Get Mystery Box with random crypto!

🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖 د
لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖
آدرس کانال: @dastankadaa
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 14.46K
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین کانال و ارسال داستان
@tourrk111oglan

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 13

2023-05-11 22:41:45 ه زدم و کیرم را جلوتر بردم. مامان ادامه داد که، تو پسر خیلی شهوتی هستی که با نگاه کردن به بدن مامانتم کیرت شق میشه.
کیرم داشت نبض میزد و تخم هام لای پاهام به شدت حساس شده بود. مامان صورتش را به کیرم نزدیک تر کرد، طوری که گرمای نفسش را روی کیرم احساس می کردم. مامان بادستش دسته کیرم را گرفت و زبونش را سر کیرم کشید. با اینکار خیسی سر کیرم را با زبونش پاک کرد. من با کشیدن یک آه سرم را به عقب تکیه دادم. دیدن این صحنه بیشتر از توانم بود و چشمام را بستم. حس کردم مامان اینبار همه سر کیرم را وارد دهنش کرد و از گرمای دهنش و لذتی که بهم دست داد، لرزه کوچیکی را تو پاهام احساس کردم.
چشمام را باز کردم و به مامان نگاه کردم، باورم نمیشد داشت اون لبای خوشگلش را روی کیرم میکشید. اینبار با چشماش توی چشمام نگاه کرد و تا جایی که میتونست کیرم را تو دهنش جا داد، همین باعث شد سرفه کوچیکی بکنه و وقتی سرش را بالا اورد، آب دهنش بود که از کیرم سرازیر شد و به تخمام رسید.
مامان فوق العاده به نظر میرسید، جلوم زانو زده بود و سینه هاش بخاطر لباس تنگی که پوشیده بود میخواست لباسش را جر بده و بیرون بیاد. دست و دهنش هم که داشت به کیرم حال میداد. دیگه به سختی میتونستم جلوی خودم را بگیرم که ارضا نشم. مامان از اینکه خودم را جمع کردم و دسته صندلی را محکم گرفتم متوجه شد که دارم ارضا میشم. یه نگاهی بهم کرد و کیرم را از دهنش در آورد. با لبخندی که بهم زد تاپش را در آورد و سوتینش را باز کرد. باورم نمیشد دارم سینه های مامانم را میبینم. پستان های سفید و بزرگ که نوکشون حسابی بیرون زده بود. مامان مثل یک فرشته جذاب و خوشگل بود.
مامانم همینطور که بلند میشد لبام را بوسید و انگشتش را روی لبام گذاشت و گفت: حق نداری از اونچیزی که اینجا اتفاق افتاده به احدی بگی. منم به نشانه تایید سرم را تکون دادم. بعدش بهم گفت: دوست داری مثل بچه گی هات بهت مه مه بدم، و رفت روی تخت نشست و اشاره کرد برم بغلش، منم از خدا خواسته سریع خودم را بهش رسوندم و نوک پستونای خوشگلش را تو دهنم گذاشتم و شروع به میک زدن کردم. با ولع هرچه تمام تر داشتم پستوناش را میخوردم، که مامان بهم گفت: آروم تر پسرم، داری نوکش را زخم میکنی.
مامان روی تخت نشسته بود و به دیوار کنار تخت تکیه داده بود، منم از کنار تو بغلش بودم و داشتم نوبتی نوک پستون هاش را میخوردم. مامان همینطور که بهم نگاه میکرد با صدای مهربونی گفت: قربون پسرم بشم که هنوز دوست داره تو بغل مامانیش شیر بخوره، و با دستش کیرم را گرفت و شروع به بازی باهاش کرد.
خیلی آروم دستش را از سر کیرم تا تخمام میکشید. من چشمام را بسته بودم و تا جایی که میتونستم پستونش را تو دهنم جا داده بودم. شهوت زیاد و عجیبی بود، تا اینکه از اوج لذت، نفس هام تند شد و همینطور که کیرم را تو دستش پایین و بالا میکرد با شدت ارضا شدم. چشمام را بسته بودم و سرم هنوز لای سینه های مامانم بود، که مامان بهم گفت: بمیرم برات که اینهمه آب توی تخمات جمع شده بود و اذیت شدی. ولی اگه قول بدی به درس و امتحانات برسی، مامان همیشه کمکت میکنه، و بعد کیر و تخمام را تو چنگش گرفت و فشارش داد.
اون روز عصر تا شب راجع به اتفاقی که افتاده بود حرفی نزدیم، ولی من به هر بهانه ای بغلش می کردم و خودم را به سینه های مامان میچسبوندم. انگار میخواستم بدون کلامی، بخاطر اتفاقی که افتاده بود، از مامان تشکر کنم.
شب موقع خواب بهش شب بخیر گفتم و طبق معمول همیشه که گونه هاش را میبوسیدم، جلو رفتم که بوسش کنم، ولی لبام روی لباش قرار گرفت. بعد از بوسه کوتاهی که از
1.9K views19:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:41:35 ولی انگار تازه آتیش شهوت را درونم روشن کرد. حس لذتی را درونم به شکل شدیدی احساس کردم. مامان با اینکه میدونست دارم دیدش میزنم ولی پاهاش که روی دوتا پله بود را جابه جا نکرد و همچنان شلوارکش لای کص و کونش بود. البته من هم به غیر از چندتا نگاه دزدکی، دیگه خیره نشدم. بیشتر از حرفی که بهم زده بود هنگ شده بودم.
