Get Mystery Box with random crypto!

🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖 د
لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖
آدرس کانال: @dastankadaa
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 14.46K
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین کانال و ارسال داستان
@tourrk111oglan

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 10

2023-05-17 18:32:43 بدنش اومده و وقت لیزرش یه هفته دیگس اصرار نکن که قبول نمیکنه الناز همیشه دوست نداشت که کسی بدنشو با مو ببینه هرچن همیشه لیزر میرفت ولی دو ماه بود ک نرفته بود اون شب رفتو بعد یه ساعتو حدود بیس دیقه اومدن دنبال منم منم باهاوشون رفتم بهزادو رسوندم خونه و الناز واسم تعریف کرد که وقتی اومده دنبالم هی بوسم کرده تو ماشینو منم شهوتی شدم رفتم کیرشو گرفتم از تو سلوار در آوردم کیرسو که دیدم سیخ کرده شهوتی شدم کیرش خیلی خوب بود واسش ساک زدم رفتیم یه جا تو خارج شهر ایستاد هردومون تقریبا لخت شدیم ممه هامو خوردو کلی لب گرفتو منم واسش ساک زدم اول منو ارضا کرده منم واسش ساک زدم تا ارضا شده خیلی خوش گزشته و خیلی ازم تشکر کرده و گفته خاهشا آریا خبر دار نشه ک خودم بهش گفتم اینو بگه منم کلی حال کردمو شب باهاش یه سکس عالی داشتم ک خیلی خوش گزشت بعد یکی دوهفته همه چیز عادی بودو الناز از چتاشون واسم شات میگرف میفرستاد کلا در جریان بودم تا تقریبا یه بیست روز که با دوستم اومدم خونه و الناز خونه بود من گفتم برم یه دوش بگیرم تو دلم گفتم شمام یه حالی میکنید یه چشمک به الناز زدمو اونم خندید وقتی من رفتم حموم اونام بعدن الناز بهم گفت گه یه حال اساسی کردن با همو ارضا شدن ولی سکس نداشتم فرداش موقه لیزر الناز بودو من بردمشو اول رفت اپلاسیون بعدشم لیرزو بعدشم وقتی تموم شد به بهزاد زنگ زد رفت دنبالش ولی الناز گفت هیچ کاری نکردم در حد لبو دستمالی فقط بوده بهزادم همینو گفت وقتی برگشت بهزاد دیگه رفت منم با الناز یه سکس عالی داشتیم از اون ب بعد وقتی سه تای میرفتیم بیرون الناز لباسایه خیلی باز میپوشید شرت که اصلا نمیپوشید بعزی وقتام که سوتین نمیبست که نوک سینش معلوم باشه منم کیف میکردم مانتو جلو باز روسری که دیگه وقتی سه تای تو ماشین بودیم اصلا سر نمیکرد پاهاشو از صندلی عقب میاورد وسط دو تا صندلی جلو دراز میکرد تا زانکس لخت بود پاهاش منم یه چشمک میزدم بهش که داری دیونمون میکنی اونم کیف میکرد… فرداش بهزادو شام دعوت کردو بعد شام همانگ کرده بودم که مثلا زغال قلیون ندارمو من میرم بگیرم بعدشم زنگ میزنم که یه کاری پیش اومده و تا یه ساعت دیگه نمیام همین کارم کردم و رفتم بیرون زنگ زدم گفتم تا یه ساعت دیگه نمیام وقتیم برگشتم پنج دیقه قبلش زنگ زدم ک نزدیکم دارم میام وقتی اومدم یه قلیون با بهزاد کشیدمو همه چی عادی بودو بهزاد بعدش رفتو الناز اومد گفت تو رفتی اومده بغلم کرده و باهام ور رفته و لب گرفته بعدشم تو زنگ زدی یه خورده ترسید ولی وقتی بهش گفتم آریا میگه تا یه ساعت دیگه نمیام چشاش چارتا شد از خوشحالیو لب گرف ازم گردنمو لیس میزد منم حشری شدمو دست بردم کیرشو گرفتم که تقریبا ۱۸ ثانت میشه و حالش خیلی خراب شده و هی لب میگرفت لباسامو از تنم در آورده و وقتی شلوارمو از پام کند یه دیقه وایساد چشاس چارتا شد و گفته وای واقعا بدنت عالین اصلا فک نمیکردم که اینجوری باشه النازم گفته ک شانسته امروز خودت اومدی دنبالن هم اپلاسیون کردم هم لیزر واقعا بدنشم عالی بود گفت ممه هامو گرفته و یکیشونو میخوردو اون یکیرو با دست فشار میداد هی لب میگرفته و منم دیگه طاقت نداشتم رفتم شورتشو کشیدم پاین سرمو نزدیک کیرش کردم اونم سرمو گرفتو کیرشو گزاشت دهنم الناز واقعا عالی ساک میزنه گفت اینقد واسش ساک زدم که نزدیک بوده آبش بیاد دیگه نزاشته بعد حدود ده دیقه ساک زدن اومد رومو شورتمو از پام کندو رفت واسم لیس میزد اولش یه خورده بو کشیدو گفته اوففف چقد خوش بوه و لیسش میزد منم که دیگه داشتم از حال میرفتم اینقد خوب میخوردش یه پنجشو کرد
