2022-10-05 21:08:54
آرمان آزادی!
دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
جوانان دهه ی هشتادی و در مجموع دختران و پسران جوان در التهابات اخیر نقش عمده ای ایفا کردند، آیا می توان ادعا کرد که این جوانان صاحب آرمان هستند؟! و آیا می شود آرمان ایشان را آرمان آزادی دانست؟! آیا می شود بدون عنایت به تنوع و گوناگونی یک نسل از ایشان تحت عناوینی چون "دهه هشتادی ها" یاد کرد؟!
به عنوان مقدمه ی کوتاه باید عرض کنم هر دو کلمه ی "آرمان" و "آزادی" مفاهیم بسیار فراخ دامن و گله و گشادی هستند و بسیار کانتکست محور و سیاقمندند؛ فی المثل در متون دینی مراد از آزادی عمدتا آزادی معنویست؛ اما در متون جدید مراد از آزادی بیشتر ناظر به آزادیهای فردی و اجتماعی هست.
حافظ می گوید: بس طور عجب لازم ایام شباب است. در افواه عمومی هم شنیده ایم جوانی هست و جاهلی. اما حقیقت این است که جوانان امروز ایران، جاهل نیستند عاصی اند.
عاصی از به رسمیت شناخته نشدن!
اما به زعم من ایشان آرمانگرا هم نیستند اساسا دیده شدن و شنیده شدن را مطالبه می کنند چرا که آرمان گرایی را بایستی در یک روایت ایجابی جستجو کرد درحالی که ایشان سلبا منفیت و نگاتیویته را نمایندگی می کنند به قول معروف می دانند چه نمی خواهند اما نمی دانند چه می خواهند؛ نگویید آزادی می خواهند؛ بگویید آیا نسبت به لوازمات نیل به آزادی فهم حاصل کرده اند؟!
ای کاش که همه ی ما اعم از متفکر، جامعه شناس؛ انقلابی پیر و جوان و... به دنبال ممکن کردن "زندگی" در این سرزمين باشیم؛ به این بیاندیشیم که چه کنیم که "ایران" ممکن بماند و بدانیم هر چیزی به شکل شعار برساخت می شود دیری نمی گذرد که مبدل به ضد خودش می شود؛ همین حالا هم که چه بسیاران دهان به تحسین شهامت و آرمان گرایی و آزادیخواهی این نسل گشوده اند چندان به ممکن ساختن زندگی انسانی برای ایشان نمی اندیشند.
پدران در گذشته نیز با فرزندان اختلاف نسلی داشتند؛ شکاف نسلی پیشتر هم بوده است؛ اما امروزه با ظهور جهان مدرن و پسا مدرن؛ این شکاف بسیار تعمیق یافته است؛ یعنی به زعم صاحب نظران اگر پیشتر هر سی سال یک بار نسل عوض می شد امروز هر دو سه سال نسلی نوظهور پا به عرصه ی تحولات اجتماعی می گذارند؛ بطوری که باید اذعان کنیم جهان پدر که در عالم سنت قوام یافته هست با عالم فرزند که با مولفه های زیست جهان جدید منطبق شده است تفاوت های ماهوی یافته است و فرزندان متعلق به عالمی به کلی متفاوت با عالم پدرانشان هستند.
این میان گشودن چتر حمایتگرانه ی پدران و البته مادران بر سر تنوع سلایق فرزندان اگر چه امری بسیار پسندیده و ارزشمند است اما با دشواری ها و امتناعات عدیده ای روبروست.
بنابراین اولا باید توصیه ی بزرگان و صاحب نظران در نفس اندیشیدن به این حمایت جدی انگاشته شود و ثانیا بایستی از متخصصین امر یعنی جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان جهت تمهید امکانات عملیاتی این مهم به نحوی ساختاری استفاده کرد یعنی در همه ی ارکان حیات اجتماعی از سازمان های متولی امور جوانان بگیر تا رسانه ها و نظامات تعلیم و تربیت و آموزش عالی باید از دانش و بینش این متخصصان برای اعتلای اهداف سازمانی، تربیتی و آموزشی، نهایت بهره برداری را به عمل بیاوریم.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است. "نسل پژوهی" را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می برم.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحرانهای هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
2.0K views18:08