عصر مامانم گفت میخواد بره بازار که یکم خرید انجام بده، از منم پرسید که میای، ولی گفتم خسته ام و میمونم خونه. با اتفاقی که افتاده بود بیشتر دنبال فرصت بودم تا سراغ فیلم های پورنم برم و به کیرم یه حال اساسی بدم. یکم بعد از اینکه مامان رفت، کامپیوتر را روشن کردم، شلوار و شورتم را در آوردم و تو سبد لباس های کثیف انداختم، که بعد از ارضا شدنم هم برم دوش بگیرم. کیرم با اتفاق و حرفی که مامان زده بود حسابی شق شده بود. نشستم روی صندلی و شروع به دیدن فیلم ها کردم. توی هر فیلمی همیشه یک سکانس های خاصی هست، که بیشتر ادم را به اوج میرسونه و همیشه با جلو عقب کردن فیلم دلم میخواست اون صحنه ها را پیدا کنم و با دیدنش ارضا بشم. نمیدونم چرا اینبار طمعم زیاد شده بود و هربار که میخواستم ارضا بشم، جلوش را میگرفتم و سراغ یه فیلم دیگه میرفتم. با این کار واقعا متوجه گذشت زمان نشدم و همش از این فیلم به اون فیلم میپریدم.
قسم میخورم که هیچ صدایی از باز و بسته شدن در نشنیدم، نمیدونم مامانم چقدر وقت بود وارد خونه شده بود، چون لباسش را عوض کرده بود و من فقط چندتا قدم آخر مامانم را شنیدم که وارد اتاقم شده بود. وقتی روم را برگردوندم، دست به سینه ایستاده بود و داشت به من نگاه میکرد. من هم کیر شق شدم تو دستم بود و روی صفحه مانیتور یک زنی بود که مثلا دستش توی سینک گیر کرده و پسرش داشت همینطور که از پشت میکردش و کمکش میکرد دستش آزاد بشه و صدای اه و اوهشون بلند بود.
تا چند ثانیه هیچ حرکتی نتونستم بکنم و همینطور با کیر شق شدم جلوی مامانم نشسته بودم، لباسام تو سبد بود و نمیتونستم سریع بهش برسم، تنها چیزی که به ذهنم رسید با صندلی چرخدار به سمت تختم برم و بالشم را روی کیرم بزارم. اینکار را انجام دادم ولی دیگه نمیتونستم به چشم های مامانم نگاه کنم.
مامان همینطور که تو اون وضعیت افتضاح که توش گیر افتاده بودم نگاهم میکرد گفت: پس کمک من خرید نیومدی که بمونی خونه استراحت کنی!؟ اون بالش هم ملافش سفیده و تازه عوضش کردم، حالا کثیفش میکنی، و به طرفم امد و بالش را از روی پام کشید و یک نگاهی به اونطرفش کرد، یک لکه خیس بخاطر آب اولیه کیرم روش درست شده بود. با تکون دادن سرش به معنی نارضایتی بالش را روی تخت انداخت.
عجیب بود که کیرم همچنان شق مونده بود و خودنمایی میکرد. اینبار دیگه حتی دستم را هم روی کیرم نزاشتم و به بدن مامان خیره شدم. همچنان جرات نگاه کردن تو چشماش را نداشتم ولی با نگاهم به بدنش انگار میخواستم بهش بفهمونم که همه این اتفاقات بخاطر اون افتاده.
تازه متوجه شدم که همچنان فیلم پورن داشت با صدا پخش میشد. صورتم قرمز شده بود و انگار صدای تپش قلبم را تو گوشم میشنیدم. مامان چند قدمی به سمتم امد و سرش را تکون داد و گفت: این وضعیت درستی نیست، باید یه فکری به حالش بکنیم. کلا تازگی ها زیاد سرت تو کاپپیوتر و کمتر به درس و مشقت میرسی.
لحظات به کندی میگذشت، اما وقتی شوکه شدم که مامان جلوی صندلیم زانو زد و کیرم را برانداز کرد. بعد با صدای مهربونی که خالی از عصبانیت بود گفت: پس امروز ایشون بودند که با نگاه به کونم زیر شلوارت بزرگ شده بود. با این حرفش استرس منم کامل به شهوت تبدیل شد، کمی به پشتی صندلی تکی
1.8K views19:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:41:28 کون دادن مامان شیدا (۱)
1402/02/08
#تابو #مامان

حس آشنایی بود، وقتی دوباره در نوجوانی پستان های مامانم را تو دهنم گرفتم و مثل بچه ها شروع به خوردنشون کردم. همه حس هام روی لب هام جمع شده بود و با میک زدن پستون های گنده و خوش فرم مامانم نهایت لذت را میبردم. تقلای درونیم بود، که انگار مثل بنجامین باتن دوباره کوچیک بشم و برگردم تو رحم مامانم. الانم میخوام ماجرای سکس با مامان شیدا را براتون تعریف کنم:
نمیدونم دقیقا از کی و کجا حس جنسیم به مامانم شروع شد. ولی هربار فیلم پورن میدیدم موقع ارضا شدن به بدن مامانم فکر میکردم. شاید چون تو بچگیم خودش منو میبرد حمام و میشست. تو حمام پستوناش لخت بود، ولی شرتش را در نمیاورد. هرچند وقتی خیس میشد، کصش از زیر شرت معلوم بود. اون موقع ها من از سکس چیزی نمیدونستم ولی از اینکه بدنم به بدن لخت مامانم میخورد لذت میبردم. وقتی بدن هامون را کف میزدیم، موقع شستن، کیرم را تو دستش میگرفت و میشستش و کلی قربون صدقه اش میرفت، منم گاهی میگفتم میخوام بشورمت و به این بهانه حسابی پستوناش را تو دستم می گرفتم.
