی‌توان فقط با زور نظامی و اشغال به یک کشور تحمیل کرد (همان‌طور که در تجربه افغانستان دیدیم)، این تصور که توسعه بازرگانی و ورود به بازار جهانی به‌خودی خود به دموکراسی می‌انجامد نیز نادرست است. تجربه روسیه نشان داد که سناریوی رسیدن به دموکراسی از طریق جهش اقتصادی ممکن است از حد شکل دادن به یک الیگارشی سیاسی‌ـ‌مالی فراتر نرود و در بعضی شرایط، می‌تواند تهدیدی برای صلح منطقه‌ای یا حتی جهانی باشد. روسیه بدون پیدایش نیروهای براستی دموکراسی‌خواه در داخل و آمادگی بخشی از جامعه روس برای خروج از قرن‌ها استبداد تزاری و بلشویکی شکل نخواهد گرفت و تا زمانی که تنها جایگزین عرضه‌شده در بازار نئوامپریالیسم یا پان‌اسلاویسم به سبک پوتین باشد، روسیه را نمی‌توان شریکی قابل‌اعتماد دانست.

سومین دشواری در بررسی مناسبات آینده با روسیه جلوگیری از وسوسه تسلیم تاکتیکی است. در هفته‌های اخیر، یعنی پس از هجوم پوتیم به اوکراین، بعضی تحلیلگران با تکیه به ضرورت پایان سریع جنگ و یافتن راه‌حل «صلح‌آمیز»، ارائه امتیازهای بزرگ به مسکو را تجویز می‌کنند. بعضی از آنان حتی از فرصت استفاده کرده‌اند و گناه این جنگ را به گردن ایالات متحده و هم‌پیمانانش در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) می‌افکنند که با تشویق اوکراین به درخواست عضویت در ناتو، خشم پوتین را برانگیختند. البته می‌دانیم که اوکراین هرگز به‌طور رسمی خواستار عضویت در ناتو نشده است و از آن‌جا که اختلاف‌های مرزی و ارضی خود با روسیه را حل نکرده است، طبق منشور ناتو، نمی‌تواند تقاضای عضویت کند.

با این حال، بعضی تحلیلگران غربی اصرار دارند که اوکراین تعهد کتبی بدهد هرگز عضو ناتو نخواهد شد. بعضی دیگر، اوکراین را تشویق می‌کنند که انضمام شبه‌جزیره کریمه و بخش‌هایی از دونباس به روسیه را بپذیرد. به‌عبارت دیگر، آنان خواستار دادن جایزه به پوتین‌اند.

عرضه چنین جوایزی به مهاجم نتیجه‌ای جز تشویق نئوامپریالیسم در مسکو و پذیرفتن تهاجم به‌عنوان وسیله‌ای مشروع برای رسیدن به هدف‌های سیاسی نخواهد داشت.

@AmirTaheri4
4.8K viewsedited  11:49
باز کردن / نظر دهید
2022-04-04 14:49:50 پوتین، هیولایی که گلوبالیسم آفرید
تبدیل روسیه به «دشمن» می‌تواند مشروعیت تازه‌ای به پوتین‌گرایی بدهد؛ تسلیم در برابر پوتین، حتی در سطح محدود و تاکتیکی نیز می‌تواند نشاطی تازه به هیولای زخم‌خورده بدهد

اگر روسیه پوتین را یک هیولا بپنداریم، باید بپذیریم که سازنده آن کسی جز دکتر فرانکنشتاین، یعنی دموکراسی‌های غربی، نیست-Alexey NIKOLSKY / AFP

با آنکه هنوز نمی‌دانیم حمله روسیه به اوکراین به کجا خواهد انجامید، یک موضوع از هم‌اکنون برای همه کشورها مطرح است: بازسازی روابط با جمهوری فدرال روسیه. از هر زاویه که بنگریم، بازگشت به وضع موجود پیش از این جنگ برای هیچ کشوری قابل تصور نیست. حتی پنج کشوری که در تمام طول این بحران کنار روسیه بوده‌اند ناچار خواهند بود که نگاهی مجدد به مناسبات خود با مسکو بیفکنند.

