Get Mystery Box with random crypto!

مجمع دیوانگان

لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان م
موضوعات از کانال:
A
لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان
موضوعات از کانال:
A
آدرس کانال: @divanesara
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 15.32K
توضیحات از کانال

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم.
.
ارتباط با ادمین کانال:
@DivaneSaraAdmin
.
اینستاگرام:
instagram.com/divanesara_

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 10

2022-12-14 19:45:16
زیبایی‌شناسی اعتراض، به مثابه راهکاری در عدالت ترمیمی
#A 398
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
1.6K views16:45
باز کردن / نظر دهید
2022-12-05 19:29:40 یادداشت وارده: گفتمان بیات‌شده‌ی اصلاح‌طلبی
#V 118

نویسنده مهمان: افشین حکیمیان- چرا اصلاح‌طلبان خنگ شده‌اند؟ چرا چسبیده‌اند به استراتژی بیات‌شده‌‌شان؟ چرا نمی‌فهمند که این استراتژی‌شان دیری است که بیات شده است. کهنه و پوسیده شده و گندش درآمده است.

چرا دیر تب می‌کنند؟ و اگر هم تب کنند به خاطر جمعه‌ی سیاه زاهدان نیست. به خاطر ایام سیاه کردستان، به خاطر ایذه، به خاطر رخدادهای خونین خیابان‌های تهران و شیراز و رشت و تبریز و مشهد و... تب ‌نمی‌کنند؛ که صدای‌شان دربیاید؛ که بفهمی اصلاح‌طلبان زنده‌اند؛ نمرده‌اند و رخدادهای خیزش مردمی را می‌بینند و زیر نظر دارند. لابد باید از کشته‌شدن سارینا و نیکا و حدیث و ... بغض‌شان بترکد. خونِ صدها کشته‌ی مظلومِ سیستان فریادشان را بلند کند؛ اما ازین همه، کل واکنش‌شان ناراحتی ازین است که سیدشان "تلخ‌ترین روزگار خود را سپری می‌کند."

اصلاح‌طلبان وقتی تب می‌کنند؛ فریادشان درمی‌آید؛ سکوت‌شان در هم می‌شکند اما در مقابل عمامه‌پرانی معترضان! "از شرافت به دور می‌بینم که نسبت به تعرض به شهروندانی که لباس روحانیت به تن دارند و مثل همه شهروندان در کوچه و خیابان تردد می‌کنند سکوت کنم."

وقتی تب می‌کنند و دادشان در می‌آید که عتاب و خطاب‌شان مردم باشد. از رقص و شادی مردمی دادشان درمی‌آید که از رفتار بازی‌کنان تیم ملی فوتبال‌ آزرده‌خاطر شده بودند و خونسردی‌ بازی‌کنان در قبال رخدادهای خونین خیابان‌های سراسر ایران، نمک روی زخم‌ این مردم پاشیده بود.

اینجاست که تب می‌کنند و وطن یادشان می‌افتد و حس می‌کنند که انزجار و نفرت خود را باید که بروز دهند و آن حزم و احتیاطی را که در قبال حاکمیت به خرج می‌دادند را اینجاها در عتابِ مردم کنار می‌گذارند. این است که در این مواجهه چیزی از حس هم‌ذات‌پنداری و یا که درکِ خشم نشسته در دل و جان این مردمِ خشمگین و رنجدیده را در خود، اصلا و ابدا که حس نمی‌کنند و زبان‌شان از لکنت می‌افتد و صراحت و شفافیت یادشان می‌افتد و مثل بلبل زبان باز می‌کنند که: «نمی‌شود آنهایی را که از باخت تیم ملی فوتبال ایران خوشحالی کردند هموطن خود دانست؛ چه برسد آنها که قلب جوانان ملی‌پوش وطن را هدف گرفته و بی‌شرف خطاب‌شان کردند یا بدون شرم پرچم انگلیس را بالا بردند. ورزش و فوتبال هم بخشی از زندگی جوانان است. ملت مظلوم ایران از دوطرف تیر می‌خورند.». گویی اصلاح‌طلبان به آن استراتژی بیات‌شده آن‌قدر خو کرده‌اند که در همان طبقه‌بندی پرت و بی‌ربط "خودی و غیرخودی"، احتمالن سرکوب‌گران را آن‌قدر "خودی" می‌دانند که این حجم از کشت و کشتار و سرکوبِ نهادهای سرکوب‌گر هم آنها را وادار نمی‌کند از تقیه و حزم و احتیاط همیشگی بیرون بیایند و سرکوب‌گران را خدای‌ ناکرده از حیطه‌ی هم‌وطنی بیرون خطاب کنند.