البته شایدم اینترنت و فیلم های پورن باعث شد به مامانم حس جنسی پیدا کنم، چون من همیشه از زن های جا افتاده ای که پستون و کون گنده داشتند خوشم میومد. این باعث شد کم کم تو سرچ هام از واژه میلف استفاده کنم و بعدشم سکس های خانوادگی را میدیدم. به لطف کرونا و کلاس های درس مجازی، ما اینترنت پر سرعت گرفته بودیم و همین باعث شده بود کامپیوترم پر از فیلم های سکسی پسر و مادر باشه.
بهرحال این فانتزی من شده بود و موقع خودارضایی به کص و کون و مه مه های مامانم فکر میکردم یا حتی مامان خوشگل و سکسیم را تصور میکردم که داره به یه مرد دیگه کص و کون میده و نهایتا با فکر کردن به اینها در اوج لذت ارضا میشدم.
اما اینکه چطور شد همه این فانتزی ها به واقعیت تبدیل شد برمیگرده به یک روز، آخرای اسفند، وقتی مدرسه ها تعطیل شده بود و منم تو خونه تکونی داشتم کمک مامانم میکردم. باید بگم که من و مامانم تنها زندگی میکنیم. تقریبا یکسال و نیم میشه که مامان بابام از همدیگه جدا شدند. اون روز از صبح شروع به تمیزکاری کردیم. مامانم یک تاپ با شلوارک پوشیده بود که تا روی زانوهاش بود ولی حسابی چسبون بود. مامانم هفته ای سه روز باشگاه میره ولی با اینحال یکم شکم داره، که از نظر من این اندازه خیلی هم جذابه. با باسن و سینه خوش فرم و نسبتا بزرگ که تقریبا شبیه پورن استارهای فیلم هایی که میبینم میکنتش. تو خونه همیشه مامانم را دید میزدم و به بهانه های مختلف خودم را بهش میچسبوندم. این رفتارم عادی شده بود و مامان هم هیچوقت چیزی نمی گفت.
خلاصه آخرای کارهای خونه بود که مامان صدام کرد که برم تو اتاق و کمکش کنم چندتا جعبه را بزاره بالای کمد. مامان خودش بالای نردبون رفته بود و من جعبه ها را از پایین بهش میدادم. یکی دوتا از جعبه ها را بیشتر نداده بودم که از پایین متوجه خط کصش که خیلی کم رنگ توی شلوارکش افتاده بود شدم و همینطور ناخودآگاه به کون و کصش خیره شدم. یک لحظه متوجه شدم که مامان داره با صدای بلند میگه: با توام حواست کجاست.
سوتی داده بودم و آب دهنم را قورت دادم. تازه متوجه نگاه مامانم شدم، که به جلوی شلوارم بود. کیرم بلند شده بود و منظره ضایعی را درست کرده بود. سریع خم شدم تا جعبه بعدی را بدم، و با دستم کیرم را جابه جا کردم تا جلوی این صحنه را بگیرم. وقتی جعبه را میخواستم بدم، مامان با شیطنت اول دستش را روی دستم کشید و گفت: اینجور که پیداست ظاهرا اون پایین داره حسابی بهت خوش میگذره و خنده شیطنت آمیزی کرد.