در تمامی محاسباتی که انجام خواهد شد، حضور یا غیاب ولادیمیر پوتین به‌عنوان رهبر روسیه اهمیت ویژه‌ای خواهد داشت. برای بسیاری از کشورها، شاید حتی اکثریت اعضای سازمان ملل متحد، عادی‌سازی روابط با روسیه با ادامه حضور پوتین در راس قدرت دشوار، اگر نخواهیم بگوییم ناممکن، جلوه خواهد کرد. جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا، حتی علنا خواستار کنار گذاشتن پوتین شده است.

بازسازی روابط با روسیه به سه دشواری بزرگ روبه‌رو خواهد بود. نخستین دشواری این است که ماجراجویی اخیر پوتین ممکن است به ترسیم روسیه به‌عنوان دشمن بینجامد. هم‌اکنون، بسیار تحلیلگران، به‌ویژه در دموکراسی غربی، تم «روسیه دشمن است» را تبلیغ می‌کنند. همین تم در سطحی پایین‌تر، به‌شکل تحریم موسیقی کلاسیک روس، لغو قرارداد با هنرمندان روس و حتی حذف غذاهای روس از صورت‌ غذای بعضی رستوران‌های نیویورک و پاریس مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار می‌گیرد.

اما واقعیت این است همان‌طور که نمی‌توان به‌خاطر تحسین چایکوفسکی یا چخوف، ماجراجویی جنایتکارانه پوتین را توجیه کرد، سیاه‌سازی تصویر روسیه به‌عنوان یک ملت، یک فرهنگ و یک تمدن نیز پذیرفتنی نیست. از این گذشته، روسیه یک واقعیت سیاسی‌ـ‌جغرافیایی‌ـ‌تاریخی است که نادیده گرفتنش تنها می‌تواند نشانه نابینایی فرابردی باشد. جدا کردن حساب روسیه از حساب ولادیمیر پوتین چالشی است که همه کشورها با آن مواجه‌اند. با این حال، هستند «کارشناسان» سیاسی در غرب که امیدوارند از فرصت موجود برای برافکندن رژیم پوتین بهره گیرند‌ــ حتی اگر این برافکندن روسیه را به‌عنوان یک ملت‌ـ‌کشور در نقش دشمن قرار دهد.

دومین دشواری یا چالش جلوگیری از چرخش تاریخی روسیه به‌سوی نئوامپریالیسم است‌ــ چرخشی که به‌رغم شکست احتمالی پوتین در اوکراین، پایگاهی گسترده در روسیه دارد‌ــ این پایگاه به دلایل گوناگون شکل گرفت. روسیه با پایان دوران شوروی، خود را با یک خلاء ایدئولوژیک روبه‌رو دید، در حالی که جامعه‌ای بود که پس از هفت دهه، به زندگی در چارچوب یک ایدئولوژی خو گرفته بود. نئوامپریالیسم پوتین این خلاء ایدئولوژیک را تاحدی پر کرد. پوتین توانست با سوءاستفاده از مضامین تاریخی پان‌اسلاویسم و با جلب حمایت، یا تسلط بر، کلیسای ارتدوکس مسکو، آنچه را خود «هویت ملی روس» می‌خواند به مردم روسیه عرضه کند.

چالشی که در پیش است یافتن جایگزین برای این ایدئولوژی است و در این زمینه، تکیه بر «صدور دموکراسی» بیشتر مسئله‌ساز خواهد بود تا راه‌حل.

بعضی سیاست‌شناسان غربی می‌پندارند که صدور دموکراسی از طریق افزایش مبادلات بازرگانی، کشاندن کشورها به نظام اقتصادی جهانی (گلوبالیسم)، بالا بردن سطح زندگی توده‌ها و ایجاد طبقه متوسط عملی خواهد شد. تجربه روسیه نشان داده است که این پندار نه تنها خطا است بلکه راه‌حلی که پیشنهاد می‌کند می‌تواند به نتیجه عکس بینجامد.

