Get Mystery Box with random crypto!

داستان

لوگوی کانال تلگرام da3tan_kade — داستان د
لوگوی کانال تلگرام da3tan_kade — داستان
آدرس کانال: @da3tan_kade
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 53
توضیحات از کانال

https://t.me/m_31tiiiiiir
اینستگرام دوستمون👇حتما به پیجش سر بزنید😅
https://www.instagram.com/texte_late

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2021-10-20 12:50:42 نذاشت ادامه حرفمو بزنم و گازی از گردنم گرفت که اخم بلند شد زیپ لباسو کشید و برگشتم سمتش..... با دیدن آرش که مثل بچه ها لب هاشو اویزون کرده بود..... خنده ای بلند سر دادم که با اومدن لب هاش رو لبم خفه شدم..... با گازی که از لبش گرفتم لبشو از لبم جدا کرد...…
1.7K views09:50
باز کردن / نظر دهید
2021-10-20 12:50:42 نذاشت ادامه حرفمو بزنم و گازی از گردنم گرفت که اخم بلند شد زیپ لباسو کشید و برگشتم سمتش..... با دیدن آرش که مثل بچه ها لب هاشو اویزون کرده بود..... خنده ای بلند سر دادم که با اومدن لب هاش رو لبم خفه شدم..... با گازی که از لبش گرفتم لبشو از لبم جدا کرد...…
1.6K views09:50
باز کردن / نظر دهید
2021-10-19 20:00:38 یک دختر بیاد لاس بزنیم

http://Wa.me/4407444050016
1.7K views17:00
باز کردن / نظر دهید
2021-10-19 12:54:56 اینستگرام دوستمون حتما به پیجش سر بزنید


https://www.instagram.com/majid_karami.store
1.8K views09:54
باز کردن / نظر دهید
2021-10-19 12:54:31 نگاهی به شلواراشون کردم خیلی باد کرده بود و انگار میخواست لباسشو پاره کنه... اروم اروم با چشمایی که ش.ه.و.ت موج میزد اومدن جلوتر که یکیشون بهم چشمکی زد و گفت: جوننن که میخوام پاره کنم توروحاظری؟ که اون یکی پیشدستی کرد و گفت: نظرت در موردرابطه سه نفره…
1.8K views09:54
باز کردن / نظر دهید
2021-10-19 12:54:31 نگاهی به شلواراشون کردم خیلی باد کرده بود و انگار میخواست لباسشو پاره کنه... اروم اروم با چشمایی که ش.ه.و.ت موج میزد اومدن جلوتر که یکیشون بهم چشمکی زد و گفت: جوننن که میخوام پاره کنم توروحاظری؟ که اون یکی پیشدستی کرد و گفت: نظرت در موردرابطه سه نفره…
1.7K views09:54
باز کردن / نظر دهید
2021-10-18 18:11:21 نگاهی به شلواراشون کردم خیلی باد کرده بود و انگار میخواست لباسشو پاره کنه...
اروم اروم با چشمایی که ش.ه.و.ت موج میزد اومدن جلوتر که یکیشون بهم چشمکی زد و
گفت:
جوننن که میخوام پاره کنم توروحاظری؟
که اون یکی پیشدستی کرد و گفت:
نظرت در موردرابطه سه نفره چطوره؟
_
نگاهم بین هر دو در گردش بود که با لوندی و عشوه گری خاص خودم گفتم:
کدومتون میتونید منو ار*ض*ا کنیدد
یکی که رابطه خشن بلده میخوام ....
ارشام بلند شد و به یکیشون گفت : آرش بیا منو تو بریم بیرون رایان و تانیا راحت باشن ...
از در رفتن بیرون نگاه رایان روی بدنم لختم بود ...
_سالم ...
-ببین من فمط با رابطه خشن ار*ض*ا میشم
اگه میتونی ارومم کنی شروع کن ...
با یه حرکت تیشرتش رو در آورد و س.ی.ن.ه هام رو فشار دادم ...
شلوار ولباس زیرشو رو در آورد و بی ممدمه واردم کرد ...
اههه و ناله هام کل اتاق رو پر کرده بود ...
داشتم از ش.ه.و.ت میترکیدم که گفت بلند شو با یک حرکت منو داگ استایل کرد...
بایه حرکت اناتومی شوواردم کرد...
اهههههه
با ناخونام پاشو گرفتم و ناخنم را فرو کردم
که اخش بلند شد..
دیگه داشتم دیونه میشدم ...
که با ریخته شدن مایع گرم روی کمرم
اخم هام رفت تو هم و برگشتم
و با خودم تکرار کردم
چرا باید این مریضی مزخرؾ همراهم باشه
چرا نمیتونم ارگاسم شم ...
بلند شدم و با عصبانیت مانتوم رو پوشیدم
و از در زدم بیرون ...
که آرش اومد جلوم و گفت :
با یک حمام چطوری ؟
که با عصبانیت گفتم :
تو یکی دیگه خفه شو
به سمت خیابون اصلی میرفتم تا ماشین بگیرم و برگردم خونه ...
که بوق ماشینی توجه ام رو جلب کرد آرش بود ...
بدون توجه به راهم ادامه دادم ماشین رو کنارم نگه داشت و گفت : سوار شو من لول میدم
راضیت کنم ...
لحظه ای مکث کردم و گفتم :
برو رد کارت!
که گفت:یک بار امتحان کنی پشیمون نمیشی
من که پی همه چی رو به تنم مالیدم اینم روش ...
سوار ماشین شدم و اونم بدون هیچ حرفی راه افتاد...
با دیدن عمارتی که جلوم خود نمایی میکرد
برلی چشمام زد و خودمو خونسرد جلوه دادم ...
آرش ریموت در رو زد و به داخل رفتیم
ویالیی :) پر از گل های دمحمی
و درخت های بید مجنون
و ساختمانی سنگی و با سنگ فرش های مرمر که زیبایش را دو چندان کرده بود(
به داخل که رفتیم
آرش اومد کنارم نشست و گردنمو شروع کرد بوسیدن
که یهو چیزی یادش اومد و گفت:
راستی اسمت چیه؟
+با لهنی که ش.ه.و.ت موج میزد گفتم:
تانیا
_تانیا تا من برم چیزی اماده کنم برای خوردن
کمی استراحت کن
آرش که رفت از برخوردش شوک زده شدم
که چرا با من خیلی خوب رفتار کرد
بعد از چند دلیمه با کیک و چای برگشت
دیگه داشت صدای لار و لور شکمم بلند میشد که بدون هیچ رودربایستی
شروع به خوردن کردم
ولتی سیر شدم نگاه خیره ی ارش رو حس کردم
که با دیدن تیکه ای از کیک کنار لبش
انداختمش رو مبل و روش خیمه زدم
با ولع شروع به خوردن لبش کردم
لب پایینیش رو لیس میزدم
و باالیی رو گاز میگرفتم
کم کم دستم روی سگک شلوارش لرار گرفت
اومدم پایین تر و تو یک چشم به هم زدن
شلوارشو از پاش در اوردم
بد جور داغ کرده بود ...
با دیدن آل*ش جونیییی گفتم
و شروع کردم به خوردن
اه میکشید و من بیشتر
تحریکش میکردم
با ناخون بلندم روی سینه لختش کشیدم
که جررری تر شد
بؽلم کرد
و بسمت اتاق خواب رفت....
از گردنم بوسه ای عمیك گرفت
که در یک چشم بهم زدن تیشرتش رو پاره کردم
و با ناخونم گردنشو زخمی کردم