اصلاح‌طلبان نمی‌توانند کنش و واکنش‌های‌شان را پشت چیزی به نام اعتدال و میانه‌روی قایم کنند. خط میانه اختیار کردن نمی‌تواند این‌چنین مبتذل باشد که از مولوی عبدالحمید و خیلِ ماموستاهای خطه‌ی کُرد، ناله و فریادِ از سر درد و یاری‌خواهی بلند بشود؛ اما هیچ حرف و سخن و ناله‌ای بر زبانِ سید خندان‌ِ اصلاح‌طلبان و یا که بر زبان روحانیون منتسب به اصلاح‌طلبی جاری نشود. و آن‌گاه به حداقلی از زبانِ تند معترضان و یا که پراندنِ عمامه و یا رقص از سرِ خشم مردمی، یادشان می‌افتد که شرفی هم هست و وطنی که بشود به نامش معترضان را نواخت.

اصلاح‌طلبان آن‌چنان به استراتژی بیات‌شان اُخت کرده‌اند و چنان به این مشیِ کج‌دار و مریز اصلاح‌طلبی خو گرفته‌اند که گویی خودشان هم از حال دلِ خود خبر ندارند؛ که در قبالِ ظلم حاکمِ ظالم، ناخودآگاه حس مصلحت‌جویی‌شان به کار می‌افتد که شده حتی این "تلخ‌ترین روزگار" را از سر بگذرانند. پس دم برنمی‌آورند. ولی به کم‌ترین کنش معترضان، که با عادتِ "آرامش فعال" آن‌ها هم‌خوانی نداشته باشد؛ بهانه‌های سنجه‌های خشونت‌پرهیزی‌شان دم دست‌شان خواهد بود که با آن معترضان را عتاب کنند.

*"آرامش فعال" از تاکتیک‌های بابِ میلِ چریک پیر بود.
* "استراتژی بیات"‌ از اصطلاحات بیان شیوای شهید هدی صابر است.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
1.4K views16:29
باز کردن / نظر دهید
2022-12-05 19:28:44
یادداشت وارده: گفتمان بیات‌شده‌ی اصلاح‌طلبی
#V 118
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_

کارتون بالا اثر مانا نیستانی است.
.
1.1K views16:28
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 17:13:23 در ضرورت تشکیل «کنگره‌ی ملی مجازی»

#A 397

آرمان امیری @armanparian - از آغاز خیزش انقلابی اخیر، بسیاری از ما می‌پرسند «شما چه می‌خواهید؟» از سوءنیت برخی اشکال‌تراشان که بگذریم؛ این پرسش یادآور آن کلیشه‌ی قدیمی در باب انقلاب ۵۷ است که «مردم می‌دانستند چه نمی‌خواهند، اما نمی‌دانستند چه می‌خواهند». علی‌رغم تمام کاستی‌های این ادعا، می‌توان دغدغه‌ی پنهان در پس آن را به خوبی درک کرد و به بسیاری از نیروهای مردد یا «طیف خاکستری» جامعه حق داد که نسبت به نتایج یک انقلاب دیگر با دیده‌ی تردید نگاه کنند.

مشکل اصلی این پرسش اما، نه در پاسخ آن، بلکه در بستری که طرح می‌شود نهفته است. در واقع، بعید است پاسخ‌هایی از جنس «ما دموکراسی و آزادی» می‌خواهیم کسی را متقاعد کند. این پاسخ‌ها بیش از اندازه کلی هستند که به دغدغه‌ی مشخصی پاسخ بدهند. به صورت همزمان، بعید هم هست که کسی به دنبال جزییات یک قانون اساسی مدون باشد. هرچند احتمالا از این نظر کمبودی نداشته باشیم و صدها قانون اساسی پیشنهادی در خانه‌های ایرانیان آماده است که روزی به رای گذاشته شود، اما چنین متونی، چون در خلاء و به صورت انفرادی و بدون اجماع عمومی تدوین می‌شوند، فاقد بار سیاسی لازم برای مشروعیت عمومی هستند.