در ربع قرن گذشته، روسیه پساکمونیسم آزمایشگاهی برای این پندار یا تز بوده است. دموکراسی‌های غربی، به‌ویژه در اروپا، با سرمایه‌گذاری گسترده در روسیه، بزرگ‌ترین انتقال سرمایه در تاریخ را رقم زده‌اند. در نتیجه، روسیه که در سال‌های پایانی اتحاد شوروی حتی برای تامین بخشی از انرژی موردنیاز خود به ایران می‌نگریست، اکنون به‌صورت بزرگ‌ترین صادرکننده نفت و گاز جهان در صحنه حضور دارد.

علاوه بر انتقال سرمایه، دموکراسی‌های غربی با انتقال تکنولوژی در مقیاسی بی‌سابقه، به تبدیل روسیه به‌عنوان یک قدرت اقتصادی نیمه‌مدرن کمک کرده‌اند. در سال‌های پایانی اتحاد شوروی، نیمی از گندم موردنیاز ۱۵ جمهوری موردبحث با واردات به‌ویژه از ایالات متحده و فرانسه تامین می‌شد. اما اکنون، روسیه بزرگ‌ترین صادرکننده گندم و بعضی حبوبات دیگر در جهان است. امتیاز ویژه‌ای که در دوران ریاست‌جمهوری جورج دبلیو بوش از طریق بانک صادرات آمریکا ((Exim Bank در اختیار روسیه قرار داده شد به خرید ماشین‌آلات و تکنولوژی زراعی در مقیاس بی‌سابقه کمک کرد.

@AmirTaheri4
4.5K viewsedited  11:49
باز کردن / نظر دهید
2022-03-26 20:23:36 بدین‌سان، می‌توان گفت که آنچه پوتین عرضه می‌کند‌ــ پوتینیسم؟ــ هم از دید کلیسای ارتدوکس و هم از دید پان‌اسلاویسم، «بدعت» به شمار می‌رود، همان‌طور که ایدئولوژی خمینی‌گرا نیز هم از دید مذهب اثنی‌عشری و هم از دید ملی‌گرایی ایرانی، «بدعت»، اگر نخواهیم بگوییم خیانت، بوده است.

آیا وقتی مبلغان خمینی‌گرا از «ارزش‌های مشترک دو نظام» روسیه و جمهوری اسلامی در ایران سخن می‌گویند، منظورشان این خیانت مضاعف است؟


@AmirTaheri4
7.4K views17:23
باز کردن / نظر دهید
2022-03-26 20:23:35 از دید اسقف کیریل، جنگ اوکراین نوعی جهاد است، همان‌طور که آیت‌الله خامنه‌ای کشتار مردم سوریه را نوعی جهاد یا دفاع از حرم عرضه می‌کند. کلیسای ارتدوکس مسکو با عرضه «حمایت الهی» (زاشیتا) به واحدهای رسمی روس در اوکراین خود را شریک جنگ می‌داند. (حرف Z که روی تانک‌ها و زره‌‌پوش‌های روس در اوکراین می‌بینیم یادآور این حمایت الهی است.)

چرا پوتین نیازمند یک رنگ و روغن مذهبی برای سیاست‌های جاه‌طلبانه خویش است؟ نظام‌های خودکامه همواره نیازمند یک چاشنی ایدئولوژیک برای سیاست‌های زهرآلود بوده‌اند و خواهند بود. پوتین، فرزند سازمان امنیت اتحاد جماهیر شوروی، می‌داند که کمونیسم، در هر شکل، دیگر نمی‌تواند چاشنی مورد‌نیاز را عرضه کند. از سوی دیگر، استفاده از ناسیونالیسم انحصاری روس نیز در یک فدراسیون چندملیتی (در واقع، بیش از ۱۰۰ ملت و قوم) می‌تواند مشکل‌آفرین باشد. بهره‌گیری از کلیسای ارتدوکس به‌عنوان چاشنی ایدئولوژیک، از سوی دیگر، می‌تواند نهضت «پان اسلاویسم» یعنی اتحاد ملل اسلاو به رهبری روسیه بزرگ در نقش سازنده نظام اروپایی ، و فراتر از آن جهانی، نو را احیا کند.

