Get Mystery Box with random crypto!

وقایع :: آذری‌جهرمی

آدرس کانال: @azarijahromi
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 37.96K
توضیحات از کانال

وقایع

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 67

2021-05-15 01:31:02 #انتخابات ـ یادداشت هشتم

«فساد:مبارزه با فرد یا مبارزه با سیستم»
(تفاوت ۳ از ۸)

تفاوت میان دوگانه «زنده ماندن» و «زندگی کردن» در ابعاد مختلفی قابل مشاهده است. در یادداشت‌های قبلی به ۲ مورد از آن در حوزه رفاه اجتماعی و شکاف اقتصادی اشاره شد و در این یادداشت به تفاوت این دو در مواجهه و مقابله با فساد خواهیم پرداخت.

این‌که منشاء فساد را چه ببینیم، همان نقطه آغازین تفاوت نگاه‌ها در مواجهه با فساد می‌شود. در نگاهی که فرد فاسد منشاء فساد دانسته می‌شود (نگاه فردگرایانه)؛ مواجهه با فساد هم در حد مقابله با افراد فاسد و شناسایی فاسد کاهش می‌یابد. اما در نگاه سیستمی و جمع‌گرایانه به فساد است که فساد نتیجه ناکارآمدی سیستمی و فرآیندهای نادرست دانسته می‌شود. به این ترتیب در نگاه سیستمی برای اصلاح فساد، نیاز به اصلاح فرآیندها و شیوه‌های حکمرانی است؛ اگر فرآیندهای فسادزا اصلاح شوند؛ بدون نیاز به انگیزه‌های اخلاقی و دینی هم فساد به صورت سیستماتیک کاهش خواهد یافت.

این زاویه نگاه همان زاویه‌ای‌ست که تفاوت «زنده ماندن» و «زندگی کردن» را در موضوع فساد نشان می‌دهد.
• در نگاه «زنده ماندن» چون این پیش‌فرض وجود دارد که «فرد فاسد عامل فساد است»؛ ۳ نتیجه زیر از مبارزه با فساد به بار می‌آید:

۱- اولین نتیجه فردی دیدن فساد، «رفتار منفعل در برابر فساد» است. به جای ایجاد سازوکارهای پیش‌گیری از فساد به سازوکارهای مقابله با فرد فاسد، آن هم پس از فسادی که رخ داده است؛ روی آورده می‌شود. در حقیقت در این نگاه «مبارزه با فساد» وجود ندارد؛ بلکه «مبارزه با فاسد» است که جایگزین آن شده است.
به همین دلیل است که با هر پروژه سلطان‌گیری یا محاکمه‌ی یک فاسد، وضعیت ایران در شاخص «ادراک از فساد» در جهان نه تنها کاهش نمی‌یابد، بلکه در همین سال‌های اخیر افزایش هم یافته است. یعنی مردم درک‌شان از فساد کاهش نیافته است؛ بلکه بیش از گذشته آن را احساس می‌کنند.

۲- نتیجه بعدی فردی دیدن فساد، افزایش نگاه امنیتی است. چون فساد حاصل افراد فاسد است؛ کافی است افراد فاسد یا در معرض فساد را زیر چتر امنیتی برد، آن‌وقت است که فساد کاهش می‌یابد و هیچ‌وقت توجه نمی‌شود که این امر نیز خود زاینده فسادهای جدید خواهد بود. این نگاه، ایده‌آل غیرممکنی را می‌جوید یعنی معصوم‌ترین افراد برای مدیریت و شهروندانی معصوم هم برای مدیریت‌شدن!

۳- نمی‌توان این نتیجه شیرین را نادیده گرفت که فقط از دل مبارزه با فاسد است که قهرمان بیرون می‌آید. در این رویکرد می‌توان قهرمانِ مبارزه با فساد داشت و برایش دست زد. بی آن‌که رنج، سختی و فشارِ زمانِ لازم برای مقابله با ساختارها، قوانین و سیستم فسادپرور را به جان خرید.

• اما در نگاه «زندگی کردن» می‌پذیریم که انسان‌ها همه ممکن است گرفتار فساد شوند؛ انسان بودن یعنی خطا کردن. پس راه‌حل آن است که فرآیندهایی که فساد را امکان‌پذیر می‌کنند، حذف شوند و این یعنی پرداختن به این عوامل:

۱- کاهش امکان رانت‌جویی اولین راه مقابله با فساد است. حذف امضاهای طلایی و حذف معافیت‌های مختلف قانونی. کاهش هر استثنایی، چه به اسم محرومین باشد و چه به نام‌های دیگر! هر دو می‌توانند زمینه‌ساز فساد باشند. داشتن قوانینی محکم، شفاف و سازگار با سازوکارهای سیستم‌های اجرایی که استثناپذیر نیستند و در نهایت از اجرای آن‌ها هرگز عدول نخواهد شد.