با این حرفش یکم استرسم کمتر شد،
1.8K views19:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:41:06 بشه گذاشت رابطه قراره به کجا برسه
روز موعود رسیده من یه تیپ اسپرت و مردونه تمام مشکی زده بودم با یه ست دستبند گردنبند کارتیر نقره ای خط ریشم گرفتم و یه سشوار ساده به موهام گرفتم و زدم بیرون
تو یه کافه قرار گذاشته بودیم چند دقیقه دیر تر رفتم سر قرار فکر نکنه خاطره خواهی چیزیم باخت سنگینیه آخه
رفتم تو کافه که دیدم نیست
رو میز کنار پنجره نشستم هوا ابری بود و یه بارون ریزی هم میومد و بوی خاک خیس خرده و بارون بد سکسی شده بود،هوا لندنی قشنگ
چند دقیقه گذشت چه صدای آویز در اومد نازنین اومد تو که یه لحظه نگاهون به هم قفل شد و…
خب این تا اینجا فک کنم کافی باشه فعلا یه مقدمه چینی بود برای دو سه قسمت بعدی
اگر اشکالی چیزی دیدید یا ایده ای برای بهتر بیان کردن داستان خوشحال میشم بگید
نوشته: جوکر
1.8K views19:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:40:59 نابخشودنی (۱)
1402/02/07
#دوست_دختر #خیانت

سلام
دوستان این داستان و خاطره اکثرش واقعی و تجربه خودم هستم،یخ سری جاها هم پیاز داغشو زیاد کردم که دوستان خودشون استادن میدونن
داستان طولانیه و طول می‌کشه به قسمت های اروتیک و سکس برسه
اگر اشکالی دیدی یا پیامی برای بهتر نوشتن خوشحال میشم بگید
و خواهشی که دارم از خوانندگان اینه که فحش خواهر مادر ندید همین
خب یکم از خودم بگم،اسمم بابکه یه پسر ۲۱ سال،قدم ۱۸۸ وزنمم ۱۰۰ هیکل خوب و اوکی دارم که دست درد نکنه ای تقدیم باشگاه و این خاطرات تلخ،کیرم هم ۲۰ سانته(حقیقت اندازه نگرفتم حدودی میگم)کلفتیش هم خوب و اوکی نه تنه درخته نه خلال دندون
تو مکانیکی بزرگی کار میکنم و زندگی مستقل و جداگانه ای از خانوادم دارم
خب مقدمه چینی بسه تا صبر ملت سر نیومده بریم سراغ داستان:
چند ماهی بود که تو رابطه لانگ دیستنس بودم،۱۹ رو تازه رد کرده بودم و
اسمش نازنین بود دوسال ازم کوچیک تر بود،دوست پسر قبلیش دختریش رو ازش گرفته بود به بهانه این که این طوری بهم نزدیک تر میشن،خودش که این طوری گفت ولی خودشم قطعا میخارید وگرنه پاهاشو از همون اول باز نمی‌کرده براش البته دختر آفتاب مهتاب ندیده کلن نادره اونم تو جامعه ایران که میخواد همه چیزو از غرب اسکی بره،تنها چیزی هم که الگو گرفته از اون ور خیانت و خراب بودن آدما و رابطه هاس
از اونجایی که روانشناسی می‌خوندم با نقش یه مشاور باهاش حرف میزدم،مفتی هم نبود پول می‌گرفتم ازش ولی نه اونقدر
چند وقت گذشت تا حالش بهتر کردم و اینا و با یه سری راهنمایی و مشورت با پسره کات کرد،نازنین که میگفت فقط یه بار از جلو داده ولی صندوق عقبش آزادراه تهران کرجه از بس داده عملا با جنده طرف بودم
چند وقت گذشت که حس کردم داره خودشو به من نزدیک تر می‌کنه،پیگیر آنلاین افلاینیمه،تکس میده چرت آن نیستی و اینا،ونم میگفتم سر کارم و درس دارم،واقعا هم داشتم ولی بعضی مواقع برا دست بسر کردنش بود چون حسی بهش نداشتم
گذشت تا این که یه روز وسط چت کردنامون گفت:
+بریم بیرون همو ببینیم
-ها؟
+بریم بیرون جایی همو ببینیم
-شوخی قشنگی بود،خندیدم،hehehe
+شوخی ندارم می‌خوام ببینمت
-میفهمی چی میگی یا نه،من اهوازم تو تهرانی،چت کردی باز؟
+یعنی چی،من می‌خوام ببینمت باید بیای
-آها باش
+منتظرتم
-باش
+کی میای؟
-بزار ببینم…هیچ وقت
+یعنی چی؟
-یعنی همین که دیدی کلن دو ماه همو میشناسیم بعد باهات بیام قرار همو ببینیم
مگه چه قدر همو میشناسیم که بیایم دیت
+یعنی تو نمیخوای منو ببینی
-ما باهم رابطه ای داریم؟
+زیدمی دیگه
-ودف
+همینه که هست؛اصن حالا که این طوریه من میام
بوی خطر داشت میومد
-من کی قبول کردم ما باهم تو رابطه ایم؟
+دیشب دیگه
-کی؟
یه اسکرین از چتامون داد و من دیدم که ای داد بیداد تو عالم مستی چه کصشرایی که نگفتم(شب قبل با رفقا باغ گرفته بودیم و مزه قلیون و استخر و انواع و فساد گسترده )
اتفاقا اونم انگار همینو می‌خواسته و اونم با شوق ذوق گفته از من خوشش میومدع و من اصلا مثل دوست پسر قبلیش باهاش رفتار نمیکنم و از این چرت و پرتا
بهش گفتم که
-دختر خانوم من تو عالم مستی یه مضخرفی به شما گفتم شما چرا با کله قبول می‌کنی
+خوب من ازت خوشم میومد تو اون گروه که بودیم شیفته چت کردن و رفتارت شده بودم،همینه که هست می‌خوام ببینمت توهم باید بیای
دیگه داشتم مطمئن میشدم که یا این دختره یه بیماری چیزی داره و کصخولی چیزیه یا قصد تیغیدن داره
بعد از کلی چت و بحث بالاخره یه قرار ملاقات گذاشتیم برا تعطیلات عید
قرار شد اونا از تهران بیان اهواز و تو همین فاصله چند روزه همو ببینیم و ببینیم اصن این رابطه اگه اصن اسمشو
1.8K views19:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:40:42 نخواستم شماره بخدا نمیخوام گفتم تا نصفه اومدی تا آخرش چیزی نمونده هیچی انگار از درد داشت اشکش میومد منم کمکم عقب جلو کردم که نگووووو ینی اوووج لذت یه آدم بود انقد این کصکش سکسیو کردنی بود وایسادم یه 10دیقه ای تلمبه زدم بعد بخاطر اون سریش که نزاشت بکنمش تلمبه هامو محکم تر زدم چنان داشتم تلمبه میزدم که صداش تا سر کوچم میرفت اما جلو دهنشو گرفتم
خودم که تو ابرا بودم بعد با چنتا تلمبه آبدار هرچی تو این کمرم بود خالی کردم تو کونش که بعد یزره عقب جلو کردمو کونشو خوردم بعد تمیزش کردمو کشیدیم بالا شماررم بهش دادم
بعد از اون سر هر مسئله ای مث همین میکردمش چه کردنی
نوشته: کامران
1.6K views19:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:40:35 حموم طبقه بالا
1402/02/07
#خاطرات_نوجوانی #آنال

سلام به همگیِ دوستان میخوام داستان اولین باری که کراشمو کردم براتون تعریف کنم.