1.6K views15:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 18:32:32 اونم گوشیرو ور میداره بعد من احوال تورو میپرسم قطع کردم که اونم عکسارو میبینه و بعدش ببینیم چی میشه ک من فردا با دوستم تنها شدم ولی بهش گفتم بهزاد یه حرفی بهت میزنم دوست ندارم که هیچکس بجز منو تو بدونه اونم.گفت باشه هرچی باشه گفتم جنبشو داری گفت آره منو تو نداریم گفتم منو الناز خیلی وقته که در مورد نفر سوم حرف میزنیم من تورو انتخاب کردم اگه میتونی باش که یه خورده گیج شدو گفت النازو تا الان به این چشم نگاه نکردم که باهاش رابطه داشته باشم منم گفتم میدونم ولی ما خیلی وخته به تو نخ میدیم ولی تو اصلا هیچ اشاره یا کاری تو مرام رفاقت نکردی که گفت تو دوست صمیمیه منی واسه اینه ک کاری نکردم منم گفتم ما میخوایم کاری بکنیو دیشبم در موردت با الناز صحبت کردم اونم گفت یه نقشه دارمو اینا که من عکسایه لختی الناز که واسم میفرسته رو بزارم رو گوشیمو روشن باشه پیاده شم بعد اون به تو زنگ بزنه تو ببینی بعدش ببینیم تو چیکار میکنی ولی چونکه من واقعا میدونستم تو حتی بهشون نگاه هم نمیکنی خودم اومدم باهات درمیون گزاشتم النازم نباید بفهمه ک من با تو هماهنگم اگه پایه ای تا عملیش کنم بعد چن دیقه فکر کردن گفت من پایه م منم به الناز گفتم الان وقتشه پنج دیقه دیگه بزنگ گوشیم دستم بود که دوستم گفت من باید عکسارو ببینم منم نشونش دادم وقتی داشت میدید قشنگ توجه کردم که کیرس راست شده بعد یه دیقه الناز زنگ زدو دوستم که منم کنارش بودم الناز خبر نداشت با هم حرف زدن الناز گفت آریا کجاس که گفت رفته بیرون الان میاد بعدش قطع کردن به دوستم گفتم سریع برو بهس پی ام بده بگو این عکسا چیه تو گوشیه آریا لختیه همشونو دیدمو اینا سر صحب باز بشه اونم همین کارو کردو الناز گفت وای تو چرا دیدیشون آریا چرا همچین کاری کرده گوشیشو نبرده ؟ که بهزادم گفت حتما هواسش نبوده و اینا ولی من نمیخوام آریا خبر داشته باشه ک من عکسارو دیدم النازم گفت باشه ولی دیگه همچین کاری نکن بهزادم گفت من قبلا بهت حس نداشتم چون فک نمیکردم که همچین چیزایرو زیر لباس داشته باشیو النازم قلقلکش میومده گفت چیو که اونم گفت باسن برجسته و ممه هایه بزرگو کس کولوچه ایو اینا النازم مثلا خجالت بکشه گفت فک کن ندیدیو اینا بهزاد گفت ندیگه الان دیدم باید لمسشونم بکنم ولی خاهشا آریا خبر نداشته باشه اون دو تا یه جوری حرف زدن ک مثلا من با بهزاد هماهنگ نکردم النازم راجب این موضوع به من چیزی نمیگیه اون شب کلی با هم چت کردنو حرفایه بی ربط زدن تا کم کم روشون بعدن باز بشه اون شب تموم شدو النازم وقتی اومدم خونه همه حرفارو به من گفت که چی شده گفت الان چیکار کنیم گفتم باهاش چت کنو بگو این رابطه آخرش باید به سه نفره خطم بشه و آریا باید بعد یه مدت بدونه و اینا اونم همین کارو کردو اون شب یه سکس عالی داشتیم فرداش باهاش چت کردو بازم شبش من با دوستم تنها شدیم اونم بهم.گفت ک همچین حرفی زده منم گفتم خودم هماهنگ کردم که اینجوری بگه رابطه چتیشون یه مدت طول کشیدو تو این مدت عکسایه لختی الناز واسش میفرستاد یه روز که بهزاد اومد خونه ما باهم رفتیم بیرون منم هی اونارو تنها میزاشتم ببینم چیکار میکنن الناز گفت ک تورو رفتی اومده دستمو گرفته و بوسم کرده و اینا یه مدت گزشت من یه شب که با دوستم تنها بودم النازم خونه باباش بود گفت امشب بگو من کار دارم تو برو النازو بیار از خونه پدرشو منم میرم خونه منم همین کارو کردم گفتم به بهزاد همچین چیزی اونم که خیلی خوشحال بود برق تو جشاش میزد گفت خوب کاریم بکنم گفتم آره یه ساعتو نیم وقت دارید حتما باهاش حال کن ولی رابطه جنسی اصرار نکن چون موهایه
1.6K views15:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 18:32:24 سکس زنم دومم با دوست صمیمیم (۱)
1402/02/12
#تریسام #بیغیرتی #همسر

سلام.
