2022-07-28 22:05:52
در ۱۳۲۶ کابینه قوام طرحی را برای آموزش پنج کلاس اول ابتدایی به زبانهای عربی، آذری و کردی عرضه کرد. اما این طرح، علیرغم کوششهای عیسی صدیق و دیگر وزرای فرهنگ با چهار مشکل اجرایی بزرگ روبهرو شد. نخستین مشکل فقدان پول بود. دولتی که نمیتوانست حقوق کارمندان خود را بپردازد، بودجهای برای استخدام و تربیت دهها هزار آموزگار به زبانهای مورد بحث نداشت. در آن زمان میشود گفت تا سالهای ۱۳۴۰ دولت ایران امکانات مالی، اداری و پرسنلی لازم را برای اجرای آن طرح نداشت. مشکل دوم این بود که عربی، آذری و کردی تنها زبانهای مادری غیرفارسی نبودند. در واقع ایران زادگاه و خاستگاه ۱۸ زبان مادری است از ارمنی و آشوری گرفته تا بلوچی تا طالشی و مراتی -تازه آن هم به شرط آن که «گویشها»ی گوناگون مانند لری، گیلکی، مازندرانی(مازنی) و دزفولی را نادیده بگیریم.
بدین سان از نظر تساوی حقوقی شهروندان نمیشد آموزش به زبان مادری را به عربی، آذری و کردی محدود کرد و دیگران را نادیده گرفت.
مشکل سوم یافتن نسخهای واحد مورد قبول همه از سه زبان مورد بحث بود. در ایران، در آن زمان دستکم چهار نوع متفاوت از عربی، دو نوع متفاوت از کردی و دستکم چهار نوع متفاوت از آذری یا ترکی آذربایجانی، وجود داشت.
ایرانیانی که یکی از انواع ترکی را زبان مادری خود میدانند محدود به استانهای شمال غربی ایران نیستند. در کرمان، قیچاقها نوع ترکی خود را دارند و در فارسی قشقاییها نوعی دیگر را به کار میبرند. گروههای کوچکتر در چند نقطه خراسان، ازبک، تاتار و قرقیز را ریشههای تاریخی خود میدانند. ترکمانان ایران نیز دستکم دو زبان متفاوت هر چند نزدیک به هم دارند. برگزیدن هر یک این انواع زبانها به عنوان زبان آموزشی واحد میتوانست به تلخیها، کدورتها و احیانا اعتراضات گسترده منجر شود وبه جای حل یک مشکل، مشکلی تازه بیافریند.
چهارمین مشکل، فقدان کتابهای درسی بود. فراموش نکنیم که ایران در زمینه آموزش امروزی سازمان یافته، از صفر شروع کرد. حتی تا سالهای ۱۳۴۰ بسیاری از کتابهای درسی به ویژه در قلمرو علوم، ترجمههایی بود از کتابهای درسی فرانسه. بدین ترتیب ما در سطح کتابهای درسی به زبان فارسی بسیار فقیر بودیم چه رسد به عرضه کتابهای درسی به عربی، آذری یا کردی.
البته غربگرایان افراطی ممکن است بگویند، میشد کتابهای درسی را از یک کشور عربی قرض کرد. اما گرفتاری این بود که در آن زمان تنها چند کشور عربزبان مستقل بودند -عراق و عربستان در همسایگی ما و مصر اندکی دورتر. اردن و یمن شمالی نیز استقلال ظاهری داشتند اما خود فاقد یک نظام آموزشی منظم بودند و مانند دیگر کشورهای ذکر شده نیروی انسانی آموزشی برای صدور نداشتند.
واقعیت این است که جامعه ایرانی و نظامهای مسلط بر ایران، دستکم در ۱۵۰ سال گذشته، هرگز سیاست سرکوب دیگر زبانهای مادری ایرانیان را اتخاذ نکردهاند. نخستین فرهنگ لغات کردی و نخستین دستور زبان آذری در ایران تالیف شد و به چاپ رسید.
از خاقانی شروانی گرفته تا محمدحسین شهریار که شاعر ملی ایران به شمار میآید. در سال ۱۳۵۰در دیداری که با فکرت ایروف، آهنگساز نامدار آذربایجانی، داشتم او تبریز را قلب زندگی فرهنگی خود میدانست و هنوز از تنها فرهنگ آذری-فارسی تدوین شده در ایران استفاده میکرد.
رادیو ایران از آغاز تاسیس در زمان رضا شاه به برنامههای آذری، کردی و عربی توجه داشته -سنتی که در دوران محمدرضا شاه و با گسترش وسایل ارتباط جمعی تازه مانند تلویزیون در سطحی وسیعتر ادامه یافت.
در صد سال گذشته کوششهای زیادی برای بهرهگیری از عربی و آذری و دیگر زبانهای مادری ایرانیان در رسانههای گروهی صورت گرفته است. جعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات آذربایجان و مدیر روزنامه «آژیر» برای مدتی کوتاه کوشید تا نشریه خود را به زبان آذری عرضه کند اما با سرعت ناچار شد که این طرح را به خاطر نبودن بازار کنار بگذارد. البته پیشهوری، که خود اهل گیلان بود، تسلط کافی بر زبان آذری نداشت اما به زبان فارسی روزنامهنگاری، زبردست بود. سالها بعد، رحیم زهتاب خرد، روزنامهنگار آذری برجسته دیگر، کوشید تا نشریه «اراده آذربایجان» را به زبان آذری نیز عرضه کند اما با فقدان آذرینویسان و خوانندگان، این طرح را رها کرد.
کوششها برای آفریدن مطبوعات عربیزبان در ایران نیز چندان موفقیتی نداشت. حزب سعادت خوزستان، به رهبری احمد عامری و عبدالله وزیری، چند شماره از روزنامه ارگان خود را به عربی عرضه کرد اما با نبودن خواننده و خریدار برنامه را تعطیل کرد. حسن عرب، ناشر «پرچم خاورمیانه» نیز تجربهای مشابه داشت. در سالهای۱۳۵۰ موسسه کیهان نیز برنامهای برای یک هفتهنامه به زبان عربی مطرح کرد. اما این بار هم فقدان نویسنده و خواننده علاوه بر فقدان آگهیدهنده، طرح را مدفون کرد.
@AmirTaheri4
3.9K viewsedited 19:05