Get Mystery Box with random crypto!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری

آدرس کانال: @bishuoori
دسته بندی ها: حیوانات
زبان: فارسی
مشترکین: 30.86K
توضیحات از کانال

بی‌شعوری یعنی؛ دانسته و عمداً اشتباهات و خطاهای خود را تکرار کنیم.
تو کدامین چراغ را افروختی؟ برایم بنویس؛
@BishuooriAdmin
http://instagram.com/bishuoori
https://twitter.com/Bishuoori1
تبلیغات
@Bishuoori_Advertising

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 33

2022-09-30 18:36:21 چیزهایی که امروز می‌دانیم و بخشی از رشد فکری و فرهنگی جامعه ماست:

ظلم به یک گروه از جامعه ظلم به همه است.
سلب آزادی یک بخش از جامعه سلب آزادی همه است.
ستم به زنان و محروم‌کردن‌شان از حقوق انسانی، ستم به همه و محروم کردن همه افراد جامعه از حقوق انسانی است.
زندگی سالم و شکوفا، زیستن همراه با خوبی (از منظر اخلاقی) و خوشی (از منظر روانشناختی) در کنار زنان تحت تبعیض و ظلم، ممکن نخواهد بود.
آزادی هرگز جدا جدا به دست نمی‌آید.
و رشد فکری و فرهنگی جامعه را نمی‌توان متوقف کرد.

ایرانیان در طول تاریخ، با زحمت و مشقت زیاد و با کار تدریجی و نگاه بلندمدت، فرهنگ‌شان را حفظ کردند و رشد دادند و از میان همه دوران‌های سیاه و تاریک و از زیر حمله و سلطه و اشغال و جنگ عبور دادند که امروز اینجا هستند.

#ما_هستیم

http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
6.3K views15:36
باز کردن / نظر دهید
2022-09-28 23:15:15
چه کج رفتاری ای چرخ

دیگر وقت آن رسیده که به همه چیز شک کنم، وقت آن رسیده که واقعیت را با رویا جایگزین کنم. برف‌پاک‌کن را خاموش می‌کنم. باران خودش را روی شیشه ماشین پخش می‌کند. تصور می‌کنم آن طرف شیشه باران خورده، دو عاشق را که آزاد و رها، غرق در یکدیگرند. زنی که زنبیلش را گذاشته روی زمین تا چند دقیقه‌ای استراحت کند. پرنده‌ای تنها و نگران که روی آسفالت خیابان راه می‌رود. دختری که آب از گیس‌های بافته‌شده‌اش چکه می‌کند. تصویر پدرم را مجسم می‌کنم که روزنامه‌ای را تا کرده و به جای چتر بالای سرش نگه داشته. باد بوی خاکستر به جا مانده از آتش را همراه با چند قطره باران از لای پنجره عبور می‌دهد و روی تنم می‌ریزد. یکی بوق می‌زند. بند خیالم پاره می‌شود. خودم را توی صندلی جابجا می‌کنم. برف‌پاک‌کن را دوباره روشن می‌کنم. دنیای آن طرف شیشه، ستمگرانه به همه رویاهایم بی‌اعتنایی می‌کند. نه عاشق و معشوقی هست، نه پیرزن زنبیل به دستی، نه پرنده‌ای، نه دختر گیس بافته‌ای، نه تصویری از پدرم. صدای ضبط را زیاد می‌کنم: چه کج رفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ، سر کین داری ای چرخ.

http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
1.9K views20:15
باز کردن / نظر دهید
2022-09-27 21:03:54  
سندروم پروکروستس و آینده هولناک آن
 