داستان من کلا سکسیه ولی طولانی… اسم ها مستعارن من اهل یکی از شهرهایه غرب کشورم اسمم آریا و تو سن ۲۱ سالگی یه ازدواج ناموفق داشتم ۲۴ سالم بود دوباره خیلی اتفاقی ازدواج کردم با همسرم الناز. ک اونم ۱۷ سالش بود اون موقه من اول فک میکردم ک همسرم سر از هیچی در نمیاره ولی بعد فهمیدم ک نخیر دوست پسرایه زیادی داشته و کلا سکس چت و اینا بوده رابطه جنسی نداشته مشکلی هم نداشتم اگه داشته بود ولی بهش اطمینان داشتم چون وقتی خودش گفت دیگه لزومی نداره رابطه جنسیشم بهم نگفته باشه چون هم پرده داشته هم کونش اثلا دست نخورده بوده… همون تو ازدواج اول دوسداشتم نفر سوم بینمون باشه همسر اولم پایه بود ولی من بر حساب بی جنبه بودنش اینکارو نکردم.بریم سر داستان با همسر دومم.
خصوصیاتمونو بگم که . من قدم ۱۶۵ و خانومم هم قد خودمه بدن ورزشکاری هم ندارم قیافه معمولی ولی خانومم قیافه ش معمولیه ولی استیل بدنش عالیه کون برجسته وه باسن بزرگ یه زره هم چربی نداره کوسش ک خیلی کولوچه ایه و خیلی تنگ از ایناس ک هر وقت میکنیش کیرت بهش فشار میاد رفتیم دکترم ک گفتن باید عمل بشه تا گشاد بشه ولی ن من ن همسرم دوست نداشتیم که گشاد شه پس بیخیالش شدیم کس باید تنگ باشه مثه خانومم اوففف . بعد یه مدت بهش گفتم برو موهاتو رنگ کن اونم همین کارو کردو رنگشون کردو کراتینه و ناخون کاشتو اینا که واقعا جزاب شده بود از همون اول رو مخش کار کردم چونکه خودم تو دوران کودکی خیلی دست مالی شدم از طرف دوستان وه اقوام ولی هیچوقت کونم نزاشتن فقط در حد لاپایو ساکو اینا ازهمون دوره زندگی اولم رفتم سراغ داستانایه سکسی اوایلش کم ولی الان همیشه میام با همسرم درمیون گزاشتم وقت سکس که مثلا الان یکی باشه ساک واسش بزنیو اینا که بهش برخوردو اصلا همراهیم نکرد ولی من همیشه در موردش باهاش صحبت میکردم وه میگفتم این تو وجوده منه تا عملیشم نکنم نمیشه اونم هی میگفت آره جون خودت من فقط با تولذت میبرمو اینا ولی من همیشه وقتی شهوتی میشد میرفتم سراغ حس خودمو کم کم اونم موقه سکس همراهیم میکرد تا اینکه یه سال با همین موارد گزشت تا اینکه موقع سکس تا واسش نمیگفتم اون ارضا نمیشد موقه ارضا هم هی ب خودش میپیچید مثه مار خانومم خیلی شهوتیه خودم از اون بدتر وقتی تو ماشین واسش حرفایه سکسی میزنم دست میکنم تو شورتش خیسه خیسه خودمم راست میکنم واسش کم کم رومخش کار کردم که عکسایه سکسی واسم بفرسته اونم میفرستاد و کم کم بهش میگفتم تو بازارو اینا لباسایه باز بپوش وقتی خودمون تنهایم میریم اونم خیلی ریز قبول میکرد ولی ن در حد اون تمایل من وقتی تو باز مردایه دیگه بهش جلب توجه میکردن کیف میکردم بعد از حدود یه سالو نیم با دوستم زیاد در ارتباط بودیمو همیشه اونو با خودمون میبردیم میرفتیم بیرون میگفتم لباس باز بپوش روسری ک همیشه از سرش میفتاد و میگفتم درستش نکن و ساق پاشو تا ده پونزده ثانت مینداخت بیرون یه دوست صمیمی دارم که اون مجرده یه سال از خودم کوچیکتره قدش از خودم بلند تره حدود ۱۷۰ میشه همیشه موقه سکس اونو میگفتم اونم خیلی همراهیم میکرد اون دوستم هم همیشه باما بود میومد خونمون تا اینکه این حسو بعد از دوسال توش ب وجود آوردم یه بار موقه سکس بهش گفتم نظرت چیه که با اون دوستم ک اسمش بهزاد بود عملیش کنیم که میگفت ن آبرومون میره و اینا تو بعدا پشیمون میشیو اینا ک گفتم ن من روحرفم هستمو تا آخر عمر باهاتم و اینا تا راضیش کردم ک ببینم چی میشه ک گفت فردا که باهاش تنها شدی گوشیتو بنداز رو عکس لختیایه منو خودتو سرگرم کن تو ماشین بعد به یه بهونه برو بیرون من زنگ.میزنم
1.6K views15:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 18:32:08 امل لخت کرده بود و می مالوند.