۲- افزایش شفافیت به همراه خود، نظارت عمومی را ارتقاء می‌دهد؛ شفافیتی که توسط همه بازیگران اعمال شود. نمی‌شود ادعای مقابله با فساد را داشت، اما داده‌های نهادهای خود را شفاف نکرد.

۳-کاهش مداخله دولت در بازار هم به معنای کاهش امکان سوءاستفاده از پست‌های مدیریتی است. هرچه یک مدیر دولتی امکان مداخله کمتری بیابد؛ امکان فساد نیز کاهش می‌یابد. به عبارت دیگر هر مداخله‌ای (از جمله تعیین دستوری قیمت) که اغلب با شعار مبارزه با فساد یا دفاع از محرومین انجام می‌شود؛ نه تنها کاهش‌دهنده فساد نیست؛ بلکه خودش زمینه‌ساز فسادهای بزرگ‌تر و آتی است.

۴-آزادسازی رسانه‌ها و سوت‌زن‌ها. این به معنای ایجاد ناامنی برای فساد است و همین کافی‌ست تا ریسک‌های فساد کاهش یابد. نه تنها هنوز لایحه قانون سوت‌زنی (دفاع از کسانی که فساد را آشکار می‌کنند و به اصطلاح سوت می‌زنند) توسط قوه قضائیه ارائه نشده است؛ بلکه هر خبرنگاری که افشاکننده فسادی باشد بیشتر خود را در ناامنی می‌یابد تا عاملان فساد.

۵-کاهش تعارض منافع گام جدی کشورهای موفق در کاهش فساد بوده است، نه توصیه‌های مذهبی و اخلاقی! به همین دلیل قانون تعارض منافع ضروری است.

مبارزه سیستمی با فساد، ممکنی‌ست که تنها با به جان خریدن سختی و کشیدن دندانِ طمعِ قهرمان‌پروری رقم خواهد خورد!

محمدجواد آذری‌جهرمی - ۲۵/اردیبهشت

@azarijahromi
8.3K viewsedited  22:31
باز کردن / نظر دهید
2021-05-12 07:17:22 ۲ از ۲ - دنباله
«زندگی کردن» امری دسته‌جمعی‌ست.

به همین دلیل حکمران، هم باید بتواند از یک سو با تضمین رشد اقتصادی، همراهی گروه‌های برخوردار را کسب کند و چرخه‌ی اقتصاد را به بهترین شکل به وسیله‌ی آن‌ها به چرخش درآورد و در کنارش با نظام‌های درست و دقیقِ باز‌توزیع ثروت مرهمی باشد بر شکافِ تلخِ طبقاتی؛ و هم از سوی دیگر با افزایش یارانه نقدی و از بین بردن رانت پنهان، همراهی گروه‌های کمتربرخورداری که این روزها در زیر فشار اقتصادی در حال له‌شدن هستند را به دست آورد و به جای صدقه دادن بر روی آنچه که خودش (حکمران) برای زندگی لازم و درست می پندارد؛ حق انتخاب بدهد به این مردمِ شریفِ له‌شده زیر بار سیاست‌های غلط.

«زندگی کردن» یک امر دسته‌جمعی ممکن است. اگر بخواهند!

محمدجواد آذری‌جهرمی - ۲۲/اردیبهشت

@azarijahromi
4.0K viewsedited  04:17
باز کردن / نظر دهید
2021-05-12 07:17:22 #انتخابات ـ یادداشت هفتم

«زندگی کردن یک امر دسته‌جمعی است!»
(تفاوت ۲ از ۸)

تفاوت دو رویکرد «زنده ماندن» و «زندگی کردن» تفاوت دو نگاه در حکمرانی یک کشور است؛ تفاوتی که تمام وجوه حکمرانی و در پی آن، مدیریتی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در یاداشت‌های گذشته این دو رویکرد به صورت اجمالی تعریف و در ادامه قرار شد تا در ۸ محور، این دو نگاه را با یکدیگر مقایسه کنیم تا به تعریف جامع‌تری از این رویکردها، تفاوت‌ها و آثاری که بر جای می‌گذارند؛ برسیم. دومین محورِ مقایسه، تفاوت در نگاه به موضوع «شکاف اقتصادی» ا‌ست.