کلیسای ارتدوکس روس بیش از ۹۰ میلیون پیرو در خود روسیه دارد اما اگر بتواند دیگر کلیساهای ارتدوکس در اوکراین، یونان، قبرس، بلغارستان، صربستان و مقدونیه را متحد کند، از حمایت بیش از ۱۵۰ میلیون مومن برخوردار خواهد شد.

از دید پوتین، اتحادیه اروپا در شکل کنونی‌اش، تا حد زیادی زیر نفوذ واتیکان، یعنی کلیسای کاتولیک، قرار دارد. او همچنین فراموش نکرده است که پاپ ژان پل دوم که اصالت لهستانی داشت، در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو نقش مهمی بازی کرد.

هفته پیش، پوتین کوشید تا با ادغام ناسیونالیسم روس و مذهب ارتدوکس ، آنچه «نظم نوین جهانی» می‌پندارد در بازار اندیشه‌ها عرضه کند. او گفت: «نظم جهانی نو پیش چشم ما در حال شکل گرفتن است. مردم روسیه میان میهن‌پرستان و خائنان فرق می‌گذارند و خائنان را مانند خلط دهان تف می‌کنند و به بیرون می‌اندازند.»

پوتین و شریک مذهبی او، پدر کیریل، امیدوارند که کوکتل سیاسی‌ـ‌مذهبی خود را پس از پیروزی در اوکراین، به سراسر اروپا و پس از آن، سراسر جهان عرضه کنند. هم‌اکنون، اسقف اعظم مسکو با ارسال بیش از ۵۰ کشیش به سوریه، می‌کوشد تا بخشی از مسیحیان آن سرزمین را که غالبا آشوری، پروتستان یا کاتولیک‌اند، به ارتدوکسیسم روسی جذب کند. جالب این‌جاست که بشار اسد، دیکتاتور سوریه، که ۱۴ مرکز فرهنگی جمهوری اسلامی در سوریه را تعطیل کرد و به روحانیون خمینی‌گرا اجازه تبلیغ در سوریه نمی‌دهد، در برابر اسقف کیریل خضوع و خشوع نشان می‌دهد.

کلیسای ارتدوکس مسکو همچنین ماموریت‌های تبلیغاتی مذهبی متعددی را به آفریقای مرکزی، ونزوئلا و لائوس فرستاده است تا عزم خود را برای رقابت با واتیکان در سطح جهانی نشان دهد. لازم به یادآوری نیست که در همه این موارد، ماموریت‌های کلیسا از حمایت مالی و سیاسی دولت پوتین برخوردار بوده است.

اما آیا برنامه پوتین برای بهره‌گیری از مذهب به‌عنوان یک ایدئولوژی مشروعیت‌بخش موفق بوده است؟

در حاضر، پاسخ با کمترین تردید منفی است.

در سال‌های پس از احیای سمفونیا، بیش از ۱۰۰ کشیش از ۳۴۰ کشیش برجسته کلیسای ارتدوکس روس استعفا کرده‌اند زیرا خواستار جدایی دین از دولت‌اند. در مقیاس جهانی، تعداد استعفاکنندگان ۱۴۵ تن است و کلیساهای ارتدوکس در ایالات متحده، یونان، صربستان و قبرس را دچار بحران کرده است. از همه مهم‌تر، کلیسای ارتدوکس کی‌یف، پایتخت اوکراین، رسما جدایی خود از مسکو را اعلام کرده است و با تعیین اسقف اعظم جداگانه و ترمیم شبکه کشیشان در سراسر کشور، نشان داده است که پیوند ۷۰۰ ساله کلیساهای مسکو و کی‌یف شکسته شده است.