ناله شهوتناک زنم داشت دیوونم می کرد. از شدت سکسی بودن صحنه دستم از رو شلوار رفت رو کیرم. بعد از چند دقیقه لذت بردن از بدن سفید زنم، دو تایی بلند شدن و لباسارو کندنو دنیزم کامل لخت کردن و خوابوندنش رو تخت. عیسی دستای دنیز و بالا سرش با یه دستش نگه داشت و کیرشو کرد تو دهن دنیز. کامرانم پاهای دنیز و بلند کرد و گذاشت رو بازو هاشو کیرشو می مالوند به کص دنیز. عیسی که هم حسابی مست بود و هم حشری گفت:
-جنده خانوم داره حال میکنه دو تا مرد غریبه جلو شوهر بیغبرتت دارن میگانت؟
آآآآآره ه ه ه .
کامران کیرشو کرد تو کص دنیز و آروم آروم جلو عقب می کرد. صدای دنیز بلند و بلندتر می شد و سرعت تلمبه زدنای کامرانم بیشتر. بعدش عیسی یکم دنیز و از کص کرد و دنیز و برگردوند و داگی کرو. کامرانم به زانو کیرش دهن دنیز بود. وسط داگی عیسی شروع کرد به انگشت کردن کون دنیز. دنیز نالش سنگین تر شد. با درد کشیدن دنیز انگشت عیسی بیشتر تو می رفت.
عیسی دنیزو رو تخت به شکم خوابوند طوری که سر دنیز به سمت من بود و دستاشو از پشت گرفته بود. تو این وضعیت کیرشو گذاشت لای سوراخ کون دنیز و با شدت هلش داد تو. دنیز داد زد آروم وحشی و شروع کرد به ناله آمیخته با درد. عیسی همینطور سرعت کردنشو بیشتر کرد و در حالی که هنوزم دستای دنیز و از پشت با یه دست گرفته بود با اونیکی دستش موهای دنیز و از پشت کشید و صورت دنیز به سمت من بلند شد. از شدت درد داشت گریه می کرد و منو نگاه می کرد. کامران تو همون لحظه اومد سمت سر دنیز و کیرشو کرد تو دهن دنیز.
-وقت دابل کردن این جنده خانوم سکسی ه
-کامران تو از کون من از کص بعد عوض میکنیم
عیسی رو تخت دراز کشید و کامران دنیز مست و ولو شد رو بلند کرد و دو تایی نشوندنش رو کیر عیسی. دنیز شروع کرد به تقلا و یکم مقاومت. خواست بلند شه که عیسی با دستاش ساق پاهای دنیز و گرفت:
-کجا میری سکسی؟ کارت داریم حالا حالاها
کامران نشست پشت دنیز و دستاشو از پشت محکم گرفت با اونیکی دستش کیرشو برد سمت سوراخ کون دنیز. بعد از 2-3 دقیقه تقلای دنیز و فشار دو نفری کیر کامران رفت تو باهم شروع کردن به تلمبه کیر و کون دنیز. کمر دنیز خم بود و سینه هاش تو هوا می رقصیدن و خودشم هم گریه می کرد هم لذت می برد.