در اساطیر یونان باستان، از شخصیتی به نام پروکروستس نام برده شده است. تاریخ نگار یونانی قرن اول قبل از میلاد در کتاب «تاریخ جهان» آورده: پروکروستس در کنار جاده‌ای منتهی به آتن زندگی می‌کرد. رهگذران را به بهانه مهمان‌نوازی به خانه خود می‌برد و روی تختی می‌خواباند و اگر از طول تخت کوتاه‌تر بودند آن‌قدر آن‌ها را می‌کشید یا بدنشان را در روی سندان با چکش میکوبید تا هم اندازه تخت شوند و اگر بلند‌تر از تخت بودند از پاهایشان می‌برید تا به اندازه تخت شوند. از نظر او تنها اشخاصی درست و کامل بودند که درست به اندازه تخت او بودند.
تحلیل راهبردی:
همه ما در ذهن خود یک تخت پروکروستس داریم! باور نمی‌کنید؟ بگذارید چند مثال بزنم تا به خاطر بیاورید.
اگر بگویند که راننده یک تریلی ۱۰۰ تنی یک زن است، چه می‌کنیم؟
یک نفر از جریان سیاسی مقابل به شما معرفی شده است برای اینکه وی را به معاونت خود برگزینید، چه می‌کنید؟
یک نفر که دانشگاه را نیمه کاره رها کرده، یک لاقبا است به شما پیشنهاد می‌دهد که می‌تواند کامپیوتری درست کند که آدم‌ها بتوانند با آن هر کاری که دوست دارند انجام دهند چه می‌کنید؟ یادآوری می‌کنم که این فرد در آینده استیو جابز خواهد شد و نه موقعی که به شما پیشنهاد کرده است.
یک نفر که سابقه زندانی دارد را به شما معرفی کرده‌اند که به عنوان کارگر خط از وی استفاده کنید، چه می‌کنید؟
محض اطلاع یکی از کارآفرینان کشور هست که اصولا وی افرادی را استخدام می‌کند که سابقه زندان دارند و کسی به آن‌ها کار نمی‌دهد.
همه ما در ذهن خود تخت (قالب) هایی داریم که با آن به دنیا، به اطرافمان و به پدیده‌ها نگاه می‌کنیم و این باعث می‌شود که انعطاف‌پذیری خود را از دست بدهیم و خشک و بی‌عاطفه و دور از خلاقیت عمل کنیم.
نکته پایانی: دوست ندارید بدانید سرنوشت پروکروستس چه شد؟ فرد دیگری او را به شیوه خودش مجازات کرد و برای اینکه او را به اندازه تخت درآورد سر برید!
دکتر مجتبی لشکربلوکی – باشگاه مدیران ایران

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B3



در اساطیر یونان پروکروستس که فرزند پوزئیدون است، یک نیمه انسان و نیمه خدا، چنین خطا می‌کند و چنان سرنوشتی نصیب او می‌شود.
راستی ما که هستیم؟ واقعا در خیال خودمان مقدس هستیم و از فرزند پوزئیدون هم مقدس‌تر؟ آن تخت را چه کسی برای ما ساخته است؟ چرا باید دیگران اندازه تختی باشند که ما در آن می‌خوابیم؟ مگر نه این که فقط و فقط برای ما ساخته شده است؟ مگر نباید یک چیز شخصی و خصوصی باشد؟
یاد ماجرای کاسه سلمانی افتادم، روزگاری نه چندان دور در همین خاک عزیز خودمان ایران، سلمانی‌های دوره گرد کاسه‌ای داشتند که آن را بر سر مشتری می‌گذاشتند و بعد هر چه مو از زیر کاسه بیرون می‌ماند را می‌چیدند، بر خلاف تصور همه، معمولا نتیجه یکسان از آب در نمی‌آمد، چون برخی کم مو بودند و برخی پر مو، عده‌ای سری بزرگ داشتند و گروهی سرهای کوچک و کودکانه، جمعی مو فرفری و دسته‌ای مو صاف بودند. از این رو، غیر از گروه کوچکی که اندازه کاسه به سرشان می‌خورد و مویشان هم پر پشت و صاف بود، بقیه بیشتر سر و شکل دلقکان را پیدا کرده، یا بسیار زشت می‌شدند و یا ترحم برانگیز و یا مسخره.
آن روزها، شپش بیداد می‌کرد و گزینه دیگری در دست نبود جز مدت‌ها نشستن به انتظار پیدا شدن سر و کله سلمانی دوره گرد از میان گرد و خاک جاده.
آیا امروز عقل و منطق حکم می‌کند که به روش اجدادمان در بلاد دور، تن به همان یگانه کاسه سلمانی بدهیم یا بپذیریم که دنیا تغییر کرده است و می‌توان یک شکل دگر هم بود؟
آن سلمانی اگر امروز میان ما بود، آیا برای رقابت در این بازار و جا نماندن از دیگران، در ابزار و شکل کارش تجدید نظر نمی‌کرد؟ 

ایرج نوروزی
3.8K views18:03
باز کردن / نظر دهید
2022-09-27 15:20:45 ما تفاله نیستیم، ما مردمیم!