ایده‌ی محوری برای حل این مشکل را، من در پیشنهاد «جبهه‌ ملی ایران» دیدم. سرمقاله‌ی آخرین شماره‌ی مجله‌ی جبهه، (از اینجا+ بخوانید) راه عبور از بحران کنونی را در «تاسیس یک کنگره‌ ملی از تمامی گروه‌های جامعه» معرفی کرده است. در نگاه اول، این پیشنهاد، حتی دورتر از ایده‌ی رفراندوم به نظر می‌رسد، چرا که در فضای خفقان کنونی، قطعا حکومت اجازه‌ی چنین فعالیتی را به مخالفان خود نمی‌دهد؛ اما من گمان می‌کنم اگر معنای این کنگره را متناسب با عصر شبکه‌های اجتماعی کمی به روز کنیم و آن را به شکل یک «کنگره‌ی مجازی» درآوریم، آن وقت هیچ ضرورتی ندارد که برای تحقق آن، مترصد دریافت مجوز یا فضای مساعد از جانب حکومت باشیم.


برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
4.5K views14:13
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 17:12:52
در ضرورت تشکیل کنگره‌ی ملی مجازی

#A 397

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_

نقاشی اثر حمید پوربهرامی است که از تابلوی مشهور «آزادی هدایتگر مردم» اوژن دلاکروا الهام گرفته است.
2.3K views14:12
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 01:11:44 یادداشت وارده: ملی‌گراییِ اصلاح‌طلبانه
#V 117

نویسنده مهمان: احمد شاهد- ساعاتی پیش که بعد از گل‌های تیم کیروش در پایان بازی‌شان بود، صدای شیپور و بوق دستی و بوق «کامیون» و شادمانی و پایکوبی از نقاط مختلفی شنیده شد. جنس این رفتار که نوعاً دهن کجی به مردمِ در خیابان و حمام خون جاری در آن است، در این ۷۰ روز گذشته بی‌سابقه و نو بود.

به نظر می‌رسد «ملی‌گراییِ اصلاح‌طلبانه»، که دقیقاً ضد ملی‌گرایی در دنیای واقعیِ اجتماعی و سیاسی و روابط بین‌الملل تعریف می‌شود، با تمام نیرو و تمام اعتماد به نفسِ داشته و نداشته به میدان آمده و حالا، نوبتِ خودنمایی اصلاح‌طلبان است.

من بر سر مطالعه و تدقیق در فعالیت‌ها و افکار به اصطلاح «اصلاح‌طالبان» ایرانی عمر زیادی را تلف کرده‌ام. آخر سر هم دیدم به همان نتایجی رسیده‌ام که روز اول از دهان راننده تاکسی و روزنامه‌فروش و بقال محله هم می‌شد شنید. خلاصه، نشانه اصلاح‌طالبان ایرانی این است که وقتی وارد «میدان» می‌شوند، هوا گِل‌آلود می‌شود.

اصلاح‌طالبانِ ایرانی چهار دهه تجربهٔ طراحی و اجرای امنیتی دارند و همزمان به روش‌های علمی نیز آگاه‌اند. آن‌ها به طور ویژه از دهه ۷۰ خورشیدی، به شیوه‌های کاربست روش‌ها و تئوری‌های علوم اجتماعی و انسانی و به تدریج سایر علوم روز، اشراف مناسبی پیدا کردند. از لحاظ تاریخی، آن‌ها متشکل از چند دستهٔ مشخص‌ و محدوداَند:

موسسان و راهبران وزارت اطلاعات که پیش‌تر اعضای اطلاعات نخست وزیری بودند، موسسان و راهبران سپاه پاسداران که پیش‌تر اعضای گروه‌های چریکیِ مسلمان بودند و در آستانه انقلاب ظاهر شدند، دانشجویان مسلمان خط امامی که حمله‌کنندگان به سفارت و گروگان‌گیرانِ روز بودند، روحانیون مبارز و جناح چپ حزب جمهوری اسلامی که خود را صاحب انقلاب و اختیاردار مردم می‌دیدند، آن‌ها که خود را «تکنوکراتِ مسلمانِ پیرو خط امام و رهبری» می‌دانستند و چندین گروه کوچک‌تر که همگی در ویژگی «بسته» و «امنیتی» بودن اشتراک دارند.

تکیه اصلی اصلاح‌طلبان این روزها به ملی‌گرایی جعلی و تبلیغ «سوریه شدن» است. آنان تا حالا منظورشان را واضح بیان نمی‌کردند، اما حالا که می‌روند دوباره میدان عمل را در دست بگیرند مجبوراَند منظورشان را واضح اجرا کنند. حالا منظورشان چه بود؟

منظورشان از این که «سوریه می‌شویم» این بود که «اگر بخواهید ما صاحب قدرت نباشیم، ما ایران را سوریه می‌کنیم.» آنان به تدریج ناگزیر می‌شوند ماسک‌هایشان را از صورت بردارند و با صراحت بگویند «اگر منافع ما حفظ و در آینده تأمین نشود، ما ذره ذرهٔ ایران را برای ماندن‌مان هزینه می‌کنیم.» اگر از ما نترسید، ما شبیه هر چیزی می‌شویم که پیش‌تر شما را از آن ترسانده‌ایم. اصلاح‌طلبان وقتی از سوریه شدن سخن می‌گویند، منظورشان تجزیه یا استقلال مرکزیت ایران از ولایاتش است، نه بالعکس.