عیسی و کامران جاشونو عوض کردن و بار دوم خیلی راحت تر کیرا تو کص و کون رفت. دنیز این بار از شدت اوج میلرزید و کامران داشت نوک سینه هاشو می کشید که عیسی با داد بلند ارضا شد و کیرشو از کون دنیز کشید بیرون. کامرانم خوابیده رو تخت رونای دنیز و جلو عقب کرد چند بار و بعد دنیز و پرت کرد رو تخت و بلند شد و کیرشو کرد دهن دنیز و هر چی داشت ریخت تو دهن دنیز.

روز بعد وقت برگشت بود و تجربه عجیبی برا من و دنیز بود. داشتیم وسایلامونو جمع می کردیم که دنیز گفت: عیسی گیر داده تو ماشین بازم شلوار کوتاه بپوشم. شمارمم گرفته ول کن نیست. فکر کنم تهران بازم برم زیرش. شلوار کوتاه و پوشید و من و بوسید و رفت از اتاق بیرون.
نوشته: علی
1.6K views15:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 18:31:59 و تنم زار میزد
-خوب دنیز خانوم این تیشرتم برا شما.
تا تیشرت و دیدم فهمیدم که اینام هدفشون دنیزه! روش به انگلیسی نوشته بود تااتی یعنی شیطون.
-با همون شلوار دیروزی.
دنیز رفت تو هموم و شلوار کوتاه دیروزی رو پوشید با تیشرت. پاچه های شلوار گشاد بود و چشم عیسی به ساق پاهای دنیز بود.
-این که دیروز کوتاه تر بود. تقلب کردی؟
-نه بابا همون دیروزیست. حالا باید حتما کوتاه باشه؟
-آره، اصلا میدونی چیه؟ 2 تا دیگه تا بخوره خوب میشه.
دنیز از خدا خواسته شروع کرد به تا زدن که کامران گفت:
-تا زدنای تو قبول نیست
خم شد و جلو من 2 تا تای گنده زد به شلوار کوتاه دنیز. برق چشای عیسی و کامرانو می شد به وضوح دید.
-راضی شدین حالا؟
آره دنیز خانوم. شرط و باختیو باید عواقبشم قبول کنی.
با اسنپ از اقامتگاهمون رفتیم یه رستوران با موسیقی زنده.
دنیز کنار من نشسته بود و اون دو نفرن روبرومون. دنیز آروم بهم گفت تو برو دستشویی و وقتب برگشتی زیاد شوکه نشو. خدا میدونه تو اوم 3 دقیقه قلبم داشت منفجر می شد. وقتی برگشتم دیدم عیسی کنار دنیز نشسته و تو گوش دنیز یه چیزایی میگه!
-علی بازی گل یا پوج ه، منو عیسی، تو و کامران هم تیمی هستین.
تو مدت بازی دنیز دستای دنیز و عیسی میرفت پشت و بعد میومد جلو. کلی تو تماس با هم بودن و منم دیگه کیرم داشت شلوارمو پاره می کرد. با خودم فکر می کردم اگه اینا دست به بدن لخت دنیز بزنن شاید از هیجان سکته کنم.
غذا رو آوردن و یهو دیدم یه دست عیسی زیر میزه. میزامون رومیزیای بلند داشت و نمیشد دید زیرش چه خبره. به زهنم زد پنهونی گوشیمو ببرم زیر رومیز و فیلم بگیرم و ببینم دست عیسی کجاست.
تا فیلمو یواشکی پلی کردم دیدم دنیز یه پاش انداخته رو رون عیسی و عیسی داره ساق پاهاشو می مالونه. کلی حس ضد و نقیض زهنمو پر کرد اما حس خوبش قوی تر بود.
تو مسیر برگشت کامران جلو نشست و دنیز بین من و عیسی. پاشو چسبونده بود به پای عیسی و تو گوشیش داشت عکسای عروسیمونو نشونش میداد. یهو وسط عکسا که گوشیش دست عیسی بود یه عکس دنیز اومد با یه دامن کوتاه.
-وای دختر تو باربی هستس
-منم ببینم
عیسی گوشی رو داد جلو
از باربی هم بهتری، اندامت و مخصوصا فرم پاهات بی نظیره!
رسیدیم اقامتگاه. ما رفتیم تو اتاق و سکوت عجیبی بین ما بود تا اینکه در و زدن.
-درسته با شکم پر خوردن خوب نیس ولی شب بلند است و …
من عیسی و کامران و دعوت کردم تو. چند تا پیک زدیم و عیسی بی مقدمه گفت:
-دنیز دامن کوتاهی که گفتی تو ساکته کو؟ هنوز شرطو بختیو باید تاوان بدی
-آره بلند شو دامن و بپوش و بیا
دنیز که مست هم شده بود عین چی پرید هوا و رفت پشت پسرا شلوار کوتاهو در آورد و دامن کوتا پوشید و اومد نشست وسط عیسی و کامران و یه من چشمک زد
عیسیو کامران از خدا خواسته شروع کردن به لمس ساق پاهای دنیز و دنیزم داشت لباشو گاز می گرفت از شدت حشر. عیسی که دستش حالا رسیده بود به داخل رون دنیز رو به من کرد و گفت:
-علی سلیقت عالیه!