مجتبی لشکربلوکی

در یکی از برنامه‌های صدا و سیما، کارشناس مدعو گفتند که این تفاله‌ها و کف‌های روی آب نمی‌توانند در برابر اقیانوس عظیم پایداری کنند. ایشان عملا معترضان را تفاله خواندند یا دست کم برداشت افراد زیادی مانند من این است که از نظر ایشان معترضان تفاله هستند. راحت‌ترین راه این است که ما هم مقابله به مثل کنیم. اما می‌خواهم سه نکته را یادآوری کنم.

1) در دنیا به همین افرادی که شما تفاله می‌نامید می‌گویند شهروند. راه دوری نرویم در همین کشور نام ما بود ولی نعمتان انقلاب!

2) یکی از اساتید دانشگاه استنفورد به این موضوع پرداخته که چرا انسان‌هایی با باور قوی به ارزش‌های اخلاقی که در سایر بخش‌های زندگی دل‌رحم‌اند، می‌توانند دست به اعمال خشونت‌بار بزنند. او به شش مکانیزم رسیده است. یکی از آن شش مکانیزم چنین است: انسانیت‌زدایی از طرف مقابل: منطق کلی این روش، مادون انسان در نظر گرفتن سایرین است. هرچه درجه انسانیت طرف مقابل بیشتر خدشه‌دار شود، آسیب رساندن به او آسان‌تر می‌شود. کاکاسیا خواندن بردگان و شهروند درجه دو دانستن اقلیت‌ها، نجس دانستن غیرهم‌کیشان و مزاحم خواندن مهاجرین، در واقع آماده سازی برخوردهای زشت و خشن با آن‌هاست. من اگر جای آن کارشناس محترم بودم ضمن عذرخواهی صریح از مردم، یادآوری می کردم که همه ما مردمیم. همه!

3) بگذارید از یک تجربه جهانی با هم صحبت کنیم. گروهی از اوگاندا به رهبری فردی بسیار متوحش و متوهم (که خود را پیامبر می‌دانست) شورش کردند. این گروه مسئول قتل بیش از صدهزار انسان، ربودن بالای سی‌هزار کودک و آوارگی بیش از دو میلیون اوگاندایی دانسته شدند. در این میان یکی راه متفاوتی انتخاب کرد خانمی به نام بتی بیگومب گفت که می خواهد با آنان مذاکره کند. او به داخل جنگل رفت. مایل‌ها پیاده رفت تا بتواند به آنان برسد. "بتی" سرانجام بعد از ماه‌ها تلاش با شورشیان تماس برقرار کرد. اوایل آن‌ها مذاکره با یک زن را اهانت‌آمیز می‌دانستند. چندی بعد نه تنها شورشیان، که رهبر شورشیان نیز بتی را «مامان» صدا کرد و حتی پذیرفت که جنگل را ترک و مذاکرات صلح را آغاز کند.

اگرچه تلاش‌ها برای برقراری صلح موفقت‌آمیز نبود، اما بازکردن ذهن آنان برای گفت‌وگو دستاورد چشمگیری بود. بتی به‌خاطر تلاش‌هایش، زنِ سال اوگاندا شد. وقتی از او پرسیده شد که رمز موفقیتت چه بود یک پاسخ مشخص و کوتاه داشت: گوش کردن. او پاسخ داد که کلید این کار متقاعدکردن یا حتی چاپلوسی نبود بلکه فقط گوش‌دادن بود.
در هر اردوگاه، به مردم اعلام می‌کرد که برای سخنرانی آن‌جا نیامده بلکه آمده تا به حرف‌هایشان گوش کند. کنجکاوی و تواضعِ همراه با اعتماد به نفس او اوگاندایی‌ها را غافلگیر می‌کرد. کار به جایی رسید که در اردوگاه بتی را «مِگو» صدا می‌زدند. مِگو به‌ صورت تحت‌اللفظی یعنی مادر، همچنین اصطلاحی مهربانانه برای خطاب‌کردن بزرگ‌ترها. دقت کنید بتی نمایندۀ دولتی بود که در چشم بسیاری از آنان ظالم تلقی می‌شد. طولی نکشید که مردم پیشنهاد دادند که بتی را به فرماندهان ارتشِ چریکی معرفی کنند. یک جمله طلایی از بتی شاید جالب باشد:‌ حتی شیطان هم قدر شنیده‌شدن را می‌داند (نشریه ترجمان)