در داخل روسیه، آخرین آمارها نشان می‌دهد که بیش از ۷۰۰ کشیش ارتدوکس در زندان‌اند، البته به جرم مخالفت با پیوند دین و دولت. تعدادی نامعلوم از کشیشان معترض نیز به تبعید رفته‌اند و در کلیساهای ارتدوکس یونان و استانبول (قسطنطنیه) جذب شده‌اند.

آمیختن دین و دولت در تاریخ پان‌اسلاویسم همواره خطایی بزرگ، اگر نخواهیم بگوییم گناه کبیره، تلقی شده است. در پان‌اسلاویسم، تزار، یعنی قدرت دولتی، وظیفه پرداختن به مسائل دنیوی را دارد اما در مسائل اخروی، که از دید پان‌اسلاوها بسیار مهم‌ترند، می‌باید تابع کلیسای ارتدوکس باشد. از دید فیلسوفان پان‌اسلاو، اگر تزار از نقش خود فراتر برود، دیگر تزار نخواهد بود و بدین‌سان، مومنان نباید مشروعیت او را بپذیرند. از سوی دیگر، کلیسای ارتدوکس در مسائل مربوط به تزار، یعنی مجموعه مسائل زندگی مادی این‌جا و اکنون مانند امنیت، روابط خارجی، اقتصاد و بازرگانی دخالت نمی‌کند.

@AmirTaheri4
6.6K views17:23
باز کردن / نظر دهید
2022-03-26 20:23:34 بهره‌گیری از کلیسای ارتدوکس به‌عنوان چاشنی ایدئولوژیک، از سوی دیگر، می‌تواند نهضت «پان اسلاویسم» یعنی اتحاد ملل اسلاو به رهبری روسیه بزرگ در نقش سازنده نظام اروپایی ، و فراتر از آن جهانی، نو را احیا کند.

کلیسای ارتدوکس روس بیش از ۹۰ میلیون پیرو در خود روسیه دارد اما اگر بتواند دیگر کلیساهای ارتدوکس در اوکراین، یونان، قبرس، بلغارستان، صربستان و مقدونیه را متحد کند، از حمایت بیش از ۱۵۰ میلیون مومن برخوردار خواهد شد.




ارزش‌های مشترک پوتین و امام
رهبران هر دو نظام در یک دنیای موازی که ساخته ذهن معلول خودشان است به سر می‌برند و در چارچوب فضای تبلیغاتی‌شان، هر شکست را پیروزی و هر جنایت را جهاد قلمداد می‌کنند

امیر طاهری جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱ برابر با ۲۵ مارس ۲۰۲۲ ۵:۳۰

پوتین در سفر به تهران یک قرآن به خامنه‌ای اهدا کرد-مشرق

«ارزش‌های مشترک دو نظام»، این عبارتی است که دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی در توجیه وابستگی روزافزون خود به روسیه که قرار است به یک پیمان فرابردی بینجامد، به کار می‌برد. مقام‌های نظام خمینی‌گرا و تحلیلگران نان‌به‌نرخ‌روزخور نظام مدعی‌اند که الگوی دموکراسی غربی، که نامدارترین نماینده‌اش «شیطان بزرگ» است، به گورستان تاریخ سپرده خواهد شد و الگوی تازه‌ای زیر عنوان «نظام ارزشی» جای آن را خواهد گرفت. از دید هیئت حاکمه کنونی در تهران، روسیه ولادیمیر پوتین اکنون بهترین نمونه این نظام جهانی جدید است.