و شروع کرد به لب گرفتن از دنیز. کامرانم دستشو برد زیر دامن دنیز و از رو شرت داشت کصشو می مالوند. صدای ناله ی دنیز دیوونم می کرد. من تکیه دادم به دیوار شاهد این بودم که کامران دنیز و بلند کرد رو تخت تو بغلش نشوند و دستشو کرد زیر تی شرت دنیر و نوک سینه هاشو لخت کرد. عیسی هم جلو تخت رو زمین پشت به من نشست و از انگشتای پای دنیز شروع کرد به میک و لیس زدن و اومد یه سمت ساق پاها و رفت بالا. من تا به خودم بیام رونای دنیز رو شونه عیسی بود و داشت کص دنیز و حسابی لیس میزد. ماهیچه ساق پاهای دنیز پشت کمرعیسی قلمیه شده بود و کامرانم سینه هاشو ک
1.5K views15:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 19:59:08 دّاّسّتّاّنّکّدّهّ

ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞@Dastankadaa
111 views16:59
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 19:58:29 #گی امیر و هیرسام پارت«۱» امیر_«کی اینکارو باهات کرده؟» هیرسا+«نمیدونم چی شد هیچی یادم نمیاد» امیر_«هرکی هرچی بهت تعارف کرد باید بخوری؟تو ابمیوه ات دارو ریختن چیز خورت کردن» هیرسا+«چی میگی..» حسابی گیج و منگ بود کنارش رو تخت نشستم و نگاهم ناخوداگاه به بدن…
120 views16:58
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 19:58:07 وقتی با کیرش ور میرفتم با ناخوناش محکم به بدنم چنگ میزد طوریکه دردم اومد اما این درد حشری ترم میکرد اخرش دستش و برد لباس زیرم و کشید پایین... کیرم و گرفت تو دست اش و باهاش ور رفت...
هیرساااااا!!! هیچ میفهمی داری چطور وحشیم میکنی صبح قراره با کون پاره ازین اتاق بری بیرون ...
+«تو جیب شلوارم کاندوم هست برش دار و بزن بهم...»
_«کاندوم تو برام کوچیکه مال خودمو برمیدارم...»
+«چی...تورو نمیگم یه کاندوم بزن رو کیرم...»
_« این فکر و خیال و که منو بزنی زیرت از سر بیرون کن من تو رابطه هام با پسرا همیشه تاپ بودم»
کاندوم و پوشیدمو هیرسا رو به پشت برگردوندم
«فکرشم نکن بشم زیر خواب تو بزار برم ولم کن...»
میخواست از زیرم در بره که با زانوهام پاهاش و از هم جدا کردم و از پشت افتادم روش تا نتونه فرار کنه
دستم و بردم لای پاهاش سوراخ کونشو با نوک انگشتم لمس کردم میخواستم ببینم اون حرومزاده که چیزخورش کرده وقتی هیرسا بیهوش بوده کاری کرده یا نه...
اینطور بنظر نمیومد انگار وقت کافی نداشته و به موقع سر رسیدم...
انگشتامو لیس زدم و دوباره بردم لای پاش با سوراخش ور میرفتم اونقد تنگ بود که فک نمیکنم حتی یه انگشتمم بره تو چه برسه به این کیر کلفت.!!!..اگه میزدم توش حتما صدمه میدید واسه همین سعی کردم جلوی حسمو بگیرم و فقط با انگشت باهاش ور برم...
تا حالا با کسی نبودم که اولین بارش باشه با چند نفری قبلا خوابیدم و کونشون گذاشتم اما اونا باتجربه بودن و سوراخ گشاد...اما حالا نمیدونم باید با هیرسا چیکار کنم...
نمیخوام بهش اسیب بزنم از طرفی نمیتونمم ازش بگذرم همین امشب نزدیک بود یه حرومزاده ای سیب ام و دهن بزنه ...باید قبل ازینکه کسی دست بهش بزنه خودم تصاحبش کنم الان برام بکره...شاید بعدا نباشه...
یکی ازانگشتام و اروم بردم تو سوراخ کونش هیچی نشده داد و فریادش بلند شد
_«یکم ریلکس باش شل کن ..»