گوش کردن، آن هم گوش کردن واقعی، با حوصله و بدون سانسور، هنری است که مدت‌هاست از دست داده‌ایم. این مردم فهیم و صبور حتما دردی دارند. حتما زخمی‌اند. پس باید به حرف آنان گوش داد. این جامعه می‌گوید پس از آنکه دخترمان مهسا امینی را از دست دادیم، پیش از آنکه نیازمند یک پدر مقتدر باشیم نیازمند مادری هستیم که به حرف‌هایمان گوش کند. پیشنهاد می‌کنم همین‌هایی که بازداشت می‌شوند را بازجویی نکنیم. بلکه پای صحبت‌شان بنشینیم، ببینیم دردشان چیست؟ بلافاصله نگوییم می‌دانیم. گوش کنیم!

از خودمان بپرسیم که چرا مشکل به کف خیابان کشیده می‌شود؟ چرا باید شاهد زخمی و کشته شدن مردم و نیروی انتظامی باشیم؟ جامعه‌ای که متشکل نیست، جامعه‌ای که اتمیزه است. جامعه‌ای که مسیر شفافی برای بیان انتظارات و مطالبات ندارد. جامعه‌ای که (به درست یا به غلط) احساس می‌کند اولویت‌های کشور با اولویت‌های شخصی‌شان همسو نیست. چه می‌کند؟ برخی می‌روند و آن‌هایی که می‌مانند مسیر انتقاد را برمی‌گزینند. ولی اگر انتقاد مسیر شفاف، قانونی و کم هزینه نداشته باشد، چاره‌ای جز به خیابان آمدن دارند؟
وقتی تنها راه شنیده و دیده شدن خیابان باشد، سرنوشت ما همین است. نگذاریم خیابان سرنوشت ما را تعیین کند. نظام سیاسی ما باید به گونه‌ای باشد که به صورت سیستماتیک امکان شنیده شدن را فراهم کند وگرنه انتقادها به اعتراض و کدورت، به نفرت و سوء تفاهم، به سوء تعامل ختم خواهد شد. ما تفاله نیستیم، ما خس و خاشاک نیستیم. مردمی فهیم، صبور و باهوش که یا هم‌کیش همیم و یا همنوع هم.
ما همه انسانیم و شایسته شنیده شدن.
1.6K views12:20
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 17:05:02 جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی
گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمی‌دانی در پنجهٔ ره دانی