انداختم رو تخت لب باالیینو میک میزد
و س.ی.ن.م.و میمالید....
اهههه...
اییییی...
اناتومی مردنشو از روی لباس زیرش گرفتم و روی سوراخش
رو خط های فرضی میکشیدم که داغ کرد لباس زیرشو کشید پایین و پرت کرد روی زمین
واووو...
آب از دهنم سرازیر شد
لبشو یک گاز طوالنی گرفتم
و با دستم فشار روی س.ی.ن.ه اش اوردمو...
که با شنیدن صدای زنگ گوشیش ضد حالی خوردم و از روم بلند شد.
تو حس و حال خودش نبود مولع حرؾ زدن صداش دورگه شده بود
منم ولت رو ؼمنیمت دیدم و شروع کردم به ور رفتن باهاش
که اروم با دستش که ازاد بود سرمو عمب و جلو میکرد
بعد از چند دلیمه که مکالمه اش تموم شد.
گفت:
واسه امروز کافیه
با ابروهای گره خورد و دهنی که آل....ش رو مک میزد گفتم


ادامه دار
1.7K views15:11
باز کردن / نظر دهید
2021-10-18 18:11:21 صندلی صدفی رنگ اتالم رو کمی جلو کشیدم و اروم روش نشستم ...
عطر 212 ام رو ک هر مردی رو جذب خودش میکردوبرداشتم و دور تا دور گردنم و روی
باالتنمو مچ دستم زدم ...
بیگودی موهام رو باز کردم ...
بامهارت خط چشمی دورچشمای گربه ایم کشیدم ومژهامو فرکردمو ریمل زدم رز حجم دهنده
روی لبام کشیدم و یخورده رژگونه مسی زدم و سایه چشم مشکیمم زدم که چشمام از همیشه
وحشی ترو خمارترشد....
به لباس مشکی که خدمتکار روی تخت گذاشته بود نگاهی انداختم ...
لبخندی از لذت فکر اینکه لراره یه رابطه طوالنی و خشن با این مرد داشته باشم روی لب
هام نشست ....
لباس رو برداشتم و تنم کردم جلوی آینه ایستادم لبخندی از رضایت روی لبام ظاهر شد ...
لباسم یه لباس چرمی مشکی که پشتش تور داشت و جلوش بند های ضبدری میخورد و از
زیر سینه تا ناؾ ادامه داشت و بالباس زیر مشکی جذبی ست بود ...
از همین االن داشتم اتفالاتی ک میخواست برام اتفاق بیوفته رو تو ذهنم تجسم کنم...
مانتو بلند و نخی تنم کردم و روسری رو به حالت نمایشی روی سرم گذاشتم ...
باصدای بوق ماشین سریع کیؾ دستیمو برداشتم و ازخونه زدم بیرون....
وارد خونه که شدیم روی مبل نشستم ...
ولی مانتوم رو در نیاوردم چون زیرش اون لباس خواب تنم بود ...
یه لیوان شربت البالو گذاشت جلوم ...
ذره ذره مایه خنکش رو میخوردم ...
که ارشام گفت : میخوای اتالمو نشونت بودم ...
_چرا که نه !
بلند شد و منم پشت سرش راه افتادم ...
پشت سرش رفتم توی اتاق ...
روی تخت نشستم مانتومو در اوردم و روی پام انداختم ...
نگاهش بین باال تنم و گردن لختم در گردش بود ...
لبخندی زدم :اتاق لشنگی داری
+ممنون . شروع کنیم؟
خندیدمو ساکت نگاهش کردم ...
که ادامه داد
+سکوت عالمت رضای ِت.
نزدیکم شد و روی تخت نشست تا سرمو چرخوندم سمتش دستاش رو روی گردنم گذاشت و
مشؽول بوسیدنم شد ...
روی تخت خوابوندم و روم دراز کشید ...
چه اروم میبوسید ولی اصال باب میل من نبود ...