خم شدم روش و پشت گردنش و بوسیدم میخواستم اروم اش کنم دستم و بردم لای موهاش و کشیدم اش سمت خودم تا بهم نگاه کنه اما صورتش و ازم برگردوند با یه دست محکم به لپاش چنگ زدمو بوسیدم اش با اون یکی دستمم با سوراخ کونش ور میرفتم و انگشت اش میکردم
انگشت فاک ام و تا ته کردم تو و شروع کردم به چرخوندنش بلکه فرجی شه و این سوراخ تنگ یه راهی به ما بده...
محکم هم و میبوسیدیم ...لباش نرم تر و دلپذیر تر از چیزی بود که فک میکردم ...با اینکه درد میکشید جواب بوسه هام و به خوبی داد و با زبون گرمش توی دهنم میگشت الان وقتش بود که انگشت دومیه هم بره اون تو ...
بوسه مونو قطع کرد و با ناله گفت+«..دارم از درد میمیرم بکششش بیرونننن...»

نوشته:Hirsae75

دّاّسّتّاّنّکّدّهّ

ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞@Dastankadaa
125 viewsedited  16:58
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 19:58:00 #گی
امیر و هیرسام پارت«۱»

امیر_«کی اینکارو باهات کرده؟»
هیرسا+«نمیدونم چی شد هیچی یادم نمیاد»
امیر_«هرکی هرچی بهت تعارف کرد باید بخوری؟تو ابمیوه ات دارو ریختن چیز خورت کردن»
هیرسا+«چی میگی..»
حسابی گیج و منگ بود کنارش رو تخت نشستم و نگاهم ناخوداگاه به بدن برهنه اش افتاد که پر بود از اثار کبودی و رد سیلی...
یه خشم عجیبی کل وجودمو گرفت و بهش گفتم_«میرم دنبال اون حرومزاده ای که باهات اینکارو کرده حقشو میزارم کف دستش»
+«از کجا میخوای پیداش کنی مگه دیدی کی بود؟»
_«نه تا درو وا کردم در رفت ولی پیداش میکنم...»
اومدم پاشم که محکم بازومو کشید و گفت+«نمیتونی پیداش کنی ولش کن...راستی از کجا فهمیدی اینجام کل مهمونی حواست به من بود مگه نه!!!؟ اگه به جرم استاکری ازت شکایت کنم حالت جا میاد.!؛؟»
با تعجب بهش زل زدم و توپیدم بهش_«عوض تشکرته همین الان نجاتت دادم!!!!»
رو تخت ولو شده بود و نفس نفس میزد با صدای ضعیفی گفت+ «حالا هر چی ...بیا کمکم کن...»
چشمم افتاد بین پاها و لباس زیرش که مایع سفیدی ازش بیرون زده بود معلومه با قرص محرک جنسی ای چیزی مواد خورش کردن...
تماشای هیرسا تو اون وضعیت برام لذت بخش بود اما تمام تلاشمو کردم که احساسمو سرکوب کنم چون هوش و حواسش سرجاش نبود و بخودم این اجازه رو نمیدادم تو این شرایطش باهاش کاری کنم
۰+«امییییر!!!برام یه دختر جور کن دیگه نمیتونم خودمو نگه دارم»
نفس عمیقی کشیدم و گفتم «از کجا برات دختر بیارم اینجا فقط منم»
موقع حرف زدن باهام صداش میلرزید و وسوسه ام میکرد با خودم بشدت درگیر بودم که چیزی که تو سرمه و رو به زبون نیارم و با بی تقاوتی گفتم_«نمیتونم برات دختر جور کنم خودت با کیرت ور برو جق بزن من میرم بیرون تا کارت تموم شه و بعد برگردیم خوابگاهمون»
پاشدم برم که بازومو کشیدو گفت«لطفا کمکم کن دیگه بیشتر ازین نمیتونم تحمل کنم»
_«میخوای چیکار کنم!؟»
نزاشت حرفمو تموم کنم منو کشید سمت خودش و بوسید ازین حرکت یهوییش جا خوردم اما دیدم حیفه این فرصت از دست بره صورتشو تو دو تا دستم گرفتم و منم شروع کردم به بوسیدنش
لباشو از هم وا کرد تا نفس بکشه زبونمو بردم تو دهنش یه اه عمیقی کشید که تنم لرزید و بیشتر حشری شدم
شروع کردم به مکیدن و گاز زدن گردنش که معترضانه گفت« نکنننن!!! درد داره!!!»
اما توجهس نکردم و ادامه دادم...معلومه دارو خیلی قوی بوده چون هیرسا همچنان داره بغل و نوازشم میکنه !!!