اما آیا می‌توان گفت که جمهوری اسلامی و حکومت ولادیمیر پوتین در مسکو بر اساس یک الگوی مشترک شکل گرفته‌اند؟

از یک دید، پاسخ به این پرسش می‌تواند مثبت باشد. هر دو نظام پیرامون یک کیش شخصیت ساخته شده‌اند. در روسیه، پوتین فصل‌الخطاب است و در تهران، آیت‌الله علی خامنه‌ای ریسمان همه عروسک‌ها را در دست دارد. هر دو نظام با تکیه به پول آسان ناشی از درآمد نفت با آمیزه‌ای از رشوه داخلی، توزیع سخاوت‌ها و البته، تامین هزینه ماشین‌های سرکوب، خود را حفظ کرده‌اند. هر دو نظام از «انقلاب مخملی» می‌‌ترسند و برای حفظ خویش، حاضرند به جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت‌ــ همان‌طور که در سوریه و اکنون، در اوکراین می‌بینیم‌ــ دست بزنند.

رهبران هر دو نظام در یک دنیای موازی که ساخته ذهن معلول خودشان است به سر می‌برند و در چارچوب فضای تبلیغاتی‌شان، هر شکست را پیروزی و هر جنایت را جهاد قلمداد می‌کنند.

اما یک وجه مشترک جمهوری اسلامی و نظام پوتین در مسکو تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است: استفاده یا در واقع، سوءاستفاده از مذهب به‌عنوان ایدئولوژی حکومتی.

بسیاری از تحلیلگران اوضاع کنونی ایران، جمهوری اسلامی را نوعی «تئوکراسی» یا حکومت مذهبی معرفی می‌کنند. اما واقعیت این است که در چارچوب ایدئولوژی خمینی‌گرا، این حکومت است که مذهب را کنترل می‌کند نه برعکس. به عبارت دیگر، آنچه در جمهوری اسلامی می‌بینیم یک دولت دینی نیست، یک دین دولتی است.

بیشتر بخوانید

روسیه و طرح اوکراینی کردن ایران بدون جنگ

پدرخوانده روس و پسرخواندگانش

پوتین و اسلام؛ قهرمان یا دشمن؟
در چند سال گذشته، همین پدیده در روسیه شکل گرفته است. در سال ۲۰۰۹، ولادیمیر پوتین سندی را تحت عنوان «قانون همکاری فقهی» با کلیسای ارتدوکس روسیه امضا کرد. این سند دو هدف داشت؛ نخست، پایان دادن به مبارزه رژیم کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی علیه دین و مذهب به‌طور کلی و دوم، تثبیت کلیسای ارتدوکس به‌عنوان شریک دینی دولت در فدراسیون روسیه. سندی که پوتین و اسقف اعظم کیریل امضا کردند در واقع، احیای یک سنت ۶۰۰ ساله بود به نام سمفونیا، یعنی هماهنگی تزار و اسقف در تبدیل روسیه به «روم سوم» یعنی پرچمدار مسیحیت پس از «روم اول»‌ یعنی کلیسای کاتولیک رم و «روم دوم» یعنی کلیسای ارتدوکس بیزانطیه (استانبول کنونی).

در سطح تئوریک، در چارچوب سمفونیا، دین و دولت مانند دوقلو عمل می‌کنند. اما در عمل، این دولت است که دین را در کنترل دارد. اسقف اعظم کیریل را پوتین تعیین کرده است و پوتین می‌تواند او را کنار بگذارد.

وابستگی کلیسای ارتدوکس مسکو به دولت پوتین در جریان جنگ اوکراین به‌خوبی روشن شده است. پدر کیریل، اسقف اعظم، می‌گوید: «اوکراینی‌ها با ایستادن در برابر اراده ملت روس، گناهکارند. امروز، ما اوکراین را تهدیدی علیه قوم روس می‌دانیم و حق داریم با اعمال زور، این تهدید را از بین ببریم.»

اسقف کیریل در ادامه می‌افزاید: ‌«نبرد ما در اوکراین صرفا جنبه فیزیکی ندارد، جنبه متافیزیکی (ماوراءالطبیعه) هم دارد. مسئله مربوط به نجات کل بشریت با پیام عیسی مسیح است. یعنی چیزی مهم‌تر از سیاست.»