گاز محکمی از لبش گرفتم تا به کارش شدت بده ...
با دیدن این حرکتم خشن تر مشؽول میکیدن لبام شد ...
بند های لباسم رو اروم باز میکرد ،امامن دلم میخواست وحشی تر باشه...
اخرین بند رو که باز کرد بدن سفیدم افتاد بیرون ...
لباش رو از لبام جدا کرد ...
چشمای خمارش رو روی تنم چرخوند ...
منتظر چی ادامه بده دیگه ...
تیشرتش رو با وحشی گری از تنش در اوردم ...
پاهام رو از هم باز کرد و بین پاهام نشست ... دوباره لباشو گذاشت رو لبام. همونجور که
لبامو میخورد برامدگی بدنموو وحشی گرانه میمالید و فشار های محکم به سرش وارد
میکرد ...
انگار خودشم فهمیده بود باید وحشی باشه تا بتونه منو به اوج برسونه ...
با ناله گفتم : اییییی محکم تر ... نرمه گوشم رو به دندون گرفتو و گاز محکمی ازش
گرفت ... ااااهههه همینه ..
سرشو توی گردنم فرو کرد ...
ناخونامو توی کتفش فرو کردم و دستمو روی دستش که سینمو توی مشت گرفت بود گذاشتم
و فشار دادم ...
اروم زبونشو گذاشت روی باالتنم و مثل
بچه ای که شیر میخواد با ولع میمکید ...
ناله میکردم...
+جوووون عشممممم....
همینطور که میک میزد و گاز میگرفت .. با دستش وسط پامو میمالوند
کلشو توی مشتش گرفت و فشار محکمی بهش داد ...
داشتم لذت میبردم ...
لباس زیرموبا خوشنت از پام در اورد ...
اونمدر داغ شده بودم که هی پشتمو به تخت میکوبیدم روتختی رو محکم تو مشتم گرفته
بودم ...
زبونش رو توم فرو میکردو گاز میگرفت...
شلوارشو از پاش دراورد...
دیگه نتونستم تحمل کنم سرشو از بین پاهام بلند کردم و ال...شو دست گرفتم ..
آب دهانمو روش ریختموسرشو وارد دهنم کردم همین طور باال پایین میکردم و پاینش رو
میمالیدم..
اه و ناله اش بلند شده بود تحمل نکرد
یه دفعه کلشوواردم کرد ...
جیػ بلندی کشیدم...
اگه جاداشت بمیشم واردم میکرد ...
دردشو دوست داشتم
با ناله هام تحریکش میکردم ک خشن تر ادامه بده ...
یه دفعه حرکتش رو تند تر کردو کل مایع منی شو روی بدنم ریخت..
باورم نمیشد بازم من هنوز ....ار*ضا نشدم ...
با عصبانت بلند شدم ...
و گفتم:
پس من چی !?
لرارمون این نبود گفتم باید اول منو ار*ضا کنی بعد خودت رو
+عشمم بزار یکم جون بگیرم بعد ...
_یعنی چی؟! ...
بلند شدم و کل میز رو ریختم بهم
تو یک چشم بهم زدن کل اتاق تبدیل به مخروبه شد.
جیػ میزدم و
تند تند حرفامو با دادی بلند میگفتم:
لعنت به من
لعنت به این ه.ر.ز.گ.ی
رفتم روی تخت دراز کشیدم و گفتم:
زود باش...
با این حرفم در باز شد با دیدن دوتا پسر شبیه ارشام با تعجب نگاهشون کردم ...
1.7K views15:11
باز کردن / نظر دهید
2021-10-17 09:13:24 ی دختر باحال بیاد آشنا شیم

@KarbareAlaki

Wa.me/4407444050016
498 viewsedited  06:13
باز کردن / نظر دهید
2021-10-17 09:13:11 .
498 views06:13
باز کردن / نظر دهید