شاید بزرگ‌ترین چالش موضوع شکاف اقتصادی آن است که به شدت پتانسیل دارد تا دستاویزی شود برای پوپولیسم انتخاباتی! از همان نوع تقسیم‌بندی‌های ۹۶٪-۴٪ که در تجربیات قبلی مورد توجه قرار گرفت. البته دقیق‌تر آن است که بگوییم این ویژگی همه موضوعات مهم است که می‌توانند تبدیل به دستاویزی شوند برای سطحی‌نگری و حتی ایجاد شکاف؛ درست مانند شکاف اقتصادی.

• در نگاه «زنده ماندن»، شکاف اقتصادی، این واقعیتِ تلخ و انکارناپذیر این روزهای ما (ضریب جینی در ایران در مقایسه جهانی وضعیت مطلوبی ندارد.) یکی از جذاب ترین موضوعات است برای تنور انتخابات. در این نگاه به مدد بینشِ رفاه صدقه‌ای ( مداخلات قیمتی، ارزانیِ دستوری که پشتوانه تولید ندارد و منجر به رفاه نمی‌شود، وعده کاهش دستوری قیمت مرغ و ...) می‌توان دست گذاشت روی زخمِ مردمِ خرد شده در این شکاف و طمع داشت به خرید رای‌.

در نگاه «زنده ماندن»، رشد اقتصادی قربانیِ رفاه صدقه‌ای می‌شود. رفاه هیچ‌گاه محقق نمی‌شود و شکاف اقتصادی هرروز بدتر می‌شود. ( شاید دلیل انتخاب این رویکرد نیز نه در جهل، که در طمع این امر باشد که چشم دوختن به دست و صدقه‌ی ارباب تبعیت می‌آورد و می‌توان ناکارآمدی و سوء مدیریت را پشت آن مخفی کرد. انگار کنید زنی را که مرد می‌ترسد از توسعه و کارکردنش، که مبادا از فردا تبعیتی نباشد.)

پارادایم «زنده ماندن»‌ تنها بر دریافت بیش‌تر از طبقات برخوردار به نفع طبقات نابرخوردار تاکید دارد. به عبارتی دیگر در این پارادایم، سازوکارهایی مانند تمرکز بر دریافت مالیات یا عوارض یا حتی مداخله در بازار (تعیین دستوری قیمت خصوصا قیمت کالاهای اساسی) به نفع گروه‌های کمتربرخواردتر اصلی‌ترین را‌ه‌های مقابله این گروه با شکاف اقتصادی است. در نگاه «زنده ماندن» بی‌توجه به گروه‌های برخوردارِ مولد (تولیدگران، کارخانه‌داران، بازرگانان و ..) انتظار می‌رود با قربانی کردن آنان در پیشگاه گروه‌های کم‌تر برخوردار، هزینه «زنده ماندن»‌ این گروه‌ها تامین شود.

«زنده ماندن» به قیمت فراموشی رشد اقتصادی و در نهایت همگانی کردن فقر!

• اما در رویکرد «زندگی کردن» حکمران و مدیر به درستی می‌دانند که ارزانی منجر به رفاه نمی‌شود. بلکه توسعه اقتصادی و تولید است که رفاه را رقم خواهد زد. توسعه اقتصادی و تولید، از یک طرف، به دلیل افزایش عرضه به کاهش قیمت و از سوی دیگر با افزایش تقاضا برای نیروی کار، به کاهش بیکاری و افزایش دستمزد منجر می‌شود. و این یعنی کارگر مرفه‌تر و شکاف طبقاتی کمتر.

در رویکرد «زندگی کردن» ادارک شده‌است که راه حل اصلیِ کاهشِ شکاف اقتصادی، رشد اقتصادی است. حکمران و مدیر به درستی فهم کرده؛ بدون رشد اقتصادی، با افزایش فشارِ عوارض و مالیات بر طبقاتِ برخوردار اقتصادی، در حالی‌که به دلیل بیمار بودن اقتصاد، افزایش درآمدی برایشان رخ نداده‌ست؛ این گروه (که از پیش‌ران‌های اصلی اقتصادند) خود را در جایگاه قربانیان وضعیت نامطلوب اقتصادی خواهند یافت. قربانیانی که باید جبران‌کننده ناتوانی دولت‌ها باشند و به جای دولت، تامین‌کننده‌ی هزینه‌های رفاهی و یارانه‌ای کشور. در نتیجه یا نا امید شده و کوله‌بار می‌بندد یا به‌دنبال مسیرهای مختلف برای دور زدن مکانیزم‌های بازتوزیع ثروت می‌روند. و این یعنی بازتوزیع فقر و شکاف طبقاتی بیش‌تر.