اسمم کامرانه 17 سالمه قدم تقریبا 175
آقا ما یه رفیقی داشتیم که هنوزم هستیم باهم که روی کونش خیلی کراش داشتم بعد هم روم نمیشد کاری کنم هم اینکه رفیق بودیم دستمو بسته بود
خلاصه گذشت به چند وقتی که میلاد (همون رفیقم) بهم گفت که آره عاشق اون دختره که خونشون کوچه بغلیه شدم.
آقا خلاصه ما دیدیم موقعیت خیلی توپه چون که یه روز نمیدیدش رو به مرگ میرفت.
منم یه روز از دختره تقریبا از دور چنتا عکس گرفتم تو گوشیم نگه داشتم برای روز مبادا.
یه چن وقتی که بیرون میرفتیم کمکم بهش نزدیک شدم و انگولکش میکردم اونم هی با خنده میگفت چیه رفتی تو این فازا
آقا شانس ما زد دختره یه ماهی رفتن بیرون شهر اونم روز به روز حالش بدتر میشد گفتم عکسشو داشته باشی حالتو خوب میکنه گفت آره
منم گفتم عکساشو دارم اصلا یهویی کوپ کرد بعد گفت خب بفرستشون گفتم نه دیگه شرط داره گفت چه شرطی هرچی باشه قبوله گفتم هرچی گفت هرچی منم گفتم باید کون بدی بهم یهو موند همینجوری
گفت نه نمیخوام گفتم باشه
ساعت تقریبا حدودای ۹ شب بود دیدم گفت که باشه قبوله فردا ساعت 11 بریم طبقه بالای خونمون(طبقه دومشون یه ساختمون نیمه کارس که خوراک این چیزا بود.
من لحظه شماری میکردم که زودتر صب بشه بعد ساعت 9بود رفتم در مغازه که ساعتای 10نیم بود اومد اونجا.بعد یکم خوشو بش گفتم بریم گفت بریم
بعد رفتیم طبقه بالاشون گفت برا اینکه ضایع نشه این وسیله هارو بردار ببریم بالا . رفتیم بالا بعد گفت بیا تو این اتاقه که رفتیم اونجا بعد خودش وایساد رفتم پشتش وایسادم واییییییییییی نمیدونید چی بووود
یه کون بشدت خوش فرم با رونای متوسط ولی تپل اصلا بدون اینکه بکشم پایین آبم داشت میومد
بعد تیشرتشو در اورد منم کمکم از شلوارش شروع کردم کشیدم پایین
ینی خود بهشت بوووود یه کون تپلو خوش فرمِ سفید
وایسادم روناشو مالیدنو خوردن بعد رسیدم به کوووونش یکم از روی شرت گاز گرفتم بعد کمکم کشیدم پایین شرتشو
ینی واقعا کونی که تو رویاهام باهاش جق میزدم الان دارم از نزدیک میبینمش
بعد بهش گفتم که تا میتونی دولا شو اونم دولا شدو بعد اون سوراخ کون سرخش که دهنو کیره هرکسیو آب میندازه افتاد بیرون
یکمی خوردمش بعد وایسادم مالیدن کونش
بلند شدم کیرمو که از شدت حشریت داشت منفجر میشد بکنم توش که دیدم مخالفت کردم هرکاری کردم نزاشت بکنم گفت فقط لاپایی بزن دیدم که نمیشه وایسادم کیرمو وسط خط کونش بالا پایین کردم وای چه حسی داشت که تاحالا تو عمرم اینجوری نشده بودم بعد تا دم سوراخش کردم یه پنج دیقه ای که آبم اومدو عکسارو بهش دادم
بعد از دو روز از چنتا از بچه ها شماره دختررو گیر اوردم بعد تو روبیکا عکس پیجشو فرستادم برا میلاد اونم وایساد التماس گفتم نه نمیدم
بعد ساعتای 6 غروب بود گفت بیا بیرون رفتم گفت کامی تورو خدا اذیتم نکن بده شماررو گفتم بازم شرط داره دیدم خودش گفت باشه بابا بیا رفتیم بالا
همینکه از پله ها میرفتم بالا حشریتم به جنون رسیده بود بعد رفتیم داخل همومشون که تازه سرامیک شده بود لامپو روشن کردمو رفتیم تو درسم بستم
گفتم که باید بکنماا گفت لامصب درد داره نکن این کارو گفتم یه باره دیگه میلاد دیدم که گفت باشه
منم بدون معطلی کشیدم پایین شلوارو شرتشو گفتم داگی شو اونم شدو بعد منم شلوارمو در اوردم با کیرم یکم بازی کردم بعد دوتا تف آبدار انداختم روی سوراخشو یکمم کیرم دستم نکردم توش که جا باز کنه
بعد تنظیم کونش شدمو یهو کردم داخل که چنان دادی زد گفتم خبر کرد همرو
بعد وایساد التماس که
1.6K views19:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:40:22 اخ شاه تو رامسر رو دیدیم یک کم هم کنار دریا رفتیم وقتی برگشیم هتل اتاق ها رو گرفتیم قرار شد بریم استراحت
تلفن مهسا زنگ خورد میترا بود گفت خواهر جون برای اینکه ازتون تشکر کنم براتو ۲ تا یک ساعت وقت ماساژ گرفتم اولم نوبت توه مهسا کل خوشحال شد گفت پس من میرم گفتم باشه.