اصلاح‌‍طلبان دارند آماده می‌شوند تفنگ دست بگیرند و خودشان پشت تانک بنشینند. همهٔ کلیدواژه‌های ترس‌آفرین در میان مردم ایران و همهٔ‌ القاب بد مورد استفاده در تبلیغات چهل و اند ساله ج. ا. را اصلاح‌ طالبان می‌خواهند اجرا کنند تا به ما نشان دهند دروغ نمی‌گفته‌اند؛ چنان که امروز ما را به شیوه کشته شدن «حسین» و «علی اصغر» و #ژینا می‌کشند تا به ما ثابت کنند همهٔ آن‌چه از «عاشورا» و روز قتل مهسا نقل و بیان و تبلیغ کرده‌اند عین واقعیت بوده است.

چند روز پیش ناطق نوری و خاتمی به صورت سرتاپایی روی روزنامه‌های اصلاح‌طلب حاضر شدند تا بگویند کارناوال عصر عاشورای ۱۳۷۶ نه کار «من» بود و نه «خاتمی»! نگو از برنامه کارناوال «عاشورا»ی ۱۴۰۱ می‌گفتند.

زهی خیال‌های باطل!

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
4.5K views22:11
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 01:11:03
یادداشت وارده: ملی‌گراییِ اصلاح‌طلبانه
#V 117
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_

کارتون بالا اثر مانا نیستانی است.
.
3.1K viewsedited  22:11
باز کردن / نظر دهید
2022-11-25 22:42:07 چرا ایران را طلاق می‌دهند؟

#A 396

آرمان امیری @armanparian - در جوامع رانتیری همچون کشور ما، هرگاه موضع‌گیری‌های یک چهره‌ی سیاسی، اجتماع یا حتی فرهنگی و ورزشی به مواضع رسمی حکومت نزدیک می‌شود، شائبه‌ی رایجی پیش می‌آید که احتمالا این افراد وابستگی مالی یا رانتی به حکومت دارند؛ اما اگر شواهد کافی برای مخالفت این افراد با حاکمیت سیاسی وجود داشته باشد، بسیاری از ناظران دچار آشفتگی تحلیلی می‌شوند: چرا کسی که خودش قربانی وضعیت موجود است، مواضعی در دفاع از تداوم وضعیت موجود اتخاذ می‌کند؟

برخی سعی می‌کنند تا با الگوهای روان‌شناسی، چنین وضعیتی را در مدل‌هایی همچون «سندروم استکهلم» توضیح دهند. یعنی یک بحران روان‌شناسی که در آن قربانی، به آزارگر خود احساس شیفتگی و تمایل پیدا می‌کند. من اما در تحلیلی سیاسی، ایراد کار را در تصور تقلیل‌گرایانه از مصداق «وضعیت موجود» جستجو می‌کنم. جایی که ما، تنها تجسم از وضعیت موجود را در حاکمیت سیاسی مستقر خلاصه می‌کنیم و این در حالی است که هر حاکمیت سیاسی، به نوعی جامعه‌ی مدنی خودش را هم تعیین می‌کند.

جامعه‌ی مدنی بنابر تعریف اساسا مرزهایش بیرون از حاکمیت تعیین می‌شود، اما چون این حاکمیت است که در نهایت مرزهای رسمی یک جامعه را تعیین می‌کند، خواسته یا ناخواسته، جامعه‌ی مدنی حتی در شکل منتقد خودش هم در نهایت وامدار و برساخته‌ی حکومت است. در واقع، به همان میزان که مناسب پر سود حکومتی به انحصار یک قشر خاص در می‌آیند، برخی دیگر از موقعیت‌ها که حامل شأنیت و وجاهت اجتماعی هستند نیز وضعیت انحصاری به خود می‌گیرند: جایگاه انحصاری متفکر منتقد، موقعیت انحصاری نخبگان محذوف اجتماعی، یا حتی عجیب‌تر از همه، وضعیت انحصاری یک تبعیدی یا زندانی سیاسی!