در رویکرد «زندگی کردن» اهمیت تبدیل سازوکارهای یارانه پنهان به سازوکارهای یارانه نقدی محرز است و عزم جدی برای رقم خوردن کاملِ آن وجود دارد. در این صورت است که هم می‌توان از رانت پنهان‌شده در یارانه‌های غیرمستقیم (که به شکاف اقتصادی دامن می‌زند) جلوگیری کرد و هم می‌توان امکان واقعی‌سازی قیمت‌ها را فراهم کرد (همان چیزی که در «نگاه زنده ماندن» از آن سخن گفته نمی‌شود. چون در ظاهر امر یعنی گرانی و با آن نمی‌شود رای خرید). در حقیقت، گذار از یارانه غیرمستقیم به یارانه مستقیم، در کنار آن‌که می‌تواند شکاف اقتصادی را کاهش دهد؛ می‌تواند به اصلاح ساختار اقتصادی رانتی نیز کمک نماید.

۱ از ۲ - ادامه
3.9K viewsedited  04:17
باز کردن / نظر دهید
2021-05-11 07:00:02 #انتخابات ـ یادداشت ششم

«رفاه صدقه‌ای یا رفاه توسعه‌ای؟»
(تفاوت ۱ از ۸)

بخواهیم یا نخواهیم، هر روز یکی از هزاران چهره‌ی دردِ فقر و کم‌برخورداری رژه می‌رود در برابر چشمان ما. دردِ «زنده ماندن» که نه می‌شود ندیدش و نه می‌شود در برابرش واکنشی نشان نداد.
تفاوت رویکردها از همین ابتدا و از همین دردِ «زنده ماندنِ» کمتربرخوردارها شروع ‌می‌شود؛ و پرسش پیرامون این واقعیت که چرا باید انسان‌ها و دهک‌هایی از جامعه چنین در رنجِ «زنده ماندن» صبح را شب کنند؟ چگونه باید این پایه‌ای‌ترین نیاز بشر را تامین کرد؟ ( گرچه معیشت هدف زندگی انسان‌ها نیست و انسان در این دنیا نیامده تا بجنگد برای «زنده ماندن»؛ اما اگر این اساسی‌ترین نیاز آدمی‌ برآورده نشود، چیزی باقی نخواهد ماند برای «زندگی کردن».)

 همین‌جاست که دو نوع نگاه شکل می‌گیرد:

• در نگاه اول، دردِ فقر با ارزان کردن ارزاق عمومی میسر می‌شود. نگاهی که پاسخِ سریع برای حل مشکلِ فقر را در پول‌پاشی دولتی می‌یابد. رویکردی که در آن دولت دستش را تا آرنج توی دلِ بازار می‌برد و گمان می‌کند اقتصاد طفلِ خردسالی‌ست که با دستور و عتاب و خطابش به مسیری که او بخواهد می‌رود. همان که راه حل تمام مشکلاتِ معیشتی‌ش پیداکردن سلطان‌هاست. نگاهی که در «زنده ماندن» متوقف می‌شود!

• اما نگاه دیگری هم می‌شود به مساله داشت. رفتن سراغ این پرسش که چرا انسانی نیازمند به کمک باشد؟ چرا فرصت موثر بودن از یک انسان دریغ شده؟ این معیشت به چالش کشیده شده محصول کدام سیستم و ساختار است؟ در واقع به جای دادن شکلات به کودکی که از درد جیغ می‌زند؛ زمان می‌خرد برای پیدا کردن و حل کردنِ ریشه‌ی درد! نشانه‌های مرض را پاک نمی‌کند؛ سیستم را متعادل می‌کند. تلخی و فشار را تحمل می‌کند برای پاسخ‌های درست و مانا.

در نگاه دوم یا همان نگاه «زندگی کردن» مساله اصلی‌مان می‌شود توسعه. 

توسعه مساله اصلی امروز ماست؛ همان مساله‌ای که زیرکانه در پس فقر، نابرخورداری، بیکاری و … پنهان شده است و آن‌ها را در برابر چشمان ما می‌رقصاند. مشکل شهروندِ کم‌برخوردار اگرچه «زنده ماندن» است؛ اما نه با تامین حداقل‌ها مشکل او حل می‌شود و نه حتی بدون توسعه‌یافتگی، راه‌حل‌های معیشتی امکان‌پذیر است. 

هزار نهاد صدقه‌ای، حمایتی، قرارگاهی و جهادی دیگر هم تشکیل شود و یا با علاج‌های دستوری و مقطعی، چسب زخم‌هایی نامرغوب روی این زخم بیاندازیم؛ مشکل اصلی تنها عمیق‌تر می‌شود! مشکلی که امروز منجر به آن شده است که بیش از یک‌سوم از جامعه در حال نبرد با خط فقر شوند.

