به رسم یادگار♪

2022-06-08 18:04:00

من زبان فارسی را عاشقانه دوست می ‌دارم و برخوردم با آن، برخورد با چیزی مقدس است. شاید به همین دلیل است که این اواخر کمتر می‌ نویسم، زیرا معتقدم که در این معبد قدسی، تنها باید حضور قلب داشت و انسان همیشه حضور قلب ندارد. اما بیست‌ و هفت سال پیش قضیه فرق می‌ کرد. آن موقع‌ها، زبان در نظر من فقط یک وسیله بود، شاید یک چیز «مصرفی» که به‌ خاطر یک شعر می ‌شد پدرش را درآورد. کاری که متأسفانه امروز هم پاره ای از شاعران جوان می‌کنند-
زبان فارسی‌ ست که کلمات عربی را به تسخیر خودش درآورده. عربی در پارسی وارد شد، اما پارسی پارسی ماند. مشتی مفهوم را که لازم داشت از زبان عربی به نفع خودش مصادره کرد، اما ساختارش را از دست نداد.


_گفتگویی دربارهٔ شعر با #احمد_شاملو
روزنامهٔ بامداد، 20 مرداد 1358، یک هفته با "احمد شاملو" در اتریش، مهدی اخوان لنگرودی، مروارید 1373


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-07 17:12:56

به قدر عبور تو از آن سوی شیشه بود

اگر لحظه‌ای جهان به چشمم قشنگ شد

#حسین_منزوی


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-07 14:50:53 ♪

غزل شماره 96/«مولانا»
صدا #احمد_شاملو

زهی عشق، زهی عشق
که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و
چه زیباست، خدایا

چه گرمیم، چه گرمیم
از این عشقِ چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و
چه پیداست، خدایا

زهی ماه زهی ماه
زهی بادهٔ همراه
که جان را و جهان را
بیاراست، خدایا

زهی شور زهی شور
که انگیخته عالم
زهی کار زهی بار
که آن جاست، خدایا

فروریخت، فروریخت
شهنشاهِ سواران
زهی گَرد زهی گَرد
که برخاست، خدایا

فتادیم فتادیم
بدان سان که نخیزیم
ندانیم، ندانیم
که غوغاست خدایا

ز هر کوی ز هر کوی
یکی دود دگرگون
دگربار دگربار
چه سوداست خدایا

نه دامیست نه زنجیر
همه بسته چراییم
چه بندست چه زنجیر
که برپاست خدایا

چه نقشیست چه نقشیست
در این تابهٔ دل‌ ها
غریبست، غریبست
ز بالاست خدایا

خموشید، خموشید
که تا فاش نگردید

که اغیار گرفتست
چپ و راست خدایا


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-06 23:32:34

زان نامه ای که دادی و زان شکوه‌های تلخ
تا نیمه شب به یاد تو چشمم نخفته است

این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو به سختی رمیده است

این شعرها که روح تو را رنج داده است
فریادهای یک دلِ محنت کشیده است

#فروغ_فرخزاد


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-06 23:10:53 باز کردن / نظر دهید

2022-06-06 22:25:37

فریاد که غم های تو ز اندازه برون است


ترسم همه در سینه به یکبار نگنجد

#حزین_لاهیجی


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-06 17:27:28

تا آینه رفتم ...
که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آینه هم
جز تو کسی نیست

#هوشنگ_ابتهاج


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-06 16:22:26

عاشق، ‌غم ‌اسباب ‌چرا‌ داشته ‌باشد
دارد ‌همه‌ چیز ‌آن ‌که ‌تو را داشته ‌باشد

#صائب_تبریزی


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-06 15:53:05

#حکایت

موشی در خانهٔ صاحب مزرعه، تله موش ديد و به سرعت خود را به مرغ و گوسفند و گاو رساند و خبر داد.

همه حیوانات با بی خیالی به او گفتند: تله موش؛ مشکل توست و به ما ربطی ندارد

از قضا پس از چندی ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد

و صاحب مزرعه به توصیه کدخدا مرغ را سر برید و برايش سوپ درست کرد و از او پرستاری کرد و در حین پرستاری گوسفند را برای پذیرایی از عيادت کنندگان زن، سر بريدند اما بهر حال زن مزرعه دار زنده نماند و مُرد و گاو را برای مراسم ترحيم او کشتند.

و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه می کرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد.


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید

2022-06-05 23:07:32

مــن آن مــاهم ڪـه انـدر لـامــڪـانــمــ

مــجــو بــیــرون مــرا در عــیـن جـانــم

#مولانا


@BeRasme_Yadegar باز کردن / نظر دهید