دیوان شمس.

~~~
چرا و چگونه سال ۵۷ مردم حرف‌تان را باور و از شما پیروی کردند؟ مگر رادیو تلویزیون ملی و روزنامه در اختیار کفار و مستکبرین نبود؟ چطور شد که پس از چهار دهه با این همه بودجه که هر ساله از مال همین مردم صرف منبر و مداح و مفسر و گزمه کردید، مردم جور دیگری شما را می‌بینند؟
باشد قبول مردم صغیر بی‌عقل هستند، اما شما کبیران عاقل چگونه با این انبوه امکانات نتوانستید آنان را بر سر عقل آورید؟ چرا هنوز حاضر نیستید آن سوزن کوچک را به خود بزنید و اشکال را در خودتان جستجو کنید؟
پاسخ از نظر آدم کج فهمی مانند من ساده است! آن پرده و حجابی که پشت آن بودید را برداشته و میان آدم‌ها کشیدید و ناچار مردم چیزهایی را دیدند که نباید.
آمارهای آنچه فقط از بودجه رسمی کشور به عناوین گوناگون آموزش، فرهنگ، دین، تبیین، حوزه و ارشاد و غیره صرف _به ادعای خودتان_ هدایت مردم کردید دقیقش نزد خودتان و کلیات آن در همین اینترنت کثیف موجود است، یک بار هم که شده است بروید بنشینید، چرتکه بندازید ببینید اموال مردم را با چه نتیجه‌ای در این همه سال عوض کرده‌اید و چرا آنها آنچه را که می‌گویید باور نمی‌کنند.
مگر می‌شود رئیس جمهور مملکت اسلام برود بر سر میز مشروب بنشیند و مردم باور کنند درست چند روز بعد تنها و صرفا به دلیل نداشتن روسری از نشستن مقابل خانم امانپور خبرنگار که سن و سال دار هم هست، سر باز زده است؟
اصلا یک چیز دیگر، چگونه کسی که حتی اختیار چشم و سر و گردن خود را هم ندارد مورد تائید شورای نگهبان قرار گرفته و اختیاردار مردم شده است؟
ایشان در خیابان های نیویورک و مسکو و ساختمان سازمان ملل که بی‌حجاب می‌جوشد چه می‌کردند؟

ار خرقه به بر داری
دستاری به سر داری
عریانی و عریانی و عریانی
ولله که خبر داری!

ایرج نوروزی،
دیوانه دیوان غبار کیهانی.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
1.8K views14:05
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 10:01:07 اولین موسم این فصل مگر مهر نبود؟

مهر امسال با مرگ مظلومانه و غریبانه دختری به نام مهسا همراه شد. دختری که قرار بود در سال تحصیلی جدید به دانشگاه برود و در کلاس مهر بنشیند.
اگرچه او فرصت نیافت طعم مهر را بچشد اما مهرش نشانه ای شد برای مطالبه زندگی و آزادی. امید است اهل تعلیم و تربیت این نشانه را مغتنم بشمارند و بیش از پیش بر رسالت خود واقف باشند.
تعلیم و تربیت برای رهایی انسان از اسارت جهل و نادانی و تبدیل او به فردی آگاه و آزاد است که از خود عاملیت دارد. اگر این رهایی بخشی را غایت و جوهر تربیت بدانیم، کار آموزش و پرورش گسستن این زنجیرها و آزادی انسان است و ارزش و اعتبار آن نیز به اندازه پرورش انسان های آزاد و وسعت بخشیدن به کیفیت هایی است که به رهایی بخشی و زیست آزادانه منجر شود.
مدارس باید با تربیت شهروندانی آزاد، آگاه و پرسشگر، افراد را برای اعمال قدرت بر زندگی خود توانمند کنند.
معلمان و مربیان با قرار داشتن در صف مقدم تحقق این آرمان، نقشی کلیدی دارند که می توانند با مهرورزی و از خودگذشتگی، مدارس را به وظیفه اصلی خود، یعنی تربیت انسان هایی آگاه و آزاد، بازگردانند.
در این صورت است که بهار تعلیم و تربیت معنا می یابد و گرنه مهر خزانی بیش نخواهد بود.

نامدار ابراهیمی/دوم مهر ۱۴۰۱

@alefbaaa
777 views07:01
باز کردن / نظر دهید
2022-09-24 21:39:16 شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش

گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
2.4K views18:39
باز کردن / نظر دهید
2022-09-23 13:18:48 رسالت مهم مدارس

هدف تعلیم و تربیت باید آن باشد که در مردم، آزادی فکری بپروراند و آنان را چنان بار بیاورد که با رغبت به بحث‌های دیگران گوش کنند و چنانچه این بحث‌ها به نتایجی که مورد دلبستگی آنان نیست منتهی گردید، خشمگین نگردند. 

هر جا تعصبات عمومی حکمفرما باشد، اعم از تعصبات ملی و نژادی و تنگ نظری‌های مذهبی، مدرسه‌ها باید آگاهانه کوشش خود را مصروف تعدیل و رفع این تعصبات کنند.

برتراند راسل

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
5.8K views10:18
باز کردن / نظر دهید
2022-09-21 17:20:18
طرحی جالب برای افزایش تحرک مردم؛

در ایستگاه متروی مسکو، هر کسی ۳۰ حرکت ورزشی برود، بلیت رایگان می‌گیرد.


کمپین مبارزه با بی‌شعوری
8.5K views14:20
باز کردن / نظر دهید
2022-09-21 17:14:27
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

@KavehMadani
6.8K views14:14
باز کردن / نظر دهید