توسعه تعاریف مختلفی دارد؛ اما می‌شود آن را رسیدنِ جامعه‌ به جایی دانست که انسان‌ها می‌توانند بدون محدودیت در دسترسی به منابع در تولید و عرضه مشارکت داشته باشند. 

در واقع توسعه چیزی جز دسترسی آزادتر و بازتر شهروندان به منابع ملی و مشارکت‌ورزی در آن نیست. شاید انسانی که در برابر چشمان ما با فقر دست و پنجه نرم می‌کند؛ انسانی است که دسترسی برابر و آزادانه‌ای به آموزش مناسب یا بهداشت مناسب نداشته است؛ انسانی باشد که پارتی مناسب برای یافتن شغل نداشته است (و پارتی همان دسترسی محدود افراد محدود همیشگی‌ست)؛ شاید دسترسی به منابع بانکی برای راه‌اندازی یک شغل نداشته باشد؛ یا شاید کسی که دسترسی آزاد به هزاران فرصتی که در این روزها محدود شده است به منابع مالی خاص، مجوزهای خاص، تایید صلاحیت‌های خاص و … (همان انحصاری که این روزها در همه‌ی ابعاد جامعه رخ نموده)
در حقیقت آن فرد، تجسم جامعه‌ای است که فرصت بودن و مشارکت‌ورزیدن در «چرخه تولید کشور» از او دریغ شده است. 

پس یکی از مشکلاتی که باید از شهروند کم‌برخوردار حل شود «آزادسازی فرصت پیوستن به چرخه تولید کشور» است. هر روز کسی به بهانه‌ای از این چرخه محروم می‌شود و ما به سمت سیستمی با دسترسی‌های محدودتر گام برمی‌داریم. 

سیستمی که بخش عمده‌ای از شهروندان‌اش به راحتی امکان نقش‌آفرینی ندارند.
انسانی که از درد فقر به خود می‌پیچد؛ خود ماییم! خود مایی که فقط بر اساس شانس در خانواده‌ای کمتر برخوردارتر، در مکانی کمتربرخوردارتر، با دسترسی‌هایی کمتر به منابع متعدد آموزشی، بهداشتی، اخلاقی و اقتصادی به دنیا آمد یا بزرگ شد.

 به آینه ماشین نگاه کنید؛ راست می‌گوید «واقعیت از آن چیزی که فکر می‌کنید به شما نزدیک‌تر است»!

محمدجواد آذری‌جهرمی - ۲۱/اردیبهشت

@azarijahromi
5.9K views04:00
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 21:47:53
فقط بزدل‌ها به کودک کشی افتخار می‌کنند. البته از رژیم نامردان عالم هیچ چیز بعید نیست.

@azarijahromi
8.4K views18:47
باز کردن / نظر دهید
2021-05-10 07:29:36 #انتخابات ـ یادداشت پنجم

«زنده ماندن» یا «زندگی کردن»

برنامه کاندیدای ریاست‌جمهوری، برنامه‌ای ۴ تا ۸ ساله است که تیمی برای آینده یک کشور ارائه می‌دهد؛ برنامه‌ای که تیم مجری‌اش مهم‌تر از خود برنامه است؛ برنامه‌ای که صرفا شعارهای کادوپیچ‌شده در کشکول آرزوها نباشد؛ و برنامه‌ای که متکی بر تجربیات جهانی باشد؛ نه یادگیری آرایشگری بر سر مردم (که در ۴ یادداشت پیشین هر کدام مرور شد).

اما صرف نظر از ساختار و قالب برنامه، حالا نوبت آن است که به محتوای برنامه و این‌که به چه موضوعاتی باید بپردازد، نگاه کنیم. برنامه‌ها برآمده از انگاره‌ها و پیش‌فرض‌هایی بسیار بزرگ‌تر است. انگاره‌هایی که می‌تواند دوگانه‌ی رویکرد «زنده ماندن» یا «زندگی کردن» را بسازد. و این انتخاب رویکردهاست که خمیرمایه‌ی برنامه‌ها را شکل می‌دهد.

رویکرد «زنده ماندن»

آنان‌که بر «زنده ماندن» تاکید دارند؛ «معیشت» نقطه اصلی اتکایشان است.
معیشت اصل اول این رویکرد است. همین که واژه معیشت جایگزین رونق اقتصادی یا توسعه اقتصادی می‌شود؛ به‌خودی خود نشان می‌دهد که منظور رفع حداقل نیازمندی‌ها است و نه نگاه به توانمندی‌های مالی و اقتصادی. در پسِ انگاره «زنده ماندن» است که دولت حق دارد در بازار و در هر امری مداخله کند به نفع معیشت! (معیشتی که دست آخر هم رخ نمی‌دهد.) در این رویکرد، نگاه سیاسی را پشت واژه امنیت پنهان می‌کنند و می‌توان مشارکت اجتماعی، آزادی، پویایی اندیشه را قربانی کرد؛ همان‌هایی که از پیش‌زمینه‌های امنیت هستند!

