Bahman Rafei

2022-04-09 00:26:57 این عابرانِ صبحِ بهارِ درخت توت
خواهان چیستند کنار درخت توت؟

این جا نیامدند پی پرس و جوی حال
دارند قصد بردن بارِ درخت توت

جز موسم بهار، ندارند هیچ گاه
در طول سال، کار به کارِ درخت توت

چوبی بلند و سخت، بر آرند تا فراز
تا ضربه ها کنند نثارِ درخت توت

می بارد از فراز و شود توده بر زمین
بس گوهرِ فزون ز شمارِ درخت توت

بس شاخه ها که بشکند و اوفتد به خاک
گاهی که می شوند سوارِ درخت توت

ما بوته ها کجا و درختان پایدار
صد آفرین به صبر و قرارِ درخت توت

عریان که شد رها شود از این همه عذاب
این است روزگار بهارِ درخت توت

او را به حال خود بگذارند و بگذرند
تاراج شد چو دار و ندار درخت توت

@bahmanrafeii
بهمن رافعی بروجنی
از مجموعه غزل" در امتداد فاصله ها"
⚘⚘⚘⚘⚘ باز کردن / نظر دهید

2022-04-03 21:05:16 هر لحظه با خود می کشد ما را به سویی
موج صدائی، رقص نوری، رنگ و بوئی

گاهی ز خواب درّه ای، گلبانگ کبکی
گاهی ز موج برکه ای ، آوای قوئی

پژواک گام عابری از کوچه ی شب
یا از خیابانی طنین های و هوئی

گاهی کلام دل نوازی از کتابی
گاهی پیام تازه ای از گفتگویی

یا آبشار دلکش گیسو بلندی
یا شعله ی سرخ نگاه لاله روئی

در امتداد این همه امواج جاری
ما روز و شب، درگیر و دار و جستجوئی

تنها نه با این ها حضور ماست درگیر
گه با خیالی، انتظاری ،آرزوئی

هر یک نمائی از نمادی یا نمودی
هر کس پی گم کرده ای، دنبال اوئی

@bahmanrafeii
از مجموعه غزل "یک دست بی صدا نیست"
بهمن رافعی بروجنی باز کردن / نظر دهید

2022-03-29 07:34:08 به یاد استاد بهمن رافعی
@bahmanrafeii باز کردن / نظر دهید

2022-03-20 23:40:09 بهار به خیر....

@bahmanrafeii باز کردن / نظر دهید

2022-03-16 22:46:17 تو آب باش اگر روزگار ما سنگی است
شکوفه باش اگر فصل، فصل دلتنگی است

نگاه کن که چه نرم وزلال می خندد
بلور چشمه که درگیر جبهه ی سنگی است

طنین نغمه ی موزون عشق را دریاب!
که های و هوی زمان، موج نا هماهنگی است

مخواه داوری صادقانه از گردون
که قرنهاست سحر رومی است وشب زنگی است

مِی حماسه چه ارزد،چو جام بی ساقی است؟
ترانه خوان چه بخواند،چو چنگ بی چنگی است؟

به هوش باش،چو بهمن که نشکنی در خویش
چو لفظ ها همه زخم و نگاه ها جنگی است

از مجموعه غزل "اگر این ماهیان رنگی نبودند"
@bahmanrafeii
بهمن رافعی بروجنی باز کردن / نظر دهید

2022-03-16 02:23:47 کنار سنگچینِ چشمه

خنده ی آب، از اخم سنگ را

به تماشا نشسته ام

سال ها

با سنگ زیستم

تا آب را تجربه کنم

هنوز،

زندگی

از میان دندان های مرگ می خندد

بهمن رافعی بروجنی
@bahmanrafeii

از مجموعه غزل" خنده آب از اخم سنگ" باز کردن / نظر دهید

2022-03-15 00:03:38 کدام فاصله با توست؟ چشمه ای یا سنگ؟
به آب، زندگیت خو گرفته یا با سنگ؟

هزار جاده ی آبی از این دیار گذشت
تکان نمی خورد اما هنوز از جا سنگ

شکوه قامت خود را در آبشار ببین
نه برج وارگی کوه، این سراپا سنگ

چو آب باش که از خویش هم گریزان است
و گرنه با همه کس می کند مدارا سنگ

هوای کیست تو را ای عبور آبی من
که با دریغ، تو را می کند تماشا سنگ؟

اگر چه صخره ی ساحل مصاحب دریاست
ولی چگونه بفهمد زبانِ دریا سنگ؟

غریب نیست که در روزگارِ خود سنگی
به جای آب ببارد از آسمان ها سنگ

نگاه عاشق بهمن کجا شود جاری؟
چو بسته فاصله را خاک و خار و خارا سنگ

@bahmanrafeii

از مجموعه غزل "اگر این ماهیان رنگی نبودند"

پیوسته ای به جاودانگی،
بهمن رافعی بروجنی باز کردن / نظر دهید

2022-03-13 00:25:35 آواز آب و عالم خاموش سنگها
یعنی چکامه های من و گوش سنگها

تکرار تلخ خاطره ی جنگ سنگ و آب
چون داغ، مانده بر لب خاموش سنگها

آئینه ها شکست خود از یاد برده اند
آسوده خفته اند در آغوش سنگها

نفریبدت که جامه ی سبز بهار نیست
گلسنگِ شانه های شنل پوش سنگها

هرگز چو جویبار به دریا نمی رسند
پا بستگان کوچه ی مفروش سنگها

گر کوه، رود بود طبیعت نمی گذاشت
بار گران حادثه بر دوش سنگها

ای روح آبهای مهاجر مرا ببر
از این دیار دیر فراموش سنگها

بهمن جمال شعر ببین در زلال آب
آئینه نیست، چهره ی مخدوش سنگها

بهمن رافعی بروجنی⚘⚘⚘

@bahmanrafeii
از مجموعه غزل" اگر این ماهیان رنگی نبودند" باز کردن / نظر دهید

2022-03-07 01:09:10 سپاس از اسماعیل حکمتی عزیز
@bahmanrafeii باز کردن / نظر دهید

2022-03-04 03:20:43 ِ قلم، بی سر و سامانِ غیبت انگشت های توست،
چشم اندازها از پسِ دیوارهای بلند، قد برافراشته اند،
در انتظار قیامِ نگاه و قیامتِ کلامت!
کسی سرمست تر از تو، به پاس تماشا، قد نکشیده بود...
کجایی؟ که
راز دانه های آبستنِ هستی، مبتلا به دردند، بر خود و در خود می پیچند، دلواپس تو،
تا با نسیم سبز نفس هایت به شکفتن بخوانی شان
کلمه ها گوشه گیرِ گستره ی غربت خویش اند اما،
هنوز امیدوار که تو برگزینی شان
تا روح سبزشان را لمیده بر بالِ فراخِ غزل ها به پروازی ناشناخته بخوانی....

دلهایمان هیچ رضا نمی دهد که نگاهت بخسبد..

@bahmanrafeii باز کردن / نظر دهید