@AmirTaheri4
5.3K views17:23
باز کردن / نظر دهید
2022-03-26 20:23:33 ارزش‌های مشترک پوتین و امام
رهبران هر دو نظام در یک دنیای موازی که ساخته ذهن معلول خودشان است به سر می‌برند و در چارچوب فضای تبلیغاتی‌شان، هر شکست را پیروزی و هر جنایت را جهاد قلمداد می‌کنند

«ارزش‌های مشترک دو نظام»، این عبارتی است که دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی در توجیه وابستگی روزافزون خود به روسیه که قرار است به یک پیمان فرابردی بینجامد، به کار می‌برد. مقام‌های نظام خمینی‌گرا و تحلیلگران نان‌به‌نرخ‌روزخور نظام مدعی‌اند که الگوی دموکراسی غربی، که نامدارترین نماینده‌اش «شیطان بزرگ» است، به گورستان تاریخ سپرده خواهد شد و الگوی تازه‌ای زیر عنوان «نظام ارزشی» جای آن را خواهد گرفت. از دید هیئت حاکمه کنونی در تهران، روسیه ولادیمیر پوتین اکنون بهترین نمونه این نظام جهانی جدید است.

اما آیا می‌توان گفت که جمهوری اسلامی و حکومت ولادیمیر پوتین در مسکو بر اساس یک الگوی مشترک شکل گرفته‌اند؟

از یک دید، پاسخ به این پرسش می‌تواند مثبت باشد. هر دو نظام پیرامون یک کیش شخصیت ساخته شده‌اند. در روسیه، پوتین فصل‌الخطاب است و در تهران، آیت‌الله علی خامنه‌ای ریسمان همه عروسک‌ها را در دست دارد. هر دو نظام با تکیه به پول آسان ناشی از درآمد نفت با آمیزه‌ای از رشوه داخلی، توزیع سخاوت‌ها و البته، تامین هزینه ماشین‌های سرکوب، خود را حفظ کرده‌اند. هر دو نظام از «انقلاب مخملی» می‌‌ترسند و برای حفظ خویش، حاضرند به جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت‌ــ همان‌طور که در سوریه و اکنون، در اوکراین می‌بینیم‌ــ دست بزنند.

رهبران هر دو نظام در یک دنیای موازی که ساخته ذهن معلول خودشان است به سر می‌برند و در چارچوب فضای تبلیغاتی‌شان، هر شکست را پیروزی و هر جنایت را جهاد قلمداد می‌کنند.

اما یک وجه مشترک جمهوری اسلامی و نظام پوتین در مسکو تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است: استفاده یا در واقع، سوءاستفاده از مذهب به‌عنوان ایدئولوژی حکومتی.

بسیاری از تحلیلگران اوضاع کنونی ایران، جمهوری اسلامی را نوعی «تئوکراسی» یا حکومت مذهبی معرفی می‌کنند. اما واقعیت این است که در چارچوب ایدئولوژی خمینی‌گرا، این حکومت است که مذهب را کنترل می‌کند نه برعکس. به عبارت دیگر، آنچه در جمهوری اسلامی می‌بینیم یک دولت دینی نیست، یک دین دولتی است.

در چند سال گذشته، همین پدیده در روسیه شکل گرفته است. در سال ۲۰۰۹، ولادیمیر پوتین سندی را تحت عنوان «قانون همکاری فقهی» با کلیسای ارتدوکس روسیه امضا کرد. این سند دو هدف داشت؛ نخست، پایان دادن به مبارزه رژیم کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی علیه دین و مذهب به‌طور کلی و دوم، تثبیت کلیسای ارتدوکس به‌عنوان شریک دینی دولت در فدراسیون روسیه. سندی که پوتین و اسقف اعظم کیریل امضا کردند در واقع، احیای یک سنت ۶۰۰ ساله بود به نام سمفونیا، یعنی هماهنگی تزار و اسقف در تبدیل روسیه به «روم سوم» یعنی پرچمدار مسیحیت پس از «روم اول»‌ یعنی کلیسای کاتولیک رم و «روم دوم» یعنی کلیسای ارتدوکس بیزانطیه (استانبول کنونی).