برای خواندن متن کامل این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
3.5K views19:42
باز کردن / نظر دهید
2022-11-25 22:41:44
چرا ایران را طلاق می‌دهند؟

#A 396
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
2.3K views19:41
باز کردن / نظر دهید
2022-11-21 16:32:20 یادداشت وارده: چرا انقلاب ژینا-مهسا (۱۴۰۱) اجتناب ناپذیر است؟ چرا این انقلاب شخصی نمی‌شود؟
برای روبسپیرهای دیرهنگام
#V 116


نویسنده مهمان: علیرضا آزاد- شاید کم نباشند افرادی که مثل خود شخص من برای فردای ایران رویاها بافته باشند و به نقش شخص خویش به عنوان ناجی و دستی که می‌تواند چیننده‌ی میوه‌ی رهایی و آزادی از درخت انقلاب باشد فکر کرده باشند. وقتی سخن از رهایی و آزادی است فکر بسیار زیبایی است. اما اینجا نکته‌ای ظریف در میان است. این که چه چیزی را از چه راهی به دست می‌آوریم، هم در ما به عنوان به دست آورنده، هم در کیفیت بدست آوردن و هم در آنچه که به دست می‌آوریم تاثیرات ژرفی می‌گذارد. ازین رو بحث از روش و شکلی که به دنبال تغییر می‌رویم اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. در ادامه تلاش می‌کنم در این شکل از رسیدن که بالاتر از آن سخن رفت– دستی ناجی که میوه‌ی ... را به ارمغان می‌آورد- چون و چرا کنم.

انسان‌ها عادت دارند که با مثال‌هایی آشنا از زندگی روزمره در حوزه‌ی تجربیاتشان به استقبال موارد نا‌آشنایی بروند که آنها را نزیسته‌اند و سعی کنند تا آن تجربه‌ی ناآشنا و ناشناخته را با ارجاع به تجربیات زیسته و آشنا برای خود فهم پذیر و قابل دسترس کنند. در نتیجه‌ی آوردن تجربیات آشنا در عرصه‌ی ناآشنا، گاه دچار این خطا می‌شویم که این کار را بدون شناخت کافی از موضع جدید، که در آن در حال تجربه هستیم، انجام می‌دهیم و نسخه‌ای آشنا را برای جا یا حالت یا وضعیتی نا‌آشنا می‌پیچیم، غافل از آنکه عرصه‌ی جدید قوانین و بایدها و نبایدهای خاص خودش را دارد.

اما منظورم از آشنا کدام است و از نا‌آشنا کدام؟ آنچه برای ما به عنوان ایرانی و در تجربه‌ی تاریخی‌مان از امر سیاست آشناست، این است که همواره برخوردمان با سیاست از جنسی بوده است که در آن با نادیده گرفتن ملزومات سیاست (حضور دیگری‌ها) و لزوم کنش جمعی و ارتباط با دیگری‌ها- و به رسمیت شناختن‌شان به عنوان سوژه‌هایی همان‌قدر دارای حقوق که ما، همان‌‌قدر باهوش که ما- به سمت نوعی کنش فردی در سیاست قدم برداشته‌ایم. و برعکس آن، آنچه در ساحت سیاست برایمان نا آشناست این است که باید با دیگران هم‌نظری و همکاری کرد. به عبارت دیگر آنچه که آشناست فاعلیت در حوزه‌ی امور فردی است؛ در حوزه‌ی فردی به این عادت داریم که شخص اول و آخر در تصمیم‌گیری هستیم، تصمیمی را می‌گیریم و آن را- موفق یا ناموفق- به اجرا در می‌آوریم. منظورم از آوردن تجربیات آشنا به حوزه‌ی ناآشنا همین آوردن عادت‌ها و تجربیات حوزه‌ی فردی به حوزه‌ی زندگی جمعی یا سیاست است. این اتفاق در تجربه‌ی زندگی سیاسی قرن اخیر ما ایرانیان به وفور اتفاق افتاده است؛ این که کسی با عدول از الفبای سیاست‌ورزی در معنای مدرن آن و با خیال اینکه در حوزه‌ی زندگی جمعی همان قوانین حاکم‌اند که در ساحت زندگی شخصی، خود را در جایگاه رهبر یا شاه یا ... نشانده و از روش‌های مورد عادت در زندگی شخصی برای حضور و ایفای نقش در حوزه‌ی جمعی و سیاسی بهره جسته است. این نادیده گرفتن دیگران و حق‌شان برای تعیین سرنوشت، این سرپیچی از این اصل اولیه‌ی همکاری و هم‌نظری در سیاست، چیزی نیست جز آنچه که از آن به استبداد رای یاد می‌کنیم.

برای خواندن ادامه یادداشت به اینجا مراجعه کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
3.0K viewsedited  13:32
باز کردن / نظر دهید