چند دقیقه ای از رفتن مهسا نرفته بود که میترا زنگ زد بهم گفت چند دقیقه میایی یه مشکلی دارم.
من حرکت کردم سمت اتاقش که آخر جنگل بود.رسیدم در زدم در رو باز کرد. لباس خواب نخی پوشیده بود شلوار و پیرهن. گفتم مشکل چیه گفت بیا داخل بهت میگم.
رفتم تو نشستم. گفت ببین وقت ماساژ تو رو کنسل کردم.
گفت او برای این گفتی تا اینجا بیام.
گفت آره گفتم بیایی اگر خواستی خودم یکم شونه هات رو بمالم که خستگی تو هم دره بعد اومد پشتم و شروع کرد به مالیدن شونه هام. خیلی خوب بود. دلا شد و در گوشم گفت آخ اینجور سخته تی شرتت رو در میاری. گفتم حتما.
تی شرتم رو در آوردم. گفت پس بخواب رو تخت من دراز کشیدم. نشست رو کمرم و شروع کرد به ماساژ دادن حس دستاس خنکش رو تن گرمم رو دوست داشتم. بعد با صدای آروم گفت از ماشین پیاده شدی جلغ زدی؟
گفتم نه چی میگی. گفت آخه بعد از اون همه بازی که با پای من کردی تو ماشین فکر کردم رفتی جلق بزنی.
صدام در نیومد. کل مدت رو بیدار بوده انگار.
آرو دراز کشید رو پشتم و در گوشم گفت من ۳ ماه کسی رو لمس نکردم و تو میایی پای منو میگیری نمیگی کسم خیس میشه دلم می خواد مرد باش پاشو کارت رو تموم کن ۴۰ دقیقه از ماساژ مهسا بیشتر نمونده ها.و گوشم رو یه میک زد. من چرخیدم از پیشتم افتاد. خیلی حشری شده بودم مثل وحشی ها تند شلوار و شرتم رو در آوردم . تا در آوردم گفت وای چه بزرگه . و اومد نزدیک کیرم رو گفت تو دستاش و کرد تو دهنش. وای دهنش حسابی منو خورد . من لباسها شو در آوردم کسش خیلی خیس کرده بود و سینه هاش نکش صفت شده بود.
خوابوندمش به رو کمرش فتم لای پاهاش که برا من گرفته بود تو هوا و کیرم رو شروع کردم به کردن تو کس تنگش. ناله میکرد اوایلش که یواش تا کیرم کامل جا شد. در گوشم ناله کرد کیرت کلفته. من آروم آروم کردمش چون می خواستم ارضا شه. می خواستم نتونه دیگه به کیرم فکر نکنه. ارضا شد به ۱۰ دقیقه شروع کرد به لرزیدن. من رو پس زد از تو کسش و پیچید به خودش. من نامردی نکردم شروع کردم به خوردن کس حساسش. جیغاش آسمون رو پر کرده بود.
پاشد در بره محکم گرفتمش و اینقدر خوردن که حدود ۵ دقیقه بعد دوباره ارضا شد.
به خودش می پیچید و میگفت بسه بسه.
سریع چرخوندمش رو شکمشو کشیدمش لب تخت پاهاش رو از تخت انداختم پایین و با شکم رو نخت بود سعی میکرد اجازه نده ولی کیره رو از پشت کردم تو کسش دوباره . جیغ میکشید. پاهام رو گذاشتم لبه تخت و خودم رو کشیدم بالا خودم کلفتتر شدن کیرم رو حس کردم چه برسه به اون بیچاره جیغ میزد کلفتر شده . وای مهسا جر خوردم کمک .