در سطح تئوریک، در چارچوب سمفونیا، دین و دولت مانند دوقلو عمل می‌کنند. اما در عمل، این دولت است که دین را در کنترل دارد. اسقف اعظم کیریل را پوتین تعیین کرده است و پوتین می‌تواند او را کنار بگذارد.

وابستگی کلیسای ارتدوکس مسکو به دولت پوتین در جریان جنگ اوکراین به‌خوبی روشن شده است. پدر کیریل، اسقف اعظم، می‌گوید: «اوکراینی‌ها با ایستادن در برابر اراده ملت روس، گناهکارند. امروز، ما اوکراین را تهدیدی علیه قوم روس می‌دانیم و حق داریم با اعمال زور، این تهدید را از بین ببریم.»

اسقف کیریل در ادامه می‌افزاید: ‌«نبرد ما در اوکراین صرفا جنبه فیزیکی ندارد، جنبه متافیزیکی (ماوراءالطبیعه) هم دارد. مسئله مربوط به نجات کل بشریت با پیام عیسی مسیح است. یعنی چیزی مهم‌تر از سیاست.»

از دید اسقف کیریل، جنگ اوکراین نوعی جهاد است، همان‌طور که آیت‌الله خامنه‌ای کشتار مردم سوریه را نوعی جهاد یا دفاع از حرم عرضه می‌کند. کلیسای ارتدوکس مسکو با عرضه «حمایت الهی» (زاشیتا) به واحدهای رسمی روس در اوکراین خود را شریک جنگ می‌داند. (حرف Z که روی تانک‌ها و زره‌‌پوش‌های روس در اوکراین می‌بینیم یادآور این حمایت الهی است.)

چرا پوتین نیازمند یک رنگ و روغن مذهبی برای سیاست‌های جاه‌طلبانه خویش است؟ نظام‌های خودکامه همواره نیازمند یک چاشنی ایدئولوژیک برای سیاست‌های زهرآلود بوده‌اند و خواهند بود. پوتین، فرزند سازمان امنیت اتحاد جماهیر شوروی، می‌داند که کمونیسم، در هر شکل، دیگر نمی‌تواند چاشنی مورد‌نیاز را عرضه کند. از سوی دیگر، استفاده از ناسیونالیسم انحصاری روس نیز در یک فدراسیون چندملیتی (در واقع، بیش از ۱۰۰ ملت و قوم) می‌تواند مشکل‌آفرین باشد.

@AmirTaheri4
4.2K views17:23
باز کردن / نظر دهید
2022-03-25 12:41:28 گفت و گوی ف. م. سخن با آقای امیر طاهری →

نسخه صوتی


@AmirTaheri4
4.4K views09:41
باز کردن / نظر دهید
2022-03-25 12:40:37
گفت و گوی ف. م. سخن با آقای امیر طاهری



@AmirTaheri4
4.5K views09:40
باز کردن / نظر دهید
2022-03-25 12:39:25
هشدار امیر طاهری: پوتین ایران را اوکراینیزه می‌کند



@AmirTaheri4
5.0K views09:39
باز کردن / نظر دهید
2022-03-22 19:15:11
‏تعداد بیشتری از روس‌ها از کشور خود فرار می‌کنند.پرواز از مسکو و سن پترزبورگ به استانبول، باکو و تل آویو، برخی از مکان‌های معدود که هنوز به روی هواپیماهای روسی باز است، طبق گزارش‌ها پر هستند.
‎#پوتین نه تنها اوکراینی‌ها را از خانه‌هایشان بیرون می‌کند، بلکه بسیاری از روس‌ها را هم مجبور به تبعید کر‌ده.


@AmirTaheri4
8.1K views16:15
باز کردن / نظر دهید