رویکرد «زندگی کردن»

گروه دیگر بر «زندگی کردن» تاکید دارند؛ زندگی که در آن توسعه سیاسی و اجتماعی شرط اصلی است. «زندگی کردن» یعنی برخورداری جامعه از آزادی حق انتخاب و پذیرش تنوع و فراگیری. این رویکرد بر پایه اصل «توسعه سیاسی و آزادی اجتماعی» استوار است.
بدیهی است که این رویکرد نیز توسعه اقتصادی را در گرو محقق شدن این اصل، درکنار تعامل‌پذیری سیاسی با حفظ امنیت می‌بیند. در حقیقت از دید آنان توسعه اقتصادی نتیجه و برآمده از مولفه‌های زیر است:
-کاهش مداخلات دولت (احترام به سازوکار بازار)
-تعامل جهانی (فروش نفت، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و صادرات و ساخت سهم جهانی در حوزه‌های دارای مزیت رقابتی جهانی)
-سازوکارهای دموکراتیک (شفافیت، مطالبه‌گری، نقش‌آفرینی سازمان‌های مردم‌نهاد و آزادی رسانه‌ها)


انتخابات فرصتی برای گزینش یا ساختن؟!

انتخابات شاید در نگاه اولیه تنها زمانی برای انتخاب از میان گزینه‌های پیش رو باشد؛ انتخاب میان «زنده ماندن» یا «زندگی کردن»؛ شاید در این دوره هم نتوان غیر از این رفتاری کرد؛ اما می‌توان با طرح موضوع و ایجاد مطالبه عمومی به سوی «زندگی» پیش رفت. ما نیازمند زندگی هستیم و برای «زندگی کردن» ما نباید انگاره‌های رقیب (یعنی«زنده ماندن») را نادیده بگیریم؛ بلکه باید برای آن تعاریف و مفاهیم مشخص داشته باشیم. ما نیاز داریم تا درباره امنیت یا استقلال یا معیشت فکر کنیم و مفاهیم سازگار آن را به انگاره «زندگی کردن» بیافزاییم. ما نیاز داریم به جای نادیده گرفتن؛ این‌بار فرصت بازبینی و بازاندیشی در خصوص «زندگی کردن» را به نخبگان و جامعه دهیم.

در ۸ یادداشت آینده به تفاوت دو نگاه «زنده ماندن» یا «زندگی کردن» در موضوعات کلیدی مانند شکاف‌های اقتصادی یا اجتماعی خواهم پرداخت. پس از آن ۸ یادداشت می‌توان هر یک از این مفاهیم را در قالب راه‌حل‌های پیشنهادی برای بحث به‌اشتراک گذاشت.

محمدجواد آذری‌جهرمی - ۲۰/اردیبهشت

@azarijahromi
10.2K views04:29
باز کردن / نظر دهید
2021-05-09 10:18:48
«نسل کشی»

کودکان در گهواره‌ی سال ۴۲، شدند جوانان شگفتی آفرین انقلاب. بعد از آن، نسلی از همان‌ها سکان‌های مدیریتی را در عرصه‌های مختلف کشور به دست گرفتند. نسل جوانان انقلاب مدام پیرتر شدند و چون غالب صندلی‌های مدیریتی صرفا بین همان نسل جابه‌جا می‌شود، میانگین سن کابینه‌ها و مناصب مدیریتی، همراه آن‌ها پیرتر می‌شود. پس خیلی برایمان عجیب نیست که از دولتِ چهارمِ بعد از انقلاب، هر دوره سن کابینه حدود ۳ تا ۴ سال پیرتر شده است!
این نسل ( با بیش از ۵۵سال سن ) که حالا سهم‌شان به حدود ۱۵٪ از کل جمعیت ایران رسیده است؛ هنوز حدود ۸۵٪ پست‌های مدیریتی را در کشور در اختیار دارند و احتمالا به غیر از قدرت، در ثروت هم غلبه سهم‌شان چشم‌گیر خواهد بود. نسل انقلابیونی که نه حاضرند صندلی‌ها را به دیگر نسل‌ها و فرزندان خود بدهند و نه سهمی برای ارزش‌ها و نگرش‌های آنان قائل شوند.