گفتم حالا تا ببینیم شاید مهسا قبول کرد شبا تو بیایی کمکش آخه اونم داد میزنه کمک. شروع کردم ضربه های محکم زدن به کسش داشت از حال می رفت همه جا رو چنگ میزد.
محکم خودم کوبیدم به کسش و خودم تا جای که می تونستم فشار دادم به تو کسش و آبم رو با صدای ناله ای بلندن و همزمان با ناله های اون ریختم تو عمق کس خوبش.
نوشته: مهاجر
1.6K views19:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:40:15 خواهرزن سفیدم
1402/02/07
#پسرخاله #خواهرزن

سلام من آرمان هستم ۴۰ سالمه ۱۷۵ قدمه و متاهلم همسرم ۳۵ سالشه و قد ۱۷۰ و اسمش مهسا هستش و خواهر خانم ۳۸ سالش هستش به اسم میترا با قد ۱۷۳ سفید با چشمای مشکی و موهای مشکی هیکل ورزشی با سینه های سایز ۸۰ و باسن نسبتا برجسته. به تازگی طلاق گرفت علتش هم این بود که بچه دار نمیشد و مادر همسرش بهش گیر داد اینقدر تا جدا شدن.
همسرم بهم گفت نظرت چیه امسال عید یه مسافرت ۳ تای بریم تا میترا یکم حالش جا بیاد. منم گفتم فکر بدی نیست ولی کجا بریم. همسرم گفت شمال خوبه بریم هتل بام رامسر فضای خوبی داره. منم گفتم میدونی که جاده ها شلوغ میشه خوشم نمیاد تازه اونجا هوا سرده. مهسا گفت ناز نکن دیگه بریم لطفا. گفتم باشه به شرط اینه صبح خیلی زود بریم که به ترافیک نخوریم. مهسا گفت مثلا کی گفتم ساعت ۲ نصف شب.
خلاصه با میترا صحبت کرد و قرار شد بریم مادر پدر خانمم گفتن ما هم میایم قرار شد کل خانواده بریم. اینکه یه کلبه د تخته و یه کلبه ۳ تخته گرفتیم. هفته آخر قرار بود بریم یهویی پدر خانومم اومد و گفت که من یکی از دوستام قرار شده از امریکا بیاد شما ها برید. مادر خانومم هم گیر داد که من نمیام . میترا هم دو دل شده بود ولی قبول کرد بیاد. من زنگ زدم آژانس و خواهش کردم یکی از اتاقا که ۳ تخته بود رو بکنن تک نفر گفت هتل همچین اتاقی نداره ولی سعی میکنه ۲ تخته بکنتش.خلاصه صبح روز ۲۸ اسفند ساعت ۲ نصف شب ۳ نفری حرکت کردیم.همسرم کنارم نشسته بود و میترا پشت سر من . من عادت دارم بطری آب خودم رو میزم کنار در ماشین نه وسط در حال رانندگی کرج رو رد کرده بودیم که هر دوشون گرفتن خوابیدن من داشتم آب می خوردم که اومدم بطری آب رو بزارم کنار در سر خورد رفت افتاد پشت صندلیم. با خودم گفتم دستم رو میبرم عقب و برش میدارم دستم برو بردم عقب و دستم خورد به پای میترا. دلم لرزید. سریع دستم رو برگردوندم. ولی گویا هردوی اونا خواب بودن و کسی نفهمید کمی بعد دلم گفت بازم دست بزن به پاهای نرمش. من دوباره دستم رو بردم عقب پاش رو شروع کردم به نوازش هیچ حرکتی نکرد. آرو دستم رو از زیر شلوار نخی که پوشیده بود که راحت باشه بردم زیر و دستم خورد به پوست نرمش پا شرو داشتم ناز میکردم که یهویی پاش رو از تو دستم کشید منم هول کردم و سریع دستم رو آوردم جلو. چند دقیقه صبر کردم ولی حرفی نزد و من فکر کردم خواب بوده و حرکت طبیعی تو خوابش بوده. ولی دلم خیلی براش لرزیده بود و می خواستم حس کنم تو کسش چه حسی داره. داشتم بهش فکر میکردم دائم و خیلی سفت شده بود کیرم. ساعت حدود ۴ صبح بود با خودم گفتم بزنم کنار یه گوشه ای که کسی نیست خودم رو آروم کنم شاید حالم بهتر شد.
یه جا زدم کنار هردوشون هنوز خواب بودن و تو جاده به ندرت کسی رد میشد.
رفتم کنار جاده کیرم رو درآوردم و شروع کردم به آروم کردن خودم. کارم تموم شد برگشتم تو ماشین دیدم مهسا توابه ولی میترا بیدار شده بود و داشت به من نگاه میکرد. گفتم چی شده گفت چرا وایسادی گفتم می هواستم دستشویی کنم. گفت تو دستشویی کنار جاد امکان نداره داری راست میگی. گفتم بله راست میگم. راه افتادیم سکوت همه جا رو گرفت تقریبا ساعت حدود ساعت ۷ صبح بود که رسیدم هتل مهسا هم بیدار شده بود.
