2023-02-09 19:51:43
جامعه را «اصلاح» کنیم؛ «چطوری؟»، «نمیدانم!»
متن کامل یادداشت را از اینجا مطالعه بفرمایید.
بخش پایانی یادداشت
برای من، اصلاح جامعه یعنی با کسانی که هماکنون در قالب دو لشگر روبهروی هم صف بستهاند، در کنار یکدیگر به زیستی مسالمتآمیز بپردازیم و دستدردست هم و بهشکلی همافزا، برای اصلاح، پیشرفت و توسعۀ جامعه بکوشیم.
درحال حاضر، اعضای خانوادۀ ایران، به دو لشگر تبدیل شده و در مقابل هم قرار گرفتهاند. در این فضای دوقطبی، هر گروه، قطب مقابل را دشمنانی میبیند که باید حذف شوند. اعضای هر قطب، یا در این عرصه تندروی میکنند، یعنی به اعضای گروه مقابل توهین میکنند و آسیب میرسانند (وچهبسا میکُشند)، یا بهخاطر هدف مشترکشان (حذف گروه مقابل) بیاخلاقیها و خشونتورزیهای هملشگریانشان را توجیه میکنند (یا در بهترین حالت، در برابر تندرویهای همگروهیهایشان سکوت میکنند و فقط خطاهای طرف مقابل را بازنشر میدهند و عیب میشمارند). همچنین، اعضای هرگروه، اعضای گروه مقابل را با قاطعیّت کامل «گفتگو ناپذیر» معرّفی میکنند.
متأسفانه، روند امور نیز به سمت تشدید تقابل و قطبیّت است، زیرا گفتمان غالب هر دو گروه، رویکردِ صفرویکی، تقابلی و حذفی آنها و روشهایشان (برچسبزنی، تحقیر، نادیدهانگاری، مظلومنمایی، تهدید، قدرتنمایی، شیئانگاری دیگری، مزدورشماری و غیره)، همگی در همین جهت است.
مسئله، فقط ناشی از نیّات و عملکرد افراد نیست، بستر تاریخی-فرهنگی-اجتماعی ما نیز تعارضزاست [۱]. علاوه بر آن، ما در خاورمیانه هستیم و افزون بر همۀ اینها، از بیرون نیز کسانی در راستای منافع خودشان در این آتش هیزم میاندازند.
دو گروه «ناهمجهان» -که گویی نهتنها به کُرّات، بلکه به عوالم متفاوتی تعلّق دارند- در بستری تعارضزا و درسایۀ سمپاشیهای بیرونی به تقابل با هم پرداختهاند، به همدیگر آسیبهایی رسانده و از یکدیگر خونهایی ریختهاند: «صعب روزی، بوالعجبکاری، پریشان عالمی!».
من امّا این بهجانیکدیگرافتادگان را بهمثابه اعضای خانوادۀ ایران و خواهران و برادران خودم میبینم. در مقیاس تجربۀ شخصی خودم نیز از میان هر دو گروه، کسانی را از نزدیک میشناسم که انسانهایی بسیار خوب، شریف، اخلاقی و دوستداشتنی هستند. مطمئن هستم این دوستان عزیزی که در یک دستهبندی کلّی، عضو قطبهای متفاوت محسوب میشوند، اگر بهدور از مباحث سیاسیِ روز و بیاطّلاع از دیدگاه یکدیگر دربارۀ این مسائل دور هم جمع شوند، عاشق شخصیت و منش همدیگر میشوند، امّا تلخی ماجرا آنجاست که اگر روند امور به همین منوال پیش برود، هیچ بعید نیست که آنها را حتّی درحال توجیهکردن کارِ قاتل یکدیگر نیز ببینیم! افسوس و صدافسوس!
عموماً میگویند که «بله، ما هم همین را میخواهیم، قطعاً اگر شدنی بود، امکان نداشت در این دوقطبی برویم و سرباز یکی از لشگرها بشویم، امّا شدنی نیست» و بعد اضافه میکنند: «این لشگر مقابل بوده که با عملکرد خود کار را به اینجا رسانده و راه دیگری باقی نگذاشته است. ازاینرو، جز حذف آنان، حتّی اگر خونین باشد، راه دیگری نیست».
خلاصه، گویی تایلانگ از زندان فرار کرده، استاد اُگوی مرده و جنگجوی اژدها هم یک پاندای چاق و خپلو از آب درآمده باشد!
«تایلانگ»، قطبیت، تندروی، تعارض، تقابل و رویکرد حذفی است که به شیوۀ رایج دو گروه متقابل جامعه تبدیل و از کنترل خارج شده است. «پو» جامعۀ دوقطبیشده است که هر چه نگاه میکنیم با صلح و اصلاح هیچ نسبتی ندارد. شیفو هم ما خواهندگان صلح و اصلاح هستیم.
بله، میدانم، خواستهای نه بعید بلکه غیرممکن به نظر میرسد؛ چیزی معادل جمع نقیضین، امّا من جز این «مطلوب یافتمینشدنی»، نمیتوانم آرزومند هیچ چیز دیگری باشم و برای هیچ هدف دیگری تلاش کنم و اگر بر سرم فریاد بزنید که «چطوری؟!» فریاد میزنم که «نمیدانم!» و بعد آهسته میگویم «الان نمیدانم» زیرا بههرحال، باور دارم که میشود و خواهد شد.
شما سایر هموطنانم را نیز دعوت میکنم که به جای آنکه عضو یا طرفدار یکی از این دو قطب مقابل هم یا ناگزیر تماشاچی شوید، فقط طالب مطلوب دستنیافتنیِ «صلح و اصلاح جامعه» باشید و برای آن تلاش کنید؛ شاید اگر جمع و همافزا شویم، امکانهای جدیدی پیش رویمان فراهم شود.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
1.3K views16:51