این انحصار چه بر سر کشور خواهد آورد؟

@azarijahromi
13.5K views07:18
باز کردن / نظر دهید
2021-05-08 11:03:37 #انتخابات - یادداشت چهارم

یادگیری آرایشگری روی سر مردم

وقتی کاندیدای محترم کشکول بر دوش، از برنامه‌هایش (در بهترین حالت بخوانید آرزوهای دست‌چین‌شده) می‌گوید؛ در واقع آدرس مقصد و آرمان‌شهری‌ را نشان می‌دهد که قرار است با او به آن‌جا برسیم. و این حق ماست که بلند و واضح بپرسیم از کدام مسیر؟ چگونه؟ با چه هزینه‌ای؟ چگونه ریسک‌های مسیر را کاهش می‌دهی؟ و چگونه از ما در مسیر محافظت می‌کنی تا با زحمت کمتری راه بپماییم؟ (هیچ مسیر پیشرفتی بدون سختی و زحمت نیست! حتی اگر کاندیدای محترم کنار آرزوهایی که می‌فروشد؛ دروغ شیرین آسایش بدون سختی را بفروشد! )

انتخابات نه انتخاب یک فرد که یک تصمیم‌گیری جمعی و چندوجهی‌ست برای انتخابِ
۱. مقصد جمعی آینده
۲. مسیر شفافی که قرارست طی کنیم
۳. همه‌ی همراهان و افرادی که قرار است مارا به سر منزل مقصود برسانند. (من اسم‌شان را می‌گذارم «بلد راه»!)
۴. درک واقع‌گرایانه از وضعیت موجود

 اما در فرآیند انتخابات بیشتر اگر حرف و شعاری هم باشد؛ در مورد مقصد و آمال است. همان شکلات‌های توی کشکول. نه از تیم مدیریتی (همان بلدهای راه که قرارست ما را به مقصد برسانند) حرفی می‌شود، نه درک واقع‌گرایانه‌ای از شرایط موجودمان و نه حتی از مسیر!

مسیر یعنی روش‌ها و بسته‌های سیاستی که برای رسیدن به مقصد نیاز است. این بسته‌های سیاستی نیازمند ویژگی‌های مختلفی هستند اما یکی از ابتدایی‌ترین ویژگی‌ها، آن است که «از پیش آزموده» باشند. 

بسته‌های سیاستی زمانی قابل اعتمادند که یا در سطحی کوچک‌تر (سطح بخشی) یا در کشوری دیگر از محک واقعیت سربلند بیرون آمده باشند. گاهی اتفاق می‌افتد که کشکول کاندیدایی را گران می‌خریم و بعد از فردای آن روز، متعجب با شگفتی‌های سیاستی‌ای روبه‌رو می‌شویم که در بهترین حالت حاصل خلاقیت مشاوران و تیم همراه او بوده است (بلد‌های راهش که تازه می‌خواهند مسیر رابشناسند). سیاست‌های خلق‌الساعه‌ای که زندگی مردم را زیر و رو می‌کند و هیچ‌وقت هم مشخص نمی‌شود چرا و چگونه وارد زندگی مردم شد و سفره‌هایشان را هم زد. چندی پیش کارشناسی گفته بود: «با آزاد کردن تغییر کاربری زمین شغل ایجاد می‌شود.» اینکه این سیاست می‌تواند درست باشد یا نه، به کنار. پرسش اصلی این است که این سیاست از کجا آمده؟ کجا آزموده شده؟ ضمانت اجرایی و موفقیت آن چیست؟

 این‌که برنده انتخابات بخواهد فردا، مردم و سرمایه مردم را محل آزمون و خطا قرار دهد؛ خطر دسته‌جمعی بزرگی است! دارایی، سرنوشت و روان مردم اسباب یادگیری، بازی و کارآموزی سیاست‌گذار نیست!

پرسش اصلی مفقود شده‌ی این روزها این است: این برنامه کجا، در چه زمانی و در چه شرایطی توانسته در عمل موفق باشد؟ ضمانت اجرایی آن چیست؟ اگر پاسخ شما کاندیدا و تیم‌تان چیزی مشابه «هیچ» است؛ اعلام این سیاست‌ها  یعنی شما مشغول یادگرفتن آرایشگری روی سر مردم هستید!

اتخاذ و اجرای سیاست در سطح کلان کشوری، محل و فرصت یادگیری آرایشگری نیست! سیاست‌های کاندیداها نه تنها باید شفاف اعلام شود؛ بلکه باید به این پرسش پاسخ دهند که محک عملیاتی‌شدن آن برنامه چیست؟

سرمان را نباید گران به هرکسی بسپاریم ...