دستاشو مهار کردم و بهش گفتم«دیگه هیچ کاری باهات نمیکنم مگر اینکه بگی واقعا میخوای!! حوصله ندارم فردا بگی تو حال خودم نبودم و سواستفاده کردی!!!»
نمی خواستم تمومش کنیم اما باید به خودش بیاد و بفهمه داریم چیکار میکنیم
همیشه به بودن باهاش فک میکردم اما نه اینطوری نه وقتی موادخورش کردن و تو حال طبیعی خودش نیست
+«هممم...نمیدونم...»
بدنش داغه داغ بود و اونقد با دیدنش حال میکردم که یادم رفت برم دنبال اونیکه مواد خورش کرده بود
دیگه نمیدونستم باید حال طرفو بگیرم یا ازش تشکر کنم که به این روز انداخته اش...
_«اگه بخوای باهات ور میرم...اما اگه بگی نه همینجا تمومش میکنم و ازین مهمونی کوفتی میزنیم بیرون...»
+«فقط انجامش بده زود باش...»
نزاشتم جمله شو تموم کنه خم شدم روش و شروع کردم به بوسیدنش مچ دستاشو گرفتم و بالاسرش قفلشون کردم
سینه عضلانیش و لمس کردم و با نوک سینه هاش که سفت شده بودن حسابی ور رفتم
حس کردم تنش زیر دستم لرزید داغه داغ بود
بدنش به خوبی به تماسمون جواب میداد اگه نمیخواست اگه این رابطه زوری بود تو این حس و حال نبود مگه نه؟؟؟
اگه فردا بعد تموم شدن این قضیه شر کرد و انگ تجاوز بهم زد چی!؟تو این یه سال مگه نشناختیش ندیدی چقدر مودیه؟!
هیرسا صراحتا بهم گفته بود که گی نیست و حتی ازین ماجرا بدش میاد
از وقتی تو دانشکده همو دیدیم و هم اتاقی شدیم بدجور به دلم نشسته بود و باهم خوب کنار میومدیم اما از وقتی قضیه گی بودن منو فهمید فاصله گرفت تا اینکه امشب تو این مهمونی تولد همکلاسیمون دوباره همو دیدیم
نکنه این مشتاق بودنش بخاطر تاثیر موادیه که بهش خوروندن باید همین الان تمومش کنم!!!
اصلا هر چه بادا باد دیگه برام مهم نیست بعدش چی میشه فقط الان میخوام تو چنگم داشته باشمش...
+«چرا وایسادی...زود باش بزار راحت شم...»
دستم و گرفت و گذاشت وسط پاش کیرشو از رو لباس زیرش لمس کردم داغ و سفت بود معلوم بود کامل تحریک شده...
شورتشو دراوردم کیرشو گرفتم تو دستم یکمی سایزش از من کوچیکتر بود اما بازم از اندازه نرمال بزرگتر بود با دستم کیرشو میمالیدم و بالا پایین میکردم
83 views16:58
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 19:57:36 م با کس دیگه هم باشم
خوشم اومده بود
چند روز گذشت ی روز پیام تو اینستا اومد دیدم از طرف سیاوش هستش
نوشته بود سکس با تو فوقالعاده بود با اون هیکل زیبا و کس تنگت
منم گفتم سکس با توام عالی بود با اون هیکل سکس و عضله ایت
گفت حیف که نیست تا دوباره با هم باشیم
گفتم منم دوس داشتن بیشتر با هم باشیم
چند وقت ی بار با هم تو واتس اپ و تلگرام گپ میزدیم و برام گیف و فیلم سکسی میفرستاد
ی بار ی فیلم فرستاد که دو تا مرد و ی زن بودن
خیلی سکسی و شهوت انگیز بود
خیلی خوشم اومد
خب من پورن زیاد میدیم و کلا از سکس با چند نفر تو فانتزیم خوشم میومد و خودمو میزاشتم جای زنه تو رویاهام
بهش گفتم اینو خیلی دوست داشتم
گفت دوست داری امتحان کنی
گفت آره واسه ی بار بدم نمیاد احساس میکنم خیلی لذت‌بخشه
گفت اگه بتونی بیایی اینجا من و دوستم میتونم حسابی بهت لذت بدیم
گفتم فکر نکنم بتونم بیام
گفت با بهرام صحبت میکنه که ما بریم پیشش
چند وقت گذشت ی روز بهرام گفت سیاوش خیلی اصرار داره بریم اونجا تا لطف ما رو جبران کنه
قرار شد ماه بعد بریم ترکیه
اگه دوست داشتین لایک کنین تا سفر ترکیه امون رو بنویسم که چقدر متفاوت از چیزی که فکر میکردم شد
نوشته: شراره
68 views16:57
باز کردن / نظر دهید