رفتیم که اتاق رو هماهنگ کنیم تا ساعت ۲ تحویلمون بدن و صبحانه بخوریم بریم یکم بگردیم برگردیم هتل. رسپن هتل گفت شما چون اتاق عوض کردین متاسفانه نتونستیم کلبه ها رو کنار هم بدیم من کلی عصبانی شدم گفتم باید این مشکل حل بشه و آخر گفتن پس یه کروز فقط بعد کبله ها فردا کنار هم میشن آخر قبول کردیم . رفتیم صبحانه و بعد وسایل گذاشیم رفتیم بیرون ک
1.5K views19:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 22:40:02 اینطوری که بعدا فهمیدم خودش و پدرش تنها زندگی میکردن ‌. رفتم داخل و سلام و احوالپرسی کردیم و گفت بیا شروع کنیم خودمم یکم استرس داشتم یه جورایی میدونستم قراره چه اتفاقی بیوفت.رفتم تو اتاقش یه میز کامپیوتر گوشه اتاقش بود که اونجا نشتیم و شروع کردیم . تقریبا یه ساعتی گذشت دیدم اصلا تو باغ نیس نمیدونم روش نمیشد که کاری کنه یا من الکی فکر میکردم که قراره اتفاقی بیوفته . پامو نزدیک کردم بهش و رونمو چسبوندم بهش دیدم واکنشی نشون نداد فقط یکم توی توضیح دادن حواسش پرت میشد ‌‌. همینطوری خودکارمو از دستم انداختم رفتم پایین که برش دادم دیدم کیرش داره شلوارشو پاره میکنه . با خودم گفتم کار خودمه که شروع کنم اومدم بالا دستمو گذاشتم رو کیرش یهو ساکت شد یه چند ثانیه همینطوری به هم نگاه کردیم یه لحظه پشیمون شدم از حرکتم که دستشو گذاشت روی دستم و اومد سرشو اورد نزدیک و لباشو گذاشت رو لبام. لبامو عین وحشیا میخورد منم کیرشو میمالیدم از رو شلوار که بلند شد و منم همراهش بلند شدم و رفتیم سمت تختش و افتاد روم و گردنمو میخورد و رفت پایین و سینه هامو خورد و روم نشت و کیرشو از توی شلوارش در اورد و گذاشت دهنم . سایزش تقریبا ۱۵ سانتی میشد ولی کلفت بود . داشتم براش میخوردم که یهو تو دهنم ارضا شد و سرمو گرفت و ابشو ریخت تو دهنم .بلند شد از روم و یکم برای منم مالید که اب منم اومد . اومد کنارم دراز کشید و گفت یه ساعته میخوام شروع کنم ولی گفتم شاید درد سر بشه بعدا و…منم بهش گفتم که قبلا سکس داشتم با یکی از هم کلاسیام و مشکلی ندارم . هماهنگ کردیم که فردا عصر دوباره برای درس خودن برم پیشش . فرداش اماده شدم و یه دوش گرفتم و توی سوراخمو هم تمیز کردم و رفتم پیشش . یه راست رفتیم تو اتاقش و بدون اینکه بزاره چیزی بگم شروع کرد لبامو خوردن منم خیلی حشری بودم و لباساشو در اوردم و کیرشو کردم تو دهنم اونم داشت انگشتم میکرد که منو خوابوند روی تخت و 69 شدیم و شروع کرد سوراخمو خوردن . زبونشو دور سوراخم میچرخوند لیس میزد . کیرشو فشار میداد تو دهنم و سرش تا حلقم رفته بود و نمیتونستم نفس بکشم که کیرشو در اورد تا خواستم نفس بگیرم دوباره کرد تو حلقم . بلند شد از روم و پاهامو داد بالا و انگشتاشو دونه دونه میکرد توم و انگشتاش خیلی بزرگ بود دو تاشو که میکرد تو کونم اتیش میگرفتم . قبلا کون داده بودم ولی خیلی وقت بود که سوراخم دست نخورده بود. همینطوری انگشتم میکرد و گفت کونت امادس فقط شل کن که سر کیرشو کرد تو کونم خیلی درد نداشت که یهو نصفشو کرد توم که حس کردم پاره شدم و همه وزنشو انداخت روم که نتونم بلند شم بدون اینکه صبر کنه کم کم بقیشو هم میکرد توم یهو در اورد و دوباره کرد توم اینقد درد داشتم که کلا همه چی از سرم پرید یه چند بار همینطور در اورد و دوباره کرد توم که کم کم دردش کم شد ولی یه سوزش کمی داشت . سرعتشو زیاد کرد و همینطوری تو کونم تلمبه میزد و کیرشو تا ته میبرد تو کونم و میگفت دیگه کونی خودم شدی باید هر روز بیای کونت بزارم که یهو کیرشو کشید بیرون و ابشو رو شکمم خالی کرد . بلند شدم دست زدم به سوراخم و دیدم خیلی گشادم کرده .
فرداش روز امتحان بود تنها کمکی که بهم کرد این بود که گفت کجا ها رو بخونم که نمره کامل بگیرم .
این تازه شروع رابطم باهاش بود که بعدا با خودش و یکی از دوستاش هم تریسام داشتم اگه دوست داشتید اونم تعریف میکنم.
نوشته: آرمان
1.5K views19:40
باز کردن / نظر دهید