محمدجواد آذری‌جهرمی - ۱۸/اردیبهشت

@azarijahromi
12.5K viewsedited  08:03
باز کردن / نظر دهید
2021-05-07 08:53:29 #انتخابات – یادداشت سوم

«کشکول آرزوها»

همواره کاندیداها با صدایی رسا فریاد می‌زنند که دارای برنامه هستند. برنامه‌ای که رنگِ آبادانی خواهد زد به تمام مشکلات! اما آنچه به‌عنوان برنامه از آن یاد می‌کنند بیش از هر چیز، فهرست درهمی از آرزوهایشان برای آینده‌ کشور است. فهرستی که بهتر است آن ‌را «کشکول آرزوها» بنامیم!

سبدی از آرزوهای بلندبالا و درهم که گاه در تعارض با یکدیگرند! و یا در دنیای واقعی به سادگی در کنار هم قابل تحقق نیستند! برنامه‌ی «الف» (بخوانید آرزو) در دنیای واقعی تنها زمانی محقق می‌شود که برنامه‌ی «ب» رقم نخورد. نمی‌توان به کشاورزان وعده بازگشت به سطح زیر کشت سابقشان را درکوتاه مدت داد و هم‌زمان برای حفاظت از منابع آبی کشور برنامه داشت.

یا زمانی که شخصی ادعای تقویت قدرت پولی کشور را دارد و ادعا می‌کند که ارزش ارزهای خارجی (مانند دلار یا یورو) را کاهش می‌دهد؛ باید این واقعیت را بپذیرد که این کاهش، منجر به کاهش قیمت کالاهای خارجی در مقایسه با محصولات تولید داخل خواهد شد و این یعنی کاهش مزیت رقابتی محصولات داخلی. پس احتمالا هم‌زمان باید این قانون نانوشته را خواند که واردات نیز افزایش خواهد یافت. حیرت‌آور زمانی است که کاندیدای عزیز، توی کشکولش هم برنامه تقویت پول ملی را دارد و هم برنامه افزایش صادرات!

در واقع «کشکول آرزوها» مجموعه‌ای متناقض، درهم و بدون الویت از همه «ای‌کاش‌ها»یی است که به ذهن آن کاندیدا رسیده.

برنامه اما از جنس انتخاب است! انتخابِ یک گزینه از میان گزینه‌های مختلف. نه یک سبد از تمامی گزینه‌های ممکن.
قربانی‌کردن‌هاست که نشان می‌دهد از «کشکول آرزوها» یک برنامه بیرون آمده. این که فرد بتواند یک مطلوبیت را قربانی مطلوبیت دیگری کند تا اولویت‌های خود را نشان دهد.

واقعیت آن است که در برنامه ناگزیریم که تعدادی آرزو را قربانی تعداد دیگری آرزوی شیرین کنیم. ناگزیریم، نه بگوییم. یک مطلوبیت خط می‌خورد؛ به قیمت دست یافتن به یک مطلوبیت بالاتر. سختی‌ای به جان خریده می‌شود برای به دست آوردن آسایشی دیگر.

کسی که افزایش صادرات غیرنفتی را در برنامه‌هایش بیان می‌کند؛ بهتر است به جای گفتن یک دروغ شیرین، در مورد قیمت و ارزهای خارجی ساکت بماند.

زمانی‌که فردی آرزوهای متناقض و بدون الویتش را توی «کشکول آرزوها» می‌ریزد و آن را به عنوان برنامه‌‌ی انتخاباتی معرفی می‌کند؛ یا نمی‌داند برنامه چیست یا آن‌چنان دلباخته رییس‌جمهور شدن است که حاضر است سبدی از آرزوهای درهم و دروغ را رنگ و لعاب دهد و به مردم بفروشد. و این همان پوپولیسم انتخاباتی است...

پس از فهرست الویت‌های آقای کاندیدا یا خانم کاندیدا (که امیدوارم به زودی شاهدشان باشیم) می‌رسیم به مسیرِ رسیدن به این مطلوباتِ دست‌چین شده. ما نیاز به برنامه‌هایی صریح و دقیق داریم برای ارزیابی ادعاهایشان؛ برنامه‌هایی که باید به روشنی روش‌های دستیابی عملی به این الویت‌ها را بیان کند.

در یادداشت فردا به این موضوع بیش‌تر خواهم پرداخت.

محمدجواد آذری‌جهرمی - ۱۷/اردیبهشت

@azarijahromi
14.9K viewsedited  05:53
باز کردن / نظر دهید
2021-05-06 20:34:25
از فلسطین تا فلسطین

مبادا ظلم برایمان عادی شود.
ظلم، ظلم است.


#روز_قدس

- طرح از محمد صابر شیخ رضایی

@azarijahromi
13.4K viewsedited  17:34
باز کردن / نظر دهید